eitaa logo
گلچین شعر
13.6هزار دنبال‌کننده
637 عکس
240 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل تو هرگز ندارد هیچ کس دل داده ای اقتدا دارد به تو هر جا که هست آزاده ای هر که با تو خو بگیرد می شود محبوب خلق نوکرت دارد شرف بر هر چه آقا زاده ای می شوم با ذکر نامت یا حسین از جا بلند نام تو باشد دوای درد هر افتاده ای روضه هایت  می کشاند خلق را دنبال خود طعم چای روضه را هرگز ندارد باده ای مُهر را از خاک کوی تو مهیا می کنند تا بپیچد عطر تو بر روی هر سجاده ای کِی تواند شکر این نعمت به جا آرد کسی بین نعمت ها عزیز من  تو فوق العاده ای @golchine_sher
هرجا به قفل معرکه نامت کلید شد درهای بسته پنجره ای از امید شد پلکی زدی و معجزه ی چشم سبز تو آغاز پر شکوفه ی فصلی جدید شد با جلوه ای که داشتی ای ماه کاملم شب در نگاه روشن تو ناپدید شد هر بار در حصاری از آغوش امن تو آن کودک یتیم که خندید عید شد آسوده اهل خانه نشستن نبوده ای  در تنگنای حادثه مویت سپید شد در خیمه ی حسین هر آنکس که جا گرفت آخر شبیه حر شد و رو سفید شد از خیمه ی حسین هر آنکس که دور شد سرباز و سر سپرده ی راه یزید شد با اینهمه به قول تو اما در این مسیر باید شهید بود و پس از آن شهید شد برای سید الشهدای مدافعان حرم @golchine_sher
از من گرفت فرصت دیدار خویش را طاقت نداشت آینه تکرار خویش را مردم چگونه رازنگهدار من شوند؟ چون خود نگه نداشتم اسرار خویش را با ما سخن ز عشق مگویید بعد از این ما دیده‌ایم با دگران یار خویش را انکار عشق کار کمی نیست گرچه ما باور نداشتیم خود انکار خویش را عمریست بار عشق تو بر شانة من است بگذار بر زمین بنهم بار خویش را @golchine_sher
بى تو درخت میوه هم بدون بار می‌شود گل بدون باغبان شبیه خار می‌شود ما سر و وضع خویش را این دو سه شب ندیده‌ایم گرد و غبار که رسید آینه تار می‌شود من از پیاده بودن خودم پیاده تر شدم خوشا بحال آن که شب به شب سوار می‌شود گفت بیا اگر چه صد دفعه شکست توبه‌ات توبه من که بیش از هزار بار می‌شود این گره اى که من زدم واشدنش بعید نیست به دست من نمی‌شود، به دست یار می‌شود تکیه نمی‌کنم ازین به بعد به توان خویش بنده که خسته شد، خدا دست به کار می‌شود @golchine_sher
صبح آمد و آفتاب سر زد از راه دستان ِبلــندِ تیرگی شد کوتــاه برخیز به آب و روشنی دست بده خورشید دوباره همنشین شد با ماه @golchine_sher
ماه با آن منزلت در حوضِ ماهی کوچک است کوه اگر باشد دلم پیش تو کاهی کوچک است شاعر از معشوقه اش دوری کند جان می کَند نغمه ی سعدی بر این حرفم گواهی کوچک است آخرین جان های شمعم ، بیشتر دوری نکن … مایه ی خاموشی ام بعد از تو آهی کوچک است هم به سر شد عاشقی هم فرصت مستی گذشت بر سر هر کس که می بینم کلاهی کوچک است کاش چشمت یک سر مو سمت من مایل شود گاه خوشبختی به یمن اشتباهی کوچک است … @golchine_sher
بی جا نبود این همه بیتاب شد فرات وقتی که دید تشنه تو را آب شد فرات تصویرماه روی تو در آب جلوه کرد اینگونه شد که خانه ی مهتاب شد فرات وقتی که دستهای تو از آب دست شست از جام دستهای تو سیراب شد فرات خوردند دیگران همه از آب، بی دریغ افسوس از برای تو کمیاب شد فرات تا صبح حشر، چشمه ی خون است و رود اشک تا سوگوار کودک بی خواب شد فرات دریا گذشت و رود فرو رفت در خودش دریا گذشت وغرقه ی گرداب شد فرات @golchine_sher
دلم به هرکجا رفت!غیرِ کربُبَلا پشیمانی داشت (منتظر) @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روح من با تو سفر کرد و به تن بازنگشت منم و معجزه یِ بی تو نفس داشتنم @golchine_sher
غمش در نهان‌خانه‌ی دل نشیند به نازی که ليلی به محمل نشیند به دنبال محمل چنان زار گریم که از گریه‌ام، ناقه در گِل نشیند خلد گر به پا خاری، آسان برآرم چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم غباری به دامان محمل نشیند مرنجان دلم را که اين مرغ وحشی ز بامی که برخاست مشکل نشیند عجب نیست خندد اگر گل به سروی که در اين چمن پای در گِل نشیند بنازم به بزم محبت که آن‌جا گدایی به شاهی مقابل نشیند طبیب از طلب در دو گیتی میاسا کسی چون میان دو منزل نشیند؟ @golchine_sher
هنــگام نبــرد بی مهــابـا شده بود در چشم امام خویش زیبا شده بود سـر دار سپـاه عشـق عبـّـاس دلیـر آب آور کــودکـــــان زهــــرا شـده بود @golchine_sher
من تو را همانطور دوست داشتم که آرزو می کردم یکی مرا دوست داشته باشد... @golchine_sher
عشقت چنان آتش به جان کاه می‌افتد هر قدر هم مانع شوی ناگاه می افتد چشم سیاهت مرز بین کفر وایمان است هرمومنی بادیدنش در چاه می‌افتد یک ثانیه می‌بینمت یک‌سال درگیرم هر اتفاق نادری کوتاه می‌افتد در کوچه میگردی نفس ها بند می‌آید پشت قدم‌هایت خیابان راه می‌افتد همواره عکس ماه روی آب می‌افتد اینبار تصویر تو روی ماه می‌افتد با انقلاب شرقیِ مشروطه‌ی چشمت از سکه‌ها حتی کلاهِ ‌شاه می‌افتد با پیله کردن عاقبت پروانه خواهم شد روزی دلت دستِ منِ خود خواه می‌افتد... @golchine_sher
مشغول من و شستشوی جانم باش! ای علت بی دلیل! برهانم باش! این شهر مرا به خشکسالی برده است ای خیس ترین حادثه، بارانم باش! @golchine_sher
گاهی تن خسته ام جلا می خواهد بیچاره دلم حال و هوا می خواهد آقا نظری کن به پریشانی من دلبسته ی تو کرب و بلا می خواهد @golchine_sher
نوشتم هرچه از هم دورتر، آسوده‌تر اما کسی در گوشِ من می‌گفت: من دلتنگِ دیدارم @golchine_sher
قاصدک هاى پریشان را که با خود ، باد برد با خودم گفتم مرا هم می‌توان از یاد برد ای که می‌پرسی چرا نامی ز ما باقی نماند سیل وقتی خانه‌ای را برد ، از بنیاد برد عشق می‌بازم که غیر از باختن در عشق نیست در نبردی اینچنین هرکس به خاک افتاد ، برد شور شیرین تو را نازم که بعد از قرن‌ها هر که لاف عشق زد ، نامی هم از فرهاد برد جای رنجش نیست از دنیا که این تاراجگر هر چه برد از آنچه روزی خود به دستم داد، برد در قمار دوستی جز رازداری شرط نیست هر که در میخانه از مستی نزد ، فریاد برد @golchine_sher
خاطرش نیست ولی خوب به خاطر دارم که در آغوش خودم قول نرفتن می داد! @golchine_sher
در دلم جایی براى هیچکس غير از تو نیست گاه يک دنیا فقط با یك نفر پُر مى شود..! @golchine_sher
حال مرا هر کس که می‌پرسد بگو خوب است اشکش روان، اندوه جاری، زخم‌ها کاری‌ست... @golchine_sher
دلتنگ می شویم برای پرنده‌ها دلتنگتر برای صدای پرنده‌ها انگار مدتی‌ست که مهجور و خسته‌ایم محتاج صحبتیم و دعای پرنده‌ها در دفتر فصول سرودیم بارها مرثیه در عزا و رثای پرنده‌ها سنجاقکان نابغه را لولیان شاد رندانه جا زدند به جای پرنده‌ها آفت گرفت مزرعه از موشها ولی بستند با عناد به پای پرنده‌ها گاهی به وقت آینه‌ها ، آبگیر پیر بیدار می‌شود به هوای پرنده‌ها باید کسی بیاید و در این سکون محض فکری کند برای بقای پرنده‌ها @golchine_sher
ای که هستی به جهان نقطه ی پرگار حسین (ع) محور گردش این گنبد دوار حسین سر بریدند تو را تا که صدایت بِبُرند سر بریدند و شدی بر همه سر دار حسین فرق ها بین تو و یوسف کنعانی هست تو به سر نیزه شدی بر سر بازار حسین دشمنت پیش تو آمد که پریشان حالم بغلش کردی و انگار نه انگار حسین ! همه جا سر زده ام ، مثل تو آقایی نیست تا شود بر من ناچیز خریدار حسین نذر مردم همه بر رفع گرفتاری هاست نذر دارم که شوم بر تو گرفتار حسین خیل نوکر به در خانه ی خود داری تو هیچم اما تو مرا هیچ مپندار حسین @golchine_sher
بلوغ حادثه ای ژرف در نگاه تو بود و پشت پلک شب اعجاز صبحگاه تو بود سحر به قامت آئینه در سکوتی سبز همیشه محو تماشای روی ماه تو بود مرور کرده ام آیات عاشقی تو را چقدر عاقبت کار دلبخواه تو بود به اختیار زد آتش نگاه نافذ تو به جان هرزه گیاهی که سد راه تو بود شنیدم از نفس گرم مادرت ای مرد کسی که در همهٔ عمر تکیه‌گاه تو بود که در قنوت شهیدم به مرگ می خندید و عاشقانه شنیدم به مرگ می خندید @golchine_sher