eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای رؤیت هلال تو آغاز نوبهار تا کی رصد کنم تو را از پشت این غبار نه، رؤیتت نمی‌کنم وقتی نشسته‌ام با چشم‌های غیر مسلّح به انتظار... @golchine_sher
پیش از تو آب معنی دریاشدن نداشت شب مانده بود و جرأت فرداشدن نداشت بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ، زَهرهٔ دریاشدن نداشت در آن کویر سوخته، آن خاک بی‌بهار حتی علف اجازهٔ زیباشدن نداشت گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار بی‌تو ولی زمینهٔ پیداشدن نداشت دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ آیینه بود و میل تماشاشدن نداشت چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت @golchine_sher
بَر نشاطِ کَس نخور حسرت ،که قسمت، زیرک است پُشتِ هر گُل می کُند، پنهان هزاران خار را @golchine_sher
به من بگو چه جرمی مرتکب شوم تا مرا به قلب تو تبعید کنند؟ @golchine_sher
آن روز چه‌قدر آسمان زیبا بود باران امید، هر کران پیدا بود شب، کفش نپوشیده فراری شد و رفت خورشید هنوز در هواپیما بود @golchine_sher
ای دوست مخور غم که خدا را داریم ما مکتب قرآن و دعا را داریم روزی که همه ز هم شفاعت طلبند ما پنج تن آل عبا را داریم @golchine_sher
دریغا دلی را بهاری نکرد کسی را به لبخند یاری نکرد زمانه به جز یک دقیقه سکوت برای بشر سوگواری نکرد فغان بود و خون بود و غم بود و مرگ ولی هیچ‌کس جان‌نثاری نکرد مگر می‌شود دید و از غم نسوخت؟ مگر می‌شود بی‌قراری نکرد؟ مگر می‌شود دید و ساکت نشست؟ مگر می‌شود دید و کاری نکرد؟ دریغا دریغا که دست کسی برای کمک پافشاری نکرد زمین بانگ «هَل مِن مُعین» برنداشت جهان نالۀ انتحاری نکرد مبادا بر این زخم بی‌التیام از این اشک‌ها سیل جاری نکرد مبادا اگر خشک شد اشک چشم به خونِ دلِ خویش زاری نکرد مبادا دعای فرج را نخواند شب و روز چشم‌انتظاری نکرد | | @golchine_sher
بگذار که این باغ، درش گم شده باشد گل ‌های ترَش، برگ و برش، گم شده باشد  جز چشم به راهی، به چه دل خوش کند این باغ؟ گر قاصدک نامه برش گم شده باشد  باغ شب من کاش درش بسته بماند ای کاش کلید سحرش گم شده باشد بی اختر و ماه است دلم؛ مثل کسی که صندوقچه ی سیم و زرش گم شده باشد شب تیره و تار است و بلادیده و خاموش انگار که قرص قمرش گم شده باشد چاهی ست همه ناله و دشتی ست همه گرگ خواب پدری که پسرش گم شده باشد آن روز تو را یافتم افتاده و تنها در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر! چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد @golchine_sher
در خیال رفتنی اما نمی‌دانی چطور گر نمی‌‌مانی نمان بر ماندنت اصرار نیست ای جفا که می‌کشی هر دم گریبان مرا آنچه داری در گره پیراهن است افسار نیست.. @golchine_sher
ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله یک جمعۀ نزدیک، نُصَلّی فِی القدس همراه امام عصر ان‌شاء‌الله @golchine_sher
قرارمان این نبود فراموش کردی گذر تلخ فراق را سحر می شود اینک من در حسرت خاطراتی سبز تنهایم @golchine_sher
از به هم پیوستن خط نگاه آغاز شد عشق ، از یک جفت الماس سیاه آغاز شد فکر می کردم همیشه بهترین هستم ولی بازی شطرنج بعد از کیش شاه آغاز شد آمدی از چاه یک شب آب برداری و بعد بیقراری های کفترهای چاه آغاز شد شهر را سوزاند با خود شعله های داغ این - آتشی که از دل انبار کاه آغاز شد کفر می گویم تمام روزها - بی چشم تو- زندگی از روز اول اشتباه آغاز شد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم برای دیدنت ، کباب شد نیامدی! تمام خاطرات من کتاب شد نیامدی! در آرزوی دیدنت زبس که بغض کرده ام تمام اشکهای من شراب شد نیامدی ز تشنگی برای تو صفا و مروه میکنم که جام سرکشیدنت سراب شد نیامدی در انتظاردیدنت،ز بس که گریه کرده ام شکست ظلمت شب انقلاب شد نیامدی!.... @golchine_sher
اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت دل من نیز با تو بعد آن پاییز طولانی دوباره چون گذشته نو بهاری تازه خواهد یافت درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد که عشق از کنده ما روزگاری تازه خواهد یافت دهانت جوجه هایش را پریدن گر بیاموزد کلام از لهجه تو اعتباری تازه خواهد یافت از این سان که من و تو از تفاهم عشق می سازیم از این سان عشق ورزی هم قراری تازه خواهد یافت من و تو عشق را گسترده تر خواهیم کرد، آری که نوع عاشقان از ما تباری تازه خواهد یافت تو خوب مطلقی، من خوب ها را با تو می سنجم بدین سان بعد از این خوبی عیاری تازه خواهد یافت جهان پیر، این دلگیر هم با تو کنار تو به چشم خسته ام‌ نقش و نگاری تازه خواهد یافت @golchine_sher
خلوت نشین خاطر دیوانه‌ی منی افسونگری و گرمی افسانه‌ی منی بودیم با تو همسفر عشق، سال‌ها ای آشنا نگاه، که بیگانه‌ی منی... هرچند شمع بزم کسانی، ولی هنوز آتش فروز خرمن پروانه‌ی منی چون موج سر به صخره‌ی غم کوفتم زِ درد دور از تو، ای که گوهر یک دانه‌ی منی خالی مباد ساغر نازت، که جاودان شورافکنی و ساقی میخانه‌ی منی آنجا که سرگذشت غم شاعران بود نازم تو را، که گرمی افسانه‌ی منی @golchine_sher
چنان به گوشِ من از عشقِ بی‌ملاحظه خواندی که رفته‌رفته مرا هم به دامِ عشق کشاندی چقدر غنچه‌ی حسرت، چقدر خوابِ تمنا که از لبت نربودم، که از سرم نپراندی بدون آنکه بخواهی، خدای من شده بودی بدون آنکه بدانی، مرا به شکر نشاندی صدای دلهره بودم، چرا مرا نشنیدی؟ غبارِ خاطره بودم، مرا زِ شاخه تکاندی مگر نگفتی از اول که پایِ عهد بمانیم؟ چه گویمت که بریدی! چه گویمت که نماندی! @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
در دامن واژه ها اسیرم کردی با هر غزلی بهانه گیرم کردی در قافیه و ردیف ماندم بی تو شاعر شدم  و چه زود پیرم کردی (رهگذر) @robaiiyat_takbait
صبح طلوع آفتاب است در نگاه تو و من بزرگترین مزرعه ی آفتاب گردان @golchine_sher
نسیمی آمد و آغاز شد عشق تری در ما شکفت از گام های تو بهار دیگری در ما کنارت کاش می ماندیم خورشید و تماشا را نشاط لحظه های ساحل بابلسری در ما شفامان در توان قرص ماهی نیست با این شب ندارد جز تو نوری بهمن فجر آوری در ما چه ماند از اشکهای ما به جز آیینه ای نشکن مباد از آتشت روزی به جز خاکستری در ما به هرکس می رسی از تو روایت بر زبان دارد تو معنای ظهور آخرین پیغمبری در ما چه خون دل که خوردیم و مثال کوه برپاییم اگر امروز می بینی شکوه برتری در ما به پایان می‌رسد این داستان زل می زند شاعر به تصویر دل انگیز طلوع دیگری در ما شکوه خاطراتت آسمان را قاب می گیرد نسیمی می وزد قد می کشد بال و پری در ما @golchine_sher
چشم‌هایم خیره در آن چشم‌های روشن است عادت آیینه‌ها حیرت به بار آوردن است باید از آن چشم بی‌احساس می‌فهمیدمت ای که با من بودنت از ترس تنها ماندن است! خواستم با عشق پابندت کنم، اما نشد خصلت رود خروشان، بی‌محابا رفتن است باورت هرگز نخواهد شد، ولی ای سنگدل آنچه از دستش گریزی نیست، نفرین من است عشق روزی آتش جان را گلستان می‌کند چاره تنها با غم دنیا مدارا کردن است @golchine_sher
‏به محشر چون سرِ خِجلَت برآرم از کفن، گویم: که یارب! داغ هجران دیده‌ام، دیگر مسوزانم... @golchine_sher