eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 صحبت های دردناک مادر شهید مسلم دهقانی 😭 🔷️ شهید مسلم دهقان از شهدای کازرونی گردان فجر که در عملیات کربلای هشت با سمت فرمانده دسته گردان فجر آسمانی شد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
⭐️یادی از سردار شهید عبدالرضا مصلی نژاد⭐️ 🌹 یک سال از شهادت برادرم عبدالرضا می گذشت، من 15 ساله بودم که به جبهه اعزام شده بودم، در جبهه سردشت بودیم. موقعیت سختی بود، جلو روی ما دشمن بود و پشت ما ارتفاعاتی که بالا رفتن از آن ممکن نبود. آن شب خیلی ترسیدم، می ترسیدم اگر عراق حمله کند چون راه فراری نداریم اسیر شوم! در حال راز و نیاز با خدا بودم که سنگینی دستی را روی شانه ام حس کردم. نگاهم به سمتش رفت. عبدالرضا بود. خواب نبودم، بیدار بودم. گفتم: داداش شما که شهید شدی! خنده ای کرد و گفت: به خدا توکل کن، از هیچ چیز نترس، مگر در قرآن نخوانده ای که شهدا زنده اند، ما با یاری خدا به کمک شما می آئیم. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹گفت‌وگو با خانواده ۲ شهید حمله دیروز رژیم صهیونیستی به دمشق 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌤️هر صبـح با نگاه شما همه ے خوبـی‌ها در مـا طلـوع می‌ڪند نگاهتان را از ما دریــغ مکنید✨ سردار دلها💔 🕊️ 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🔰شیخ علیرضا مشهور بود به شیخ نجفے.... شیخ شــده بود معــاون تبلیعات تیپ امام حسن.... یک روز گــفت می خواهم به سنگر کمین بروم. سنگر کمــین تا عراقے ها فاصــله کمے داشت. قسمت اول ایستــاده، قسمت دوم خمیده و قسمت سوم را باید سینه خیر می رفتیم... به قسمت ســینه خیز که رســیده بود، عمامــه را روے کمــرش گذاشــته بود ڪه خراب نشــود.... نزدیک سنگر عمامه را روی سر گذاشــته بود. از او اسم رمز پرســیدیم. با خنده گفت این عمامه من اســـم رمز من است! ۴۸ ساعــت آنجا مانــد. وقــتی برگشــت گفــتم عراقــی ها سیاهی متحــرک را هم می زنـند، تو با عمامـه سفــید میرے جلوشــون! خندید و گفت: نگران نباش، آنها کور هستند، نمی بینــند! 🌷🌱🌷🌱 علیرضا نجف پور(شیخ نجفی) 🌷 🌹🍃🌹 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 پشت خاکریز بودیم یکی از فرماندهان تیپ امام سجاد (ع) گفت فرمانده یکی از گردانهای تیپ امام حسین (ع) اصفهان شهید شده جنازه او بین خط آتش نیروهای خودی و نیروهای عراقی روی زمین افتاده است ، دو سه نفر از شما که آمادگی دارند بروند و جنازه او را به پشت خط منتقل نمایند. من به اتفاق دو برادر رزمنده بلند شدیم و اعلام آمادگی کردیم و پس از گرفتن آدرس دقیق به طرف محل مورد نظر حرکت کردیم . از آنجایی که مسیر کاملاً در دید و تیررس دشمن بود با زحمت فراوان خود را به نزدیکیهای جنازه رساندیم. چند ترکش خمپاره به بدنه ماشین اصابت کرد ولی به ما آسیبی نرسید خودرو را در بین تپه ماهورها پارک کردیم و بارانکارد را برداشتیم و به سمت جنازه به راه افتادیم. دشمن ما را میدید و مرتب با آتش خمپاره و تیر مستقیم هدف قرار میداد. چند متر زیگزاگ می دویدیم و روی زمین میخوابیدیم مجدداً همین حرکت را تکرار میکردیم تا به محل حادثه رسیدیم. بر اثر اصابت مستقیم گلوله آرپی جی بدن شهید کاملاً متلاشی شده بود . ابتدا دوپای او را که از پایین تنه از بدن جدا شده بود برداشتیم ، با سینه خیز دنبال بقیه اعضا گشتیم، سرش را که حدود بیست متر پرت شده بود پیدا کردیم رداشتیم و به جستجو ادامه دادیم ، سپس یک دست و مقداری تکه پر گوشت را چند متر آن طرف تر یافتیم اعضای جمع آوری شده را روی بارانکارد گذاشتیم - صورت شهید کاملاً سالم و بسیار نورانی بود بارانکارد را برداشته و به طرف ماشین حرکت کردیم . حدود دویست متر با ماشین فاصله داشتیم، به صورت زیگزاگ چند متر میدویدیم و بعد روی زمین میخوابیدیم مقداری هم بارانکارد را روی زمین میکشیدیم ، ناگهان گلوله دشمن مستقیماً به پای یکی از دوستان رزمنده که همراه ما بود اصابت کرد و روی زمین افتاد. کارمان سخت تر شد، زیر آتش دشمن گرفتار شدیم. دو نفر سالم مانده ،بودیم امکان اینکه یک بار دوست مجروح را به ماشین برسانیم و برگردیم دوباره جنازه را از میدان خارج کنیم میسر نبود چرا که در این صورت ما دو نفر هم یا مجروح و یا کشته میشدیم و در زیر آتش ماندیم. با همین وضعیت که روی زمین خوابیده بودیم چفیه ای را از دور گردن باز کرده و محکم محل اصابت گلوله را ..بستیم چاره ای جز اینکه در یک مرحله هم مجروح و هم جنازه شهید را به ماشین برسانیم نداشتیم. با مشقت فراوان یک نفرمان با سینه خیز جنازه را روی زمین میکشید و یک نفر هم دوست مجروح را با دشمن می سینه خیز حمل میکرد. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آن زمان که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم..😔😔 مداحی در رأس الحسین حلب سوریه شهید کریمی ۳۰ دی ماه مستقیماً در حمله رژیم صهیونسیتی به سوریه به شهادت رسید 🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
⭐️یادی از سردار شهید عبدالرضا مصلی نژاد⭐️ 🌹 بعد از شهادت عبدالرضا، صبح ها در بخش فرهنگی سپاه مشغول بودم، عصر ها که آزاد می شدم به کارهای سینما جهرم که یادگار عبدالرضا بود می رسیدم. مدتی بود پشت سرم حرف می زدند و می گفتند حقوقی که از سپاه می گیرم حلال نیست و مشکل شرعی دارد. دلم از این حرف ها گرفته بود. یک روز کنار مزار عبدالرضا رفتم و گفتم: خوش به حال شما که به آرزویتان رسیدید اما این چه کاری هست که به من سپردید، دارند من را اذیت می کنند! شب خوابش را دیدم. با تویوتایش به سینما آمد. گفت: چرا ناراحتی؟ گفت: شما راحت شدی، اما من این مشکلات را دارم. گفت: شما که اجر و ثواب شهادت را می دانید.اما ما اینجا فهمیدیم که خدمت به جوانان در نظام اسلامی این قدر بالا است که ما شهدا آرزو داریم دوباره بازگردیم و به آنان خدمت کنیم. شما هم به کار خود ادامه دهید و دلسرد نشوید. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💢دوره جوانی ابراهیم بود. در بازار کار میکرد. ابراهیم هفته ای یکبار ما را در چلوکبابی محل دعوت می‌کرد. چند هفته گذشت. یکبار گفت: امروز مصطفی پول غذا را حساب کرد. همه از او تشکر کردیم. هفته بعد گفت: امروز سعید پول غذا را حساب کرد و همینطور هفته های بعد... ابراهیم شهید شد. یکروز دور هم نشسته بودیم. بحث چلوکباب شد. مصطفی گفت: یادتان می آید که ابراهیم گفت مصطفی امروز پول غذا را می‌دهد؟ آن روز هم پول را ابراهیم داد. اما برای اینکه من خجالت نکشم... 💫سعید با تعجب گفت: من هم همینطور... و بقیه هم همین را گفتند. آن روز فهمیدیم در تمام مدتی که ما با ابراهیم چلوکباب می‌خوردیم تمام پول غذا را خودش میداد. چون ما از لحاظ مالی ضعیف بودیم؛ اما این کار را کرد که ما هم از غذای خوب لذت ببریم. چه آدمی بود این ابراهیم. 📔 برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم2 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨 میهمانی لاله های زهرایی و میلاد حضرت امیرالمؤمنین ع🎊 💢گرامیداشت شهیدان هاشم پور🌹 💢 حجت‌الاسلام پورابراهیم 💢 : کربلایی حسین باقری : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۵ بهمن / از ساعت ۱۶ 🔺🔺 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌱چشــم هایـمان را میبندیم ڪه مبادا نـگاهمـان به نـگاهـشان گره بخورد... ڪه، ڪم گذاشتیم برایشان خیلے ڪم ....😓 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @golzarshohadashiraz
🔰روزی در خانه به صدا آمد، زنی افغانی با پسری سیزده ساله بود که کمک می خواست، ظاهرا همسرش در جنگ افغانستان کشته و خودش پناهنده شده بود. ما که در خانه چیزی نداشتیم، نادر هم جز حق طلبگی حقوقی نداشت. سریع فرشی را که در خانه داشتیم، پیچید و به آن خانم هدیه کرد. آن خانم بعد ها در کارهای خانه به من کمک می کرد، وقتی دید، خودمان جز آن فرش چیز با ارزشی نداشتیم، همیشه شرمنده نادربود.   🔰یک شب در خواب شنیدم که به من می گفتند: شریک زندگیت به یاران حسین خواهد پیوست! تعبیرش واضح بود، چندین بار به جبهه اعزام شده بود و این خبر از آینده او بود. چیزی از آن خواب به نادر نگفتم. دو سال گذشت. نادر بیمار بود، به حدی که توان ایستاده نماز خواندن نداشت. همان زمان برایش خبر آوردند که به زودی اعزام جبهه هست. صبح زود بود که رفت حوزه. وقتی برگشت ماشین ریش تراش برداشت تا محاسنش را کوتاه کند، گفت دستور است برای افزایش کارایی ماسک ضد شیمیایی محاسن را کوتاه کنیم. اما تا ماشین را روشن کرد برق رفت! خندید و گفت: خیریتی دارد! عجیب خوشحال بود. پسر پنج ساله مان را در آغوش کشید و گفت: مواظب‌ مادر و خواهرهایت‌ باش‌ و … رفت‌ و روز شهادت حضرت زهرا(س) شهید شد و پیکرش مفقود ماند. سه,چهار‌ سال‌ از شهادتش می گذشت.  شبی‌ به‌ خوابم‌ آمد و یک‌ بیت‌ شعر از حافظ‌ خواند و غائب‌ شد: دوش‌ وقت‌ سحر از غصّه‌ نجاتم‌ دادند    و اندر آن‌ ظلمت‌ شب‌ آب‌ حیاتم‌ دادند فهمیدم به زودی بر می گرد که برگشت.   نادر هندیجانی 🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 اینجا بود که سخت گیری و سینه خیز بردنهای مربیان دوره آموزشی به کارمان آمد تا از میدان آتش خارج شویم . بالاخره با زحمت فراوان به ماشین رسیدیم، ولی دیگر توان حرکت کردن .نداشتیم چون صحنهی بسیار سخت و دلخراشی بود در کنار ماشین حالم بد شد ، دوستم کمی آب آورد و به صورتم زدم بهتر شدم ، بلند شدیم و به کمک هم دوست مجروح و جنازه را توی ماشین گذاشتیم و به راه افتادیم . اول دوست مجروح را به اورژانس رساندیم، سپس به سنگرهای تخلیه شهدا که با فاصله چند صد متری اورژانس قرار داشت رفتیم. در آنجا چند سنگر خودرویی حفر شده بود و دستگاه کانکس خاور آماده انتقال اجساد به اندیمشک در سنگرها ایستاده بودند. تعدادی جنازه شهدا در کانکسها گذاشته بودند و تعدادی نیز روی زمین بود و با استفاده از کارت و پلاک شناسایی میشدند. مشخصات شهدا درون کیسهای می گذاشتند و همراه جنازه میفرستادند .سه جنازه شهیدی که آورده بودیم شناسایی کردیم. مشخص شد شهید حقیقی فرمانده یکی از گردانهای تیپ امام حسین (ع) اصفهان است. جنازه را در کیسه نایلونی بزرگ که برای همین منظور تهیه شده بود گذاشتیم و کیسه پلاستیک حاوی مشخصات شهید را در کیسه بزرگ قرار دادیم و جنازه را به داخل کانکس بردیم . پس از قرائت فاتحه از آنجا خارج شدیم. روزهایی که در حال نوشتن خاطرات جبهه بودم همین کتاب از طریق بنیاد شهید استان فارس شماره تلفن بنیاد شهید استان اصفهان را بدست آوردم ، با آنان تماس گرفتم تا مشخصات و زندگی نامه این شهید عزیز را جمع آوری کنم ولی موفق نشدم . در عملیات محرم تیپ امام حسین (ع) اصفهان خط شکن بود . رزمندگان اصفهانی شجاعت وصف ناپذیری از خود نشان دادند و ضمن وارد کردن تلفات سنگین به دشمن ، خود نیز حدود هفتصد شهید در این عملیات تقدیم اسلام نمودند . در تاریخ ۶۱/۸/۲۲ ) تنها دوازده روز پس از آغاز عملیات ( مردم رزمنده پرور آن استان جنازه های گلگون و مطهر سیصد و بیست شهید را بر روی دستان خود تشییع کردند . روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ‌رهبر انقلاب، امروز ، در دیدار دست‌اندرکاران کنگره ۲۴ هزار شهید تهران: کشورهای اسلامی باید شریان‌های حیاتی رژیم صهیونیستی را قطع کنند. 🚨 امت اسلامی در آینده نه چندان دور پیروزی مردم غزه را خواهد دید....انشاالله 🌱🌷🌱🌷🌱 @golzarshohadashiraz
😂 💢نمی‌دانم تقصیر حاج آقا بود که نماز را خیلی سریع شروع میکرد و بچه‌ها مجبور بودند با سر و صورتی خیس درحالی که بغل دستی هایشان را خیس میکردند، خود را به نماز برسانند یا اشکال از بچه ها بود که وضو را می‌گذاشتند دم آخر و تند تند یا الله می گفتند و به آقا اقتدا می‌کردند .... و مکبّر مجبور بود پشت سر هم یا الله بگوید و اِنَّ الله معَ الصّابرین… بنده خدا حاج آقا ؛ هر ذکر و آیه ای بلد بود میخواند تا کسی از جماعت محروم نماند. مکبّر هم کوتاهی نکرده، چشم‌هایش را دوخته بود به ته صف تا اگر کسی اضافه شد به جای او یا الله بگوید و رکوع را کش بدهد... وقتی برای لحظاتی کسی نیومد ظاهراً بنا به عادت شغلی‌اش بلند گفت: یاالله نبود …؟؟؟ حاج آقا بریم ....!😜😜😆 نمی‌دانم چند نفر توی نماز زدند زیر خنده 😁 ولی بیچاره حاج آقا را دیدم که شانه هایش حسابی افتاده بودند به تکان خوردن… 😂😁 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🎥پدرش کارگر زحمتکش معدن هست و با نون کارگری بچه‌ شو بزرگ کرد و با افتخار هم تقدیم کشور کرد ✍امروز قاتل شهید کرم پور ، به دار مجازات آویخته شد ، ولی باز مثل همیشه معاندین و دشمنان جای مظلوم و ظالم را عوض کردند... شادی روح شهید فراجا، فرید کرم‌پور صلوات 🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
شهید بهشتی یه تعریف قشنگ دارن که میگن: هدف اسلام، تربیتِ انسانِ عاقل نیست، بلکه تربیتِ انسانِ عاشقِ عاقل است✨ 🤍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 کسانے بھ‌ امام‌ زمانشان خواهند رسید کھ‌ اهل‌ِ سرعت‌ باشند و اِلا تاریخ‌ِ کربلا نشان‌ داده کھ‌ غافلہ‌ۍ حسین(؏) معطل‌ کسے نمۍماند . . !'🌿 🌷 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠بعد از شهادت آقا کمال بود، یکی از دوستانش از جبهه به دیدار ما آمد( ظاهراً شهید محمد باصری). می گفت شب قبل از عملیات کربلای 5 بود که در خیمه ای که داشتیم توسلی به حضرت صاحب الزمان(عج) گرفتیم. دیدم حال آقا کمال دگرگون شد و از خیمه بیرون رفت. بعد از مدتی برگشت. به من گفت مطلبی را به شما می گویم، تا زنده ام به کسی نگو، بعد از شهادت به خانواده ام برسان! آقا کمال گفت بیرون که رفتم آقایی نورانی به من نزدیک شد و گفت: در عملیات پیش رو پیروز می شوید! گفتم شما که هستید؟ گفتند همان که صدایش می زدید! فهمیدم آقایم صاحب الزمان است. گفتم: آقا سرانجام من چه می شود؟ فرمودند: تو و برادرانت مهدی و جمال و سید محمد کدخدا شهید می شوید... تا آمدم سوال دیگری بپرسم از نظرم غائب شده بودند... کمال ظل انوار 🌱🌷🌱🌷 : https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 صحنه دل خراش به اتفاق دوستم که همیشه در انجام مأموریت ها همراهم بود به طرف خط مقدم در حرکت بودیم . دشمن بر روی جاده ای که چند روز قبل دست خودش بود و گرای آن را به طور کامل داشت ، آتش توپ و خمپاره میریخت و مدام صدای انفجار به گوش میرسید . در حد فاصل پلهای چم سری و چم هندی بودیم که ناگهان صدای انفجار خمپاره در فاصله کم توجه ام را جلب کرد. در آینه ماشین به پشت سر نگاه کردم ، دیدم یک ماشین لند کروزر وانت با فاصله حدود سی متری ما مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفته و منفجر شده است سریعاً دور زدم و برگشتم - از لحظه برخورد گلوله تا حضور ما در صحنه کمتر از یک دقیقه طول کشید - گلوله خمپاره درست در وسط قسمت عقب خودرو اصابت کرده بود و چهار نفر از رزمندگان عزیز تکه تکه شده و سه نفر دیگر که جلو ماشین نشسته بودند به شدت مجروح شده بودند . پایی که از بدن یکی از شهدای عزیز کاملاً قطع و جدا شده بود را دیدم که از رگهای آن خون مانند فواره بالا میرفت صحنه بسیار دلخراش و ناراحت کننده ای بود بدن تکه تکه شده ی شهدا را از روی جاده جمع کردیم و کنار گذاشتیم و سریعاً سه عزیز مجروح را عقب ماشین گذاشته و به طرف اورژانس به راه افتادیم . در مسیر صدایی توجهم را جلب کرد، سرم را از پنجره ماشین بیرون آوردم و گوش دادم صدا از داخل ماشین بود ، فکر کردم عزیزان مجروح دارند کنند، توقف کردم و از ماشین پیاده شدم، دیدم یکی از مجروحین که بر اثر اصابت ترکش خمپاره قسمت باسن او به کلی از بدنش جدا شده بود سرود خمینی ای امام، خمینی ای امام می خواند. تعجب کردم که با این وضعیت امام را فراموش نمی کند. قبل از اینکه به جبهه بیایم شنیده بودم که رزمندگان در هر شرایطی حتی بعد از مجروح شدن امام عزیز را فراموش نکرده و ایشان را یاد کنند، شاید کمتر باورم میشد . ولی این صحنه که خود شاهد آن بودم باورم را در مورد رزمندگان و خلوص آنها کامل می کرد. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*