.
#بیانات_گفتاری
#ببخش_مادر_جان
باید بگوییم که چه جسارت ها شد به شما، تا همه بدانند؛ تا همه بفهمند دشمنتان عجب بی شرم بی دینی بوده.
اما مادر
ببخش
حرف از آتش و درب خانه تان که در میان باشد، زبان من یکی که لکنت می گیرد و لرزه به جان می افتد و قلم دیگر تاب نوشتن آن اتفاق ها را ندارد.
با بیان نام کودک بی گناه شهید شده تان، همه یاد طفل شش ماهه کربلا می افتند؛ مادر ببخش این قوم عادت به کودک کشی دارند.
صحبت از ریسمان دور دستان پدر که بشود، انگار آن ریسمان به دور گردن ما می افتد و بغض خفه مان می کند.
مادر ببخش؛ اما.... اما.... حر.. حرا... حرارت... جسارت.... سی... سیلی... سیلی که به شما زده شد هنوز بعد قرن ها، صورت سادات را می سوزاند.
مادر پهلو شکسته ام؛ اجازه بده از حال و روز پدر بعد از شما هم چیزی نگویم که فقط خدا می داند خار در چشم و استخوان در گلو یعنی چه....
ای وای ، صحبت از پهلوی شکسته تان شد، می شود از ماجرای جراحت پهلویتان هم بگذرم؟ شرمنده مادر جان؛ اما بغض دارد خفه ام می کند، اگر ادامه بدهم گریه امانم را می برد....
ولی چاره ای نیست.
باید گفت؛ باید بگوییم از غصب فدک، از بازوی زخمی تان، از روی نیلی تان.
باید گفت از صبوری و سکوت پدر و ذولفقارش،
باید گفت که صبر یعنی"شیر حق باشی و همسرت را بزند بین کوچه نا محرم"
باید گفت که پدر را بدون عمامه سر، پای برهنه، ریسمان به دور دستانش تا مسجد کشاندند.
مادر جان ببخش می دانم این حرف ها شما را آزرده خاطر می کند
اما
نباید گفت که روی تان را از پدر می پوشاندید تا شرمنده نشوند!؟
تا نفهمند در کوچه در برابر چشمان مجتبی یتان چه کردند با شما!؟
مادر، نمی خواهم چیزی بگویم از ماجرای غسل اما پدر از همان زمان که روی ماه تان را پوشاندید، نماز آیات می خواند.
مادر ببخش، اما مگر می شود پدر بی خبر باشد از حال و روز تان!؟
هر چند شما به زور خانه را جارو بزنید،
هر چند با زحمت شانه به گیسوان دخترتان بزنید.
هرچند... ؛
از همه این ها که بگذریم
داغ مزار بی نشان تان قرن هاست که آتش زده دل و جان ذریه تان را....
بانوی بی نشان همینکه سادات یاد کوچه تنگ می افتند تنشان می لرز، بس بود.
نشانی نداشتن از مزارتان دردی شده که درمان ندارد، آشوبی شده در قلبمان که آرام نمی گیرد.
مادر جان؛ اگر "أَلاَ إِنَّهُ المنتقم مِن الظٰالمين ¹" برای زیارت مزارتان آمدند؛
سلام مارا به ایشان برسانید.
بگویید دلتنگشانیم.
بگویید نه برای ما، برای انتقام از ستمگران بیایند.
1:بدانید که او از ستمگران انتقام میگیرد. ( قسمتی از خطبه پیامبر در روز غدیر درباره موعود ،حضرت ولی عصر علیه السلام )
#کوچه_بنی_هاشم
.
.
این روایت پشت آدم رو میلرزونه
امام صادق(ع)هنگام ذکر واقعه کوچه و هجوم به خانه حضرت زهرا(س) چندان می گریستندکه محاسن مبارکشان از اشک دیدگانشان تر می گشت وسپس می فرمودند:
روشن مباد آن چشم که هنگام ذکر این واقعه نگرید
بحار الأنوار،ج۵۳،ص۲۳
#کوچه_بنی_هاشم
#هجوم_به_بیت_وحی
#فاطمیه
.
.
#حضرت_زهرا سلام اللهعلیها
#کوچه
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای سیلی
وای بر ما سخن از مادر ما میگویی
سينه مجروح ، قدش خم شده ، صورت نیلی
این کجا تازه جوان است خطا میگویی
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
#کوچه_بنی_هاشم
.
.
#زمزمه
#زبانحال_حضرت_زینب_با_مادر
#شب_شهادت_حضرت_زهرا ۲
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
فراق ۲
.
#سربند
دوباره چشمام صاحبِ
دُرّ گهرباری شده
قطره به قطره اشک من
رو گونه هام جاری شده
دوباره تو فصل خزون
ابری شده چشمای من
دوباره گریه می کنم
برای مادر حسن...
اون مادری که
بانیِ خلقته
تنها پناهِ
روز قیامته
***
چطور دلت میاد آخه
از دخترت دل بِکَنی
کاشکی می شد مثل قدیم
شونه به موهام بزنی
آرزو داشتی ببینی
عروسیِ دخترتُو
حالا چرا به روی من
می بندی چشم تَرتُ ؟
چیکار کنم تا
که پاشی از بستر
یتیمی واسم
زوده هنوز مادر
قهری مگه با دخترت
که اینجوری رو میگیری
برام سواله که چرا
دست روی پهلو میگیری
دلم واسه خندیدنت
خدایی خیلی لک زده
یه کم با من صحبت بکن
انقد من و عذاب نده
میبینی مادر
قلبم چقد خونه
مثل قدیما
موهامو کن شونه
من هرچی میگم به حسن
نمیگه چی اومد سرت
خودت بهم بگو چرا
شکسته شد بال و پرت
نفس نفس که میزنی
جونم میاد روی لبم
عصای دست تو شدم
مادر با این سن کمم
بعد تو بارون
مهمون چشمامه
چادر خاکیت
همیشه باهامه
يكم برام قصه بگو
از غصه های كربلا
از بوسه زیر خنجر و
سرِ بريده از قفا
بگو چی ها مياد سرِ
من و سرِ برادرم
بگو باید بعد حسین
چیکار کنم با اون حرم
بگو برام از
گودال قتلگاه
از خیمه گاه و
هجوم یک سپاه
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
#کوچه_بنی_هاشم
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9479
.👇
.
#زمزمه
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتم نیا
مغیره ها حیا ندارن
گفتم نیا
داغتو رو دلم میزارن
اومدی حیف که خسته دیدمت
آینه ی من، شکسته دیدمت
سرو علی، نشسته دیدمت آه
زخمیه دستای نامردی تو
مردم تا به خونه برگردی تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کی بگم
گرفته بغض راه گلومو
با یه غلاف
از من گرفتن آرزومو
شعله زده ، آتیش به جون من
حرف دله، من و تو و حسن
پیش یه مرد ، زنو نمی زنن آه
برگشتی به خونه اما نیلی
دق دادن علی رو با یه سیلی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه✍
https://eitaa.com/emame3vom/85931
.......
#زمزمه_فاطمیه
#کوچه_بنی_هاشم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از ما گذشت
وقتی شکسته گوشواره
از ما گذشت
خدا برا کسی نیاره
وقتی می رفت ، قدش رشیده بود
وقتی اومد ، ولی خمیده بود
چادرشو رو خاک کشیده بود...آه
تو سینه یه بغض بی حد داریم
از کوچه خاطره ی بد داریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی زدی
ولی اومد صدای چندتا
من جون دادم
دستای تو نرفته بالا
با زدنت سیاهی رفت چشاش
برگ گلم ، ضرر داره براش
بسه نزن ، آخه می مونه جاش آه
راه میره با چشمایی که تاره
این سیلی تقاص سختی داره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه
...........
.
#زمزمه_فاطمیه
#غسل_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دق می کنم
غسلت مرور غصه هامه
دق می کنم
غسل تو با اشک چشامه
بین موهات ، یه بوی دودیه
هرجای این ، بدن کبودیه
اون که زدت ، مگه یهودیه آه
زخمیه غلاف و مسماری تو
سخته غسل شکستگی داری تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گریه م گرفت
کبودی بازوتو دیدم
بغضم شکست
وقتی که به پهلوت رسیدم
چشم علی ندیده زخماتو
با چه دلی ببنده چشماتو
دست به دیوار حالا منم یا تو آه
من میشم چقد بدهکاره تو
زود رفتی ، خدا نگهداره تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه
............
.
#وصیت
#زمزمه_فاطمیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(حرفای آخر)
گفتم بمون
که زندگی بی تو نمیشه
این خونه ی
سوخته دوباره خونه میشه
چیزی دیگه،نمونده از تنت
خونی شده ،گلای پیرهنت
کشته منو،دعای رفتنت، آه
دنیا روو سر علی آواره
از چشمات حلالیت می باره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
( رو گرفتن )
از ما گذشت
جا داره که بمیرم از درد
پیچیده که
نامرد ، روی تو دست بلند کرد
اون که آتیش، زده به غربتت
حالا اومد ،واسه عیادتت
در نمیام ،من از خجالتت، آه
از دست یکی دیگه دلگیری
روتو از علی چرا می گیری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(دردودل اسماء با خانم )
این آخری
روی لبات بگو بخنده
خوب می دونم
سخته با درد پهلو خنده
میری ولی، کنارمی بازم
خواهش تو، زمین نمیندازم
تابوتتو، با گریه می سازم ،آه
مثل شمع که سوخته آروم آروم
از تو موند یه سایه ی نامعلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه✍
.👇
.
🏴 #فاطمیه
#نوحه #زمینه #واحد
#هجوم_به_بیت_وحی
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#سبک_واعتصموا_بحبل_الله
#محمد_بیابانی و #امیر_اشتری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
سربند:
واعتصموا - بحبل الله
به آیه های قدر و اعطینا
به ریشه های چادر زهرا
به رشته محبت مولا
سَیّدَةُ / النساء
ای نامت بر هر درد بی دوا / دوا
ما را با دستان شکسته کن / دعا
سَیّدَةُ / النساء
بانوی عالمین - ام الزینبین
یا ام الحسن - یا ام الحسین
فاطمه فاطمه ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
واعتصموا - بحبل الله
چی شد سفارشای پیغمبر
آتیش گرفته سوره کوثر
افتاده زیر دست و پا مادر
کسی نگفت / زنه
یه زن تنها بین چل تا دشمنه
قنفذ خسته میشه مغیره میزنه
کسی نگفت / زنه
میون شعلهها - فضه رو زد صدا
بلنده ای خدا - دست یه بی حیا
فاطمه فاطمه ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
مصیبتِ - در و دیوار
حریم شاه و حملهی اغیار
پهلوی ماه و ضربهی مسمار
مادر وحی و این همه آزار
سَیّدَةُ / النساء
میسوزد در بین آتشِ این / بلا
میزند فضهی خادمه را / صدا
سَیّدَةُ / النساء
یار مرتضی - بانوی حیا
در اوج بلا - زیر دست و پا
فاطمه فاطمه ۴
.................................
.
#نوحه #زمینه #واحد
#کوچه_بنی_هاشم
#سبک_واعتصموا_بحبل_الله
#محمد_بیابانی و #امیر_اشتری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
سربند:
واعتصموا - بحبل الله
به آیه های قدر و اعطینا
به ریشه های چادر زهرا
به رشته محبت مولا
سَیّدَةُ / النساء
ای نامت بر هر درد بی دوا / دوا
ما را با دستان شکسته کن / دعا
سَیّدَةُ / النساء
بانوی عالمین - ام الزینبین
یا ام الحسن - یا ام الحسین
فاطمه فاطمه ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شکسته شد - غرور من
بسته شده راه عبور من
خورده ترک تُنگِ بلور من
گشته حسن سنگ صبور من
در دل کوچهها
خورده بر صورتم سیلی بی هوا
شد عصای دستم شانهی مجتبی
در دل کوچهها
من گل پرپرم - یاس پیمبرم
پر شده معجرم - از خون سرم
فاطمه فاطمه ۴
................
.
#نوحه #زمینه #واحد
#بستر_بیماری
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#سبک_واعتصموا_بحبل_الله
#محمد_بیابانی و #امیر_اشتری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
سربند:
واعتصموا - بحبل الله
به آیه های قدر و اعطینا
به ریشه های چادر زهرا
به رشته محبت مولا
سَیّدَةُ / النساء
ای نامت بر هر درد بی دوا / دوا
ما را با دستان شکسته کن / دعا
سَیّدَةُ / النساء
بانوی عالمین - ام الزینبین
یا ام الحسن - یا ام الحسین
فاطمه فاطمه ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
خورده گره - به کار من
ای همهی دار و ندار من
رفته ز کف صبر و قرار من
بستر مرگ تو کنار من
سَیّدَةُ / النساء
رو میپوشانی از چشم علی / چرا
گودی چشمانت قاتل مر/تضی
سَیّدَةُ / النساء
وای از بازویت - آه از پهلویت
میمیرم من از - زخم ابرویت
فاطمه فاطمه ۴
...................
.🏴
#نوحه #زمینه #واحد
#شب_شهادت #صلوات_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#سبک_واعتصموا_بحبل_الله
#محمد_بیابانی و #امیر_اشتری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
سربند:
واعتصموا - بحبل الله
به آیه های قدر و اعطینا
به ریشه های چادر زهرا
به رشته محبت مولا
سَیّدَةُ / النساء
ای نامت بر هر درد بی دوا / دوا
ما را با دستان شکسته کن / دعا
سَیّدَةُ / النساء
بانوی عالمین - ام الزینبین
یا ام الحسن - یا ام الحسین
فاطمه فاطمه ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بمان بمان - گل پرپر
پرستوی مهاجر حیدر
نشستهام کنار این بستر
بدون تو غریبم و مضطر
سَیّدَةُ / النساء
پر شده خانه از گریهی بی / صدا
میماند داغ تو بر دل مر/تضی
سَیّدَةُ/ النساء
در شب آخرت - آمده دخترت
با دل خون شده - زائر بسترت
فاطمه فاطمه ۴
👇
.
#هجوم_به_بیت_وحی
#کوچه_بنی_هاشم
🩸فرازهایی از مصیبت «سیلیزدن» به روی مبارک إنسیّة الحَوراء سلاماللهعلیها، توسط شخص «دوّمی» ...
🥀 روزی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گریه میکردند و به امیرالمومنین علیهالسلام میفرمودند:
أَبْکِی مِنْ ضَرْبَتِکَ عَلَی الْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَةَ خَدَّهَا
📋 یاعلی! گریه میکنم بر آن ضربتی که بر فرق تو و آن سیلیای که برگونه فاطمه سلاماللهعلیها میزدند.(۱)
🥀 خود دوّمی در نامهاش به معاویه چنین نوشت:
... وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَیَّ بِوَجْهٍ أَغْشَی بَصَرِی،
📋 بعد از آنکه لگد بر زدم، وارد خانه شدم که با فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها» روبرو شدم؛ نور او، چشم مرا کور کرده بود.
فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَی خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَی الْأَرْضِ،
📋 پس از روی پوشیهاش چنان سیلی به صورتش زدم که گوشوارهاش کنده شد و بر روی زمین افتاد.(۲)
🥀 خود حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در روایتی فرمودند:
وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی وَ النَّارُ تُسْعَرُ
📋 پشت در بودم که عمَر با لگد بر در زد و در به طرف من برگشت؛ من باردار بودم که با صورت در بین شعلههای آتش به روی زمین افتادم.
وَ تَسْفَعُ وَجْهِی، فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتَّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی،
📋عمر وارد خانه شد و به صورتم لطمه زد و آنچنان به صورتم سیلی زد که گوشوارهام از گوشم افتاد.(۳)
🥀 در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
مادر ما قباله فدک را از ابوبکر گرفته بود و در مسیر بازگشت به خانه بود که عمر راه را بر او بست؛ عمر هر چه که گفت قباله را به من بده، اما فاطمه زهرا سلاماللهعلیها آن را به او نداد.
فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ ...
📋 پس با پایش آنچنان به مادر ما لگدی زد که مادرمان به روی زمین افتاد.
ثُمَّ لَطَمَهَا فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی قُرْطٍ فِی أُذُنِهَا حِینَ نُقِفَتْ
📋 سپس جلو آمد و بر صورت مبارک مادرمان چنان سیلی زد که هنوز که هنوز است گویا دارم میبینم آن لحظهای را که گوشواره های مادرم بر روی زمین افتاد...(۴)
📚(۱)الامالی،شیخ صدوق،ص۱۹۷
📚(۲)بحارالانوار، ج۳۰ ص۲۹۴
📚(۳)الهدایةالکبری،خصیبی،ص۱۷۹؛ و بحارالانوار، ج۳۰ ص۳۴۹
📚(۴)الاختصاص، ص۱۸۵
✍️مردک پَست که عمْری نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجهی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم
نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد
آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم
مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد
سیلی محکم او چشم مرا تار نمود
مادر از من دو سه تا سیلیِ محکمتر خورد...
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.
.
#کوچه_بنی_هاشم
⚫️ سیلی خوردن حضرت زهرا (س) در جریان اخذ قباله فدک از خلیفه اول
شیخ مفید در کتاب اختصاص مینویسد: امام صادق (عليه السلام ) فرمودند : «وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله از دنیا رفتند و خلیفه اول به جای ایشان تکیه زد، کسی را به نزد نماینده فاطمه زهرا صلوات الله علیها در فدک فرستاد و او را از آنجا بیرون کرد.»
پس فاطمه علیه السلام به نزد وی آمده و فرمودند: «ای ابوبکر ادعای جانشینی پدرم را کردی و در جای وی نشستی و به نزد نماینده من فرستاده و او را از فدک بیرون کردهای در حالی که میدانی که پدرم آن را به من بخشیده بود (و فدک از آن من است) و من برای این مطلب شاهد نیز دارم.»
پس علی (ع)به ایشان فرمود : «به نزد خود ابوبکر برو (وقتی که او تنهاست) پس به درستیکه او از آن دیگری( خلیفه دوم) سستتر است و به او بگو ادعای جایگاه پدرم را کردهای و گفتهای جانشین او هستی و در جای او نشستهای و اگر فدک برای تو بود و من آن را از تو میخواستم باز هم باید آن را به من میدادی.»
پس وقتی فاطمه زهرا (س) به نزد وی رفته و این کلمات را فرمودند، خلیفه اول گفت: راست میگویی پس کاغذی خواست و در آن در مورد باز گرداندن فدک به فاطمه زهرا علیها السلام نوشت. پس حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند: «حضرت فاطمه(س) بیرون آمدند و نوشته همراه ایشان بود. پس عمر ایشان را دید و گفت: ای دختر محمد این کتابی (نوشته) که همراه توست چیست؟
حضرت فرمودند: این نوشته ایست که ابوبکر آن را در مورد باز گرداندن فدک برای من نوشته است.»
پس گفت: آن را به من بده پس حضرت امتناع فرمودند پس در حالیکه ایشان به فرزندی به نام محسن باردار بودند عمر با لگد به ایشان زده، پس محسن از شکم ایشان سقط شد.
سپس سیلی به صورت ایشان زد. چنین است که انگار من وقتی را که گوشواره از گوش ایشان افتاد می بینم. سپس نوشته را گرفته و پاره کرد.
📚منبع
الإختصاص، شیخ مفید، ص۱۸۳
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#مصائب_حضرت_فاطمه
#مداحی_عالمانه
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9850
.
◾️ سیلی خوردن حضرت زهرا (س)
ابو محمد از عبدالله بن سنان، از ابو عبدالله امام صادق(ع) نقل کرد که فرمود:
«چون رسول خدا(ص) رحلت فرمود و ابوبکر بر تخت خلافت نشست کسی به دنبال وکیل فاطمه(س) فرستاد که او را بیرون آورد.
ابوبکر نوشتهای برای فاطمه(س) در رد فدک نوشت. عمر در راه به او رسید، گفت: دختر محمد! این نوشته که با خود داری چیست؟
حضرت فرمود: نوشتهای است که ابوبکر در رد #فدک برایم نوشته است.»
گفت: آن را به من بده.
فاطمه(س) حاضر نشد نوشته را به او بدهد. عمر لگدی به او زد. او به پسری به نام محسن آبستن بود که او را در اثر همان ضربه سقط کرد. پس عمر فاطمه را سیلی زد. گویی به گوشواره گوش او می نگرم که شکسته شد.
سپس نوشته را گرفت و پاره کرد. فاطمه به خانه رفت و ۷۵ روز در اثر ضربه عمر بستری شد. آنگاه رحلت کرد.
چون مرگش فرا رسید علی (ع) را خواست و به او گفت: «یا تضمین میکنی یا به زبیر وصیت میکنم.»
علی(ع)گفت: «دختر محمد! خودم وصیت تو را تضمین میکنم.»
فاطمه گفت: «تو را به حق رسول خدا(ص) میخوانم که وقتی از دنیا رفتم، آن دو بر جنازهام حاضر نشوند و بر من نماز نگذارند.»
📚منبع
الإختصاص، شیخ مفید، ص۱۸۴
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۹ ص۱۹۲
رنج های حضرت زهرا(س)، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه محمد سپهری
.
.
#فاطمیه
#هجوم_به_بیت_وحی
♣️ ضربه با غلاف شمشیر
طبری شیعی نقل می کند:
عَن اَبی بَصیر عَن اَبِی عَبدِالله علیه السلام قال:
"وَ کانَ سَبَبُ وَ فاتِها انَّ قُنفُذاً مَولی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعلِ السَّیفِ بِامرِهِ، فَاسقَطَت مُحسِناً وَ مَرَضَت مِن ذلِکَ مَرَضاً شَدِیداً ..."
از ابوبصیر از امام صادق علیه السلام که فرمود:
«و دلیل وفات آن بانو این بود که قنفذ -غلام عمر- به دستور او با نعل شمشیر (آهنی که انتهای غلاف شمشیر است) به شدت ضربه ای بر آن بانو زد که محسن را سقط نمود و از این جهت، به سختی بیمار شد.»
📚منبع
دلائل الامامه، طبری، ص۴۵، و ص۱۳۴(چاپ جدید)
درسنامه فاطمی، مجید جعفرپور
#حضرت_زهرا_س
#مصائب_حضرت_فاطمه_س
#مداحی_عالمانه
#کوچه_بنی_هاشم
🏴 سخن امام مجتبی (ع) به مغیره
امام مجتبی(ع) خطاب به مغیره فرمود:
«ای مغیره! تو آن کسی هستی که فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله را چنان زدی که خون از بدن مبارکش جاری شد و جنین خود را سقط کرد؛ کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره او فرمود: تو سرور بانوان بهشتی! انگیزه تو خوار کردن پیامبر صلی الله علیه و آله و سرپیچی از فرمان او و شکستن حرمتش بود. سوگند به خدا بازگشت تو به سوی آتش جهنم خواهد بود.»
📚منبع
الإحتجاج، شیخ طبرسی، ص۲۷۸
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۷ و ج۴۴، ص۸۳
درسنامه فاطمی، مجید جعفرپور
.
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9852
4_5909229182243571007.mp3
14.74M
🎧 #فاطمیه #حضرت_زهرا
🩸 روضه غصب فدک، کوچه و
امام مجتبی علیهالسلام
🩸 حجتالاسلام حنیفی
#کوچه_بنی_هاشم
.
|⇦•وقتی که روح فاطمه..
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس حاج عباس واعظی
●━━━━━━───────
جنت که خود به نام شبستان فاطمه است
سجاده ای به گوشه ایوان فاطمه است
بال فرشتگان خدا غرق حسرت ِ
خاک گلیم حجرهٔ طفلان فاطمه است
نام علی شده به عدد با نمک یکی
نام علی خودش ز نمکدان فاطمه است
فرمود مصطفی که فدایش شود پدر
روحی که هست در تنم از آنِ فاطمه است
*یا فاطمه.. قربون بسترت بشم که یکی دو شب دیگه جمع میشه و قربون خونه ای بشم که یکی دو شب دیگه بی شمع و چراغ میشه خدایا ممنونم که امسال توفیق پیدا کردم که لااقل یکی دو شب اومدم تو ایام فاطمیه برا مادر اشک بریزم ای مادر*
وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است
جان علی و آل علی جان فاطمه است
دلخوشی یعنی خدا را داشتن
در بهشت لطف او جا داشتن
بین سینه حب مولا داشتن
مادری مانند زهرا داشتن
دلخوشی یعنی دو دنیا مال ما
روز محشر فاطمه دنبال ماست
"السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ
ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَةِ فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَةِ"
*پیداست اومدی عرض ادب کنی و مادر خریدت انشا الله با هم مدینه عرض ادب کنیم ..*
تو کوچه ها خدا خدا کردم
*این مصرع بعدی خودش یه دنیا روضه است*
من التماس بی حیا کردم
مادر من زیر کتک هاش بود
مادرمو ازش جدا کردم
*شما عوض اون بچه هایی که این شب و روزا نمیتونن گریه کنن بلند بلند گریه کنید یا زهرا..*
نشد نذارم بزنه بد زد
وقتی شنید علی مجدد زد
خودم رو روی مادر انداختم
با گریه بابا رو صدا کردم
*فاطمیه یعنی همین ضجه زدن کسی آروم گریه نکنه مشمول دعای امام صادق باشی
خدا رحمت کند هر کی به مادر ما بلند بلند گریه کنه..*
چشاش سیاهی رفت و افتاده
چشام سیاهی رفت و افتادم
میون گرد و خاکای کوچه
تا نفسش بیاد دعا کردم
چشام دیگه دو کاسهٔ خونه
دلم خوشه بابا نمیدونه
داغی نشسته روی این شونه
شونه امو تا براش عصا کردم
*مادر پاشو بریم الان این بی حیا میزند ت می کشدت مادر مادر مادر...تا اسم مادر رو میبرن حواسا میره رو سن هفتاد و هشتاد نه این مادر هجده سال بیشتر نداره..*
کوچه پر از دود شد آتیش نمرود شد
خونِ در و دیوار
*تا حالا برا بی بی گفتم حالا یه روضه بخونم بی بی هم بیاد سفارش خود بی بی تو لحضات آخرشه.."أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ"، سفارش حسینش و کرده با این سلام یه روضه هم بگم از ابی عبدالله..سلام بر اون آقایی که با چوب خیزران به لب و دندانش زدن..
نازدانه ابی عبدالله خودشو انداخت بغل عمه جانش، عمه ببین با سر بابام چه می کنن..*
بابا در این سفر که مرا با تو همسفر کردن
تو چوب خوردی و من تازیانه می خوردم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_عباس_واعظی
#فاطمیه
#روضه_بستر_بیماری
#کوچه_بنی_هاشم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#کوچه_بنی_هاشم
#غسل_شبانه
#فاطمیه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
🩸سرخیِ چشمی که تا زمان دفن هم خوب نشد ...
در نقلی آمده است:
📋 ثُمَّ لَطَمَ عُمَر خَدَّها حَتّى احْمَرَّتْ عَينَها
▪️... سپس عمر با دستان نحسش چنان ضربهای به وجه مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها زد که چشمان مبارک آن حضرت سرخ شد.
📚عوالم العلوم ج۱۱ ص۳۷
🔖 و این «سرخی چشم» ادامه داشت تا آن ساعتی که «اسماء» گوید:
🥀 در حال غسلدادن دیدم بیاختیار صدای گریه امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه بلند شد. گفتم: حق دارید در گریه کردن در این مصیبت عظمی و بلیّه کبری! لیکن دیدم بیاختیار صدای مبارک به گریه بلند شد! سبب آن چه بود؟
🥀 مولا علی علیهالسلام فرمود: ای اسماء! در حال غسل دادن نظرم افتاد به صورت فاطمه سلاماللهعلیها ؛ دیدم که از ضربت آن بیدین کبود شده است و چشم مبارکشچون خون، سرخ شده است و بازوی مبارکش ورم کرده است چون یک دُملُج (دستبند)...
📚انوار الشهاده، ص۴۳۴
.