eitaa logo
گلچین شعر
13.9هزار دنبال‌کننده
745 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دیر شد، بازآ که ترسم ناگهان پرپر شود دسته گل‌هایی که از شوقِ تو در دل بسته‌ام... @golchine_sher
در کنار خوب‌ها گمراه می‌آيد حرم با تمام زائرانش راه می‌آید حرم هیچ‌فرقی نیست بین زائرانش، چون‌که هم بنده می‌آید حرم، هم شاه می‌آید حرم لحظه‌ای خالی نمی‌ماند اگر دقت کنیم روزها خورشيد و شب‌ها ماه می‌آيد حرم رتبه‌ها برعکس دنیا می‌دهد اینجا جواب کوه از شوق تو مثل کاه می‌آید حرم گرچه در ظاهر بدی قصد زيارت کرده است در حقيقت عارف بالله می‌آيد حرم هرکه می‌خواهد ببیند قطعه‌ای از عرش را راه خود را می‌کند کوتاه؛ می‌آيد حرم بُعد منزل نيست وقتی که سفر روحانی است هردلی هرجا بگويد آه می‌آيد حرم خوش‌به‌حال هرکسی که ساکن شهر قم است گاه می‌آيد حرم، بی‌گاه می‌آيد حرم.... @golchine_sher
زمستان میرسد، رویای گل بر شانه میریزم نسیمٍ بودنت را در مسیرٍ خانه میریزم دوباره ماه بهمن میرسد، گل میدهد شهرم خیالٍ روشنت را در شبٍ کاشانه میریزم چه گرمای دل انگیزیست طعمٍ خوبٍ آزادی برای بچه گنجشکان ٍشهرم دانه میریزم زمستان، خاطرم را میکشاند سمتٍ پیروزی هوا سرد است و هایی گرم در گلخانه میریزم چه دنیای قشنگی میشود وقتی کنارٍ تو بهارٍ دوستی در باورٍ افسانه میریزم دلم قرص است گرما بخشٍ آغوشٍ زمستانی من آن شمعم که با سوزاندن پروانه میریزم! @golchine_sher
آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست؟   @golchine_sher
مَن هَمین قَدر که با حال و هَوایَت گَهگاه بَرگی از باغچـهٔ شِعـر بِچینَـم کافی‌ست... @golchine_sher
گریه‌ام جاری‌ست، بارانی که می‌بینی منم چتر وا کن! ابر گریانی که می‌بینی منم بی‌محابایی چنان رگبار تند نوبهار رحم کن! گنجشک حیرانی که می‌بینی منم! از کمانداران ابروی تو کو راه فرار؟ صید از هر سو گریزانی که می‌بینی منم کشتی و سهراب در خون خفته را نشناختی بی‌وفا! سرباز بی‌جانی که می‌بینی منم! اهل امروزم ولی دردی که دارم تازه نیست شاعر هر کهنه‌دیوانی که می‌بینی منم ! @golchine_sher
شیدایی و شور و شَرَم را دوست دارم احساس های محشرم را دوست دارم قلبم به عشقت اعتقادی سخت دارد باور نداری باورم را دوست دارم رقصیدن در شعله ها پروانگی بود سرمستی بال و پرم را دوست دارم گفتی که جادو می کند چشم خمارت با یاد تو چشم ترم را دوست دارم هر روز من در حسرت جانسوز عشق است رنجی که از تو می‌برم را دوست دارم عکس تو را بر روی پلکم میگذارم شب گریه‌های آخرم را دوست دارم @golchine_sher
همه‌ی قافیه‌ها، تابع زلفش بودند  چادرش راکه به سرکرد، غزل ریخت به هم ... @golchine_sher
شاه مردان حیدر صفدر علیست جان احمد نفس پیغمبر علیست از که میجویی شراب معرفت عارفان را ساقی کوثر علیست گر شناسی ذات پاک بی مثال نقطهٔ پرگار در محور علیست حق بوَد با او و او با حق بوَد در مدار حق، به حق داور علیست دریدالله فوق ایدیهم نگر دست قدرت از همه برتر علیست هست حلّال جمیع مشکلات دستگیر عاجز و مضطر علیست مرشد و استاد جبریل امین شهر علم مصطفی را در علیست شیر غرّان خدا روز نبرد قاتل شجعان نام آور علیست عمرو را چون کوه در میدان فکند روزخندق،سدّ اسکندر علیست قاتل مرحب یهودی شجاع درگشای قلعهٔ خیبر علیست آنکه با قدرت بدون ترس وبیم جای احمد خُفت در بستر علیست لات و عُزّیٰ و هُبَل را خوار کرد بت شکن در کعبه حق گستر علیست قوّت اسلام از شمشیر او دین حق را ناصر و یاور علیست "عبقری"میگوید از روی یقین شیعیان را شافع محشر علیست یاد_محمدعلی_متصدی_زاده @golchine_sher
انگور مانده‌ای و به ساغر نمی‌رسی آن بوسه‌ای که بر لب دلبر نمی‌رسی گیرم که از قفس بروی ای بریده‌پر! دیگر به گرد پای کبوتر نمی‌رسی! یک بار ای غبار رسیدی به بزم مهر حالا بسوز از اینکه مکرر نمی‌رسی ای دل بگرد کل خیابان عشق را حتی به این یقین که به یک در نمی‌رسی داری جوانه می‌زنی انگار، مرحبا! حتی اگر به سرو و صنوبر نمی‌رسی ای حلقه‌های بغض در این حلق منتظر! او را خبر کنید به خنجر نمی‌رسی ای ساقی صبور! مرا کشت تشنگی دیگر نگو به چشمه‌ء کوثر نمی‌رسی امن یجیب خوانده‌ام و چشم بر درم دیر است ای جواب! به مضطر نمی‌رسی؟ @golchine_sher
خسته‌ام، حــال مرا مـرداب می‌داند فقط شب، شب دلتنگ بی مهتاب می‌داند فقط بس‌که دارم سـر به دیــوار اتــاق خــالی‌ام رنگ و بوی گــریه‌ام را قــاب می‌داند فقط این‌که دوراز چشم‌های تو چه‌دارم می‌کشم ســاحل افتـــاده در سیــلاب می‌داند فقط برگلـــوی آرزوهـــایم نشــــانــدی زخـــم‌ها درد جــان‌ســـوز مرا، قصاب می‌داند فقط سفره پهن‌و..هرچه می‌گردم تو اما نیستی حــال بیمـــار مـــرا بشقــاب می‌داند فقط در میان خاطـراتت می‌زنم هی دست و پا این تب و تاب مرا، غـــرقاب می‌داند فقط شمعـم و هر لحظه خاکستر شدن‌های مرا نیمه‌شب، پـــروانه‌ی بی‌تاب می‌داند فقط @golchine_sher
به کسی سپار دل را که دلت نگاه دارد ‌.. @golchine_sher
اگرچه رفتنت از ابتدا مقدر بود پس از تو خاطره‌هایت عذاب دیگر بود غمت قدم به قدم روی گونه‌ام لغزید و اشک‌های من از التماس بدتر بود تو از نگاه کسی دور می‌شدی امّا دهان پنجره از بوسه‌ات معطر بود چه آرزوی غریبی که باز بی‌پروا همیشه در پی پرواز با کبوتر بود دوباره بعض من و انتظار بی‌رحمت که چشم‌های تو بیش از خودت ستمگر بود @golchine_sher
به آیه آیه‌ی چشمت قسم که میدانی «زعاشقی نتوان لاف زد به آسانی» فقط به مسلخِ عشقِ حسین فاطمه (س) است که اهل حادثه سر را کنند قربانی ببین عبور پر از بغضِ ابر‌های جنون هوا هوای غم است و هوای بارانی به بیت بیت دلم گوش کن بهانه‌ی من که بی تو همسفری نیست جز پریشانی بگو چگونه نلرزم به زیرِ چتر غمت غمی که داده به قلبم نویدِ ویرانی به نام نامی تو شهر من درخشیده‌ست چه سرفراز رسیدی به خطِ پایانی. @golchine_sher
و قلب من چمدانی‌ست رنگ‌ورو رفته که سال‌هاست پی تو به جستجو رفته تو را ندیده و مثل علامت پرسش همیشه آخر سر در خودش فرو رفته و قلب من شاید یک پرنده‌ی مسی است تو آفریده‌ای‌اش با دو بال تو رفته چه فرق می کند اصلاً پرنده یا چمدان؟ چه فرق می‌کند این‌ها کدام سو رفته برای من «نرسیدن» همیشه خوب‌تر است به محض آمدنم گفته‌اند: او رفته. @golchine_sher
من آنقدر با تو بوده ام که از بودن کنارِ دیگران سردم میشود...! @golchine_sher
از "همه " دست کشیدم که تو باشی "همه ام " با تو بودن ز "همه" دست کشیدن دارد …! @golchine_sher
نه می شود که ترا عشق من جواب کنم نه آنکه این دل وا مانده را مجاب کنم میان غصه ی تنهائی و غم عشقت غم زلال ترا بی شک انتخاب کنم دچار مهر تو ام، جان بخواه می میرم مباد اینکه از امر تو اجتناب کنم بناز پنجره وا کن ببینمت ای ماه بمیرم آنکه اگر رو بر آفتاب کنم بنوش یک دو غزل از لبم که تا دم صبح ترا ببوسم و ترک از شراب ناب کنم زلال شبنم صبحی و همدم گل سرخ خطاست پیش تو صحبت من از گلاب کنم من از نگاه تو خواندم که دوستم داری اجازه هست ترا دلبرم خطاب کنم @golchine_sher
دل رُبایانه دگر بر سرِ ناز آمده‌ای از دل ما چه به جا مانده که باز آمده‌ای؟ @golchine_sher
مارا چه ساده سکه‌ی یک پول می‌کنی این روزها که نازِ تو را خوب می‌خرند @golchine_sher
با او بگو چه می کشم از درد اشتیاق شاید وفا کند ، بشتابد به یاری ام @golchine_sher
چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی بلندمی پرم اما ، نه آن هوا که تویی تمام طول خط از نقطه ی که پر شده است از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه از او و ما که منم تا من و شما که تویی تویی جواب سوال قدیم بود و نبود چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی به عشق معنی پیچیده داده ای و به زن قدیم تازه و بی مرز بسته تا که تویی به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم از این سفر همه پایان آن خوشا که تویی جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی نهادم اینه ای پیش روی اینه ات جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده ای نوشته ها که تویی نانوشته ها که تویی @golchine_sher
بیهوده مرا از قفسِ عشق مترسان پروانه خودش حاصلِ یک پیله ی تنگ است @golchine_sher
بیمارِ خنده های توام بیشتر بخند . . . @golchine_sher
به هر دلی دردی شکفته می بینی شکسته دلها را چه داغ سنگینی نشسته شیرینی به سوگ فرهادی نشسته فرهادی به سوگ شیرینی نه مانده فرزندی،نه دل، نه دلبندی به داغ مادرها نمانده تسکینی  نه خانه ای بر پا نه کوچه ای پیدا چه شهر دلگیری چه شهر غمگینی گرفته هر کودک به دور از مادر به خاک و خون بستر به خشت بالینی چه غصه ها دارد برای تو این شهر به پای حرف او اگر که بنشینی شکفته خواهد شد دوباره از این خاک گلی که پرپر شد به دست گلچینی @golchine_sher