eitaa logo
متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
1.6هزار دنبال‌کننده
252 عکس
156 ویدیو
32 فایل
🔰 #متن_روضه 🔰 #مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع 🔰 #شناخت_شبهات_از_لسان_محققان http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh لینک کانال👆🏻 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( علیه السلام ) (شوردشتی) شرمِ مرا به خیمه ی طفلان که می ‌بَرد ؟ مَشک مرا به خیمه ی سوزان که می ‌بَرد ؟ از یه اهل دلی سوال کرد ،گفت :آقاجان ما شنیدیم ابالفضل قدش رشید بود اما چرا قبرش ، اینقدر کوچیکه ؟ میخوره این قبر برا یه بچه باشه ! میدونی چی جواب داد؟ آخه وقتی ابالفضل ، وقتی مَشکشو زدن ، از غُصّه و خجالت آب شد ، چه توقعی داری از قامت ابالفضل ؟ « اَدْرِکْ اَخا » سرودم و نالیده ‌ام زِ دل خیلیا ميگن آنقدر با ادب بود هیچ موقع ، حسین رو برادر صدا نمیزد ، هر موقع میخواست بچه های فاطمه ی زهرا رو صدا بزنه ، هی میگفت : مولای من ، آقای من ، حتی زینبو میخواست صدا بزنه میگفت : سیده ی من ، خانوم من ، هیچ موقع اینها رو خواهر و برادر صدا نمیزد ، اما برا اولین بار حسین شنید صدا زد : « اَدْرِکْ اَخا » ، داداش حالا دیگه به دادم بِرس ... « اَدْرِکْ اَخا » سرودم و نالیده ‌ام ز دل این ناله را به محضرِ سلطان که می‌ برد؟ سقا به خون نشست و عَلَم بر زمین فِتاد با دختران ، خبر زِ مُغیلان که می ‌برد ؟ حالا ببین ابالفضل داره برا چی غصه میخوره ؟ دستم فتاد ، پنجه ی دشمن گشوده شد » ... تا وقتی اباالفضل زنده بود ،کسی جرات نمی‌کرد به سمت خیمه ها نگاه کُنه ، همه از ابالفضل می‌ترسیدند ، اما : دستم فتاد و پنجه ی دشمن گشوده شد این قِصّه را به موی پریشان که می‌برد ؟ دشمن به فکر غارت و مَعجر کِشی فتاد این شرح را به طفل هراسان که می ‌برد؟ همه شنیدید ابی عبدالله اومد سرشو به زانو گرفت ، صدا زد برادرم ، قربونت بِرَم ، ابالفضلم ، علَمداررشیدم ، پاشو قربونت بِرَم ، باید بِبرمت سمت خیمه ها ، ... اینایی که میگم زبان حاله، هیچ کجا ننوشته ، شاید ، ابالفضل بگه حسین ، پاشو برو سمت خیمه ها ، چرا ؟ آخه یه عده صدا میزدن ، ابالفضل افتاد ، علَمدار زمین گیر شد ،حالا وقتشه ، حالا باید به خیمه ها حمله کنیم ، صدا زد حسین پاشو برو ، الان میان به خیمه ها حمله میکنن ... همه جلو خیمه ها منتظرن ، « مُخدّرات » مقابل خیمه هاایستادن، ببینن چی شد؟ ابالفضل برمیگرده یا نه ؟ دخترا هی به بچه های کوچولو وعده میدن ، غُصّه نخورید ... الان عمومون ابالفضل بر میگرده ، عمو ابالفضل وعده بِده رد خور نداره ... عمومون پهلوونه ... خدا نکنه یه پهلوونی یه وعده ای بِ ده و وعدش مُحقق نشه آبروش میره ، ابالفضل خودش وعده داده آب میاره ، بچه ها غُصّه نخورید ... یه وقت دیدن اباعبدالله داره میاد، با یه دست ، عنان ذوالجناح رو گرفته ، یه دست به کمر، داره آروم آروم میاد ، امید حسین ، نا امید شد ، اومد مقابل خیمه ها نشست ، از هیبت حسین همه فهمیدن چی شده ، کسی جرات نمیکنه بیاد سوال کنه ، یه مرتبه دیدن سکینه ، اونیکه مَشک رو به عمو داده ، حالا اومد جلو ، صدا زد ابتا « اَیْنَ عَمِّیَ الْعَبَّاسْ » بابا ما دیگه آب نمیخواهیم ، بگو عمومون برگَرده ، ابی عبدالله نتونست جواب بِده ، نمیدونم تا حالا اینجوری شدی ؟ ... بُغض گلوی حسینو گرفته ، هر کاری کرد چی جواب بِدم ؟ از جا بلند شد اومد عمود خیمه عباسو کِشید ، خیمه روی زمین خوابید، یعنی ، بچه ها ، بِرید برای اسارت آماده بشید ، این خیمه دیگه صاحب نداره ... هر جا نشستی ، ناله بزن یا حسین ... 1403 https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6. حضرت اباالفضل ع.mp3
زمان: حجم: 3.73M
( علیه السلام ) کاشفُ الکرب مدینه ، فاطمه بود ، کاشفُ الکرب کربلا هم اباالفضل بود ... هر موقع عباسشو می دید ، غم از دلش میرفت ، اما یه صحنه ای دید ، همه غمهای عالَم روی دل ابی عبدالله نشست ، وقتی اومد کنار نهر علقمه ، یه نگاه کرد ، دید دستاشو قطع کردند ، یه نگاه کرد دید عمود آهن به فرقش زدند « وَلَمَّا قُتِلُ الْعَبَّاسُ بَانَ الْاِنْکِسارُ فِی وَجْهِ الْحُسَیْن » جلو چشای من ، پاتو نکِش زمین پاشو با هم بِریم یَلِ اُمُّ البنین ... تو را به حق حیدر کرّار پاشو علَم رو از زمین بردار تا بچه هام نرَن سرِ بازار تا بچه هام نرَن سرِ بازار ( دلت رفت کربلا ؟ به یاد شهدا ، یه لحظه کنار ضریح علمدار کربلا ... ) اگه پاشی ، علی نمی میره رقیه هم ، بهانه میگیره ( عباس پاشو ... پاشو ، خواهرمون آماده اسیری شده ... ) بعدِ تو میزنند دستاشونو طناب زینب رو میبرند توو مجلس شراب ... ؟؟ تا تو رفتی ، غارت گهواره شد گوشِ طفلانِ حسینی پاره شد ... یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ » ( اي برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين ، بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن ) ‎‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌1396 https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
( علیه السلام ) فدای اون حسینی که ، وقتی رسید کنار بدنِ بی دستِ علَمدارش ... اِی ی ی ... بریم کربلا : باور نمیکنم دستت جدا شده سقایِ من چرا فرقِت دوتا شده ؟ تورو به حقِ حیدرِکرّار پاشو علَم رو از زمین بردار تا بچه هام نرَن سرِ بازار اگه پاشی ، علی نمی میره علی نمیمیره ، علی نمیمیره رقیه هم ، بهانه میگیره بهانه میگیره ، بهانه میگیره ( آخ بمیرم ، عباس ...) جوابِ زینبو ، خودت پاشو بِده از دَمِ خیمه ها به اینجا زُل زده ... خیلی سخت بود ، من نمیتونم توصیف کنم ، وقتی رسید کنار بدنِ بی دست اباالفضل ، یه جمله گفت ، جمله ش خیلی جگر می سوزونه ، صدا زد امان از غریبی ، ...حسییین ... جمله حضرت این بود ، توو مقتل آوردند : تا دست های بُریده را دید ، تا فرق شکافته را دید ، صدا زد « واضَیْعَتا » امان از غریبی ، ... غریبی ، غریبی ، غریبی ... بعد تو میزنند دستاشونو طناب زینبو می بَرند ... { توو مجلس شراب } ( خجالت میکِشم آقا بگم ... چه کردند با عمه جانتون توو مجلس یزید ؟ ) طناب و دستِ بچه ها ، « ای وای ، ای وای » خنده ی شمرِ بی حیا « ای وای ، ای وای » سرِ منو طشتِ طلا « ای وای ، ای وای » برادر ، داغِ تو کُشتم ، شکست از مرگ تو پُشتم که میدانم دگر از خاکِ صحرا برنمیخیزی تیرو کمان عشق را هرکه ندیده ، گو ببین پشتِ خمیده ی مرا قدّ کِشیده ی تو را هرجوری بود میخواست بدن را بیاره خیمه ، همه تلاشش را کرد ابی عبدالله بدن را بیاره خیمه ، اما توو روایت هست ، تا آقا اباالفضل متوجه شد ، گفت داداش داری چه کار میکنی ؟ فرمود عباسم میخوام بدنتو ببرم به خیمه ها ... قسمت داد ، گفت داداش ، تو را به جدّت رسولُ الله (ص) ، بدنم را نبر به خیمه ... چرا عباسم بدنت رانبرم ؟ ... فرمود آخه من از سکینه خجالت میکِشم ، من به بچه ها وعده ی آب دادم ... گفتم که آب را ببرَم خیمه ها نشد شرمنده ام بگو به خدا ، بچه ها نشد ( این یه بیت نیاز به تفسیر داره که همیشه جلو پای امام حسین بلند میشد ، ادب میکرد ، جلوتر از امام حسین راه نمیرفت ، پشت سرِ امام حسین بود ، سیدی و مولایی ، ... ادب ، خدای ادب بود آقا اباالفضل العباس ... اما نمیدونم هرچی امام حسین صداش میزد ، دیگه بلند نمیشد ... ) آقا ببخش من همه جایم شکسته است تو آمدی ، به پایت ، اباالفضل پا نشد ... یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ » ( اي برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين ، بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن ) ... صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یا اباالفضلِ العباس ... صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه ... 16/2/1401 https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
3. زمزمه.mp3
زمان: حجم: 2.95M
( علیه السلام ) ای زورِ بازویِ حسین سرت به زانوی حسین حرفی بزن علَمدار کمتر بزن بازوی خود را بر زمین شرمنده ام کردی گُلِ اُمُ البنین برخیزو با چشمانِ خون آلودِ خود رَختِ اسیری بر تنِ زینب ببین ( اگه کاری داری ، خدارو به این لحظه امام حسین قسم بِدِه ... امام حسین این لحظه خیلی غریب بود ، تنها بود ، کسی رو نداشت ! ) برخیزو با چشمانِ خون آلودِ خود رَختِ اسیری بر تنِ زینب ببین ... برادرم ، وای وای آب آورم ، وای وای عجب محفلی شد امشب ، نام قمر بنی هاشم ، بابُ الجوائج ، میگن آقاهم روضه عموشو دوست داره ، من از وقتی اومدم توو مجلس احساس کردم امشب به عنایت دیگری به مجلس هست ، آخه مهمونای ماه رمضون خیلی عزیزند ، امروز روزه بودی اومدی ، گفتی بعد افطار بِرَم مسجد جمکران ... خدایا به اشک امام حسین ، کنار بدن اباالفضل ، فرج مولامون امام زمان را برسان ، خدایا مارا از یاورانش قرار بِدِه ، خدایا به حق امام زمان علیه السلام ، توطئه های دشمنان اسلام را به خودشان برگردان ... 1394 https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
قسمت پنجم ( علیه السلام ) آنقدر جانسوزه روضه ی حضرت اباالفضل ، روضه ی حضرت عباس ، روضه تنهاییِ ابی عبدالله ست ، روضه ی غربت امام حسینِ ، یه عبارتی می دیدم توو مقتل ، زینب کبری نقل میکنه ، کنار برادرم ایستاده بودم ، یه مرتبه دیدم رنگِ حسینم پرید ،گفتم داداش چی شد ؟ فرمود : الان علمدارم از روی زین روی زمین افتاد ، تا این جمله را گفت ، بلافاصله حضرت فرمود : « واضَیْعَتا » امان از غریبی ... زینب هم دستاشو روی سرش گذاشت ، گفت امان از اسیری ... حسییین ... خودشو رسوند بالای سرش ، یه نگاه کرد ، { باید موقعیت ابی عبدالله را درک کنی تا بفهمی وقتی رسید بالاسرِ اباالفضل « وَلَمَّا قُتِلُ الْعَبَّاس» یعنی چی ؟ دیگه هیچ کسی را نداشت ، نه علی اکبر بود ، نه قاسم بود ، نا عُون بود ، نه ظُهیر بود ، یه مُشت زن و بچه بودند و یه اباالفضل ... تا دید دستاشو قطع کردند ، عمود به فرقش زدند ، ای وای ... باور نمیکنم ، دستات جدا شده سقای من چرا ؟ فرقت دو تا شده ؟ تو را به حق حیدر کرّار پاشو علَم رو از زمین بردار تا بچه هام نرَن سرِ بازار جدا ، جدا ، جدا شده تموم پیکرت حسینو کُشته یاد اون نگاه آخرت تو زیرو رو شدی عمو زِ حالِ مادرت ای سَروِ خیمه ها طوری شکستنت که جا میشه توو قبرکوچکی همه تَنِت ای وای دل از خونینِ بچه ها بسته میشه سرِ تو از پهلو رو نیزه ها ... ( یااباالفضل ، یااباالفضل ، یااباالفضل ... کنار بدنُ عباس ، نشست روی زمین ... ) دو دستت از بدن جدا شده برادرم ببین که هِلهله به پا شده برادرم چگونه فرق تو جدا شده برادرم تیرِ سه شعبه شون توو چشم تو نشست دستت جدا شد و پشت منو شکست تو بی علَم شدی من بی برادرم بِرس به داد خیمه ها سردارِ لشکرم ... 15/5/1401 https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
1. سقای دشت کربلا.mp3
زمان: حجم: 2.29M
( علیه السلام ) سقای دشت کربلا اباالفضل اباالفضل اباالفضل سالار دست از تن جدا اباالفضل اباالفضل اباالفضل آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل اباالفضل اباالفضل ( عباس پاشو ، علی اصغرم تشنه است ، عباس پاشو سکینه تشنه است ... ) آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل اباالفضل اباالفضل گر نشد آب مُیسّر گردد گو عمو خود به حرم برگردد ( بابا آب نمیخوام ، آب نمیخوام ... ) دیگر به خیمه ، عمو نداریم عمو نداریم عمو نداریم از تشنه کامی ، جان می سپاریم جان میسپاریم ، جان میسپاریم 5/2/1401 https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
2. ای مشک مریز.mp3
زمان: حجم: 4.47M
( علیه السلام ) ای مَشک نریز آبرویم بر باد مَده ، تو آرزویم سیراب زِ آب خوشگواری از اهل حرم ، خبر نداری ای ساقیِ دلاورم تو برگی و باغ و برَم از چه به خون نشستی ؟ 2 کمتر بزن بازوی خود را بر زمین شرمنده ام کردی گُلِ اُمُ البنین ( این یه بیتش ، با دلت بازی میکنه ... ) برخیزو با چشمانِ خون آلودِ خود رَختِ اسیری بر تنِ زینب ببین ( تا نام اسیری میآد ، دلت میلرزه ، ... زینب ...) ای زورِ بازویِ حسین سرت به زانوی حسین حرفی بزن علَمدار 2 ( تعبیر ناقص من اینه ، ابی عبدالله التماس میکرد ، جواب حسین را بده ، حسین غریبه ) ای زورِ بازویِ حسین سرت به زانوی حسین حرفی بزن علَمدار 2 ساقی لبِ عطشانِ تو ، زدآتشم بعداز تو طعم بی کسی را میچشم (« برگو چه سازم ، با دو چشمان رباب ؟ » بگو جواب رباب را چی بدهم ؟ ) برگو چه سازم با دو چشمان رباب وقتی عمودِ خیمه ات را میکِشم ( حالا دستت را بیار بالا ) سقای من « وای وای » تکرار 5/2/1401 https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh