eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چگونه از نگاهِ تو ، بدونِ آه بگذرم؟ مرا چگونه یافتی؟ من از تو مبتلاترم! به هیچ‌کس نمی‌دهم حالِ خرابِ خویش را ولی غمِ فراق را به جانِ خویش می‌خرم قبول کن کنارِ تو ، به آسمان رسیده‌ام که‌ هرچه سنگ می‌زنی زِ بامِ تو نمی‌پرم اگرچه بی‌وفایی و جنون به انتخاب نیست دلِ خرابِ خویش را، جای دگر نمی‌برم به آب طعنه می‌زند زلالیِ نگاهِ تو به دل مگیر گریه را، من از خودم مکدرم چقدر واژه ساختم که‌ موجِ زلفِ دوست را مگر به جبرِ قافیه به نظم دربیاورم @golchine_sher
چرایش را نمی دانم ، دلیلش را نمی فهمم ولی دیوانه ، باور کن ؛ تو را بدجور میخواهم .. @golchine_sher
قلبت که می زند سر من درد می کند این روزها سراسر من درد می کند قلبت که... نیمه ی چپ من درد می کشد تب کرده، نیم دیگر من درد می کند تحریک می کند عصبِ چشمهام را چشمی که در برابر من درد می کند شاید تو وصله ی تن من نیستی، چقدر جای تو روی پیکر من درد می کند هی سعی می کنم که ترا کیمیا کنم هی دستهای مس گر من درد می کند دیر است پس چرا متولد نمی شوی؟ شعر تو روی دفتر من درد می کند @golchine_sher
ای گریه بر تو مایه‌ی آرامشم حسین ناز تورا به جان‌ودلم می‌کشم حسین با اشک‌روضه صبح من آغاز می‌شود خیس‌است هرشب ازغم‌تو بالشم حسین ای کاش مستجاب نگردد دعای من غیر از زیارت است اگر خواهشم حسین من ابر بغض‌های فروخورده‌ام، که شد نام تو بهترین سبب بارشم حسین در این محیط فتنه‌وجنجال‌ها فقط در زیر پرچم تو در آسایشم حسین اندازه‌ی لیاقت هرکس به‌دست توست خاکم که بی‌تو لایق فرسایشم حسین در اوج بی‌سوادی‌ام استاد می‌شوم وقتی‌که می‌شود همه‌ی دانشم حسین دل‌بسته‌ام به‌لطف‌تو در امتحان عشق آماده‌ی ورود به هر آتِشم حسین @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
یک دل ؛ دل بی حـواس دارم بی تو دلشـــوره ی ناشنـاس دارم بی تو جــز اسم تو نیست بر زبانم جاری از سایه ی خــود هراس دارم بی تو (پنهان) @robaiiyat_takbait
با عشق تو و شروع صبحی زیبا آغاز شود دوباره عمر فردا ای راز نهان ،میان پرده برگرد روشن شود از جمال رویت دنیا @golchine_sher
میان سبزی چشمم بهار پیدا شد بهار هم به تماشای تو شکوفا شد چقدر اطلسی از باغ خانه بالا رفت چقدر عشق به دیوار خانه پیدا شد پرنده های مهاجر دوباره برگشتند دوباره کوچه پر از خاطرات زیبا شد کنار این همه سبزینه های فروردین دوباره بهمنی از نوبهار برپا شد هوای بهمن و حال و هوای آزادی فقط به خاطرت ای گل هوا گوارا شد دلم بهار دوباره طلب نمود از یار به انتظار نشستم،غم از دلم واشد @golchine_sher
تو به دریا ریختی و من کماکان ماهی‌ام باز هم ای رود، ممنون از همین همراهی‌ام کاروانی تشنه بود و یوسفی در چاه و من من: طنابی که فقط شرمنده از کوتاهی‌ام  سکه‌هایم از رواج افتاد و تاجم زیر پا تلخ پایان یافت با تو جشن شاهنشاهی‌ام ماه با سردی به گوش موج عاشق پیشه گفت هرچه از تو دور باشم بیشتر می‌خواهی‌ام رام دام و دانه و بامی نخواهد شد دلم من کبوتر هم اگر باشم، کبوتر چاهی‌ام کوله‌بار بسته دارد باز دل دل می‌کند من ولی با اولین پرواز فردا راهی‌ام @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای رؤیت هلال تو آغاز نوبهار تا کی رصد کنم تو را از پشت این غبار نه، رؤیتت نمی‌کنم وقتی نشسته‌ام با چشم‌های غیر مسلّح به انتظار... @golchine_sher
پیش از تو آب معنی دریاشدن نداشت شب مانده بود و جرأت فرداشدن نداشت بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ، زَهرهٔ دریاشدن نداشت در آن کویر سوخته، آن خاک بی‌بهار حتی علف اجازهٔ زیباشدن نداشت گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار بی‌تو ولی زمینهٔ پیداشدن نداشت دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ آیینه بود و میل تماشاشدن نداشت چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت @golchine_sher
بَر نشاطِ کَس نخور حسرت ،که قسمت، زیرک است پُشتِ هر گُل می کُند، پنهان هزاران خار را @golchine_sher
به من بگو چه جرمی مرتکب شوم تا مرا به قلب تو تبعید کنند؟ @golchine_sher
آن روز چه‌قدر آسمان زیبا بود باران امید، هر کران پیدا بود شب، کفش نپوشیده فراری شد و رفت خورشید هنوز در هواپیما بود @golchine_sher
ای دوست مخور غم که خدا را داریم ما مکتب قرآن و دعا را داریم روزی که همه ز هم شفاعت طلبند ما پنج تن آل عبا را داریم @golchine_sher
دریغا دلی را بهاری نکرد کسی را به لبخند یاری نکرد زمانه به جز یک دقیقه سکوت برای بشر سوگواری نکرد فغان بود و خون بود و غم بود و مرگ ولی هیچ‌کس جان‌نثاری نکرد مگر می‌شود دید و از غم نسوخت؟ مگر می‌شود بی‌قراری نکرد؟ مگر می‌شود دید و ساکت نشست؟ مگر می‌شود دید و کاری نکرد؟ دریغا دریغا که دست کسی برای کمک پافشاری نکرد زمین بانگ «هَل مِن مُعین» برنداشت جهان نالۀ انتحاری نکرد مبادا بر این زخم بی‌التیام از این اشک‌ها سیل جاری نکرد مبادا اگر خشک شد اشک چشم به خونِ دلِ خویش زاری نکرد مبادا دعای فرج را نخواند شب و روز چشم‌انتظاری نکرد | | @golchine_sher
بگذار که این باغ، درش گم شده باشد گل ‌های ترَش، برگ و برش، گم شده باشد  جز چشم به راهی، به چه دل خوش کند این باغ؟ گر قاصدک نامه برش گم شده باشد  باغ شب من کاش درش بسته بماند ای کاش کلید سحرش گم شده باشد بی اختر و ماه است دلم؛ مثل کسی که صندوقچه ی سیم و زرش گم شده باشد شب تیره و تار است و بلادیده و خاموش انگار که قرص قمرش گم شده باشد چاهی ست همه ناله و دشتی ست همه گرگ خواب پدری که پسرش گم شده باشد آن روز تو را یافتم افتاده و تنها در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر! چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد @golchine_sher
در خیال رفتنی اما نمی‌دانی چطور گر نمی‌‌مانی نمان بر ماندنت اصرار نیست ای جفا که می‌کشی هر دم گریبان مرا آنچه داری در گره پیراهن است افسار نیست.. @golchine_sher
ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله یک جمعۀ نزدیک، نُصَلّی فِی القدس همراه امام عصر ان‌شاء‌الله @golchine_sher
قرارمان این نبود فراموش کردی گذر تلخ فراق را سحر می شود اینک من در حسرت خاطراتی سبز تنهایم @golchine_sher
از به هم پیوستن خط نگاه آغاز شد عشق ، از یک جفت الماس سیاه آغاز شد فکر می کردم همیشه بهترین هستم ولی بازی شطرنج بعد از کیش شاه آغاز شد آمدی از چاه یک شب آب برداری و بعد بیقراری های کفترهای چاه آغاز شد شهر را سوزاند با خود شعله های داغ این - آتشی که از دل انبار کاه آغاز شد کفر می گویم تمام روزها - بی چشم تو- زندگی از روز اول اشتباه آغاز شد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم برای دیدنت ، کباب شد نیامدی! تمام خاطرات من کتاب شد نیامدی! در آرزوی دیدنت زبس که بغض کرده ام تمام اشکهای من شراب شد نیامدی ز تشنگی برای تو صفا و مروه میکنم که جام سرکشیدنت سراب شد نیامدی در انتظاردیدنت،ز بس که گریه کرده ام شکست ظلمت شب انقلاب شد نیامدی!.... @golchine_sher
اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت دل من نیز با تو بعد آن پاییز طولانی دوباره چون گذشته نو بهاری تازه خواهد یافت درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد که عشق از کنده ما روزگاری تازه خواهد یافت دهانت جوجه هایش را پریدن گر بیاموزد کلام از لهجه تو اعتباری تازه خواهد یافت از این سان که من و تو از تفاهم عشق می سازیم از این سان عشق ورزی هم قراری تازه خواهد یافت من و تو عشق را گسترده تر خواهیم کرد، آری که نوع عاشقان از ما تباری تازه خواهد یافت تو خوب مطلقی، من خوب ها را با تو می سنجم بدین سان بعد از این خوبی عیاری تازه خواهد یافت جهان پیر، این دلگیر هم با تو کنار تو به چشم خسته ام‌ نقش و نگاری تازه خواهد یافت @golchine_sher