بیدارترین شبهایمان را
در آغوش زمستان
خواب بهار شدن دیدیم
زمستان درس خوبی به من داد:
دنیایت که برفی باشد سبز ترین خاطرات تلخ میشوند۔
#شیوا_رحیم_پور
@golchine_sher
محبوب من! که علت این عاشقانه ای
بنشین که با لبت بسرایم ترانه ای
بنشین کنار من که مجال سکوت نیست
وا کن دل مرا به گپ دوستانه ای
یک دست تو... نشسته سر تار موی من
در دست دیگرت شده مضراب، شانه ای
دائم بخند پسته ی خندان! که روی تو
با غم به هیچ وجه ندارد میانه ای
من که بها نمی دهم اصلا به هیچکس
جان می دهم برای تو با هر بهانه ای
با من بمان همیشه که هم قبله ای مرا
هم در برابر همه کس پشتوانه ای...
#مه_زاد_رازی
@golchine_sher
تنگ بلورین اتاق دلم
فقط یک ماهی را دوست دارد
یک ماهی خوب
یک ماهی بزرگ
که پر است از پولک های محبت
#مریم_حسنی
#عضوکانال
@golchine_sher
شکوفه های هلو رستــه روی پیرهنت
دوباره صورتـــی ِ صورتی است باغ تنت
دوباره خواب مــرا مــی برد کــــه تا ببرد
به روز صورتی ات - رنگ مهربان شدنت
چه روزی ، آه چه روزی! که هر نسیم وزید
گلـــی سپرد بــــه من پیش رنگ پیــرهنت
چه روزی ، آه چه روزی! که هر پرنده رسید
نُکــی بــــه پنـــــــجره زد پیش بـــاز در زدنت
تـــــو آمدی و بهار آمد و درخت هلو
شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت
درخت شکل تو بـود و تو مثل آینه اش
شکوفه های هلو رسته روی پیرهنت
و از بهشت ترین شاخه روی گونه ی چپ
شکوفــــه ای زده بودی به موی پرشکنت
پرنده ای کــه پرید از دهان بوسه ی من
نشست زمزمه گر روی بوسه ی دهنت
شکفتــه بودی و بــی اختیار گفتـم :آه !
چه قدر صورتی ِ صورتی است باغ تنت !
#حسین_منزوی
@golchine_sher
هر چه کردم به ره عشق وفا بود، وفا
وانچه دیدم به مکافات جفا بود ، جفا
شربت من ز کف یار الم بود، الم
قسمت من ز در دوست بلا بود، بلا
#فروغی_بسطامی
@golchine_sher
من بوی گل شنیدهام از بادِ هرزهگرد
جز من، شمیمِ پیرهنت در مشامِ کیست؟
#فاضل_نظری
@golchine_sher
فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت، زهرا!
نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حوّا
فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت، زهرا!
اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیه ی تطهیری، شبیه سوره ی «اعطینا»
شناسنامه ی تو صبح است، پدر؛ تبسم و مادر؛ نور
سلامِ ما به تو ای باران، درودِ ما به تو ای دریا
کبودِ شعله ور آبی! سپیده طلعتِ مهتابی
به خون نشستن تو امروز، به گُل نشستنِ تو فردا
مگر که آب وضوی تو، ز چشمه سارِ فدک باشد
وگرنه راه نخواهی برد، به کربلا و به عاشورا
#علیرضا_قزوه
@golchine_sher
اگر درد مرا درمان فرستی
وگر كشت مرا باران فرستی
وگر آن میر خوبان را به حیلت
ز خانه جانب میدان فرستی
وگر ساقی جان عاشقان را
میان حلقه مستان فرستی
همه ذرات عالم زنده گردد
چو جانم را بر جانان فرستی
وگر لب را به رحمت برگشایی
مفرح سوی بیماران فرستی
به دربان گفتهای مگذار ما را
مرا هر دم بر دربان فرستی
منم كشتی در این بحر و نشاید
كه بر من باد سرگردان فرستی
همیخواهم كه كشتیبان تو باشی
اگر بر عاشقان طوفان فرستی
مرا تا كی مها چون ارمغانی
به پیش این و پیش آن فرستی
دل بریان عاشق باده خواهد
تو او را غصه و گریان فرستی
یكی رطلی گران برریز بر وی
از آن رطلی كه بر مردان فرستی
دل و جان هر دو را در نامه پیچم
اگر تو نامه پنهان فرستی
تو چون خورشید از مشرق برآیی
جهان بیخبر را جان فرستی
چه باشد ای صبا گر این غزل را
به خلوتخانه سلطان فرستی
#مولانا
@golchine_sher
تا میکشم خطوطِ تو را پاک میشوی
داری کمی فراتر از ادراک میشوی
هرلحظه از نگاهِ دلم میچکی ولی
با دستمالِ کاغذیام پاک میشوی
این عابران که میگذرند از خیال من
مشکوک نیستند تو شکاک میشوی
تو زندهای هنوز برایم گمان نکن
در گورِ خاطرات خوشم خاک میشوی
باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت
وقتی که عاشقی چه خطرناک میشوی
#نجمه_زارع
@golchine_sher
درخت پیر تن من دوباره سبز می شود
هرچه تبر زدی مرا زخم نشد جوانه شد
#ایرج_جنتی_عطایی
@golchine_sher
کسی را می شناسی چهره ی شاداب بفروشد؟
به یک بیمار افسرده کمی اعصاب بفروشد؟
گلویَم سخت خشکیده، خریدار دوخط شعرم
کسی را می شناسی شعر جایِ آب بفروشد؟
در این تاریکیِ مطلق که خورشیدی نمی تابد
یکی پیدا نشد تا اندکی مهتاب بفروشد
به عکس مبهم اسطوره های شهر می خندم
کسی را می شناسی قصه هایِ ناب بفروشد؟
که از تکرار این افسانه هایِ پوچ بیزارم
دکانی می شناسی رستم و سهراب بفروشد؟
دهان باغ را بسته غم گُل هایِ خشکیده
یکی باید به ما نیلوفرِ مرداب بفروشد
من از بیداریِ کابوس وارم سخت می ترسم
کسیرا می شناسی این حوالی خواب بفروشد؟
#امیر_اخوان
@golchine_sher