eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
در این محاکمه تفهیم اتهامم کن سپس به بوسه‌ی کارآمدی تمامم کن اگرچه تیغ زمانه نکرد آرامم، تو با سیاست ابروی خویش رامم کن به اشتیاق تو جمعیتی‌ست در دل من بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن شهید نیستم اما تو کوچه‌ی خود را به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم... اگر که باب دلت نیستم حرامم کن لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم تو مرحمت کن و با بوسه‌ای تمامم کن... @golchine_sher
چه رفته است که صبحی دگر نمی آید “شب فراق به پایان مگر نمی آید؟” کجاست اهل دلی تا دعا کند، قدری که از دعای چو من هیچ اثر نمی آید هزار مرتبه در را زدم ولی افسوس کسی به دیدن من پشت در نمی آید نسیم های فراوان رسیده تا کنعان ولی ز یوسف من یک خبر نمی آید ز غربتم چه بگویم؟که سایه ام حتی گذشته از من و از پشت سر نمی آید هنوز می طلبد قلب من تو را ای عشق اگر چه از تو به جز دردسر نمی آید درخت خشکم و می دانم اینکه در آخر برای دیدن من جز تبر نمی آید   @golchine_sher
ناسزا از آشنایانم شنیدم از تو هم از تمام دوستانم دل بریدم از تو هم ناامید از دوستی با خلق رو کردم به تو جز پریشانی ولی خیری ندیدم از تو هم کوه را هم می‌تراشیدم اگر می‌خواستی دست کم اسطوره‌ای می‌آفریدم از تو هم پایمال حرف مردم بودم و زخم‌زبان بار دیگر با دل و جان می‌خریدم از تو هم بعد از این ای مرگ! حرف صبر را کمتر بزن رنج دوری را مگر من کم کشیدم؟ از تو هم @golchine_sher
چه فرزندی عزیز والدین است پیمبر گفته بود او نور عین است به قول محتشم وین صید در خون حسین است و حسین است و حسین است @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
کپی فقط با نام شاعر کانالهایی که کپی می کنید لطفا اسم شاعر رو هم بنویسید از نظر اخلاقی درست نیست 🙏🙏🙏 @golchine_sher @robaiiyat_takbait
در سینه دلی پر از حرارت دارد از دیرزمان به مِهر شهرت دارد با هر که رسید گرم می‌گیرد گرم خورشید به خوب و بد محبت دارد @golchine_sher
تا بگیرم در دعاهایم سراغِ خویشتن نیمه شب ها می کنم روشن چراغِ خویشتن همچو شمعِ کُشته ای خود را تماشا می کنم سوختم در شعله تا آخر ز داغِ خویشتن همچو دانه تجزیه گردیده ام در زیر خاک پُر ثمر گردد درونم از فراغِ خویشتن خوش نشین بودم اگر چه در بهشتِ عافیت در طریقت مانده ام غافل ز باغِ خویشتن در بیابانِ عدم بسیار گشتم، کَس نبود بعد از این می گیرم از حیرت سراغِ خویشتن از شرابِ غفلت افزا چشمِ مستی بسته ام می شوم پیمانه پیما با ایاغِ خویشتن همچو( شایق) راز دل را می کنم در دل نهان تا ببویم بوی گُل را با دماغِ خویشتن @golchine_sher
فدای قند و چایت روستایی شوم من خاک پایت روستایی نمی‌داند کسی قدرِ شما را بمیرم من برایت روستایی @golchine_sher
تو لیلی نیستی ! من اما مجنون حرف‌هایت می‌شوم دیوانه‌ی دست‌هایت مبهوت خنده‌هایت شیرین نیستی ! ولی من صخره‌های شب را آنقدر می‌تراشم، تا خورشیدم طلوع کند و تو در آغوشم لبخند بزنی...! @golchine_sher
با خلق هرکس دعوی وارستگی دارد بی‌شک به دنیا بیشتر وابستگی دارد اینجا گریزی از تعلق نیست در هر حال هرکس به چیزی در جهان دلبستگی دارد پرسیدم از فرهاد آیا عشق شیرین بود؟ در پاسخم خندید، یعنی بستگی دارد دنیا تماشایی‌ست اما زندگی اینجا اندوه دارد، رنج دارد، خستگی دارد ما تابع عشقیم و این بی‌تابی بی‌حد چون خط ممتد تا ابد پیوستگی دارد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باید شبی به قبله حاجات رو کنم تا از خدای خویش تو را آرزو کنم کارم رسیده است به جایی که روز و شب در عالم مجاز تو را جستجو کنم   کندوی تازه منی و تا بنوشمت باید به نیش این همه زنبور خو کنم  آنان که پیش ازین به مصاف تو رفته‌اند گفتند در طواف تو با خون وضو کنم  چون کوزه‌گر سبو کند از کاسه سرم بگذار پیش از آن سر خود در سبو کنم  چندان عجیب نیست که از رشک بشکند آن دم که با تو آینه را روبرو کنم  دنیا به دل شکستگی‌ام حکم داده است باید برای او ورقی تازه رو کنم @golchine_sher
چو بی تو قافله ات شد روانه با زنجیر کسی نگفت سخن عاشقانه با زنجیر ستوده ایم تو را کوچه کوچه با فریاد شمرده ایم ظفر، دانه دانه با زنجیر شناخته اند تو را آیه آیه بر نیزه شکسته ایم سکوتِ شبانه با زنجیر رسانده ایم به گلدسته ها ندای سحر عیان نموده کساء، فاتحانه با زنجیر تبار سبز به زیباترین ترانه دهر جوانه کرد به خاور، جوانه با زنجیر شکست اگر سر من ،سر سلامت لبهات و تشت و نی، خجل ازخیزرانه با زنجیر عمود خیمه ساقی اگر زمین افتاد قیام کرد زمان، جاودانه با زنجیر خدا همیشه به صبر و صبور می نازد  به قله برده لوا صابرانه با زنجیر تمام واقعه را چون جمیل می دیدم جمیل مانده به دورِ زمانه با زنجیر خوشا بحال کسانی که پرچم سبزت برند با خودشان شانه شانه با زنجیر @golchine_sher
من با تو نگویم كه تو پروانه‌ی من باش چون شمع بیا روشنی خانه‌ی من باش در كلبه‌ی من رونق اگر نیست صفا هست تو رونق این كلبه و كاشانه‌ی من باش من یاد تو را سجده كنم ای صنم اكنون برخیز و بیا ، خود بت بتخانه‌ی من باش دانی كه شدم خانه خراب تو حبیبا اكنون دگر آبادی ویرانه‌ی من باش لطفی كن و در خلوت محزون من ای دوست آرام و قرار دل دیوانه‌ی من باش چون باده خورم با كف چو برگ گل خویش ای غنچه دهان ساغر و پیمانه‌ی من باش چون مست شوم بلبل من سازهم‌ آهنگ با زیر و بم ناله مستانه‌ی من باش من شانه زنم زلف تو را و تو بدان زلف آرایش آغوش من و شانه‌ی من باش ای دوست چه خوب است كه روزی تو بگویی امید بیا با من و پروانه‌ی من باش @golchine_sher
کسی خیره بر من در آیینه‌هاست برایم چقدر این نگاه آشناست بگویم منم! اشتباهی‌ست محض بگویم تویی! باز حرفم خطاست ندانستم آخر که بود و چه گفت شبیه من است آنگه از من جداست بگو کشتی غرقه در موج‌ها! در این ورطه تنها خدا ناخداست منم شمعِ گریانِ آتش‌زبان صدایی ندارم، سکوتم رساست به من گفت در گریه گاهی بخند عجیب است این هم از آن حرف‌هاست @golchine_sher
روز اول بی‌هوا قلب مرا دزدید و رفت روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت روز سوم آخ ! خالی هم کنار لب گذاشت دانه‌ ی دیوانگی را در دلم پاشید و رفت روز چارم دانه‌ اش گل داد و او با زیرکی آن غزل را از لبم نه ، از نگاهم چید و رفت با لباس قهوه‌ ای آن روز فالم را گرفت خویش را در چشم‌ های بی ‌قرارم دید و رفت فیل را هم این بلا از پا می‌اندازد خدا هی لب فنجان خود را پیش من بوسید و رفت او که طرز خنده ‌اش خانه خرابم کرده بود با تبسم حال اهل خانه را پرسید و رفت تا بچرخانم دلش را نذرها کردم ولی جای دل، از بخت بد، دلبر خودش چرخید و رفت زیر باران راه رفتن، گفت می‌چسبد چقدر با همین حالش به من حال دعا بخشید و رفت استجابت شد ، چه بارانی گرفت آن‌ شب ولی بی‌ من او بارانیش را پا شد و پوشید و رفت روز آخر بی ‌دعا بی‌ ابر هم باران گرفت دید اشکم را، نمی‌دانم چرا خندید و رفت @golchine_sher
من تنها ترین مرد دنیا را می شناسم همین همسایه ی روبرویی سی سالی می شود که با کلید در را باز می کند @golchine_sher
شب هایِ نبودن نگران نباش یلدا رفت. دیگر شب هایِ نبودن، کوتاه می شود عزیز... @golchine_sher
نشسته ام که برای تو از زمانه بگویم منی که زاده شدم شعر عاشقانه بگویم عزا گرفته ام از اینکه باید آخر شعرم از آن دمی که تو هم می شوی روانه بگویم به غم نشسته چنان باورم که باید از این پس به خنده های خودم بغض شادمانه بگویم برای بی کسی ام بس همین که حرف دلم را نشد برای کسی جز اثاث خانه بگویم بمان، انار برایت شکسته ام که غمم را به این بهانه برای تو دانه دانه بگویم... @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
کپی فقط با نام شاعر کانالهایی که کپی می کنید لطفا اسم شاعر رو هم بنویسید از نظر اخلاقی درست نیست 🙏🙏🙏 @golchine_sher @robaiiyat_takbait
کشیده آتشِ عشقت زبانه عرق ریزان شده آغوشِ خانه تبت خورشید خانم رفته بالا بزن بر روی زلفت آب و شانه @golchine_sher
گفتم به هر زمان و مکان از ازل حسین از لحظۀ ولادت مان تا اجل حسین در موج غم امید دل عاشقان حسن بر مشکلات اهل جهان راه حل حسین تلخ است اگر چه کندن جان از بدن ولی شیرین شود به پای شما چون عسل حسین مانند مصطفی و علی نبض حکمتی دریای علم و کشتیِ خیرِالعمل حسین شعری که در اقامۀ آن نام زینب است دارد شمیم عطر تو را در بغل حسین هرجا حدیث عشق بیان می شود یقین تنهاست کربلای تو ضرب المثل حسین آقا طلب نما که بیایم به کربلا تا در کنار قبر تو گویم غزل حسین وقتی برید خنجر بیداد حنجرت با گریه گفت خواهرت از روی تل حسین @golchine_sher
کیستی که من این‌گونه به‌ اعتماد نامِ خود را با تو می‌گویم! کلیدِ خانه‌ام را در دستت می‌گذارم نانِ شادی‌هایم را با تو قسمت می‌کنم به کنارت می‌نشینم و بر زانوی تو این‌چنین آرام به خواب می‌روم ؟! ‌ کیستی که من این‌گونه به جد در دیارِ رویاهای خویش با تو درنگ می‌کنم ؟! ‌ @golchine_sher
به دستم شاخه‌ی گل می‌دهی یا خار ای دنیا نقاب دوستی از صورتت بردار ای دنیا کسی دیگر سراغ از عشق و شیدایی نمی‌گیرد چه آوردی به روز دلبر و دلدار ای دنیا گرفتی دست ظالم را هزاران بار و با اجبار گرفتی بارها از بی‌گناه اقرار ای دنیا در این بیهودگی هر روز گرد خویش می‌گردی چه سودی می‌بری از این همه تکرار ای دنیا چرا انکار؟! من عمری تو را می‌خواستم اما نمی‌خواهم تو را دیگر، چرا اصرار ای دنیا @golchine_sher