eitaa logo
گلچین شعر
17.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
458 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
میلاد رسول اکرم (ص) مـکه امشـب نور باران می‌شـــود عشــق آیاتــش نـمـایان می‌شــود مــکه امشـب از قدوم مصطـــفی سبزوخرم چـون بـهاران می‌شــود شـــهر مــکه ســرفراز عالــــم است روشــن از انــوار قــرآن مــی‌شــــود صـــبح صـــادق سر زده از پــــرتوش کاخ جــهل از ریشه ویـران می‌شود عطر او گل کرده در دشت و دمن بلبل بستان غزل خوان مـی‌شـود اسوه تـقــوا و علــــم و مـــعـرفــت پایه ریـز عشـق و ایـمان می‌شود زاد روزش وحـــــدت اســـلام نـاب با پیامــــی از جــــــماران می‌شــــود همــدلـی باشــد مــیان مسلمــین همــــت یاران دوچندان می‌شـــود هر کسی دلداده احمد(ص) شود در دو عالم غرق احسـان می‌شود ذکر پیمبر(ص) که باشد روی لـب بی گمان مأیوس شیطان می‌شـود راه پیغــمبر(ص) صراط دیــن بـُود پــیرو ایــن راه «ســلمان» مــی‌شـود با بصـیرت هـر کـه باشـد در عــــمل پـــیرو راه شهـــــــــیدان مــــی‌شــــود درد بــی درمـــــــان اگــــر داری بــــیا شام میلاد است، درمـان مـی‌شود با خــدا باش و توکــل پیــــــــشه کـــن «هـرچه می‌خواهد خدا آن می‌شود @golchine_sher
# نگینِ عرشِ اعظم ای نام تو بهترین معانی جاری شده از تو زندگانی ای سِدره نشینِ مُلکِ هستی چیره تو شدی به بُت پرستی ای ختمِ پیمبرانِ عالم وی نقشِ نگینِ عرشِ اعظم معراجِ تو اعجازِ خدا بود روشنگرِ آفاقِ سما بود سلطانِ سریرِ آسمان ها وی جلوه ی حق به هر مکانها ای پادشه سرای بینش روشن شده از تو آفرینش ای نامِ تو بر فرازِ کونین جُز تو نرود ز قاب و قوسین ای شاهِ همه سرانِ عالم بخشیده خدا به نامت آدم ای ناب ترین روحِ خدا ترس با جمله ملک شدی تو همدرس! ای صاحبِ آن همه مُروّت وی پادشهِ مُلکِ نبوّت @golchine_sher
صحبت از نفحه گل تا به میان می‌آید نام او گوشه ی لب عطر فشان می‌آید تا بگویند محمد ز سر شوق و ادب بی‌تامل صلواتی به زبان می‌آید @golchine_sher
ای روشنیِ نگاه من صبح بخیر ای رونق هر پگاه من صبح بخیر افزون تر از آنکه در شمارش آیی ای بی عدد عشق و آه من صبح بخیر در خوف و رجا، دلم به تنگ آمده است ای حضرت تکیه گاه من صبح بخیر خالق تویی و منم که مخلوق توام ای امن ترین پناه من صبح بخیر @golchine_sher
و پشت پنجره‌ها چشم‌های قاب به‌دست برای بدرقه‌ات آمدند آب، به‌دست تو بی ملاحظهٔ آفتابگردان‌ها عبور کردی از این دشت، آفتاب به‌دست هزار تاک جوان، پشت بارهای فلز کشیده بود سرک ، شیشهٔ شراب به‌دست سواره بودی و هفت آسمان مسیرت بود ستاره‌ها همه دور و برت رکاب به‌دست سوال کردی: زیباتر از من آیا هست؟ رسید آینه قدی ات، جواب به‌دست عبور میکنی و چارپایه می افتد که زیر تیرک برق آدمی طناب به‌دست... ◾️ چه هدیه آمده از سوی تو در این شب تار که ابر پیک رسیده است قرص خواب به‌دست @kooparvaneh @golchine_sher
بزرگراهها، اگر چه بزرگ و گشاده اند اما من و تو را به هم نمی رسانند! کوچه ی آشتی کنان کجاست؟! @golchine_sher
دیر آمدی وهیچ کس چشم انتظارت نیست طوفان نکن وقتی که ساحل بیقرارت نیست   فردا برای آمدن انگار باران است خورشید هم باشد دلی آیینه دارت نیست بیخود نمان بر ایستگاه و این دوراهی ها حتی بمانی یک مسافر هم قطارت نیست گفتی که دوری دوستی می آورد شاید حالا ببین یک دوست یا دشمن کنارت نیست هی وعده دادی با بهار تازه می آیم اما بقدر ذره ای شوق بهارت نیست گاهی برای آمدن دیراست ،خیلی دیـر دیگر به قرآن پیش مردم اعتبارت نیست @golchine_sher
پدرم مرد مهربانی بود خیرخواه و شریف و بخشنده شانه‌هایی صبور و مردم‌دار لطف در لحظه‌ها پراکنده روزها می‌گذشت و لبخندش رفته رفته ملیح‌تر می‌شد زنده می‌کرد دیدنش دل را پدر ما مسیح‌تر می‌شد من فدای سپیدی مویش که بلندای بخت دنیا بود فکر کردن به اینکه غمگین است اولین کار سخت دنیا بود بغضِ آیینه‌ی صداقت را سنگ‌های نفاق، حرمت را عهد نامردی زمانه شکست قسم دست‌های بیعت را پرت می‌کرد بادهای هوس نامه نامه حواس مردم را ابن سعد ابن شوم، هی می‌کرد مرکب ری به سمت گندم را قصد کردیم کوفه را ، هرچند مقصد ما خود سفر می‌شد همه گفتند بی خطر اما سفر آغاز یک خطر می‌شد کوفیان آمدند استقبال همه جا ازدحام بود آن روز کوفه خود را ولی کنار کشید کربلا راه شام بود آن روز پدرم آن سلام در تکرار پدرم آن دعای پیوسته با لب خشک خود نصیحت کرد جرعه جرعه، شمرده، آهسته آی مردم جفا اگر کردید سرِ افتاده لااقل باشید دینتان هر چه هست، در دنیا کاش آزاده لااقل باشید سنگی آمد به سمت پیشانی تا جواب سلام او باشد که هیاهوی کوفیان راز صحبت ناتمام او باشد خنجر و تیر و نیزه و شمشیر صبر کردند تا عصا برسد پیرمردی که با وضو می‌رفت تا به تقطیع هل اتی برسد زخم‌ها یک به یک اضافه شدند در تنش جنگ از نفس افتاد پدرم نیمه جان و دلواپس سمت ما خیره شد سپس افتاد پدر خیرخواه من برخیز پدر مهربان من برخیز دارم از اضطراب می‌میرم آه برخیز، جان من برخیز وسط این روایت غمگین گریه کردم ادامه‌اش گم شد پیکر با وقار او افتاد ته گودال جامه‌اش گم شد @golchine_sher
نه از تبِ روزگار، سرمستی تو نه با غمِ روزگار، همدستی تو ای خوبتر از هزار خورشید قشنگ هر جا که نگاه می‌کنم هستی تو @nabzeghalam @golchine_sher
فرقی نکرده ایم کودک که بودیم بازیگوشی می کردیم اکنون گوشی بازی! @golchine_sher
در پاسخ اهانت به قرآن کریم توسط والنتینا گومز آمریکایی گر که نبود" اَنفُسَنا" جان نداشتیم چیزی به جز خزان و زمستان نداشتیم دنیا بدون لفظ "نِسا" چون کویر بود عطر بهار و سوره نسوان نداشتیم گر آیه های نور کتاب خدا نبود نوحی نبود و کشتی و طوفان نداشتیم ما بی وجود آیه" بَرداََ سَلام " هم بودیم غرق نار و گُلستان نداشتیم گر که نبود سوره ای از" اَحسنُ القِصَص" ما داستان یوسف و کنعان نداشتیم جریان "اَم حَسِبتَ اَن اصحاب کَهف " نه اصحاب کهف و قصّه چوپان نداشتیم گر که نبود آیه "الّا لِیَعبُدون" معجونی از عبادت و انسان نداشتیم خطّی که آیه آیه زند دم از "آمنوا" گر که نبود سوره ایمان نداشتیم آری وجود قُدسی قرآن اگر نبود وَالفَجر و نور و کوثر و فرقان نداشتیم "جنّاتِ مِن نَخیلِ وَ اعناب" هم نبود "زوجِِ بَهبجُ" آیه باران نداشتیم گر نور چشمه های خروشان او نبود اشکی به آبیاری چشمان نداشتیم از یُمنِ" یُطعَمونَ طعامُ "کسی شدیم   ورنه درون سُفره خود نان نداشتیم هستی به غیر گُلخَن و گِلدان مگر چه بود! ما بی کتاب گُلشن و گُلدان نداشتیم دنیا به جز عذاب جهنّم نبود و ما چیزی به غیر سُلطه شیطان نداشتیم این نرده های پنجره چون میله قفس بی نور غیر ظلمت و زندان نداشتیم محروم از گذشته و حالی نداشتیم آینده نیز از تو چه پنهان نداشتیم دنیا جهنّم و پُر از اصحاب نار بود اصحاب خُلد و روضه رضوان نداشتیم تلفیقی از جهنّم و کُفر این حیات بود حمدی نبود، قوم مسلمان نداشتیم آری قسم به" یُبسِطُ رزقش "اگر نبود در خوان خویش رزق فراوان نداشتیم مهجور ماندنش به خدا کُفر نعمت است شد باب پاس نعمت و کفران نداشتیم از دولتش شکفته مضامین شاعران گر که نبود، دفتر و دیوان نداشتیم  در فکر رستگاری انسان کسی نبود گر که رسول و مکتب قرآن نداشتیم @golchine_sher
عجل الله تعالی الشریف چه انتظار عجیبی است انتظار فرج چه می شود برسد زود روزگار فرج در این کشاکش دوران ظلمت بی حد خدا به ما برساند دگر نگار فرج هزار چشمه تشنه نشسته با امید که رود جمعه بیاید ز کوهسار فرج رسیده یک خبر از هاتفی جهان آشوب که کرده خلق جهان را چه بی قرار فرج قسم به سرخی چشمان خیس باران خیز ثمر دهد گل نرگس در آن بهار فرج به هر دری که زده دست آشنای نسیم کسی نشسته ورایش ولی دچار فرج بگو چگونه رساند سری به درگاهش سر فدایی او هست پای کار فرج هزار سر به سر دار عشق باید رفت که می خرد نگهش راس روی دار فرج به عهد و ندبه نشسته شهید باور کن شهید مات من الحب به انتظار فرج @golchine_sher