eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
.... 🌷گفت: «شمشاد به نظرت، اگه گلوله به قلب آدم بخورد زودتر شهید می شود، یا توی سر!» با خنده نگاهش کردم و گفتم: «والله هنوز نه گلوله به قلبم خورده، نه به سرم که بدانم کدامش بهتره!» خیلی جدی دست به پیشانی اش گذاشت و گفت: «من که دوست دارم یه تیر بخورم، اون هم اینجام!» وقتی رفتیم بنیاد جنازه اش را ببینیم . دست کردم زیر سرش دستم شد پر از خون، ( بعد از یک هفته از شهادت هنوز خون تازه در بدنش بود) دیدم یک تیر نشسته به پیشانی اش، محل سجده اش. حتی از لبش که سیم خاردار ها آن را بریده بود، خون تازه می چکید. 🔰در وصیت نامه صوتی اش گفته بود: ... و از خدا می خواهم که مرگ من را شهادت در راه خود قرار بدهد، یک عمر از خدا خواسته ام که " اللهم الرزقنی توفیق شهاده فی سبیلک تحت رأیه نبیک" این پرچم لااله الا الله و محمد رسول الله روی دوشم باشد و در راه تو شهید شوم و خدایا از تو می خواهم در لحظه مرگم حب ائمه مخصوصاً حب حسین بن علی و حب امام زمان در دلم باشد و اعتقادم این است که اگر در راه او شهید شوم لحظه مرگ، سرمان به دامان آقا اباعبدالله است. 🌷🍃🌹🍃🌷 امان الله عباسی 🔹🔹🔹🔹🔹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 جوانی هجده ساله که تا آن روز از دیدن حتی یک مرده وحشت می کرده، حالا شده راننده ستاد تخلیه شهدا که می بایست ازصبح تا شب و شب تا صبح در تاریکی محض زیر رگبار تیر و خمپاره در خط مقدم شهدای عزیز را از کشته های عراقی تشخیص داده پشت خط منتقل نماید ! ساک خود را برداشتم، به سنگر واحد تعاون رفتم و خودم را به هم سنگران معرفی نمودم. از اینکه با دوستان جدیدی آشنا میشدم بسیار خوشحال بودم، آنان با گشاده رویی تحویلم گرفتند. هر یک از عزیزان خودشان را معرفی کردند ، دور هم نشستیم و مشغول گپ و گفت شدیم . مسئول واحد ما جوانی پاسدار بود که از اول جنگ در جبهه حضور داشت و پس از گذشت سه یا چهار ماه فقط یک هفته به مرخصی می رفت . او میگفت: حدود دو سال است دختر یکی از اقوام را عقد کرده و نامزدی است. یک بار با اصرار خانواده که برایش نامه نوشته بودند که برگردد تا مراسم عروسی خود را برگزار نماید به شهرستان محل سکونت خود رفت و بعد از گذشت هفت روز مجدداً به جبهه برگشت، به او تبریک گفتیم، گفت تبریک برای چه؟ گفتیم به خاطر عروسی! گفت: پس از بازگشت به منزل، روز بعد به اتفاق پدر و مادر به منزل نامزدم رفتیم که برنامه مراسم عروسی را هماهنگ کنیم. پدر نامزدم گفت دخترم را بیوه زن نمیکنم، تو که همیشه در جبهه هستی و هر لحظه ممکن است کشته شوی ، تو میتوانی بین جبهه و همسرت یکی را انتخاب کنی! من هم پس از بحث و جدل فراوان گفتم :حضور من در جبهه لازم تر است پس از بین آن دو جبهه را انتخاب می کنم. به محضر رفتیم و از یکدیگر جدا شدیم. حالا هم به جبهه برگشته ام و با خیال راحت وظیفه دفاع از دین، آب و خاک را انجام میدهم ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌یه تنه یه گردان بود... ♦️دانشگاه‌ش تموم شده بود و از آلمان چندتا دعوت نامه بورسیه تحصیلی براش اومده بود... همان ایام بود که آقا تو یکی از سخنرانی‌هاش گفتند باید به سمت غنی سازی اورانیوم و انرژی صلح آمیز هسته‌ای بریم. تا این رو شنید، دست رد زد به سینه همه دعوت‌نامه ها و خارج رفتنها. موند پای کار کشور امام زمان... گفت: کشور مرتضی علی و شیعه خانه امام زمان نباید چند سال دیگه دستش دراز باشه پیش بیگانه... ♦️رفت و با خون دل، تاسیسات هسته‌ای نطنز رو راه انداخت... 🗓۲۱ دی سالروز ترور دانشمند هسته ای شهید مصطفی احمدی روشن 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💢أین الرجبیون... 🚨 اعمال شب اول ماه رجب: 1-از رسول خدا نقل شده كه به هنگام رؤيت هلال ماه رجب، اين دعا را ميخواند: اَللّـهُمَّ اَهِلَّهُ عَلَيْنا بِالاَْمْنِ وَ الاْيمانِ،وَ السَّلامَةِ وَ الاِْسْلامِ، رَبّى وَرَبُّكَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ. 2-غسل 3-زیارت امام حسین-ع *روز اول ماه رجب(فردا): 1-غسل 2-روزه (روز اول تا سوم) 3-عمل توبه (اولین یکشنبه یا پنجشنبه ویا جمعه ماه رجب) ولادت امام باقر علیه السلام می باشد که در آن رعایت آداب ولادت ائمه اطهار سفارش شده است. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یادی از سردار شهید عبدالرضا مصلی نژاد⭐️ 🌹یک روز ناراحت به خانه آمد. گفتم چی شده؟ با ناراحتی گفت: خدا ما را ببخشد، رفتم منزل یکی از کارگران شهرداری، در خانه نه حمام داشتند نه دستشویی و از خانه همسایه ها استفاده می کنند! طاقت نیاورد. همان روز رفت دنبال وام و زمینی خرید تا برای او سرپناهی بسازد! به شوخی گفتم من آخر نفهمیدم تو چه کاره ای، پاسدار، عکاس، فیلمبردار، مسؤل امور هنری، مسؤل سینما یا بنا و کارگر شهرداری!؟ کارتی از جیبش در آورد، محل مسولیتش روی کارت خالی بود. جلو مسولیت نوشت: سرپرست افتخاری رفتگران شهرداری جهرم. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا باقر العلوم ❤️🎊 علیه السلام و آغاز مبارک 🎊🎊🎊🎊 🌿💝🌿💝🌿💝🌿
15.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ 🦋 ما امسال اهل رجب می شیم؟ 🦋 برای خلوت آسمون خودمون رو فارغ می کنیم؟ 👤 استاد شجاعی 👌 از دست ندهید ‎‎‌‌‎🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🚨🚨 برای ذبح و صدقه ماه هر کی می خواهد مشارکت کند زودتر واریز انجام دهد لطفا
6037997950252222
بنام مرکز نیکوکاری شهدای گمنام
🌷🕊🍃 گفت: از‌خدا‌خواستم‌.. اینقدر‌به‌من‌مشغله‌بده:) ‌که‌حتی‌فرصت‌فکرگناه‌هم‌نڪنم:) 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🔰گرماگرم عملیات کربلای 5 بود. دیدم عده از بچه های گردان حیران و سرگردان دورخودشان می گردند. جریان را پرسیدم، گفتند ناصر[شهید ورامینی] چند تا از بچه ها را با خودش برد ما ماندیم بی فرمانده نمی دانیم چه کار کنیم. به اطراف نگاهی انداختم، جعفر را دیدم. جعفر نیروی اطلاعات عملیات لشکر بود. صداش زدم و گفتم:« این بچه ها مثل گله بی چوپان هستند، می خواهم مثل شیر بیفتی جلوشون و از همین جا شروع کنی به پاکسازی عراقی ها، آماده ای؟» با جدیت گفت: «برای هر جانفشانی حاضرم.» بچه ها را برداشت و زد به دل دشمن. خوب از عده کارش برآمد، آدم شجاع و نترسی بود. روز بعد باز هم رسیدیم کنار هم. درگیری تن به تن شده بود، شانه به شانه هم حسابی عرصه را بر عراقی ها تنگ کرده بودیم و آنها با ذلت عقب نشینی می کردند. ناگهان احساس کردم کسی زیر بغل جعفر را گرفت و آرام او را روی زمین خواباند. اصلاً باورم نمی شد اینقدر بی صدا از کنارم برود. حتی حسرت شنیدن یک آخ هم بر دل دشمن گذاشت. خالی قرمز بر پیشانی اش نقش بسته بود و در عرض چند ثانیه محیط اطرافش به خون رنگین شد. جعفر قشقایی 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 نشردهید یاد شهدا زنده شود
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 قریب چهار ماه با این برادر عزیز هم سنگر بودم و چیزهای بسیار خوبی از او یاد گرفتم . روحیه ایثارگری و شجاعت مسئول واحد روز به روز در من نیز تقویت میشد ، به گونه ای که سه ماه متوالی در جبهه ماندم و به مرخصی نیامدم تا اینکه یک روز پشت خاکریز خط مقدم نشسته بودیم یکی از مجاهدین عراقی که با ایران همکاری می کرد در جمع ما حضور داشت. گفتیم انشاالله لشکر اسلام پیشروی میکند، کربلا را فتح میکنیم و همه به اتفاق به زیارت مرقد مطهر اباعبدالله الحسین (ع) مشرف میشویم. مجاهد عراقی پرسید شما که عاشق زیارت امام حسین (ع) هستید آیا تا کنون به زیارت امام رضا (ع) که در کشور خودتان هست رفته اید؟ او میگفت من که یک عراقی هستم تا امروز سه بار موفق به رفتن به مشهد مقدس و زیارت امام رضا (ع) شده ام. من که تا آن روز به مشهد نرفته بودم حرف این عزیز عراقی تحت تأثیر قرارم داد و حقیقتاً خجالت کشیدم. همان روز قلباً از آقا علی ابن موسى الرضا (ع) درخواست کردم که زیارتش را نصیبم گرداند. چند روز بعد برای مأموریت به اهواز رفتم پس از انجام مأموریت به مخابرات مراجعه کردم و به شیراز منزل یکی از اقوام تلفن زدم، آن زمان هنوز در لامرد تلفن وجود نداشت. گفتند پدر، مادر، خواهران و برادران شما هفته آینده میخواهند به مشهد بروند . گفتم به آنها بگویید که در شیراز منتظر من بمانید که خودم را به شما میرسانم. برادرم یک دستگاه مینی بوس مسافربری داشت که در خط لامرد - شیراز- کار میکرد . با مینی بوس برادرم آنها به شیراز آمدند و من هم از جبهه مرخصی گرفتم و به شیراز برگشتم و به اتفاق به زیارت آقا امام رضا (ع) مشرف شدیم. پس از مراجعت به شیراز با خانواده خداحافظی کردم و به جبهه برگشتم. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
45.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 🌹"شهیده مکتب حاج قاسم" 🔸آنقدر اربعین و راهیان‌نور میرم تا شهید بشیم... 🔻روایت زندگی شهیدانه "شهیده سیده صغری حسینی فرد" از شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان شهرستان مهر به روایت فرزندش ‎‎‌‌‎🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz