eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
787 ویدیو
84 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ باورم نیســت کـه افــتاده ای از پا عباس میکنـــی تــرکِ منِ بی کــس و تنها عباس تو وفــادار تریــن ســاقیِ دشــتِ عَطشی زیـن سبب تشــنه لـبـی بـر لـب دریا عباس دیـده دَهــــر ندیــد اسـت ، نبیـنــد هـرگـز جان نثاری زِ تو بِـه، در صـف هـیجا عباس دست ومشک وعَلَمَت هرسه فتاده به زمین از جـــفا و ستــــم و کینـه ی اعــدا عباس شد ادب طفلِ دبســتانِ تو در کــرب و بلا چون تو دادی به ادب، حُرمَت ومعنـا عباس مــادرم فـاطـمـه آمد به بَـرت ناله کـــنان تا بگـــوید که تو فـــرزند منـــی یا عباس من چه گـویـم به سکینه که تو را میخواند یا چـه گـویم به تو با زینـب کبـــری عباس نظــری کــن زِ کَــــرَم "طاهر" دلسـوخته را چون تویی دار و ندارش در دو دنیـا عباس شعر:طاهر کاشانی ۱۴۰۱/۵/۱۶ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بسم رب الحسین(۱۰) :به سمت گودال از خیمه دویدم من... (به سمت گـودال از خیــمه دویدم من) وقتی که ده مَـرکب ، دورِ تو دیدم  من سوختـــم از داغِ غـــربت  و تنهـــاییت وقتـی که فـــریاد تــو رو شنیــــدم من نــوای آل اللــه ، آتیــش به جـــونــم زد از روی تَـل ، داداش ، ناله کشیـــدم من غریب خــواهر وای (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نالـه زدم داداش ، از روی تـل ، وقتــی شمــر سیـَهْ دل رو ، رو سینه دیدم من به ســـر زنان تنهـــا به مقتــلِ خونیــن برای  امـــداد   تــو  پر  کشیـــدم  مــن غریب خــواهر وای (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ســــری به نــی دیـدم ، برابرم  داداش امـــان از ایـن غــربت ، دیر رسیدم من مصیبتــی اعظــم بر ســـرم اومد چون خنجــر گریــانِ سنــــان و دیـــدم مــن غریب خــواهر وای (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ خــون دل و اشکِ چشــم و غریبـــونه بــه روی  زخمـــایِ تنـت چکیـــدم من بوســــه زدم وقتــی به حنجــــر پاره همنـفـس مــادر ، نالــه کشـیـــدم مـن غریب خــواهر وای (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ خیمه به غارت رفت دور از چشــای تو بی تو دل از  دنیـــا دیگــــه بریــدم من به خیمـه آتیش زد کــوفیِ بی احساس به سمت بیمــــارِ خیمـــــه دویــدم من غــریب خــواهر وای (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تاعَلَـمت داداش نیفــتـــد از شــــونه م مقــــاومــت کــردم تا نخَـمــیــــدم من برای  تکـــرارِ   پیـــام   این   نهــضـــت رختِ اســـارت رو به جون خـریدم من وای از دل زیــــنب (۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:رقیه سعیدی (کیمیا) ۱۴۰۱/۵/۱۶ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
PTT-20220807-WA0239.opus
111.3K
:قدم قدم،،،، برادرم_تاج ســــرم لبالب از غم تو گشــــته سـاغرم نور بـصـر_آهسته تر تامــلی نمـا به جــــان مـــــادرم وصیت کـرده با چشــم تر که بوسـم حنجـرت را مــادر می روی ســوی میـدان اما می رود جــان من از پیکـر 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ❷ ای گل من_حاصل من داغِ تو یا اخـا میشـه قـاتل من دادش مـن_برو ولی نمی دونی چه می کنی با دل من می روی دلـبــــر و دلدارم از دیده اشک خون می بارم بعد از توبا غمت چه سـازم خــزان شـد از غـمـت بـهارم 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ❸ طاقت بیار_ای با وقار صبر پیشه کن ای خواهرِ والا تبار آروم جون_ای مهربون پیمــبرِ کــــرببلا ای جـــان نثـــار رهبـــــر نهضـــت عاشــــورا تویی تو، بعدِ من در اینجـا می بینی تو بَسـی داغ وغم می شود دشمن از تو رسـوا شعر:طاهر کاشانی ۱۴۰۱/۵/۱۶ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ [ الله الله نصر من الله ] [ فــردای زیـنب میــزند آتـش به دلها ] 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ فــــردای زینـب می زند آتــش بـه دلها گویا که فــــردا می شـود آزرده زهـراء فردا کـــند تضمــین حسین دین محمد امضـــاء کند خون نامه و بنماید اجراء زهرا پریشــان می شود زینب هــراســان می شود [ الله الله نصر من الله ] [ فــردای زیـنب میــزند آتـش به دلها ] 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زینب کنــد هــر لحظه اکـــبر را نظاره کای اکــبرم هستـــی برایم راه چـــاره یک دم تبســــم زن بـرای مـــن دوباره افسوس فردا می شـود فرقش دوپاره شهزاده خندان می شود زینــب پریشـــــان می شـــود [ الله الله نصر من الله ] [ فــردای زیـنب میــزند آتـش به دلها ] 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زینــب بجـــنباند دمــــادم گاهـــواره شـــاید بخوابد طـفل ناز شیـــرخواره یک امشبی شاید بخـوابد چونکه‌ فردا گریان شود بر حـال او شیــــعه هماره یک تیر پَـرّان می شود آن طـفل بی جـــان می شـود [ الله الله نصر من الله ] [ فــردای زیـنب میــزند آتـش به دلها ] 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ فــــردای زیـــنـب آه او از دل بــرآرد فـــریاد او تا گنبـــد خضــــرا رساند یک امـشــبی دارد اباالفـضـــل دلاور فـــردا خـــدایا آب را از کــی ستاند عباس عطـشان می شود در خــــون غلطــان می شود [ الله الله نصر من الله ] [ فــردای زیـنب میــزند آتـش به دلها ] 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ فـردای زینـب هیچکـــس هرگـز ندیده شــبهای زینــب هیچکس هرگـز ندیده بر هرمصیبت صبر بنمـوده سـت زینب غمهــای زینب هیچــکس هرگـز ندیده غمخوار و نالان می شود سـر در گـــــــریبان می شود [ الله الله نصر من الله ] [ فــردای زیـنب میــزند آتـش به دلها ] 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گویا فلک فـــردا کنــــد ناســـازگاری خـون عــزیزان را کند در دشت جاری کـــرب وبلا را کـــعبــه دلــــها بســـازد همـــراه زینــب می نـمایـد بیقــــراری عالـــم پریشان می شود چــون عـرش لــرزان می شود [ الله الله نصر من الله ] [ فــردای زیـنب میــزند آتـش به دلها ] 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ آواره فـردا می شود غمـخـــواره زینب فانوس شبـها می شود غمخواره زینب گــویا کـــه فـــردا از جفـــای نابـکاران ساتِر به غمها می شود غمخواره زینب ســـوی بیابان می رود تا شــام ویـــران می رود [ الله الله نصر من الله ] [ فــردای زیـنب میــزند آتـش به دلها ] 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ پیمانه نوشــان الهی مست و مدهـوش شمع وجــود زینب محــزونه خــاموش جبریل هــم با عرشـیان گــریان و نالان چون زینب غمدیده می گرددسیه پوش هردیده گریان می شود بحـر خــروشــان می شود [ الله الله نصر من الله ] [ فــردای زیـنب میــزند آتـش به دلها ] 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ "اشک فسایی" دیده را بنمــا چـو دریا زیرا که‌ خون‌ بارد ســمـا در ظـهر فردا رخت عزا پوشان کنون بر قامت خود دسـت دعـا را بر به سـوی پـــورِ زهـرا زو درد درمان می شود هر مشکل آسان می شود [ الله الله نصر من الله ] [ فــردای زیـنب میــزند آتـش به دلها ] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شعر:ابراهیم الهیاری(اشک فسایی) ۱۴۰۱/۵/۱۶ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ وقتی که شد صحرای سینایت پر از درد بالای نـــی آن مـــاه زیبایـــت پــر از درد من دیدمــت بالای نـــی پژمــــرده بودی زخـم تمام دســت و اعـضــایت پر از درد هـــمراه مــن بـودی و من تــنهــای بی تو غم می کشیدم روی صـحرایت پر از درد اشـک شقــایق بود و چشـــم غــم گرفته تنها تریـــن ســـردار غمـــهایت پـر از درد وقتی کنارخیمه چون پروانه می سوخت بالای نی‌ محــو تماشــایـت پـر از درد یک سوحرم غرق غباروخاک وخون است یک ســو نگاه پاک زهــــرایت پـر از درد آهی میان آنهمــــه می ســوزد از عشــق یک زن نشســته در تـولایـــت پـر از درد داغ مصیـبت ها به دوش انداختـه بی تو هــر ســو نگاهـش در تمنــایت پـر از درد بی تو تمام خیــمه ها می ســوزد ای وای اکنـــون نبــود سـرخ سـقـایـت پر از درد قلب حـــرم شــد غــرق در اندوه و مــاتم حتــی خــدا هــم کرده معنایـت پر از درد داغ شرر کار خودش را کرده ز ایــن حیث آنجا که شمــع عـاشــقی ها یت پر از درد لب می زند دلداده هر شــب گوشـه ی غم شــد تا ابـد ایـــن نام زیبـــایت پـر از درد شعر:عابدی دلداده ۱۴۰۱/۵/۱۶ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بیاید بریــم کـــربلا-به خـــیمـه ها ســـر بزنیم یه سر به خیــمه ی رباب-مـــادر اصــغـر بزنیم یه طفل شیرخواره داره-که ازعطش بی قراره گاهی در آغـــوش رباب-گاهـی میـون گاهواره چه حالی داره آقامون-بچَشــو وقتی می بینه اشک ازچشاش جـاری میشه-گلبـوسه از روش می چینه امشـب تمـام خیـــمـه ها-گـــرم نمـازند و دعا در اوج ایمـان و یقیــن-سـرمـستِ دیـدارِ خدا اما یکی دلـواپــس و-مـضـطرب و بی شـکیـبه هی زیر لب میگـه خــدا-داداش حسینم غریبه میاد بیرون تا ببینه-داداش حسیـن چـه میکنه میبیـنه با نوک تیغــش-داره خــارار و می کَنه به زیر لب چیــزی میگـه- گِـله داره از زمـونه نمیدونــم چطور میشــه-که زیـنبُ میسوزونه میگه حسین من چــرا-حرف از جدایی میزنی تویی تمــام هَســت من- اینـــو خــودت خوب می دونی چهار ســاله بودم مدینه-که داغ مادر و دیـدم چاره بجز صبر نبود-این غمو بردوش کشـیدم باز غم وغصـه ها اومـد-از دل من شـکـوفه زد داغ بابای مـظلومـم- اونـم به شــهر کــوفه زد با اینکـه این داغ عظـیم-چـه ســخــت گذشت برای من اما تمــام دلخوشیــم-وجــود تو بـود وحــسن اما میــون نیـــمه شـب-خبــر دادند زیــنب بیا داره داداشت میمیــره-آروم جــونـت مجــتبی وقتی دیدم مـیون تشت-من پاره های جگرش دادخبرم این واقعه-داداش چی اومدبه سرش صبر پیشه کردم همیشه-تاحالا من نور دوعین فقط به خاطر توبود-هستی من داداش حسین شعر:طاهر کاشانی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
PTT-20220807-WA0344.opus
396.7K
بیایــد بریــــــم کـــربلا به خیــمـه ها سر بزنیم یه سر به خیمه ی رباب مـــادر اصــــغـر بزنیــم ۱۴۰۱/۵/۱۶ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅ ❃༅࿇༅❃༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ امشب شهادت نامه ی عشـــاق امضا می شود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود امشــب کنار یکدگـــر، بنشســته آل مصطفــی فرداپریشان جمعشان،چون قلب زهرامی شود امشــب بود بر پا اگـر، این خیمه ی خون خدا فردا به دسـت دشـمنان، بر کنده از جا میشود امشب صدای خواندن قـرآن به گوش آید ولی فردا صدای الامان، زین دشـــت بر پا می شود امشب کنار مادرش،لب تشنه اصغر خفته است فردا خدایا بسترش، آغوش صحــــرا می شود امشب که جمع کودکان،درخواب نازآسوده اند فردا به زیر خار ها، گم گشــ. ته پیدا می شود امشب رقیه حلقـــه ی زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود امشــب به خیل تشنـگان، عباس باشد پاسبان فردا کنار علقــــمه، بی دســـت، سقا می شود امشب که قاسـم زینت گلزار آل مصطفی ست فردا ز مرکب سرنگون،این سرو رعنا می شود امشـــب بود جای علی، آغـــوش گرم مادرش فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود امشب گرفــــته در میان، اصحاب، ثار الله را فردا عزیز فاطــــمه، بی یار و تـــنها می شود امشب به دست شاه دین،باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان،این حلقه یغما می شود امشب سر سر خـــــدا، بر دامــــن زیـنب بود فردا انیس خولی و دیر نصـــــاری می شود ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود شعر:کربلایی مرتضی شاهمندی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
AUD-20220807-WA0397.mp3
12.47M
امشب شهادت نامه ی عشـــاق امضا می شود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام خدا 🏴مکن ای صبح طلوع { شب وصل است و تبِ دلبری جانان است } { ساغر وصل لبالب به لب مستان است } { در نظر بازیشان اهل نظر حیران است } { گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است } { چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { « یارب این بوی خوش از روضة جان می آید ؟ } { یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید ؟ » } { « یارب این نور صفات از چه مکان می آید ؟ » } { « عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید ! » } { یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است ؟ } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { « چه سَماع است که جان رقص کنان» می آید ؟ } { « چه صفیر است که دل بال زنان می آید ؟ » } { چه پیامی است ؟ چرا موج گمان می آید ؟ } { چه شکار است ؟ چرا بانگ کمان می آید ؟ } { چه فضائی است ؟ چرا تیر قضا پران است ؟ } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { گوش تا گوش ، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست } { شاه بنشسته ، بر او حلقة یاران الست } { « پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست » } { چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست } { خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { وَه از آن آیتِ رازی که در آن محفل بود } { « مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود » } { « عشق می گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود » } { « خم می بود که خون در دل و پا در گل بود » } { ساغر سرخ شهادت به کف مستان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { این حسین است که عالم همه دیوانة اوست } { او چو شمعی است که جانها همه پروانة اوست } { شرف میکده از مستی پیمانة اوست } { هر کجا خانه عشق است همه خانة اوست } { حالیا خیمه گهش بزمگه رندان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { قل هوالله بزاید زلبش ، رمز احد } { لم یلد گوید و لم یولد و الله صمد } { این تمنا ز احد در دل او رفته زحد: } { می وصلی بچشان – تا در زندان ابد } { بشکنم – از خم وحدت که چنین جوشان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند : } { « چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند » } { « فرصتِ عیش نگه دار و بزن جامی چند » } { که نماندست ره عشق مگر گامی چند } { در بلائیم ولی عشق بلا گردان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { امشب است آنکه « ملایک در میخانه زدند } { گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند » } { « با من راه نشین باده مستانه زدند » } { « قرعه فال به نام من دیوانه زدند » } { یوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { هان که گوی فلک صدق به چوگان من است } { ساحت کون و مکان عرصه میدان من است } { دیدة فتح ابد عاشق جولان من است } { هر چه در عالم امر است به فرمان من است } { پیش ما آتش نمرود گلِ بستان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { « هان و هان ناقة حقیم » مجوئید حیَل } { «تا نبرد سرتان را سرِ شمشیرِ اجل » } { « پیش جان و دل ما آب و گلی را چه محل ؟ » } { « کار حق کن فیکون است نه موقوف علل » } { بی فروغ رخ او ، جان و جهان بی جان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم } { « قطع این مرحله با مرغ سلیمان » بکنم } { حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم } {
« آنچه استاد ازل گفت بکن » ، آن بکنم } { عاقبت خانه ظلم است که آن ویران است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { « نقدها را بود آیا که عیاری گیرند } { تا همه صومعه داران پی کاری گیرند » } { و به تاریکی شب ره به کناری گیرند } { صادقان زآینة صدق ، غباری گیرند } { صحنة مشهد ما صحن نگارستان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { گفت عباس که : من از سر جان برخیزم } { از « سر جان و جهان دست فشان برخیزم » } { « از سر خواجگی کون و مکان برخیزم » } { من « ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم » } { این چه روح است و کرامت که در این یاران است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { در شب قتل، نگفت از سر و سامان، زینب } { « داشت اندیشه فردای یتیمان ، زینب » } { گفتی از یادِ پریشانی طفلان ، زینب } { داشت آن شب همه گیسوی پریشان ، زینب » } { این چه خوابی است که در خوابگه شیران است ؟ } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { ظهر فردا ، قد رعنای حسین است کمان } { باز جوید شه بی یار ز عباس نشان } { ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان } { « که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان » } { قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند : } { صبر از این بیش ندارم ، چکنم تا کی و چند ؟ } { جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند } { بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه قند } { دستی اندر خم زلفی که چنین پیچان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { « او سلیمان زمان است که خاتم با اوست » } { « سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست » } { نفس « همت پاکان دو عالم با اوست » } { زخم شمشیر و سنان چیست ؟ « که مرهم با اوست » } { پس چه رازی است که خنجر به گلو بُران است ؟ } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { شام فردا که رسد، زینبِ گریان و دوان } { در هیاهوی رذیلانة آن اهرمنان } { پرسد از پیکر صدچاک شه تشنه زبان } { « که شهیدان که اند اینهمه خونین کفنان ؟ » } { جگر رود فرات از تف او سوزان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { که دربانی میخانه فراوان کرده است } { نوش پیمانة خون بر سر پیمان کرده است } { اشک را پیرهنِ یوسفِ دوران کرده است } { چنگ بر گونه زده موی پریشان کرده است } { در دل حادثه مجموعِ پریشانان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { یارب این شام سیه را به جلالی دریاب } { بال و پر سوخته را با پر و بالی دریاب } { «تشنة بادیه را هم به زلالی دریاب» } { جشن دامادی جان را به جمالی دریاب } { که عروسِ شرف از شوق حنابندان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } گلواژه های اهل بیت(ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گـــودال تنــگ بود، ولی ازدحـــــــام شد شمشیـــر های تشـنـــه بــرون از نیـام شد آبی که بـر وحـــوش بیـــابان حلال بود بر شــــــاه تشـــــنه کام ولیکن حرام شد او را که انبــــــیا همــــه کــردند احـترام حالا چـــه آمـــده که چنیــن احترام شد؟ با چکـــمه آمده به روی سیـــنه اش عدو بی حـــرمتی به مـــوی و گلوی امام شد! بر ســینه اش که زخمــیِ از تیرِ کینه بود آخـــر چــرا به ســـمِ ستور التــیام شد،،، بعد از حسین خــواهر او را چــرا زدند..؟ شعله چـــرا نصیــبِ زنـان خــیام شـد..؟ وقتیکه رفت رأس چو ماهش به نیزه ها فــهـمیـد مــاه کار حسیـنش تمـــام شد شعر:مجتبی دسترنج(ملتمس) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بســــوز ای آب دریـا از شــرارم     که جـــز آتــش به دل آبی ندارم بریز ای اشک خونین از دو،عینم    که مــن یاد لب خشک حسینـــم ((منم سقا،منم عطشان،واویلا)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ز هر موجت شرر دارم به سـینه    که دیدم در تو من عکس سکینه الهــی آب دریا ! شـــعـله گـردی     که شرم از یوسف زهـــرا نکردم ((منم سقا،منم عطشان،واویلا)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ خـــدا داند دل دریا کبـاب است     که اصغر تشـنه ی یک جرعه آب است الا ای ماهـــیان ! با من بنالید    زمیـــن و آســـمان ! با من بنالید ((منم سقا،منم عطشان،واویلا)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زخون پر شـــد دو چشم نازنینم    که دیگـــر آب دریا را نبــینم چو آتش بین دریا می خـروشم صـــدای العطــش آید به گوشم ((منم سقا،منم عطشان،واویلا)) شعر؛ حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای کشته صدپاره تن وای‌حسین وای‌حسین آیا تویی حسین من؟وای‌حسین وای‌حسین حسین من! حسین من! (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زخم بدن، پیـرهنت غــــبـار صحــرا کفـنت برهـــنه مـانده بدنت چرا نداری سر به تن؟ حسین من! حسین من! (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نیزه شکسته سایه‌ات به سینه‌ات جای سنان با تو چه کرده ساربان ای مـه صدپاره بدن؟ حسین من! حسین من! (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ موی ســـفید و تن ســـیـه آمـده‌ام به قتلگه ز حنجـر بریده با خواهر خـود حـــرف بزن حسین من! حسین من! (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ همســــفر شـــــهید من! امیـد من! امید من! سخن بگو سخــــن بگو، بگو دلم را نشکــن حسین من! حسین من! (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مصحــف پـاره‌پـاره‌ام! ماه پـر از ستـاره‌ام! سنگ شـده نثار تو به جای یاس و نسـترن حسین من! حسین من! (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ به قلب داغدیده‌ات جسم به خون تپیده‌ات ز حنجـر بریـده‌ات بگو سخــن بگــو سخـن حسین من! حسین من! (2)   شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌