eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
708 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
‏من نباشم چه کسی جایِ مرا می گیرد؟! ‏‏گاهی از تلخیِ این فکر، به هم می ریزم... @golchine_sher
خودت شاید نمیدانی چه کردی با دلم اما دل یک آدم سرسخت را بردی، خداقوت! @golchine_sher
باید کــــه ز داغم خبــری داشته باشد هر مرد که با خود جگری داشته باشد حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش در لشکــر دشمن پسری داشتـــه باشد ! حالم چو درختی است که یک شاخه نا اهل بازیچـه‌ی دست تبــری داشتـه باشد سخت است پیمبر شده باشی و ببینی فرزند تــو دیـن دگـــری داشته باشد ! آویخــــته از گــــردن من شـــاه کلیدی این کاخ کهن بی که دری داشته باشد سر درگمـــی ام داد گـــره در گـــره اندوه خوشبخت کلافی که سری داشته باشد ! @golchine_sher
تو آمدی که تمام جهان من بشوی زمین من بشوی آسمان من بشوی چه مهربان و چه نامهربان، پری زیباست تو آمدی پری مهربان من بشوی توآمدی که مرا بی قرارخویش کنی که شعرمن بشوی، داستان من بشوی به قصد شعرشنیدن به من نگاه کنی برای زمزمه کردن زبان من بشوی تورا به خاطر شعرمن آفریده خدا که صاحب غزل جاودان من بشوی اگر گیاه شوم خاک و خانه ام باشی اگر پرنده شوم آشیان من بشوی به این جهان همه با قصد رفتن آمده اند تو آمدی که بمانی که جان من بشوی @golchine_sher
حال مرا هرکس که می پرسد بگو خوب است اشکش روان، اندوه جاری، زخم ها کاری ست... @golchine_sher
حدود نیمه شب است و هنوز بیدارم نشسته ام که خودم را به شعر بسپارم نشسته ام که گلویی به بغض تازه کنم در آبگاه غزل های رو به تکرارم که نامه ای بنویسم پر از گلایه و اشک که چکه چکه ببارم برای دلدارم که برملا کنم افسون سینه ی تنگم طلسم راز مگویی که کرده افسارم طلسم راز مگویی که در سیاهی شب شده دلیل تجلی روح سیگارم من و سکوت پیاپی ، من و مچاله ی شعر من و افول غم انگیز نبض خودکارم... من و قوافی بی اعتبار و تکراری که واژه واژه که هر بیت در خود آوارم اگر چه فاصله افتاد بینمان اما به یاد خاطره ها آنقدَر نیازارم سوال های زیادی وبال ذهن من‌ اند... بیا مرا بِرَهان از هجوم افکارم ‎‌‌‌‌‌‎ @golchine_sher
آمدی و فکر کردم نیمه ای از من رسید نوبتی باشد اگر هم ، نوبت این زن رسید آبرویی را که عمری جمع کردم پیشکش خوش به حال من اگر آتش به این خرمن رسید فکر کردم می توانی و مداوا می کنی زخم هایی را که هم از دوست هم دشمن رسید هیچ ردی نیست از یوسف خودم هم گم شدم دست کم یعقوب دستانش به پیراهن رسید فصل هایم جابجا شد در دل اردیبهشت ناگهان سیل آمدو برف آمدو بهمن رسید چتر را برداشتم باران نمی آید ولی آمدو دیدم ترا و وقت باریدن رسید @golchine_sher
من غم انگیزترین شاعرِ دنیا شده ام هرکسی شعرِ مرا خواند تو را "لعنت" کرد! @golchine_sher
از همان روزی که در باران سوارم کرده ای با نگاهت هیچ میدانی چکارم کرده ای؟ با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولی با همان یک لحظه عمری بی قرارم کرده ای تازه فهمیدم که حافظ در چه دامی شد اسیر با نگاهت،خنده ات،مویت،شکارم کرده ای در خیابان اولین عابر منم هر صبحِ زود در همان جایی که روزی غصه دارم کرده ای رأس ساعت میرسی،میبینمت رد می شوی کم محلی می کنی،بی اعتبارم کرده ای من مهندس بوده ام دلدادگی شأنم نبود تازگی ها گل فروشی تازه کارم کرده ای در نگاه دیگران پیش از تو عاقل بوده ام خوب کردی آمدی،مجنون تبارم کرده ای در ولاالضالین حمدم خدشه ای وارد نبود وای من،محتاج یک رکعت شمارم کرده ای... @golchine_sher
ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن ‌ دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر خاکستر گداخته را زیر و رو مکن ‌ در چشم دیگران منشین در کنار من ما را در این مقایسه بی آبرو مکن ‌ راز من است غنچه ی لب های سرخ تو راز مرا برای کسی بازگو مکن ‌ دیدار ما تصور یک بی نهایت است با یکدگر دو آینه را روبه رو مکن ‌ @golchine_sher
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی چشمِ بد دور! غزل‌خوان شده باشی جایی بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟ شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی صورت پنجره در پرده نباشد از شرم کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی من نشستم بروی مِی بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی! @golchine_sher
زمین خلاصه ای از چشم آسمانی توست غزل برآمده از بازی زبانی توست نه اندونزی و ژاپن، نه بم، نه هائیتی تکان دهنده ترین صحنه،  شعرخوانی توست کمی نخند، کمی دور شو، کمی بد باش که هرچه می کشم از دست مهربانی توست هرآنچه را بفروشم نمی رسد وسعم به خنده ی تو که سوغات دامغانی توست بلوغ زود رسم علت کهولت نیست اگر که پیر شدم مشکل از جوانیِ توست دو سال می گذرد من هنوز سربازم وظیفه ی شب و روزم ندیده بانی توست @golchine_sher
گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است تا حواس احدی جمع به بغضم نشود آرزو میکنم ای کاش دلش چون مویش پیش چشم کسی آشفته و درهم نشود من که بیچاره شدم کاش ولی هیچ دلی گیر لحن بم مردانه ی محکم نشود شده حتی به دعا دست برآرم که :"خدا! برود مشهد و برگردد و آدم نشود" خون دل خوردم و حرفی نزدم تا شاید مهربان تر بشود، تازه اگر هم نشود با من ساده همین بس که مدارا بکند عاشقم هم که نشد، خب به جهنم (!) نشود... @golchine_sher
از هر چه دارم چشم می پوشم، اگر دنیا یک شب مرا زانو به زانوی تو بنشاند... @golchine_sher
همیشه یک نفر پشتِ شلوغی هایِ خیالت هست که مدام دوستت دارد که مدام دلتنگ توست و تو مدام بی خبری... @golchine_sher
رویدادی بزرگ می خواهم اتفاقی که بی خبر باشد کاش وقتی به خانه برگشتم کفش های تو پشتِ در باشد... @golchine_sher
دیـــوانگی ها گــرچه دائم دردسـر دارند دیــوانه ها از حال هم اما ... خبــر دارند آئیــنه بانو ! تجــربه این را نشان داده : وقتی دعاها واقعـــی باشند اثــر دارند تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است اصلا تمام قرص ها جز تو ضــرر دارند آرامش آغــوش تو از چشم من انداخت امنیتی که بیمـــه های معتبــر دارند "مردی" به اینکه،عشق ده زن بوده باشی،نیست مردان ِ قدرتمند تنهـــا " یک نفر " دارند بهـــتر ... فرشته نیستم ؛ انسان ِ بی بالم چــون ساده ترکت مــی کنند آنان که پـَـر دارند می خواهمت دیوانه جان ! می خواهمت ... ای کاش نادوستــانم از ســر ِ تو دست بــر دارند...   @golchine_sher
نامه ای دیگر نوشتم کاش آن را خوانده باشد کاش او هم مثل من پابند عشقش مانده باشد نامه ای دیگر نوشتم حرف هایی تازه گفتم ترس دارم نامه را سربسته برگردانده باشد یا نه شاید قلب او را - گرچه از سنگ است قلبش- واژه ای از واژه های نامه ام لرزانده باشد شاید او هم مثل من عاشق شود اما بترسد نامه ام را دور از چشم پدر سوزانده باشد یا نه! شاید شعری از من را به آوازی بخواند لاله های دامنش را شعر من رقصانده باشد یا نه شاید چون عروسک دست های مهربانش نامه ام را در کنار بالشش خوابانده باشد شاید این ها جز خیالات من تنها نباشد نامه من روی میز پستچی جا مانده باشد @golchine_sher
هر سربازی در جیب هایش در موهایش، و لای دکمه های یونیفورمش زنی را به میدان جنگ می برد! آمار کشته های جنگ همیشه غلط بوده است هر گلوله دو نفر را از پا در می آورد سرباز و دختری که در سینه اش می تپد... @golchine_sher
مهر در چهره ی مثل پری اش بسیار است ماه منظومه ی من مشتری اش بسیار است گل مریم که به هر شهر قدم بگذارد صحبت از عطر خوش روسری اش بسیار است گاه گاهی که دل ماه شبم میگیرد اشک در دامن نیلوفری اش بسیار است می کشد سرمه به چشمان سیاهش از غم چشم آغشته به غم دلبری اش بسیار است بی جهت نیست که سِحر از لب او می ریزد شعر می داند و افسونگری اش بسیار است @golchine_sher
گیسو مفشان ،توبه ی ما را مشکن چون توبه ی عاشقان به مویی بند است ..! @golchine_sher
گفتی تو را "ببخشم" و از عشق بگذرم... رد میشوم ولی نه!محالست" بگذرم "! آنقدر گرد "کینه" به جانم نشسته است دیگر برای آینه سخت است باورم آن اشکها که ریخته ام پای تو شدست آبی که سالهاست گذشته است از سرم... هر لحظه بی تو بودن من، سالها گذشت من از تمام مردم دنیا مسن ترم... @golchine_sher
پیچیده شَمیمت همه جا ای تنِ بی سر چون شیشه عطری که درش گم شده باشد... @golchine_sher
کشیده این قلم بار غم مسحور چشمانت پریشان خاطرم کرده پریشانی مژگانت سرابی رو به رویم بود قبل دیدنت از عشق ولی امید دارم تا ببارد شوق بارانت ببار و این عذاب تشنگی را بر لبم مگذار گلی پژمرده هستم گوشه ای از خاک گلدانت من از ارامش این روزمرگی ها هراسانم بیا خاڪسترم ڪن با جهنم های عصیانت به مرگم راضی ام تابوت را آماده کن ای عشق که مردن بهتر از زجر شکنجه های زندانت هنوزم پشت میز کافه ای و منتظر هستم‌ بگو که تو مرا ..... مخفی نکن احساس پنهانت من آن مشروطه خواهم که فدایی وطن هستم تو تبریزی و من ستار خان جانم به قربانت کانال @golchine_sher
شده در اوج جوانی باهمین ظاهرشاد تاگلو پیرکسی باشی و قسمت نشود @golchine_sher