eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
Notes_230628_225256.pdf
4.14M
پی دی اف مجموعه نوحه های محــرم ۱۴۰۲ سروده حاج محسن غلامحسینی
465K
سبک نوحه های محرم ۱۴۰۲ شاعر : محسن غلامحسینی اجـــرا : محسن طبـــــــــــرزدی
سبک‌محرم ۱۴۰۲.اجرا کربلایی سجاد غلامحسینی_Karaoke.mp3
1.06M
سبک نوحه محرم ۱۴۰۲ اجرا:کربلایی سجاد غلامحسینی سروده:حاج محسن غلامحسینی
Notes_230626_234044.pdf
2.95M
پی دی اف مجموعه نوحه های محــرم ۱۴۰۲ سروده حاج محسن غلامحسینی
. خبر شهادت و جناب هانی ✅در این روز حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) با اهل بیت و یاران خود به منزل «زباله» رسیدند. شیخ مفید می نویسد : صبح هنگام زمانی که امام حسین(ع) قصد عزیمت از منزلگاه «ثعلبیه» را به سمت « » داشتند، به یاران و جوانان سپاه خود فرمودند : 📋《أَكْثِرُوا مِنَ اَلْمَاءِ!》 ♦️آب فراوان با خود حمل کنید! 📋《فَاسْتَقَوْا وَ أَكْثَرُوا ثُمَّ اِرْتَحَلُوا فَسَارَ حَتَّى اِنْتَهَى إِلَى زُبَالَةَ》 ♦️پس آنان آب فراوان با خود برداشتند، سپس به راه افتادند، تا اینکه به منزل «زبالة» رسیدند. طبق این نقل، در این منزل خبر شهادت جناب مُسلم بن عقیل و هانی بن عروه و همچنین خبر شهادت عبدالله بن یقطر سفیر دیگر امام حسین(علیه السلام)، به حضرت(ع) رسید. در این هنگام؛ امام حسین(ع) بسیار متاثر شدند و طی خطبه ای کوتاه از باب اتمام حجت، خطاب به اصحاب و یاران خویش فرمودند : 📋《قَدْ أَتَانَا خَبَرٌ فَظِيعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَةَ وَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ يَقْطُرَ وَ قَدْ خَذَلَنَا شِيعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْكُمُ اَلاِنْصِرَافَ فَلْيَنْصَرِفْ غَيْرَ حَرِجٍ لَيْسَ عَلَيْهِ ذِمَامٌ》 ♦️خبر دلخراش شهادت مسلم و هانى بن عروه و عبداللّٰه بن یقطر به گوش ما رسيد و معلوم شد شيعيان ما از طريق مكّارى وارد شدند و ما را ذليل ساختند. اينك هر يك از شما كه مى‌خواهد با كمال ميل و رغبت برگردد، از طرف ما هيچ گونه نگرانى نداشته باشد. در این هنگام؛ 📋《فَتَفَرَّقَ اَلنَّاسُ عَنْهُ وَ أَخَذُوا يَمِيناً وَ شِمَالاً حَتَّى بَقِيَ فِي أَصْحَابِهِ اَلَّذِينَ جَاءُوا مَعَهُ مِنَ اَلْمَدِينَةِ وَ نَفَرٍ يَسِيرٍ مِمَّنِ اِنْضَوَوْا إِلَيْهِ》 ♦️مردم كه از اين خبر وحشت‌ اثر با اطلاع شدند دسته دسته به طرف راست و چپ حركت كرده و متفرق شدند و آنها كه باقى ماندند اصحاب آن جناب بودند كه از مدينه ملتزم ركاب شده و كمى از آنها كه در راه شرف حضور دريافته بودند. در ادامه شیخ مفید در تحلیلی از علت اتمام حجت امام حسین(ع) با یاران و اصحاب خود می نویسد : 📋《وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ اَلْأَعْرَابَ اَلَّذِينَ اِتَّبَعُوهُ إِنَّمَا اِتَّبَعُوهُ وَ هُمْ يَظُنُّونَ أَنَّهُ يَأْتِي بَلَداً قَدِ اِسْتَقَامَتْ لَهُ طَاعَةُ أَهْلِهِ فَكَرِهَ أَنْ يَسِيرُوا مَعَهُ إِلاَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ عَلَى مَا يُقْدِمُونَ》 ♦️دلیل این کار امام حسین(ع) که ياران خود را از شهادت اين سه رادمرد باخبر ساخت‌، این بود كه مي دانست اين جمعيت از آن نظر پا به پاى او حركت مى‌كنند و آهنگ پيروى دارند كه خيال مى‌كنند، چون به شهرى دربیايند همه مردم شهر سر اطاعت در برابر آن حضرت(ع) فرود مى‌آورند و مطيع اوامرند و بالاخره شكمها از عزا بيرون خواهند آورد. امام حسين(ع) مناسب نمی ديدند که اصحابش را بدون اطلاع از چنين پيش‌ آمدى به چنگال دشمن بيندازد، به همين جهت آنان را از بي وفائى كوفيان باخبر ساخت، تا هر كه می خواهد به مقصد خود روانه شود.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۵ .
. ✅مرحوم شیخ مفید واقعه خاتم بخشی امام علی(ع) در حین نماز را روز بیست و چهارم ذی الحجه می داند.(۱) حاکم حسکانی در شان نزول آیه ولایت می نویسد : ابن عباس نقل می کند که؛ 📋《أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) صَلَّى يَوْماً بِأَصْحَابِهِ صَلَاةَ الظُّهْرِ وَ انْصَرَفَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ فَلَمْ يَبْقَ فِي الْمَسْجِدِ غَيْرُ عَلِيٍّ(ع) قَائِماً يُصَلِّي بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ》 ♦️روزی حضرت رسول اکرم(ص) در مسجد به همراه اصحاب نماز ظهر را اقامه کردند و بعد از اتمام نماز به همراه اصحاب از مسجد خارج شدند و کسی غیر از امام علی(ع) در مسجد باقی نماند. در حالی که علی(ع) در حال قیام، مشغول اقامه نماز بین ظهر و عصر بود. 📋《إِذْ دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَقِيرٌ مِنْ فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يَرَ فِي الْمَسْجِدِ أَحَداً خَلَا عَلِيّاً(ع) فَأَقْبَلَ نَحْوَهُ فَقَالَ : يَا وَلِيَّ اللَّهِ بِالَّذِي يُصَلَّى لَهُ أَنْ تَتَصَدَّقَ عَلَيَّ بِمَا أَمْكَنَكَ؟!!》 ♦️در این هنگام سائلی از فقیران مسلمین به مسجد آمد و کسی را غیر از علی(ع) در مسجد ندید. پس به سوی او رفت و گفت : ای ولی خدا! سوگند به کسی که برای او نماز خوانده می شود، آن مقدار که توان داری به من صدقه ای بده! 📋《وَ لَهُ خَاتَمٌ عَقِيقٌ يَمَانِيٌّ أَحْمَرُ كَانَ‌ يَلْبَسُهُ فِي الصَّلَاةِ فِي يَمِينِهِ فَمَدَّ يَدَهُ فَوَضَعَهَا عَلَى ظَهْرِهِ وَ أَشَارَ إِلَى السَّائِلِ بِنَزْعِهِ، فَنَزَعَهُ وَ دَعَا لَهُ》 ♦️همراه امیرمؤمنان(ع) انگشتری از عقیق یمانی بود که مولا همیشه آن را همراه نماز در دست راست مبارک می کرد. در این هنگام حضرت(ع) دست مبارکش را دراز کرد و پشت دست را که انگشتر کاملا نمایان بود، نشان داد و به سائل اشاره کرد که آن را از انگشت بیرون بیاورد. پس سائل چنین کرد و و انگشتر را گرفت و برای مولا دعا نمود و از مسجد خارج شد. در این هنگام جبرائیل نازل شد و گفت : 📋《لَقَدْ بَاهَى اللَّهُ بِكَ مَلَائِكَتَهُ الْيَوْمَ》 ♦️خداوند امروز به واسطه تو بر فرشتگانش مباهات می کند. سپس آیه ولایت را به خدمت رسول اکرم(ص) وحی نمود و گفت : 📋《إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُون》 ♦️همانا ولیّ شما تنها خدا و فرستاده اوست و همچنین کسانی که ایمان آورده‌اند، یعنی همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و زكات می دهند، در حالی كه در رکوع نماز هستند.(مائده،۵۵)(۲) حضرت رسول اکرم(ص) برای پیدا کردن مصداق واقعی آیه شریفه، با جمعی از یاران خود به مسجد آمدند. آن ها سائلی را دیدند که از درب مسجد بیرون می آید. حضرت(ص) به او فرمود : 📋《هَلْ أَعْطَاكَ أَحَدٌ شَيْئاً؟》 ♦️آیا کسی چیزی به تو داد؟ سائل گفت : آری! آن حضرت(ص) پرسید : چه چیزی داد؟ سائل گفت : این انگشتر را! آن حضرت(ص) فرمود : 📋《مَن أَعْطَاكَهُ؟》 ♦️چه کسی این را به تو داد؟ سائل گفت : آن که در حال نماز است و به امیرمؤمنان(ع) اشاره کرد. آن حضرت(ص) فرمود : در چه حالتی بود؟ سائل گفت : در حال رکوع! حضرت رسول اکرم(ص) که می دید نشانه های آیه، بر علیّ بن ابی طالب(ع) انطباق پیدا کرده است، بی درنگ تکبیر گفت و اهل مسجد به دنبال تکبیر آن حضرت(ص) تکبیر گفتند.(۳) برو ای گدای مسکین، درِ خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرَم گدا را! 👤شهریار 📚منابع: ۱)مَسارّ الشیعة شیخ مفید، ص۲۳ ۲)شواهد التنزيل حاکم حسکانی، ج۱، ص۲۱۲ ۳)مجمع البیان طبرسی، ج۳، ص۳۶۲ .
. 👤حسرت خلیفه دوم!👇 ✅بعد از نزول آیه ۵۵ سوره مائده که معروف به آیه ولایت است؛ 📋《إِنَّمٰا وَلِيُّكُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاٰةَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكٰاةَ وَ هُمْ رٰاكِعُونَ》واشاره به جریان انگشتر دادن امام علی(ع) در حالت رکوع به سائل دارد، بعدها در زمان حیات حضرت رسول اکرم(ص) این عمل توسط عمر بن خطاب نيز چندين بار انجام شد؛ تا در مورد او نیز آيه ای نازل شود! 💍نقل است که عمر گفته است؛ 📋《وَ اللهِ لَقَدْ تَصَدَّقْتُ بِاَرْبَعیِنَ خَاتَمَاً وَ اَنَا رَاکِعٌ لِیَنْزِلَ فِیَّ مَا نَزَلَ فِی عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبٍ(ع) فَمَا نَزَلَ》 ♦️به خدا سوگند! چهل انگشتر در حال رکوع دادم تا درحق من نیز آنچه در حق علی بن ابی طالب(ع) نازل شده است، نازل شود؛ ولی نازل نشد.(۱) ⁉️از این سخن عمر معلوم می‌شود که او نیز به این فضیلت خاص امام علی(ع) اعتراف داشته و چون نمی‌توانست این فضیلت را انکار نماید؛ لذا سعی می‌کرد او نیز صاحب فضیلتی اینچنینی باشد! با زاغ بگویید؛ نگوید سخن از قاف کاین لقمه به اندازه کام همه کس نیست! 👤نظریان 📚منبع: ۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۸۶ .
. ✅امام حسین(علیه السلام) با کاروان خود بعد از منزلگاه «زباله» به منطقه «بطن العقبة» رسیدند. در همین جا بود که پیرمردی از قبیله «بنی عکرمه» بنام عمرو بن لوذان به آن حضرت(ع) برخورد کرد و پرسید : مقصد شما کجاست؟ امام(ع) فرمود : کوفه! پیرمرد به امام حسین(ع) گفت : 📋《أَنِّي أَنْشُدُكَ اَللَّهَ لَمَّا اِنْصَرَفْتَ، فَوَ اَللَّهِ لاَ تَقْدَمُ إِلاَّ عَلَى اَلْأَسِنَّةِ وَ حَدِّ اَلسُّيُوفِ، فَإِنَّ هَؤُلاَءِ اَلَّذِينَ بَعَثُوا إِلَيْكَ لَوْ كَانُوا كَفَوْكَ مَئُونَةَ اَلْقِتَالِ وَ وَطَّئُوا لَكَ اَلْأَشْيَاءَ فَقَدِمْتَ عَلَيْهِمْ كَانَ ذَلِكَ رَأْياً، فَأَمَّا عَلَى هَذِهِ اَلْحَالِ اَلَّتِي تَذْكُرُهَا فَإِنِّي لاَ أَرَى لَكَ أَنْ تَفْعَلَ!》 ♦️تو را به خدا قسم مى‌دهم كه برگردى! و الله قدم نمى‌گذارى مگر بر سر نيزه‌ها و لبه شمشيرها، اگر آنها كه دنبالت فرستادند بار جنگ را از شما مى‌گرفتند و شرائط‍‌ و امور را برايتان مهيا مى‌كردند و بعد شما بر آنها وارد مى‌شدى اين يك حرفى بود، أمّا با اين حالى كه شما ذكر مى‌كنى من صلاح نمى‌دانم شما دست به اين كار بزنى! 📋《يَا عَبْدَ اَللَّهِ! إِنْهَ لَيْسَ يَخْفَى عَلَيَّ، اَلرَّأْيُ مَا رَأَيْتَ، وَ لَكِنَّ اَللَّهَ لاَ يُغْلَبُ عَلَى أَمْرِهِ》 ♦️ای بنده خدا! مطلب بر من پوشیده نیست لکن فرمان الهی چنان است که تغییرپذیر نمی باشد.(۱) امام حسین(ع) در این منزلگاه به مناسبت خوابی که دیدند، و آن را برای اصحاب تعریف نمودند. ابن اعثم می گوید : 📋《فَلَمَّا كَانَ وَقْتُ السَّحَرِ خَفَقَ الْحُسَيْنُ(ع) بِرَأْسِهِ خَفْقَةً ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَقَالَ : أَ تَعْلَمُونَ مَا رَأَيْتُ فِي مَنَامِي السَّاعَةَ؟》 ♦️سحرگاهان امام حسین(ع) را خوابی مختصر ربود. وقتی بیدار شد، فرمود : می‌دانید هم اینک در خواب چه دیدم؟ آنان پرسیدند : ای پسر رسول خدا(ص)! چه در خواب دیدید؟ امام حسین(ع) فرمود : 📋《رَأَيْتُ كَأَنَّ كِلَاباً قَدْ شَدَّتْ عَلَيَّ لِتَنْهَشَنِي وَ فِيهَا كَلْبٌ‏ أَبْقَعُ‏ رَأَيْتُهُ أَشَدَّهَا عَلَيَّ وَ أَظُنُّ أَنَّ الَّذِي يَتَوَلَّى قَتْلِي رَجُلٌ أَبْرَصُ مِنْ بَيْنِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ》 ♦️در خواب سگ‌هایی را دیدم که بر من حمله آورده‌اند و مرا می‌درند. در میان آن‌ها سگ خال خالی بود که بر من بیشتر حمله می‌آورد، فکر می‌کنم آن‌که قاتل من است، مردی لک و پیس دار از این گروه است.(۲) 📚منابع : ۱)وقعة الطف یوسفی غروی، ص۱۶۷ ۲)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۱۱۱ .
. ۲۵ ذی الحجه ✅امام باقر(علیه السلام) در شان نزول سوره (هل اتی) می فرماید : 📋《مَرِضَ [یَومَاً] اَلْحَسَنُ(ع) وَ اَلْحُسَيْنُ(ع) وَ هُمَا صَبِيَّانِ صِغَارٌ فَعَادَهُمَا رَسُولُ اَللَّهِ(ص) وَ مَعَهُ رَجُلاَنِ》 ♦️روزی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در دوران کودکی بیمار شدند. حضرت رسول اکرم(ص) همراه دو نفر از اصحاب از آنها عیادت کردند. یکی از آنان به امام علی(ع) گفت : 📋《يَا أَبَا اَلْحَسَنِ(ع)! لَوْ نَذَرْتَ فِي اِبْنَيْكَ نَذْراً إِنِ اَللَّهُ عَافَاهُمَا》 ♦️ای ابالحسن(ع)! چه خوب بود برای شفای دو فرزندت نذری برای خدا می کردی! امام علی(ع) فرمود : 📋《أَصُومُ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ شُكْراً لِلَّهِ تَعَالَى وَ كَذَلِكَ قَالَتْ فَاطِمَةُ(س) وَ قَالَ اَلصَّبِيَّانِ وَ نَحْنُ أَيْضاً نَصُومُ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ وَ كَذَلِكَ قَالَتْ جَارِيَتُهُمْ فِضَّةُ》 ♦️نذر می‌ کنم اگر خوب شدند سه روز را روزه بگیرم. حضرت فاطمه(س) نیز چنین فرمود و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هم فرمودند : ما نیز سه روز روزه می گیریم. فضه، کنیز آنان، نیز همین نذر را کرد. 📋《فَأَلْبَسَهُمَا اَللَّهُ اَلْعَافِيَةَ فَأَصْبَحُوا صِيَاماً وَ لَيْسَ عِنْدَهُمْ طَعَامٌ فَانْطَلَقَ عَلِيٌّ(ع) إِلَى جَارٍ لَهُ مِنَ اَلْيَهُودِ يُقَالُ لَهُ شَمْعُونُ يُعَالِجُ اَلصُّوفَ》 ♦️چندی نگذشت که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) شفا یافتند. همه به نذر خود وفا کردند و روزه گرفتند، اما برای افطار چیزی در خانه نبود.  امام علی(ع) نزد یکی از همسایگان یهودی اش که پشم‌ باف بود و شمعون نام داشت رفت و به ایشان فرمود : 📋《هَلْ لَكَ أَنْ تُعْطِيَنِي جِزَّةً مِنْ صُوفٍ تَغْزِلُهَا لَكَ اِبْنَةُ مُحَمَّدٍ(ص) بِثَلاَثَةِ أَصْوَاعٍ مِنْ شَعِيرٍ؟》 ♦️آیا حاضری دختر محمد(ص) مقداری پشم برای تو بریسد و تو در برابرش کمی جو بدهی؟  شمعون یهودی گفت : 📋《نَعَم! فَأَعْطَاهُ》 ♦️بله! و به امام(ع) کمی پشم داد.  📋《فَجَاءَ بِالصُّوفِ وَ اَلشَّعِيرِ وَ أَخْبَرَ فَاطِمَةَ(س) فَقَبِلَتْ وَ أَطَاعَتْ ثُمَّ عَمَدَتْ فَغَزَلَتْ ثُلُثَ اَلصُّوفِ ثُمَّ أَخَذَ صَاعاً مِنَ اَلشَّعِيرِ فَطَحَنَتْهُ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرَاصٍ لِكُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّى عَلِيٌّ(ع) مَعَ اَلنَّبِيِّ(ص) اَلْمَغْرِبَ ثُمَّ أَتَى مَنْزِلَهُ فَوُضِعَ اَلْخِوَانُ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ》 ♦️امام على(ع) پشم و به مقدار سه صاع جو هم به منزل آورد و موضوع را به حضرت فاطمه(س) گفت و حضرت فاطمه(س) نیز پذيرفت. حضرت فاطمه(س) یک‌ سوم آن پشم را ریسید و یک صاع جو از شمعون گرفت و آن را آرد کرد و با آن پنج قرص نان پخت. برای هر نفر یک قرص نان! امام علی(ع) نماز مغرب را با حضرت رسول اکرم(س) به جا آورد و سپس به منزل آمد. سفره را گستردند و هر پنج نفر سر سفره نشستند. 📋《فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ كَسَرَهَا عَلِيٌّ(ع) إِذَا مِسْكِينٌ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ : اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ(ص) أَنَا مِسْكِينٌ مِنْ مَسَاكِينِ اَلْمُسْلِمِينَ أَطْعِمُونِي مِمَّا تَأْكُلُونَ أَطْعَمَكُمُ اَللَّهُ مِنْ مَوَائِدِ اَلْجَنَّةِ》 ♦️هنگامی که حضرت امیرالمومنین(ع) اولین تکه را کندند، ناگاه مسکینی در خانه را زد و گفت :  سلام بر شما ای اهل بیت محمد(ص)! من مسلمان مسکینی هستم، از آنچه می‌خورید به من نیز بخورانید، خداوند از نعمت‌های بهشت به شما بدهد! امام على(ع) آن قطعه نان را از دست بر زمين نهاد و چنين فرمود : 📋《فَاطِمُ ذَاتَ اَلْمَجْدِ وَ اَلْيَقِينِ! يَا بِنْتَ خَيْرِ اَلنَّاسِ أَجْمَعِينَ! أَ مَا تَرَيْنَ اَلْبَائِسَ اَلْمِسْكِينَ جَاءَ إِلَى اَلْبَابِ لَهُ حَنِينٌ يَشْكُو إِلَى اَللَّهِ وَ يَسْتَكِينُ يَشْكُو إِلَيْنَا جَائِعٌ حَزِينٌ كُلُّ اِمْرِئٍ بِكَسْبِهِ رَهِينٌ مَنْ يَفْعَلِ اَلْخَيْرَ يَقِفْ سَمِينٌ مَوْعِدُهُ فِي جَنَّةٍ رَهِينٌ حَرَّمَهَا اَللَّهُ عَلَى اَلضَّنِينِ وَ صَاحِبُ اَلْبُخْلِ يَقِفْ حَزِينٌ تَهْوِي بِهِ اَلنَّارُ إِلَى سِجِّينٍ شَرَابُهَا اَلْحَمِيمُ وَ اَلْغِسْلِينُ》 ♦️اى فاطمه(س) كه داراى يقين و بزرگى هستى و اى دختر گزينه‌ترين همۀ مردم! آيا اين مستمند درمانده را كه بر در ايستاده و با آواى اندوهگين به خداوند شكايت مى‌كند و با گرسنگى و اندوه از ما يارى مى‌خواهد مى‌بينى‌؟ و هر كسى در گرو كردار خويش است و هر كس نيكى كند در موقف شاد و خرم مى‌ايستد و وعده‌گاه او بهشت است و خداوند بهشت را بر بخيل حرام فرموده است. شخص بخيل در موقف اندوهگين است و آتش او را به دوزخ فرا مى‌كشد. نوشيدنى او آشاميدنى‌هاى بسيار گرم و بوناک است. ادامه مطالب :👇
. حضرت فاطمه(س) در پاسخ ایشان اين ابيات را فرمود : 📋《أَمْرُكَ سَمْعٌ يَا اِبْنَ عَمِّ وَ طَاعَةٌ مَا بِيَ مِنْ لَوْمٍ وَ لاَ وَ ضَاعَةٍ غَذِيتُ بِاللُّبِّ وَ بِالْبَرَاعَةِ أَرْجُو إِذَا أُشْبِعْتُ مِنْ مَجَاعَةٍ أَنْ أَلْحَقَ اَلْخِيَارَ وَ اَلْجَمَاعَةَ وَ أَدْخُلَ اَلْجَنَّةَ فِي شَفَاعَةٍ》 ♦️اى پسر عمو! فرمان تو شنيدنى و پذيرفتنى است و بر من هيچ پستى و كار نكوهيده نيست. من با خرد و نيكوكارى پرورش يافته‌ام و اميدوارم كه چون گرسنه‌ اى را سير كنم به نيكان و گزيدگان ملحق شوم و به بهشت درآيم و مقام شفاعت داشته باشم. 📋《وَ عَمَدَتْ إِلَى مَا كَانَ عَلَى اَلْخِوَانِ فَدَفَعَتْهُ إِلَى اَلْمِسْكِينِ وَ بَاتُوا جِيَاعاً وَ أَصْبَحُوا صِيَاماً لَمْ يَذُوقُوا إِلاَّ اَلْمَاءَ اَلْقَرَاحَ ثُمَّ عَمَدَتْ إِلَى اَلثُّلُثِ اَلثَّانِي مِنَ اَلصُّوفِ فَغَزَلَتْهُ ثُمَّ أَخَذَتْ صَاعاً مِنَ اَلشَّعِيرِ فَطَحَنَتْهُ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرَاصٍ لِكُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّى عَلِيٌّ(ع) اَلْمَغْرِبَ مَعَ اَلنَّبِيِّ(ص) ثُمَّ أَتَى مَنْزِلَهُ فَلَمَّا وُضِعَ اَلْخِوَانُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ كَسَرَهَا عَلِيٌّ(ع) إِذَا يَتِيمٌ مِنْ يَتَامَى اَلْمُسْلِمِينَ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ(ص)! أَنَا يَتِيمٌ مِنْ يَتَامَى اَلْمُسْلِمِينَ أَطْعِمُونِي مِمَّا تَأْكُلُونَ أَطْعَمَكُمُ اَللَّهُ مِنْ مَوَائِدِ اَلْجَنَّةِ》 ♦️حضرت فاطمه(س) برخاست و آنچه در سفره بود به آن مستمند داد و همگان آن شب را گرسنه گذراندند و فرداى آن روز هم روزه گرفتند و حال آنكه در شب هم جز آب خالى چيزى نياشاميده بودند. آنگاه حضرت فاطمه(س) يك سوم ديگر از آن پشم را ریسید و يك صاع ديگر جو برداشت و دستاس و خمير كرد و پنج گرده نان پخت كه براى هر كس يك گرده بود. امام على(ع) همچنان نماز مغرب را با حضرت رسول اکرم(ص) به جا آورد و به خانه‌اش آمد و وقتی سفره گستردند و نشستند، نخستين لقمه‌ اى كه امام على(ع) از آن نان برگرفت، يتيمى از يتيمان مسلمانان بر در آمد و گفت : اى اهل بيت محمد(ص)! بر شما درود باد! من يتيمى از يتيمان مسلمانانم و از آنچه مى‌خوريد به من نیز بخورانيد، خدايتان از خوراكهاى بهشتى روزى فرمايد. امام على(ع) آن قطعه نان را از دست بر زمين نهاد و چنين فرمود : 📋《فَاطِمُ بِنْتَ اَلسَّيِّدِ اَلْكَرِيمِ، بِنْتَ نَبِيٍّ لَيْسَ بِالزَّنِيمِ، قَدْ جَاءَنَا اَللَّهُ بِذَا اَلْيَتِيمِمَنْ، يَرْحَمِ اَلْيَوْمَ فَهُوَ رَحِيمٌ، مَوْعِدُهُ فِي اَلْجَنَّةِاَلنَّعِيمِ، حَرَّمَهَا اَللَّهُ عَلَى اَللَّئِيمِ وَ صَاحِبُ اَلْبُخْلِ يَقِفْ ذَمِيمٌ، تَهْوِي بِهِ اَلنَّارُ إِلَى اَلْجَحِيمِ شَرَابُهُ اَلصَّدِيدُ وَ اَلْحَمِيمُ》 ♦️اى فاطمه(س)! اى دختر سيد بزرگوار! اى دختر پيامبرى كه هرگز آلايشى نداشته است! خداوند يتيمى پيش ما فرستاد و هر كس امروز رحم كند، رحيم است و وعده‌گاه او در بهشت نعمتهاى بهشتى است كه خداوند آنها را بر شخص پست حرام كرده است. آدم بخيل نكوهيده است و آتش او را به جحيم فرا مى‌خواند و آشاميدنى او آشاميدنيهاى بسيار گرم و بوناك است. حضرت فاطمه(س) نیز چنين فرمود : 📋《فَسَوْفَ أُعْطِيهِ وَ لاَ أُبَالِي وَ أُوثِرُ اَللَّهَ عَلَى عِيَالِي》 ♦️هم اكنون به او عطا مى‌كنم و باك ندارم و خداوند را بر بستگان خويش بر مى‌گزينم. 📋《وَ عَمَدَتْ فَاطِمَةُ(س) فَغَزَلَتِ اَلثُّلُثَ اَلْبَاقِيَ مِنَ اَلصُّوفِ وَ طَحَنَتِ اَلصَّاعَ اَلْبَاقِيَ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرَاصٍ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ قُرْصاً وَ صَلَّى اَلْمَغْرِبَ مَعَ اَلنَّبِيِّ(ص) ثُمَّ أَتَى مَنْزِلَهُ فَقَرَّبَ إِلَيْهِ اَلْخِوَانَ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ》 ♦️سپس حضرت فاطمه(س) برخاست و آنچه در سفره بود به آن يتيم عنايت كرد و همگى گرسنه ماندند و چيزى جز آب خالى نياشاميدند، و فرداى آن روز هم روزه گرفتند. حضرت فاطمه(س) باقى ماندۀ پشم را ریسید و يك صاع باقى مانده از جو را دستاس و خمير كرد و پنج گرده نان فراهم آورد. امام على(ع) نماز مغرب را با حضرت رسول اکرم(ص) به جا آورد و به خانه آمد و نزديك سفره همگى با هم نشستند. 📋《فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ كَسَرَهَا عَلِيٌّ(ع) إِذَا أَسِيرٌ مِنْ أُسَرَاءِ اَلْمُشْرِكِينَ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ : اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ(ص)! تَأْسِرُونَنَا وَ تَشُدُّونَنَا وَ لاَ تُطْعِمُونَنَا؟》 ♦️نخستين لقمه كه امام على(ع) از آن نان گرفت يكى از اسيران مشركان آمد و بر در خانه ايستاد و گفت : اى خاندان محمد(ص)! سلام بر شما باد. ما را به اسيرى مى‌گيريد و خوراكى به ما نمى‌دهيد؟! ادامه مطالب :👇
. امام على(ع) آن قطعه نان را از دست بر زمين نهاد و چنين فرمود : 📋《فَاطِمُ بِنْتَ اَلنَّبِيِّ(ص) اَلْأَحْمَدِ، بِنْتَ نَبِيٍّ سَيِّدٍ مُسَدَّدٍ، قَدْ جَاءَكَ اَلْأَسِيرُ لَيْسَ يُهْدَى مُكَبَّلاً فِي غُلِّهِ مُقَيَّدٌ، يَشْكُو إِلَيْنَا اَلْجُوعَ قَدْ تَقَدَّدَ، مَنْ يُطْعِمِ اَلْيَوْمَ يَجِدْهُ فِي غَدٍ عِنْدَ اَلْعَلِيِّ اَلْوَاحِدِ اَلْمُوَحَّدِ، مَا يَزْرَعُ اَلزَّارِعُ سَوْفَ يَحْصُدُ فَأَعْطِيِنْ لاَ تَجْعَلِيهِ يَنْكُدُ حَتَّى تُجَازَيْ بِالَّذِي يُنَفَّذُ》 ♦️ای فاطمه(س)! ای دختر محمد(ص) مرسل! اى دختر پيامبر سرور استوار! اسيرى به اينجا آمده است كه به جاى ديگر رهنمون نمى‌شود و در غل و زنجير بسته است و از گرسنگى شكايت مى‌كند و چيزى مى‌خواهد و هر كس امروز خوراكى به كسى دهد فردا آن را مى‌يابد. نزد خداوند يكتاى بلند مرتبه آنچه را كشاورز بكارد به زودى درو خواهد كرد. به او خوراك بده و مگذار به زحمت افتد تا آنكه به چيزى پاداش داده شوى كه نيست و تمام نمى‌شود. حضرت فاطمه(ع)به ایشان چنين پاسخ داد : 📋《لَمْ يَبْقَ مِمَّا كَانَ غَيْرُ صَاعٍ قَدْ دَبِرَتْ كَفِّي مَعَ اَلذِّرَاعِي شِبْلاَيَ وَ اَللَّهِ هُمَا جِيَاعٌيَا رَبِّ لاَ تَتْرُكْهُمَا ضَيَاعٌ أَبُوهُمَا لِلْخَيْرِ ذُو اِصْطِنَاعٍ عَبْلُ اَلذِّرَاعَيْنِ طَوِيلُ اَلْبَاعِ وَ مَا عَلَى رَأْسِيَ مِنْ قِنَاعٍ إِلاَّ عَبَاءٌ نَسْجُهَا بِصَاعٍ》 ♦️از آنچه آورده‌اى جز يك صاع باقى نمانده است. كف دست و مچ من تاول زده است. به خدا سوگند دو پسرم گرسنه‌اند. خداوندا! آن دو را تباه مگردان. پدرشان هم در كار خير همواره كارهاى نو و تازه مى‌آورد، مچهاى دستش سطبر و بخشنده است. بر سر من سراندازى نيست جز آنچه كه به دست خود بافته‌ام. 📋《وَ عَمَدُوا إِلَى مَا كَانَ عَلَى اَلْخِوَانِ فَأَعْطَوْهُ وَ بَاتُوا جِيَاعاً وَ أَصْبَحُوا مُفْطِرِينَ وَ لَيْسَ عِنْدَهُمْ شَيْءٌ》 ♦️سپس برخاستند و آنچه در سفره بود به آن اسير دادند و شب را گرسنه گذراندند و فرداى آن روز هر چند روزه نداشتند، چيزى هم براى خوردن نداشتند.(۱) 📋《فَلَمَّا كَانَ اَلْيَوْمُ اَلرَّابِعُ وَ قَدْ وَفَوْا نَذْرَهُمْ أَخَذَ عَلِيٌّ(ع) بِيَدِهِ اَلْيُمْنَى اَلْحَسَنَ(ع) وَ بِيَدِهِ اَلْيُسْرَى اَلْحُسَيْنَ(ع)  وَ أَقْبَلَ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ هُمْ يَرْتَعِشُونَ كَالْفِرَاخِ مِنْ شِدَّةِ اَلْجُوعِ》 ♦️صبح روز چهارم که شد، امام علی(ع) دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفت، و نزد حضرت رسول اکرم(ص) آمدند. حضرت رسول اکرم(ص) وقتی بچه‌ها را دید که مانند جوجه ضعیف از شدت گرسنگی می‌لرزیدند. حضرت رسول اکرم(ص) هنگامی که آنان را اینگونه دید، فرمود : 📋《يَا أَبَا اَلْحَسَنِ(ع)! مَا أَشَدَّ مَا يَسُوءُنِي مَا أَرَى بِكُمْ!》 ♦️ای ابالحسن(ع)! چقدر بر من دشوار می‌آید که من شما را به چنین حالی ببینم. آنگاه با امام علی(ع) و کودکان به طرف خانه حضرت فاطمه(س) رفتند. 📋《وَ هِيَ فِي مِحْرَابِهَا وَ قَدْ لَصِقَ ظَهْرُهَا بِبَطْنِهَا مِنْ شِدَّةِ اَلْجُوعِ وَ غَارَتْ عَيْنَاهَا بِالدُّمُوعِ》 ♦️و او را در محراب خود یافتند، و از شدت گرسنگی ضعیف شده و چشمهایش گود افتاده بود، و حضرت(ص) از مشاهده این حال ناراحت شدند. در همین بین جبرئیل نازل شد، و عرضه داشت : 📋《يَا مُحَمَّدُ(ص)! خُذْ مَا هَنَّأَكَ اَللَّهُ فِي أَهْلِ بَيْتِكَ، فَأَقْرَأَهُ هَلْ أَتىٰ إِلَى آخِرِ اَلسُّورَةِ》 ♦️ای محمد(ص)! این سوره را بگیر! خدا تو را در داشتن چنین اهل بیتی تهنیت می‌گوید، آنگاه آیات آغازین سوره‌ی «هل أتی» را قرائت کرد. 📋《..یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیرا..》 ♦️برای جلب رضایت خدا، طعام خود را به مسکین و یتیم و اسیر می دهند. تا رسید به این آیه؛ 📋《إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْیكُم مَّشْكُورًا》 ♦️این پاداش شماست و از کوششتان سپاس گزاری شده است.(انسان، آیه ۸)(۲) 👤امام محمد شافعی می سراید : 📋《أَنَا عَبْدٌ لِفَتَىً أُنْزِلَ فِيهِ هَلْ أَتَى، إلَی مَتَی أَکتُمُهُ؟ أَکتُمُهُ إلَی مَتَی؟》 ♦️من غلام آن جوانمردی هستم که درباره ی او سوره ی (هل أتی) نازل شده است! و این را تاکی آن را پنهان کنم؟ تا کی؟ تا کی؟(۳) 📚منابع : ۱)روضة الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ج۱، ص۱۶۰ ۲)عمدة عيون صحاح الأخبار ابن بطریق، ج۱، ص۳۴۵ ۳)دیوان امام شافعی، ص۲۶۳ .
. حجت الاسلام 🎤 بے نامـه ے زهـــرا ، به عـــزا ره ندهــندم در پشـــت درم ،بار دگــــر نامــــه بگیرم سـوگند به آن کشـته که در پشت در افتاد در بــاز شــــود باز اگـــــر نامــه بگـــیرم ایـام محـــرم شـــد و ذیحـجـه ســرآمــد در میـزنــم از پـیـڪ ســحـر نامــه بگـیرم چاووش عـزا موکــب غـم را حــرکت داد میل ســفـرم هست ، ســـفـر نامـه بگیـرم _دیگه چیزے نمونده این قافله برسه کربلا،،، اے همـســفران قـــافـله را تـنـــد نــــرانید کز اصــغر شش ماهـــه گــذرنامـه بگــیرم شـمیم پرچـمش میاد، بوے محرمش میاد چه بلایے سـرش میاد،صداے مادرش میاد یکے میاد یکے میـره،شهیـدمیاد اسیر میره جوون میاد و پیر میره،،، حسین،،، ابے عبدالله رسید منزل سعلبیه،،،،اونجا اتراق کردن، دو تا قاصد از کوفه میومدن، حضرت پرسید از کوفه چه خبر؟! گفتن همین قدر بگیم مسلمت رو کشتن،،، تا این خبر رو دادن ارباب ما گریه کرد، فرمود: ”رَحِمَ اللَهُ مُسْلِمًا إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ” بعد صدا زد حمیده دختر مسلم رو بیارن،،،” مسلم تو کربلا پنج تا شهید داره،،، دوتا آقازادش تو خود کربلا کشته شدن که حضرت تو ناحیه ے مقدسه به اونا سلام مے کنه دوتا آقازادش، محمد و ابراهیمن که تو مصعب کشته شدن،،، یه دخترم داره به نام حمیده که تو ماجراے شام غریبان کشته شده،،، این دختر رو صدا زد،،، بغلش کرد،،، ابے عبدالله دایے این دختره،،،یه جورے نوازشش کرد، که این دختر فهمید یتیم شده ”حضرت فرمود: مبادا دلتنگے کنی، من هستم،،، ”خواهران و دختران من هستن،،، ” سکینه این صحنه رو به خوبے داره مے بینه،،، گذشت تا عصر روز عاشورا،،، با همه وداع کرد،،، همه رو آرام کرد،،، این زن و بچه و خواهر رو به خیمه راهے کرد،،،سوار بر ذوالجناح شد دید دیگه مرکب حرکت نمے کنه،،، ”یه نگاه کرد دید ذوالجناح سرشو پایین انداخته،،،سکینه مانع حرکت ذوالجناح شده‌ ” از اسب پیاده شد”،،، این ناز دانه رو بغل گرفت، یا الله، نمیدونم این نازدانه چه جورے حرف میزد، دل حسین و به لرزه انداخت،،، فرمود:”لاتحرقے قلبے بدمعڪ حسرة، مادام الروح فے جُثمانی” یعنے تا زنده ام دلمو آتش نزن،،،” هر جورے بود این دختر تو بغل بابا آرام گرفت، دست نوازش بابا رو سر دختر قرار گرفت،،، هر جورے بود دختر رو آرام کرد ”اما بمیرم عصر روز یازدهم،،، این نازدانه آمد کنار گودال قتلگاه،،،هر چه گشت بلکه یه بار دیگه آغوش بابا رو پیدا کنه،،،دست نوازش بابا رو رو سرش بیاره،،،هر کارے کرد نتونست ”میدونے چرا؟،،، آخه هر طرف بدن رو برداشت طرف دیگه متلاشے شد،،،” بدن امام احترام داره، هر کارے کرد دید بدن داره متلاشے میشه، آخرالامر بدنو رو زمین گذاشت، ”فنکبت علیه” بر اون بدن سجده کرد،،، این لبارو گذاشت بر اون رگاے بریده،،، یه وقت شنید از اون حنجره خونے بابا این صدا بلند شد، سکینه جان،،، به شیعیان من سلام مرا برسان،،، بگو بابامو لب تشنه کشتن،،، اے حسین،،، شِیعَتِے مَا اِنْ شَرِبتُم ماءَ عَذْبٍ فَاذْکُرُونے اَوْ سَمِعْـــتُمْ بِغَـــریبٍ اَوْ شَهِیـدٍ فَانْدُبوُنی اگه من و تو روضه خون شدیم،،، از اثر اون سلامیه که از حنجره ے اربابمون به ما رسیده،،، روضه رو به همون جایے ختم کنم که شعرم ختم شد، سکینه جان به اونا بگو: لَیْتَکُمْ فِے یَوْمِ عاشُــورا جَمیعاً تَنْظُروُنے کَیْفَ اَسْتَسْقِے لِطِفْلے فَابَوْا اَنْ یَرْحَمُونی حسین،،، بأبے المستضعف الغریب، یا قتیل الله یااباعبدالله لطفے که کرده اے تو به من مـادرم نکرد اے مهــربان تر از پدر و مـادرم حسین،،، بالحسین یاالله،،، .
. 🔘 به فدای آن آقایی که حتی به اسب‌های لشگر حُرّ هم آب داد؛ همان اسب‌هایی که چند روز دیگر ... در منزل «ذو حَسم» بود که لشکر هزار نفری حرّ ، از راه رسید و جلوی قافله سیدالشهداء علیه‌السلام قرار گرفت؛ إمام علیه‌السلام تا مشاهده نمود آنان تازه از راه رسیدند و تشنه هستند، رو به اصحاب خود نمود و فرمود: اسْقُوا الْقَوْمَ وَ أَرْوُوهُمْ مِنَ الْمَاءِ وَ رَشِّفُوا الْخَیْلَ تَرْشِیفاً ▪️اين لشگر را آب دهيد و سيرابشان كنيد و دهان اسبانشان را نيز تَر كنيد. پس چنان كردند، و پيش آمده كاسه‌ها و جام‌ها را از آب پر كرده نزديك دهان اسبها مى.بردند و همين كه سه دهن يا چهار يا پنج دهن مى‌خوردند، از دهان آن اسب دور مى‌كردند و اسب ديگرى را آب مى دادند تا همه را به اين كيفيت آب دادند. 🔹على بن طعان محاربى گويد: من آن روز در لشكر حر بودم و آخرين نفرى بودم كه دنبال لشكر بدان جا رسيدم.چون امام حسين عليه‌السّلام تشنگى من و اسبم را ديد، فرمود: «بياشام!» من هرچه مى‌خواستم بياشامم، آب از دهانه مشك فرو‌ مى‌ريخت. آن حضرت تا دید من نتوانستم آب بنوشم، فرمود: «سرِ مشك را بپيچان! » من ندانستم چه بكنم. فَقَامَ فَخَنَثَهُ فَشَرِبْتُ وَ سَقَیْتُ فَرَسِی. ▪️پس خود آن حضرت از جای خود برخاست و آمد دهانه مشک را پيچاند. پس آشاميدم و اسبم را نيز سيراب كردم. 📚 بحارالانوار ج۴۴ ص۳۷۵ با‌دست‌ِخود،آب‌دهد او‌به‌ دشمنش کاری که از بنی بشری بر نیامده ... .
. یا تا محرم چند روزی مانده آقا جان ، بیا پرچم بالای گنبد را خودت تعویض کن ✍ .
. ‌(ع) توو مسیر زندگی ، خیلی دلگیره روزگار بی حسین و کربلا ، این دنیا رو می‌خوام چیکار آب که از سَرِت بگذره ، مُردن از فراق بهتره دلخوشیِ این نوکره ، کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا واسه نوکری خدا ، اصلا ماها رو آفرید زائرت میشم(یه روز)بازم ، زنده هستم به این امید ای امید قلب غمگین ، هستی اَرحم الرّاحمین دعوتم بکن اربعین ، کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا عشق تو امام حسین از ازل توی سینمه گریه از مُصیبتِت جُزو اصول دینمه پای پرچمت می مونم - از تو تا ابد ممنونم تا نفس دارم میخونم کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا می‌میرم اگه یه روز از درت دور بشم حسین کاش توو روضه جون بِدم با تو محشور بشم حسین درد قلبم و می دونی - کاش که یک شبِ بارونی زائر تو باشم خونی کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا ✍ ................... 👆 (ع) ای که هفت تا آسمون ، تکیه داده به دست تو نیم نگاهی کن به من ، هستم عُمریه مست تو جود و لطفِ لایزالی رد نکردی دست خالی هیچ کس و ازین حوالی ، ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل تو به سینه ی کسی ، که دستِ رد نمی‌زنی دستِ خالی برنگشت ، حتی از پیشِت ارمنی خاک پای تو مافیها مُرده میشه بی شک احیا با یه نیم نگاهت آقا ، ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل جون زینبین تویی ، ای جون عالمین فدات تشنه ی لبای تو ، لبهای دجله و فرات مَردی و وفا یعنی تو مروه و صفا یعنی تو غیرت خدا یعنی تو ، ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ای تموم زندگیم ، یکجا قربون نام تو سرزمین کربلا ، می‌لرزه زیر گام تو شیر بیشه ی مولایی بی مثال و بی همتایی ذوالفقار کربلایی ، ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ✍ بهمن عظیمی مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
. اَلسّلامُ عَلَیکُم یا اَهل‌َبَیتِ النّبوّه " وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً " (آیه ۸ سوره انسان) مادر به عشق ، سفره ی افطار ، گُستَراند بابا دعای ویژه ی افطار را که خواند شب بود و شهر بود بدونِ صدا خموش " تَق ، تَق " رسید از پسِ در یک صدا به ‌گوش مسکین رسیده بود ز راه و سوال داشت دستش تهیّ و هر نَفَس او ملال داشت آن شب ، طعام ، روزیِ مرد فقیر گشت از خوردنِ طعامِ خود ، اهل حَرَم گذشت فردا رسید و باز ، حَرَم در صیام بود وقت غروب آمد و نزدیک شام بود مادر ، دوباره با کمک اهل خانه اش گُستَرد خوانِ مرحمت بی‌کرانه اش بابا دوباره ، لحظه ی افطار با دعا آکنده ساخت خانه ی خود را پر از صفا شب بود و شهر بود بدون صدا خموش " تَق ، تَق " رسید از پسِ در یک صدا به ‌گوش با حال زار و خسته ، یتیمی رسیده بود از بی کسی ، ز عالم و آدم ، بُریده بود آن شب ، طعام ، روزیِ مرد یتیم گشت از خوردنِ غذای خود ، اهل حَرَم گذشت فردا دوباره اهل حَرَم ، روزه دار بود مهمانِ سفره‌خانه ی پروردگار بود نَم نَم ، دوباره عطر غروب از هوا وزید شب گشت و باز ، لحظه ی افطار سررسید قبل از طعام ، گرم دعاها شدند که آماده ی تناوُل خرما شدند که " تَق ، تَق " دوباره از پسِ در یک صدا رسید این خانه باز ، ناله ای از بی‌نوا شنید این بار هم به شوق فَرَج ، بنده‌ای اسیر دست نیاز زد به درِ خانه ی امیر آن شب ، طعام ، روزیِ مرد اسیر گشت بارِ دگر ز سهم خود ، اهل حَرَم گذشت این خانواده با همگان فرق می‌کنند هر چیز را به بحرِ کَرَم ، غرق می‌کنند قرآن ، گشوده کام به مدّاحی و ثنا قرآن ، ستوده در خودش این خانواده را یک بار هم رسید صدایی ز پشتِ در این بار با ادب نه ، به تندیّ و با شرر بانوی خانواده بیامد به پشتِ در آتش ولی گرفت به چوب درشتِ در نامرد با لگد به در خانه زد ، شکانْد بانو به پشتِ در، دم ِ " یا فضّه... " را که خوانْد آتش ز مُلک تا ملکوتِ جهان رسید بندِ دل از دلِ همه‌ی عرشیان بُرید بالا گرفت گرد غریبیّ و بوی دود از خانه ای که مأمن هر نا اُمید بود صیّاد رذل ، بعد، امیر و خلیفه شد اسلام ، پاره پاره به دست سقیفه شد آن در هنوز هم که هنوز است مأمن است راه خدا به منطق زهرا ، مُبَرهن است خورشیدِ پشت ابر ، نگهدارِ عالَم است امر فرج به خواست یزدان ، مسلّم است او منتظر بُوَد که تو و من ، دعا کنیم هر قصد را به غیر ظهورش ، رها کنیم ای آن که لطف کردی و خواندی سرودِ من دست دعا بلند نما و صدا بزن: " موعود خانواده ی عصمت! ظهور کن! بیچاره گشته ایم ز غیبت ؛ ظهور کن! " ✍ .
Haftegi-14020420[3].mp3
7.52M
🔊 همره قافله كرب‌وبلا دختری بود ز مسلم به نوا 🗣 📆 ۲۰ تیرماه ۱۴۰۲ همره قافله ی كرب و بلا دختری بود ز مسلم به نوا همه شب ذكری و حاجاتی داشت صوت جانسوز و مناجاتی داشت كای خدا چشم امیدم به در است تا كی آخر پدرم در سفر است كاش بابم ز سفر می آمد زان سفر كرده خبر می آمد آن دل افسرده در آن شدت غم دید در بین غزالان حرم پسر فاطمه همچون پدرش می كشد دست یتیمی به سرش گفت ای سوخته عالم ز غمت بر سرم سایه ی لطف و كرمت شده از لطف تو خون بر جگرم من مظلومه مگر بی پدرم فاش برگو چه خبر آمده است پدرم را چه به سر آمده است گفت ای دسته گل زیبایم من از امروز تو را بابایم دختر كوچك من خواهر توست خواهر غم زده ام مادر توست پدر خوب تو ای دخت سعید در ره یاری حق گشت شهید