eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چندی است اسیر باد و باران شده ام دلداده به آفتاب تابان شده ام گلها همه خوبند ولی با این حال من عاشق ِآفتابگردان شده ام @golchine_sher
معشوق آنچنان که تویی دیده روزگار عاشق چو من هنوز به دنیا نیامده ست @golchine_sher
مرا خسته در این ویرانه مپسند قطار کاروان ها دیده ام من که صبح از رویشان پیغام می برد. صداهای جرس های ره آوردان بسی بشنیده ام من که از نقش امیدی آب می خورد @golchine_sher
لبخند تو را چند صباحی ست ندیدم یک بار دگر خانه ات آباد بگو: سیب… @golchine_sher
ای سازگار با همه، با من نساختی... @golchine_sher
تا جاده زیر پای لنگ افتاده باشد از آسمان انگار سنگ افتاده باشد دنیا گشاده تر از ابعاد قفس نیست وقتی نفس در سینه تنگ افتاده باشد با آه سوزانی که از دل می تراود گویی درون سینه جنگ افتاده باشد تردید دارم طعم امن خانه ها مان در زیر دندان کلنگ افتاده باشد کو عطر مشک و چشم دریا گونه وقتی آهو به چنگال پلنگ افتاده باشد تغییر خواهد کرد، آنی زیر و بالاش عمری که بر الاکلنگ افتاده باشد شب میرود می ترسم از افکار عریان بر دامن تاریخ ننگ افتاده باشد @golchine_sher
گُشا آن درگَهت را باز امشب که دل میل تو دارد باز امشب مرا کن همنشینِ خلوت خود که گویم باتوصدهاراز امشب رها شدمرغِ دل ازسینه ی من که تا بر تو کند پرواز امشب به امیدی که بینم خوابِ نازت بخوابد دیدگانم ناز امشب ازآنکه بشنوم آوایت ایدوست نمی خوانم دگر آواز امشب چه پُر معنا بُوَد لبهای خاموش چه ‌ پُر آوا سکوتِ ساز امشب نخواهدماه وناهیداز تو(مهدی) که خواهد زهره ی طنّاز امشب @golchine_sher
لحظهٔ دیدار نزدیک است باز من دیوانه‌ام، مستم باز می‌لرزد، دلم، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غفلت گونه‌ام را، تیغ های، نپریشی صفای زلفکم را، دست و آبرویم را نریزی، دل ای نخورده مست لحظهٔ دیدار نزدیک است @golchine_sher
در شب هجران مرا پروانه ی وصلی فرست ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع  @golchine_sher
ای بازی زیبای لبت بسته زبان را زیبایی تو کرده فنا فنّ بیان را ای آمدنت مبدا تاریخ تغزُّل تاخیر تو بر هم زده تنظیم زمان را عشق تو چه دردیست که در منظر عاشق از تاب و تب انداخته حتی سرطان را کافی است به مسجد بروی تا که مشایخ با شوق تو از نیمه بگویند اذان را روحم به تو صد نامه نوشت و نفرستاد ترسید که دیوانه کنی نامه رسان را @golchine_sher
تویی بهانه ی آن ابرها که می‌گریند بیا که صاف شود این هوای بارانی @golchine_sher
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا بی اختیار سمت حرم میکشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل میکند آدم کنار تو حالی نگفتنی به دلم دست میدهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو با زمزم نگاه دمادم هزار شمع روشن کننند هاجر و مریم کنار تو تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست خونین تر است ماه محرم کنار تو مادر کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری ات شدیم ما با تو در پناه تو آرام می شویم وقتی که با ملائکه همگام می شویم بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات مردان شهر نوکرو زنها کنیز هات زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست باران میان مرمر آیینه دیدنیست این صحنه در برابر ایینه دیدنیست مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است من روی حرف های خود اصرار میکنم در مثنوی و در غزل اقرار میکنم ما در کنار دختر موسی نشسته ایم عمریست محو او به تماشا نشسته ایم اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم قم سالهاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم @golchine_sher
گل داده ام از شکوفه هم لبریزم بی روی تو اما همه را می ریزم ننشسته به روی شاخه ام گنجشکی رنگم نکن ای بهار من پاییزم @varan313 @golchine_sher
سنگی بودم ز فرط غم کوه شدم آرام آرام  نم به نم کوه شدم هی سنگ به من سنگ به من سنگ زدند انباشته شد به روی هم کوه شدم @varan313 @golchine_sher
عشقم به تو انگار که ننگ است تورا در کشتن من چرا درنگ است تورا؟ من شیشه ام و هزار جایم ترک است من یک سرم و هزار سنگ است تو را @varan313 @golchine_sher
. کلافه ام درست مثل لحظه ای که وقتی بانسیم نگاهت عاشقانه نگاهم می کنی عشق آنقدر به من می آید که نمی دانم دستهایت را بگیرم ببوسمت یا بغل بگیرمت ... @golchine_sher
مرا هر گه بهار آید به خاطر یاد یار آید به خاطر، یاد یار آید مرا هر گه بهار آید چو فریاد هزار آید، شود در دم، هزار ای گل شود دردم هزار ای گل، چو فریاد هزار آید @golchine_sher
قاصدک؛ هان چه خبر آوردی ؟ از کجا وز که خبر آوردی ؟ خوش خبر باشی اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری، نه ز دیّار و دیاری باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تو را منتظرند @golchine_sher
فریاد امیــــر عشق را چاه شنید در گوهر اشک او جهانی غم دید لرزید دل چاه که در خلوت شب مظلومیت امـــــــام ما را فهمید @golchine_sher
دوست دارد یا نمی‌خواهد مرا معلوم نیست عشق، بازی می‌کند با من چرا! معلوم نیست می‌کشم سر، هرچه می‌ریزد به جامم دستِ دوست کِی در این میخانه می‌افتم ز پا معلوم نیست برگ، دستِ شاخه را وقتی رها می‌کرد گفت: باد با خود می‌برد ما را، کجا؟ معلوم نیست یا نمی‌آید به چشمِ باغبان، پاییزِ ما یا زمستان و بهارِ کاج‌ها معلوم نیست با طبیبان، رنجِ ما را بازگو کردن خطاست جای زخمِ عشق بر دل‌های ما معلوم نیست.. @golchine_sher
معصیت می‌بینی از ما و صبوری می‌کنی می‌شناسی ذاتِ این انسان گندم‌زاده را! @golchine_sher
بیمِ آن دارم که زیاد با تو سخن بگویم مبادا خسته شوی... و بیمِ آن دارم که سکوت کنم مبادا گمان کنی که دیگر برای قلبم مهم نیستی! @golchine_sher
رفتی از چشمم و دل محو تماشاست هنوز عکس روی تو در این آینه پیداست هنوز هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد دل نفرین شده‌ی ماست که تنهاست هنوز در دلم عشق تو چون شمع به خلوتگه راز در سرم شور تو چون باده به میناست هنوز گر چه امروز من آیینه‌ی فردای من است دل دیوانه در اندیشه‌ی فرداست هنوز عشق آمد به دل و شور قیامت برخاست زندگی طی شد و این معرکه برپاست هنوز لب فرو بسته‌ام از شرم و زبان نگهم پیش چشمان سخنگوی تو گویاست هنوز @golchine_sher
با منی اما نفهمیدی که تنهاتر شدم گریه کردم فکر کردی زیر باران تَر شدم سهم تنهاییِ من یک پاکت سیگار بود سوختم آهسته تا همرنگ خاکستر شدم شب به شب، بی خوابی و سردردهای بی کسی قرص خوردم پشتِ هم محتاج خواب آور شدم گفته بودی دوستت دارم ولی برعکس بود حرف چشم و خط لب های تو را از بَر شدم جوجه ی یک روزه ای بودم که در دستان تو با نوازش های دل سوزانه ات پرپر شدم! از غرورِ رو به تاراجم نمانده هیچ چیز کشوری مستعمره بی شاه و بی لشکر شدم! باز باران آمد و... دلتنگی ام را گریه شست باز باران آمد و... من زیر باران تر شدم @golchine_sher
چقدر خواب ببینم که مالِ من شده ای و شاه بیتِ غزل های لالِِ من شده ای چقدر خواب ببینم که بعدِ آن همه بغض جواب حسرتِ این چند سال من شده ای چقدر حافظ یلدانشین ورق بخورد تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای هنوز نذر شب جمعه های من این است که اتفاق بیفتد حلال من شده ای که اتفاق بیفتد کنار تو هستم برای وسعتِ پرواز ، بال من شده ای میان بغض و تبسم ، میان وحشت و عشق تو شاعرانه ترین احتمالِ من شده ای مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست چقدر خواب قشنگیست مال من شده ای @golchine_sher