eitaa logo
گلچین شعر
14.7هزار دنبال‌کننده
923 عکس
313 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر مگو؛ که دل از خود سفر نخواهد کرد! اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد ... @golchine_sher
فرق است میان آن که یارش در بر تا آن که دو چشم انتظارش بر در @golchine_sher
بسمه تعالی آنقَدَر گریه کرد و اسماء دید ، این علی آن علی خیبر نیست مثل زهرا علی پر از درد است ، گر چه مانند یاس پرپر نیست گرچه این خانه عطر زهرا داشت ، بین دیوار و در ولی حالا با فشاری که در به او آورد ، هیچ جا مثل آن معطر نیست داغ بابا به سینه ی او بود ، داغ شد از آتشِ در ، میخ داغ روی داغ آوردند ، مگر او بضعه پیمبر نیست ؟؟؟ پهلویش را شکست با پا وُ ... ، نَفَس اش را گرفت با مسمار عین گودال قتلگاهِ حسین ، ولی این میخ مثل خنجر نیست تخته ی در شکست و باسرعت، چون سه شعبه به سمت مادر رفت رد شد از مادر و به کودک خورد ، گرچه لب تشنه مثل اصغر نیست موقع غسل آن تن لاغر ، بغض مردانه ای ترک برداشت بس که خونابه شسته فهمیده ، جای سالم به روی پیکر نیست تا کفن کرد جسم زهرا را ، بچه هایش به گریه افتادند ... بخدا لحظه ی غم انگیزی ، مثل این لحظه حزن آور نیست "خوب شد شانه های سلمان بود ، تا نیفتد امیرمان از پا ..." باید این روزها مراقب بود ، تکیه گاه علی که دیگر نیست (حبیب) @golchine_sher
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی  داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟  آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن  فکری به حال و روز بد ِ کائنات کن باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست  ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست  گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...  فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت.... آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی؟  خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی؟  زهرا به جای نان، غم ما را درست کن  حلوای ختم شیرخدا را درست کن... @golchine_sher
دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن یار ما این دارد و آن نیز هم یاد باد آن کو به قصد خون ما عهد را بشکست و پیمان نیز هم دوستان در پرده می‌گویم سخن گفته خواهد شد به دستان نیز هم چون سر آمد دولت شب‌های وصل بگذرد ایام هجران نیز هم هر دو عالم یک فروغ روی اوست گفتمت پیدا و پنهان نیز هم اعتمادی نیست بر کار جهان بلکه بر گردون گردان نیز هم عاشق از قاضی نترسد می بیار بلکه از یرغوی دیوان نیز هم محتسب داند که حافظ عاشق است و آصف ملک سلیمان نیز هم @golchine_sher
گُلی را کاشتم در باغ احساس مراقب بودم و بر آب حساس نشد یکهفته از پهلو خمیده است در و دیوار یادم آمد و یاس @golchine_sher
پهلوی کبود یاس، بر در باشد پرپر شده در نگاه همسر باشد حجمی‌ست پر از بغض، گلوی اطفال وقتی که مریض خانه، مادر باشد @golchine_sher
من که اصرار ندارم تو خودت مختاری یا بمـان، یا که نـرو، یا نگهت می‌دارم! @golchine_sher
به مرتضات بده پاسخ سلامش را ببین بدون جواب است بین آدم ها   @golchine_sher
درها روایت می‌کنند این ماجرا را‌ کج فهمی این مردم پُرمُدَعا را بعد از نبی با "بَضعَهُ مِنّی" چه کردند؟! درهای بسته لب گشوده مامَضی را در شام تیره در مدینه دستِ زهرا خانه به خانه می‌برد نور خدا را بابُ الجِنان هم ضَربِ آهنگش علی بود بستند در تا برده نام مرتضی را ؟! ای تشنگان بر حُبِّ حیدر جام گیرید کوثر خودش در جام می ریزد ولاء را ادراک قدر فاطمه هرگز نکرده است آنکس که مومن نیست حکم "لافتی" را "هل مِن مُعینِ" فاطمه پاسخ ندادند! این بی جوابی ها رقم زد کربلا را درهای بسته چوب...قلب مردمان سنگ سنگ است آتش می زند بیت الهُدی را بر قامت در لرزه افتاده است تا گفت: ( با خود به محشر می برم این دردها را) از شرم می سوزد در و از داغ حیدر درها گواهی می دهند آن ماجرا را @golchine_sher
تو گرفتار منی؟؟؟ من که گرفتار خودم. مرگ خواهد که بمیرد سر اسرار خودم مثل هر شب که جهان خفته ز بیداد زمان رو کنم من به پریشانِیِ پندار خودم هر که مهمان غمی هست ولی سهم خودش سهم من گشته فزون، بیش ز مقدار خودم هرچه کردم در میخانه د‌گر باز نشد تا بشورم غم سی ساله ز افکار خودم بعد من وقت نمازت ز منم یاد بکن تا که کمتر بشود رعشه ی مردار خودم @golchine_sher
در من دوباره زنده شده یاد مبهمی دنیا قشنگ‌تر شده این روزها کمی   گفتم کمی؟ نه! خیلی؛ یک‌کم برای‌من یعنی زیاد یعنی همسنگ عالمی   دریا کجا و باغ کجا؟ سهم من کجا؟ من قانعم به برگ گلی قطره شبنمی ای‌عشق چیستی تو که هرگاه می‌رسی احساس می‌کنی که دلیری؛ که رستمی   مثل اساس فلسفه و فقه، مبهمی مثل اصول منطق و برهان، مسلمی   هم چون جمال پرده نشینان محجبی هم چون بساط باده فروشان فراهمی حق داشت آدم آخر بی‌عشقِ آن بهشت کمتر نبود از برهوت؛ از جهنمی   با سیب سرخِ وسوسه، پرهیز و لب‌گزه قصری پر از فرشته و دیوار محکمی؟ باید مجال داد به خواهش، به وسوسه باید درود گفت به شیطان؛ به آدمی!   @golchine_sher