8⃣7⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب #سربلند
📝کم کم با جلسات #آیتالله_ناصری آشنا شد. #جمعهها زمان رفتنمان به تختفولاد را با ساعت کلاس⌚️ اخلاق آیتالله ناصری تنظیم میکردیم. مدام #نکتهبرداری میکرد. از آن زمان بیشتر به خودش سخت میگرفت. #روزههای مستحبیاش شروع شد؛ مخصوصا در ایام خاص👌
📝سال آخر #مجردیاش #کل_ماه شعبان را روزه گرفت. جمعهها بعد از نمازظهر راه میافتادیم🚖 سمت #تختفولاد و سر خاک حاجاحمد افطار میکرد. لابهلای این کلاسهای اخلاق آقای خلیلی به مناسبت هفته دفاعمقدس✌️ #حاجحسینیکتا را دعوت کرد موسسه.
📝حاجحسین آن شب دربارهی "انقطاع الی الله" صحبت کرد که وقتی به #انقطاع رسیدی خدا تو را میخرد😃 و وقتی خدا تو را بخرد #شهید_میشوی. #محسن افتاد دنبال انقطاع. جرقهاش💥 از آن روز خورد.
📝چقدر بابت این حرف گریه کرد😭. روی پایش بند نبود که #رمزانقطاع را پیدا کند. کتاب میخواند📖 و وبگردی میکرد بلکه چیز جدیدی بفهمد و راهی به سویش باز شود💫از بس مطلب پیدا کرد به ذهنش رسید💬 که اینها را برای بقیه هم به اشتراک بگذارد📲
📝وبلاگی راهاندازی کرد به اسم #مصباح که این آخریها تبدیل شد به وبسایت ⇜میثاق خودم این #سایت📱 را برایش راه انداختم. تمرکزش روی #نحوه_شهادت شهدا🌷 بود؛ چهکار کردند که به این درجه رسیدند🕊
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📚برشی از کتاب #سربلند
📝برای من #قلیان حکم زاپاس داشت؛ آماده توی صندوقعقب🚕. باهم رفتیم دنبال رودخانه🏞 رفتم کیف قلیان را آوردم.
📝گفت: خداوکیلی کاری کن #ماهم حال کنیم. گفتم: خب من هم میخوام همین کار رو بکنم؛ مگه نمیبینی⁉️ دارم قلیون چاق میکنم!
📝ابروهاش گره خورد😠 و گفت: من از این چیزا خوشم نمیاد. دوید از توی ماشین🚕 منچ آورد. هیچ قلیانی نمیتوانست به اندازه آن #ماروپله سرحال بیاردمان. آخ که چقدر خندیدیم😄! حتی هیجان بازی بارسا و رئال هم به پایش نمیرسید.
📝این وسطها هم که حق نداشتی دهانت را باز کنی. تا حرف #یکنفر را میکشیدی وسط سریع شاخکش فعال میشد: آقا #غیبت نکن⛔️
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃🌺 #شهید_محمد_ابراهیم_همت :
برای اینکه خدا لطف و رحمتش و آمرزشش شامل حال ما بشه، باید اخلاص داشته باشیم و برای اینکه ما اخلاص داشته باشیم، یک سرمایه می خواهد که از همه چیزمون بگذریم و برای اینکه از همه چیزمون بگذریم :
✅ باید شبانه روز دلمون و وجودمون و همه چیزمون با خدا باشد
اینقدر پاک باشیم که خدا کلاً ازمون راضی باشه...
🚶 قدم بر میداریم برای رضای خدا
💫 قدم بر میداریم برای کاری برای رضای خدا
حرف میزنیم برای رضای خدا
شعار میدهیم، برای رضای خدا
می جنگیم برای رضای خدا
💥 همه چیز، همه چیز، همه چیز خاص خدا باشه
که اگر شد پیروزی نزدیک است
چه بکشیم چه کشته بشیم اگر اینچنین باشیم پیروزیم و هیچ ناراحتی نداریم و شکست معنا نداره برای ما چه بکشیم چه کشته بشیم
پیروزیم
اگر اینچنین باشیم...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
📸 #شهید_محسن_حججی
#خاطره 🍃
🔹من را کشیدند کنار که:حاضری بری لاذقیه آموزش تی۹۰ببینی؟
از خدا خواسته پذیرفتم.دوباره تاکید کردند:قصه جدیه از الان باید کرنومتر رو صفر کنی☝️.فکر کن امروز تازه رسیدی منطقه و شصت روز دیگه می مونی! اگر هستی بسم الله.
خاطر جمعشان کردم که شانه خالی نمیکنم. همین را با #محسن در میان گذاشته بودند.او هم محکم پای قولش ایستاد👌.باهم راهی لاذقیه شدیم.به دلیل سابقه بیشترم من را گذاشتند فرمانده و #محسن هم توپچی.💣
🔸لاذقیه به بی حجابی و فساد شهره است😓.صبح ها که از استراحتگاه راه می افتادیم سمت محل آموزش سریع روی صندلی های انتهایی هایس جاگیر می شد پرده ها را می کشید و شروع می کرد به خواندن آیه الکرسی🍃؛ آن هم با صدای بلند که بقیه همخوانی کنند.☺️
چشمش را درویش می کرد که نگاهش به زن های بی حجاب گوشه ی خیابان نیفتد👌.یکی از بچه ها به شوخی سرش داد زد که حیف این نعمت الهی نیست که استفاده نمی کنی؟!😁😐
بعد دوید سر #محسن را گرفت و چرخاند سمت پنجره.👀
#محسن از رو نرفت و زود چشمش را بست.
#شهید_محسن_حججی🌸🕊
@shahid_beyzaii
3.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فیلمی دیده نشده از #شهید_محسن_حججی❤️ در حال قرائت قرآن کریم🍃
@Modafeaneharaam
6⃣8⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب #سربلند
📝به هوای دورهمی و اردو و #بگوبخند به موسسه آمدیم. گروه بندی👥 شدیم و عدل #آقامحسن شد سرگروهمان. با خوش اخلاقی و خنده رویی☺️ من را شیفته خودش کرد. با کتاب📘 دیدم که جانم میرود نگاهم را درباره #شهدا عوض کرد.
📝خودش کتاب هنر #اهل_بیت را دوست میداشت. با عشق❤️ از آن حرف میزد. دستگیری اهل بیت از #شهدا وسط جنگ و جبهه را تعریف میکرد. در گوشمان میخواند که #رفیق_شهید انتخاب کنید.
📝میگفت: برو تو گلستان شهدا🌷 یکیشون بهت چشمک میزنه😉 همون #رفیقته. خودش هم با #حاجاحمد طرح رفاقت بسته بود. جملههایش را روی تابلو مینوشت✍ از میانشان این در ذهنم حک شد: #خدایا! با تمام وجود درک کردم که #عشق_واقعی تویی💖 و #شهادت تنها راه رسیدن به این عشق است👌
📝در اردوی #راهیان_نور💫 به #فکه رسیدیم. تا از اتوبوس🚎 پیاده شدیم کفش هایش رو در آورد. صحبتی از #حاج_حسین_یکتا را برایمان نقل کرد: ما اینجا داریم قدم میذاریم رو #چشم_شهدا. وقتی جنازه ای پیدا میشه فقط چند تیکه استخونه😔 گوشتش کجاست؟ #سرش کجاست؟ چشمش کجاست⁉️ همه اینها تو این #خاکه.
📝از ته دل آرزو میکرد که ای کاش بتواند با #خونش جریانساز باشد. در آخرین پیامش📲 برایم نوشت: سلام داداش خوبی بدی دیدی #حلال_کن انشاءالله امروز عازمم دعاکن #روسفید بشم. بهش زنگ زدم📞 پرسیدم: کی برمیگردی؟ خیلی جدی گفت: انشاءالله دیگه #برنمیگردم.
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✅ #جوان_خوشگل
پیامبر خوبیها (ص):
🌺 محبوب ترینِ مخلوقات پیش خدا، جوان خوشگلی است که جوانی و زیبایی اش را برای خدا و در راه فرمانبری از او بگذارد.
خداوندِ بخشنده به وجود چنین جوانی پیشِ فرشتگان می بالد و می فرماید:
🌸 این، بنده ی حقیقی من است...
📓میزان الحکمه: ح ۹۰۹۶🍃
#شهید_محسن_حججی
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
شهید محسن حججی - دورک-mc.mp3
زمان:
حجم:
4.32M
💠 اردوی جهادی دورک
🎙 #شهید_محسن_حججی و بحث انتظار فرج
#مدافع_حرم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ❤️🍃
💠برشی از کتاب #سربلند روایت زندگی
#شهید_محسن_حججی
🍃🌹دخترم که باردار شد یکی از اتاق هایمان را دادیم دستشان. میخواستم هوایشان را داشته باشم. باصدای #اذان صبح پامیشدم. میرفتم صدایش بزنم. میدیدم #سرسجادهاش نشسته. از کی؟ نمیدانم. تا صبحانه آماده کنم هنوز مشغول #دعاخواندن بود.
🍃🌹دلم بند نبود. چند دفعه سرک کشیدم. با چشم خودم دیدم که هرروز #حدیثکساء، #دعایعهد و #زیارتعاشورا را میخواند.
🍃🌹زمستانها داخل اتاقی که بخاری نداشت سجادهاش را پهن میکرد. میترسیدم سرما بخورد. میگفتم:(( مامانجون قربونتبرم اینجا سرده!)) میگفت:(( اتفاقا اینجا خوبه.)) میخواست خوابش نبرد و #سست نشود.
🍃🌹زود شناختمش که اهل نماز و روزه #مستحبی است. از همان روز خرید عروسی. سرظهر وسط بازار غیبش زد. با سینی آبهویجبستنی پیدایش شد. گفت رفته نماز #اولوقت بخواند. هنوز باهاش راحت نبودم. به مادرش گفتم:(( چرا آقامحسن برا خودش بستنی نخریده؟)) چادرش را کشید توی صورتش و یواشکی درگوشم گفت:(( #روزه است.))
🍃🌹موقع انتخاب #حلقه هم گفت:(( من طلا دست نمیکنم؛ برای مرد حرومه.)) اولش که افتاد رو دنده لج که اصلا حلقه نمیخواهم. بعد که زهرا اصرار کرد به حلقهی #پلاتین رضا داد. همه بازار را زیر پا گذاشتیم تا سِت طلا و پلاتین پیداکنیم.
✍به روایت مادر همسر
#خاطرات_ناب_شهدا
#شهید_محسن_حججی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌺🍃
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید