eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
787 ویدیو
84 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حمید: السلام علیک یا اباعبدالله ع 🍁 لب عطشان🍁 لب عطشان تو خود معنی دریا دارد خاک پایت به فلک نقش ثریا دارد هفت دریا همه شرمنده اطفال تواند آب بی نام تو کی حرمت ومعنا دارد سیر خورشید فلک دور سر توست حسین ماه از نور تو این جلوه زیبا دارد مظهر عشق دو عالم شده نامت یعنی در همه کون ومکان عشق تو غوغا دارد خاک کوی تو کند زنده دل عالم را تربتت معجزه ی حضرت عیسی دارد فخر دارند به دربانی تو خیل ملک حرمت بوی خوش جنت اعلا دارد آدم وجن وملک واله وشیدای تواند راه تو این همه دلداده و شیدا دارد بخدا فُلک نجات استی و مصباح هدی کشتیت بهر همه خلق جهان جا دارد چونکه نومید نگشته زدرت شاه و گدا هر کسی حاجت خود از تو تمنا دارد خشکی لعل لبت هست گواه داغت کاین نشانه خبر از غربت زهرا دارد هر دلی سوخت ز داغ تو براتش دادند این برآتیست که با خون تو امضا دارد روز محشر که همه مضطر و سر گردانند رهروت بر سر خود سایه ی مولا دارد یا حسین ، چشم "شقایق" به عنایات شماست چون که بر لب ز ازل مدح شما را دارد حمید رضازاده "شقایق" کرمان http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْـدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا ماه محرّم آمد و حیَّ علَی العَزا بر نیزه‌ می‌رود سر ِ سالار نینوا آن سر، که هست سَرور آزادگانِ دهر با تیغ کین جدا بشود از تن از قفا چون زیر بار ظلم یزید و متابعین هرگز نرفت زاده ی زهرا و مرتضا بست آب را به روی عزیزان اهل‌بیت ابن زیاد پست ؛ همان زاده ی زنا فرمان جنگ داد به بن سعد دون و گفت : خواهی اگر امارت ری را کنون ز ما آگاه باش اگرچه کثیرند لشکرت در جنگ با حسین، نیفتی به قهقرا جنگی بپا نمای ، مبادا که یک نفر از امت حسین بماند کسی به جا ناقوس جنگ را چو دمیدند؛ بی امان کشتند هر که بود ، از اصحاب باوفا بعد از شهادت همه یاران، سوی حسین آمد علی ِ اکبر رعنا ، به التجا ـ اذن پدر گرفت که بر ضد ظلم و کفر تا پا نهد به معرکه ، آن شِبهِْ مصطفا بی واهمه نهاد قدم در مصاف ظلم شد کشته، گرچه کُشت از آن لشکر دغا فریاد و آه و ندبه شد از خیمه‌ها بلند دیدند پیکری که شده قطعه قطعه را سوز عطش ز سینه توان را گرفته بود گرمای دشت، شعله کشان همچو اژدها از فرط تشنگی عزیزان اهل‌بیت (ع) فریاد العطش ز زمین خاست بر هوا عباس ، آن یگانه "علمدار شاه دین" رفت از فرات ، آب بَرد تا به خیمه‌ها با تیغ کین و کفر به فرمان شمرِ دون در علقمه ، دو دست علمدار شد جدا بگْرفت مَشکِ آب به دندان و شد روان بر سوی خیمه‌های عزیزان ، که از قضا مَشکش درید تیر و تنش را هدف گرفت دستی که داشت اِذن ، به کشتار اتقیا هرگز ندید چشم فلک این‌چنین ستم نشنیده نیز گوش فلک این‌چنین جفا بر کف گرفت کودک عطشانِ خود حسین فریاد زد که : تشنه بوَد می‌شود فنا آبی دهید محض خدا بر رضیع من انصاف اگر که هست درون دل شما گوشی نبود کور و کران را ز فرط بغض رحمی نبود در دل آن قوم بی حیا آبش نداد دستی و دستی بلند شد بر کف گرفت تیر و کمان را درآن فضا زیر گلوی اصغر شش ماهه ، حرمله تیر سه شعبه کرد ز سنگین‌دلی رها در کربلا نهایت بیداد و خشم و کین شد ثبت، با قساوت دل‌های بی خدا هفتاد و دو شقایق بستان معرفت پرپر شدند ، از ستم و جور اشقیا خون می‌چکید روی زمین از فراز عرش در سوگِ کشتگان سرافراز کربلا نخل بلند "سَرور آزادگان" شکست پشت فلک خمید ، ازین داغ جانگزا در راه حق قدم چو گذاری علیه ظلم باید که بگذری ز خود و خویش و آشنا آنکو ز عشق ، فانی فی الله می‌شود در راه حق به شوق خدا می‌شود فدا خوشبخت آن کسی که کند ، بندگی حق راهی جز این چو نیست به سرچشمهٔ بقا بیچاره آن کسی که اسیر هویٰ شود خود را کند به بند مکافات ، مبتلا کرب و بلا مبارزه ی عقل و عشق بود آری! در این مبارزه عشق است رهنما (ساقی)! قلم چگونه تواند رقم زند ظلمی که شد به آل پیمبر ، به ناروا سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (صلی‌ الله علیك یا اباعبدالله) تا ز دست ساقی بزم بلا ، ساغر گرفتم باده‌ای تلخ از کفش شیرین‌تر از شکّر گرفتم آتشین آبی به دستم داد ساقی کز شرارش جرعه‌ای تا سرکشیدم پای تا سر در گرفتم آنچنان از جان به تيغ آبدارش تشنه بودم کز عطش با حنجرم آب از دم خنجر گرفتم گر نه تیغ آبدارش دارد آب زندگانی پس چرا تا سر گرفتم زندگی از سر گرفتم گر سلیمان، مُلک جم را داد با انگشتر از کف من دوعالم را به یک انگشت و انگشتر گرفتم زنگ کفر از چهره‌ی آیینه‌ی دل پاک کردم از سرِ نی تا مکان بر روی خاکستر گرفتم هستی‌ام را سر به‌سر با نیستی سودا نکردم تا از این سودا بهشت جاودان در بر گرفتم تا قلم شد قدّ اكبر با مداد خون اصغر خطّ آزادی برای اکبر و اصغر گرفتم با رخ و قدّ و لب اکبر چه حاجت بر بهشتم عارضش جنت قدش طوبی لبش کوثر گرفتم در خم گیسوی او دنباله‌‌ی ابروی او را ذوالفقار مرتضی را در کف قنبر گرفتم جان نثارت کردم از جان تا تو را جانان شمردم جان فدایت کردم از دل تا تو را دلبر گرفتم کز غم هر دور اشکی از نظر افکنده (ناجی) لؤلؤ لالا شمردم دانه‌ی گوهر گرفتم . "مرحوم سید احمد ناجی قمی" http://shaeranqom.blogfa.com 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰهِ الحُسَين) باز این عزای کیست؟ که در چرخ نیل‌پوش هستند ساکنان سماوات در خروش از هرچه کوچه و گذر و تکیه بگذرم گلبانگ یا حسین همی آیدم به گوش فصل بهار گریه رسد بر حسینیان باید ز جام غم همه گردیم جرعه‌نوش هر کس که عاشق است به فرزند بوتراب باید سبوی باده‌ی غم را کشد به دوش نادب ز دست ساقی میخانه‌ی حسین بِستان یکی صراحی اندوه و غم بنوش کن نوش از شراب غمِ شه ، پیاله‌ای تا از مَلَک تو را رسد آوازه‌های نوش خرقه که رهن باده‌ی اندوه وی نشد بر خرقه وای و ؛ وای بر احوال خرقه پوش بودم به بحر فکر فرو، ناگهان به گوش آمد مرا ز هاتف غیب این‌چنین سروش نوشد اگر که شمر از این باده جرعه‌ای ترسم شود شراره‌ی دوزخ بر او خموش در کوه و دشت، آب نخوردند و تشنه‌‌لب ماندند روز قتل حسین ، طایر و وحوش پس در رثای سید مظلوم ، (نزهتی)! مگذار دیگ طبع روانت فتد ز جوش "شادروان عبدالحسین نزهتی قمی" http://shaeranqom.blogfa.com 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰهِ الحُسَين) چو اهل‌بیت به فرمان خصم خون آشام شدند وارد در منزل خرابه‌ی شام خرابه‌ای شده ویرانه بی در و بی بام نه بستری که درآن لحظه‌ای کنند آرام به روی خاک نشستند گِرد یکدیگر فکار و خسته دل از جور و رنج راه و سفر چو مرغ شب، شب خود را به ناله کرده سحر گرفته دست دعا سوی خالق اکبر که ای خدای ستمدیدگان بی یاور تو داد ما بسِتان زین گروه بد اختر ز مرگ اکبر ، لیلای داغدیده کباب برای اصغر خود گرم ناله بود، رباب سکینه بود، ز هجران باب در تب و تاب ز غصه دیده‌ی زینب دمی نرفته به خواب همه ز داغ شهیدان به درد و غم اندر میان اهل حرم دختری رقیه به نام چهار ساله که از غم نمی‌گرفت آرام رخش چون مهر درخشنده بود و ماه تمام ز دوری پدرش داشت آه و ناله مدام روان ز دیده‌ی او جای اشک، خون جگر شبی به یاد پدر خفت در خرابه‌ی شام به خواب دید که آمد ز ره امام همام ورا نشاند به دامان خویش با اکرام دمی ز بوی پدر کرد باز استشمام ز لطف دست نوازش کشیدی‌اش بر سر به باب گفت که از ما مگر چه بد دیدی که رفتی از بر اطفال خویش و رنجیدی چه شد که باز نگشتی مگر چه بشنیدی که چون گذشته ز احوال ما نپرسیدی که چون شدیم و چه بر ما رسید زین لشکر چرا که هست پدرجان خرابه منزل ما ز چیست این همه اندوه و غصه در دل ما چرا نه شمع و چراغی بوَد به محفل ما مگو که نیست به دست تو حل مشکل ما بده جواب و ز نزدم دگر مرو به سفر ز عشق روی پدر ، ناگهان ز خواب پرید نظر نمود به اطراف و باب خویش ندید ز سینه ناله‌ی سوزان و دردناک کشید فغان نمود و به تن پیرهن ز غم بدرید دوید و دامن زینب گرفت آن مضطر به عمه گفت که آمد پدر ز راه سفر کجا شد و به کجا رفت باز آن سرور مرا به همره خود از چه رو نبرد پدر چرا که داغ دلم تازه کرد و رفت از سر چقدر باز فشانم ز دیدگان گوهر؟ یزید دون ز صدای رقیه شد بیدار بگفت از که بود این فغان و ناله‌ی زار که می دهد به تن و جان و من چنین آزار روید و زود تفحص کنید علت کار مرا ز واقعه آرید بی درنگ، خبر غلامی آمد و جویای ماجرا گردید برفت و واقعه را گفت از برای یزید که دیده طفل صغیری بخواب شاه شهید ز خواب طفل غم اهل‌بیت گشته مزید کنون ز هجر پدر ناله دارد آن دختر یزید گفت سر پاک سیدالشهداء دهید جای هم اکنون میان تشت طلا برید در بر آن عندلیب خوش آوا که تا ز دیدن سر اوفتد ز شور و نوا کجا تمیز دهد او که کشته گشته پدر به تشت زر بنهادند آن سر انور دوان دوان برساندند نزد آن دختر رقیه دید چو رخسار تابناک پدر به اشتیاق درآغوش خود گرفت آن سر فتاد بر دلش از غم شراره‌ی آذر ز دود گرد و غبار از سر مطهر باب بشست روی منیرش ز اشک همچو گلاب زپگریه کرد دل اهل‌بیت جمله کباب به رأس پاک پدر بوسه داد و کرد خطاب که کی برید سر نازنینت از پیکر تپانچه زد به سر و روی خویش دختر زار بکند موی و خراشید سینه و رخسار ز سوز داغ پدر گشت ناتوان و فکار ز هوش رفت و نماندش دگر شکیب و قرار چو گل فتاد به روی زمین و شد پرپر چو دید زینب کبری رقیه شد خاموش دگر نمی‌رسد از او صدای ناله به گوش گرفت طفل برادر ز مهر در آغوش بدین خیال که در خواب رفته یا از هوش بدید رفته ز دنیا رقیه‌ی اطهر تمام اهل حرم زین قضیه گشت نژند دوباره شد دل غمدیده‌شان ز غصه به بند صدای ناله و فریادشان به ضجه بلند که بهر آل علی رنج و صدمه تا کی و چند چقدر رنج و تحمل توان نمود آخر ز مرگ کودک ناکام شد یزید خبر ز ترس مردم هشیار شد به خوف اندر نمود امر که غسّاله شوید آن پیکر شبانه دفن نمایند جسم آن دختر که روز بعد نماند از این قضیه اثر برون نمود چو غسّاله پیرهن ز تنش كبود بود و سیه تن به زیر پیرهنش ز تازیانه عیان جای ضربه در بدنش گریستند به هنگام غسل و هم کفنش ز بس که گریه نمودند شد به پا محشر پس از فراغت غسل و کفن به حال تباه به خاک شام سپردند پیکر آن ماه گذشت مدتی و چاکران آن درگاه بنای بقعه نمودند بهر دختر شاه خدا کند که بگیریم قبر او در بر به حالت غم و انده سرودم این اشعار برفت طاقتم از دست و صبر و تاب و قرار روان سرشک من از دیدگان چو ابر بهار امید من به شفاعت بوَد به روز شمار که دست (کاشفی) از لطف گیرد آن سروَر "شادروان علیرضا کاشفی قمی" http://shaeranqom.blogfa.com 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰهِ الحُسَين) آه از آن روز که شاه شهدا تنها بود فرد چون ذات خدای احد و یکتا بود چهره از تاب می عشق به سان گل سرخ مست صهبای وصال بت مه سیما بود عکس معشوق به جام دلش افکنده شعاع سرش از آتش دیدار پر از سودا بود مست از خیمه برون تاخت به آهنگ جدال گرچه او مهر جهانتاب و عدو حربا بود در پی‌اش اهل حرم آمده از خیمه برون جمله را قلب پر آتش ، جگر آتش زا بود همچنان دایره گِرد رخ شه پرده زدند شه درآن دایره چون نقطه‌ی پابرجا بود هر سوی دایره از لطف، نظر کرد بدید گردن کج زن ماتمزده‌ای پیدا بود دامنش زینب دلسوخته پیچید به دست سوز آه جگرش بر فلک اعلا بود گفت کای همسفر خواهر خونین‌دل زار کز پس جد و پدر دل به رخت شیدا بود مادرم فاطمه یک راز سپرده‌ست به من آن که دیدی چو حسین بی مدد و تنها بود غیرت لاله شده چهره‌ی همچون قمرش معجز عیسی‌اش اندر لب شکّرخا بود خاک راهش همه از اشک پر از گوهر کن کن نثار قدمش هر چه در آن دریا بود دست بر گردنش آورده گلویش می‌بوس وآن لب لعل که قوت جگر زهرا بود کرد از خواهر غمدیده وداعی که به دهر تا جهان باشد و بوده‌‌ست حکایت ها بود تا که (انصاری) شیرین نفس این مرثیه گفت عقل گفتش : نظر خسرو دین با ما بود "شادروان شیخ محمدعلی انصاری قمی" http://shaeranqom.blogfa.com 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
سه ساله دختر سالار دشت نینوایم من رقیّه ، کودک محنت‌کش شام بلایم من عمو، بابا، برادر، جملگی رفتند و من اکنون به سوی شام ویران با یتیمان همنوایم من مرا وقت فَراغت بود در این سن کم ، اما روی خارِ مغیلان، با اسیران پا به پایم من به دیدارِ گلِ رویِ پدر ، در کنج ویرانه به خارِ غم ز جور خصم کافر مبتلایم من يزيد دون به تشت خون سر بابا عطایم کرد ازین مهمان نوازی‌ها چه گویم با خدایم من غم مرگ پدر داغی بُوَد چون شمع بر جانم که فردا را ندیده خامُش از این ماجرایم من زِ زهرِ طعنِ دشمن گرچه می‌سوزم ز آهِ دل ولی زهری به چشم دشمن آل عبایم من بده (ساقی) مرا جامی که کاهد داغ ایّامم اگر چه تا قیامت ـ داغدار کربلایم من سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ 🏴 صلی الله علیک یا سیدناالمظلوم، یا ابا عبدالله علیه السلام کنج خرابه "ســوختــه موی" مرا ببوس تو محـــــرمانه "ســـرّ مگـوی" مرا ببوس مثل لب تو خورده ترک دور چشم من ساقی من "شکسته سبوی"مرا ببوس یک ماه می شود که نبوســیده ای مرا قـــــربان روی مـاه تو روی مـــــرا ببوس زنجـــــیر ها گلوی مرا زخــــم کرده اند ای مرهــــم رقـــــیه گلوی مـــــرا ببوس زهـــــرا تکاند خــــــاک روی چـــــادر مرا پس چــــــادر بدون رفـــــوی مرا ببوس بابا! عمو که رفـــــت خداحـافظی نکرد بابا اگر کــــه دیــــدی عموی مرا ببوس شعر: آرش براری 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ 🏴 صلی الله علیک یا سیدناالمظلوم، یا ابا عبدالله علیه السلام @goollvajhehay_ahlbeyt12 دســــــت بگــــــــذار به قلـب نگـــــــرانم بابا بلکه آرام شــــــــود روح و روانــــــــــم بابا چند وقت است صدایم نزدی دختر من؟ چند وقت است نگفتم به تو "جانم بابا؟" نه توهستی نه عمو ونه علی اکبرهست پس برای چه کـسی شعــــــر بخوانم بابا؟ بسکه در راه دویدم بخدا خســــته شدم بغلم کــــــــن روی پایــــــت بنشـــــــانم بابا حرف های بدی امروز به من گفــت یزید وای بند آمــــــده از شـــــــرم زبانـــــــــم بابا @goollvajhehay_ahlbeyt12 زجرملعون به روی جای لبت سیــــلی زد چند شب تلخ شده طـــعم دهــانــــم بابا گیسویم سوخته است وکف پام آبله زد بازویم نیـــــز شکــــسته به گمـــــــانم بابا سینه‌ات خلوت من بودوخرابـش کردند چه کسی پای نهــــــاده به جهـــــانم بابا؟ حرمله تیر به تو زد؟؟ بخدا میکُشـمش آخــــرین تیـــــر تو شـد قــــد کـــــمانم بابا جان من بند به موهای پریشان تو بود گیسویت ســـوخت چرا زنده بمانم بابا؟ شعر: آرش براری 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ آمـــدی بابا در کنــــــــار ما راس تو دارد بوی زهرا را ای بهــار بی خـــــــزان بابا هســــــتی ما کودکان بابا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ یا اباالمظلوم، یا اباالمظلوم، یا اباالمظلوم 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ چه عجب بابا یاد ما کردی بزم طفلان را با صفا کردی آمدی با صورتی خونیـــــــن میهـــمان بر دامنم بنشین 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ یا اباالمظلوم، یا اباالمظلوم، یا اباالمظلوم 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای پـــــــدر بر پا آبله دارم پیش تو ازشام من گله دارم تا که اشک غربتم دیدند ناســـزا گفتند و خندیدند 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ یا اباالمظلوم، یا اباالمظلوم، یا اباالمظلوم 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ساعتی بی غم من نیاسودم دردسر بهر عمه ام بودم می روم همـــــــراه بابایم عمه شــــد پایان غمهایم 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ یا اباالمظلوم، یا اباالمظلوم، یا اباالمظلوم 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر: امیررضا فرجوند 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
نوحه حضرت علی اصغر علیه السلام علی عزیزه علی گل یاسه و گلدون و نمی خواد علی خودش قنده و قندون و نمی خواد علی خودش گلابه بارون و نمی خواد علی تو گهواره س ولی اون و نمی خواد علی تکون خورد دلم خوشه کنارمی تو مادر ولی رو دستام داری می شی پرپر چشات دارن شبیه میشن به اکبر کاش مث اون بشی یه پا دلاور علی جان علی میره جنگ علی میره به جنگ و میدون و ببینه علی میره فواره ی خون و ببینه علی میره چک چک بارون و ببینه داره می خنده تا بابا اون و ببینه ببینه باباش فدای رزم تو بشم دلاور داری میشی شبیه داداش اکبر اینقده پرواز بکنی جلوتر جلوتر از جلوتر از کبوتر آره کبوتر علی علی جان یه فکری واسه زخم بال قاصدک کن واسه قناری تهیه ی آب خنک کن چشات و باز و بازتر تو کم کمک کن مرد خونه م برو وو بابات و کمک کن برو کمک کن زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰه الحُسَين) آشنا چون خواست لب را با لب ساغر کند شد حسین کرببلایی تا لب از خون تر کند کرد محشر از فداکاری در آن محشر عیان تا به محشر محشری آن شافع محشر کند بست بار کربلا کای خصم دون سبط نبی خاک گرم کربلا را می‌توان بستر کند می‌دهد سر در ره حق تا که گردد سرفراز آن سری کاندر سنان با سرزنش‌ها سر کند میهمانی آن که با سر خانه‌ی دشمن رود استراحت می‌توان بر روی خاکستر کند قاری قرآن شود در تشت زر ، نزد یزید تا که خصم بی‌حیا را واقف از کیفر کند یافت چون توفیق مداحی (طلا) در روز حشر زو شفاعت زاده‌ی زهرا بر ِ داور کند قم ـ شادروان عباس طلاییان (طلا) http://shaeranqom.blogfa.com 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ نگاهِ ملتمس‌اش تا به آن کران اُفتاد زد آنقدر به زمین پا  که نیمه‌جان اُفتاد حرارتِ جگرِ عمه‌اش  تنش سوزاند کشید آهی و آتش به استخوان اُفتاد گرفته بازوی او را ، امانتِ حسن است به ناله گفت مَرو  عمه از توان اُفتاد گرفته بود که ناخن  به صورتش  نزند ولی به چهره‌اش از زخمها نشان اُفتاد همینکه دید رهایش نمی‌کند عمه به روی سینه‌ی خود زد  به الامان اُفتاد نگاه کن که بزرگ قبیله را کشتند خدایِ من تَهِ گودال آسمان اُفتاد نگاه کن به تَنِ ذوالجناح نیزه زدند بلند مرتبه شاهی نفَس زنان اُفتاد تلاش کرد بماند به زین ، هُلَش دادند که چند نیزه به او خورد و ناگهان اُفتاد * * * یتیم گریه کند عرش را بهم بزند به گریه‌های یتیمانه‌ای چُنان اُفتاد... که عمه دید حسن را میانِ کوچه‌ی تنگ کنارِ مادرش  آنجا به سر زنان اُفتاد کشید بازوی خود را دوید تا گودال سرش شکست همینکه دوان دوان اُفتاد در ازدحامِ حرامی چه سخت رد می‌شد که چند دفعه دراین بِین بی امان اُفتاد میان شهیه‌یِ اسبان و نعره‌های هجوم نگاهِ او به عمو بینِ قاتلان اُفتاد از این و آن چقدر ضربه خود اما رفت که دید موی عمو دست این و آن اُفتاد رسید در تَهِ گودال روبروی سنان میانِ حرمله و شمر و ساربان  اُفتاد عمو به خاک و سرش روی دامن باباست کنارِ این دو   زنی با قدی کمان اُفتاد همینکه خواست بگوید پدر ؛ عمو را دید همینکه گفت عمو دستش آن میان اُفتاد شعر: حسن لطفی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌