ج01_درسنامهشرحکتابعیوناخبارالرضاعلیهالسلام.pdf
حجم:
953.4K
#عیون_اخبار_الرضا_علیه_السلام
#درسنامه_عیون
#فیش_منبر
#درسنامه_کتاب_عیون_اخبار_الرضا
👈🏼 #دهه_ی_سوم_ربیع_الاول_1446_ق
مهر ۱۴۰۳شمسی
#ربیع_الاول1446
👈🏼 جلسهی اول
📚 مطالب مطرح شده:
۱. مقدّمهیاوّل: اهمیت یادگیری احاديث اهلبیت علیهمالسلام
_ مصداق ثقلین
_ روایات اهلبیت، همان روایت رسولخدا صلیاللهعلیهوآله
_ اهلبیت علیهمالسّلام حافظ دین
_ احیاء امر اهلبیت علیهمالسلام به نشر احادیث
۲. مقدّمهیدوم: درایت در روایات اهلبیت علیهمالسلام
_ معنای درایه
_ حدیث امامصادق علیهالسلام
_ دانش فقهالحدیث
۳. مقدّمهیسوم: شناختی اجمالی ازمرحومشیخصدوق
_ آثارشیخصدوق
۴. مقدّمهیچهارم: دربارهی کتاب عیوناخبارالرضاعلیهالسلام
_ احاديث/ترجمهها/شروح/در مدحکتاب/محتوایکتاب/انگیزه تألیف
۵. مقدّمهیپنجم: دربارهی دولت شیعی آلبویه ووزیرش صاحببنعباد
_ احیایشعائرشیعی/داشتنوزیرانشیعی/نامحاکمانشیعی/روابط با علمای شیعه
۶. مقدّمهیششم: کلمات علما دربارهی مرحومشیخصدوق
🔆 #مطالبنابدرمنبر
.
ج02_درسنامهشرحکتابعیوناخبارالرضاعلیهالسلام.pdf
حجم:
908.4K
#عیون_اخبار_الرضا_علیه_السلام
#درسنامه_عیون
#فیش_منبر
#کتاب_عیون_اخبار_الرضا علیه_السلام
👈🏼 #دهه_ی_سوم_ربیع_الاول_1446_ق
مهر ۱۴۰۳شمسی
👈🏼 فیش منبرهای #ربیع_الاول1446
👈🏼 جلسهی دوم
📚 مطالب مطرح شده:
درساوّل: اهمیت شعرگفتن و کارکردن برای اهلبیت علیهمالسّلام
* نکتهی اول: چرا شعرگفتن برای اهلبیت علیهمالسلام اهمیت داشته و دارد؟!
* نکتهی دوم: شعرایی که در دفاع از اهلبیت علیهمالسّلام شعر سرودند
_ کمیتبنزیاداسدی
_ ابونواس
_ فرزدق
_ دعبل خزاعی
* نکتهی سوم: شعرایی که دربارهی إمام عصر علیهالسلام شعر سرودند
_ سیدحیدرحلی
_ سیدرضاهندی
_ دعبل خزاعی
_ بهاءالدین اربلی
* نکتهی چهارم: توضیحی پیرامون کتاب الغدیر
* نکتهی پنجم: نمونهای از اشعار فارسی در مدح امام امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام
🔆 #مطالبنابدرمنبر
.
ج03_درسنامهشرحکتابعیوناخبارالرضاعلیهالسلام.pdf
حجم:
684.3K
#عیون_اخبار_الرضا علیه_السلام
#درسنامه_عیون
#فیش_منبر
🌿 #درسنامه_کتاب_عیون_اخبار_الرضا_علیه_السلام
👈🏼 #دهه_ی_سوم_ربیع_الاول_1446_ق
مهر ۱۴۰۳شمسی
👈🏼 فیش منبرهای #ربیع_الاول1446
👈🏼 جلسهی سوم
📚 مطالب مطرح شده:
درسدوّم: بیوگرافی زندگی حضرت ثامنالحجج علیهالسلام
* نکتهی اوّل: دروغ بستن بهامام علیهالسلام
* نکتهی دوّم: نمونهای از احادیث دروغین
* نکتهی سوّم؛ علت نامگذاری حضرت، به"رضا" علیهالسلام
* نکتهی چهارم: ولایتعهدی امامهشتم علیهالسلام
* نکتهی پنجم: اهداف مأمون ملعون از اینکار(ولایتعهدی)
* نکتهی ششم: چرا حضرت رضا علیهالسلام ولایتعهدی را پذیرفتند؟!
* نکتهی هفتم: صورت عهدنامه مأمون ملعون بهخط خود در ولایتعهدی امامهشتم علیهالسلام
_ آنچه پشت عهدنامه بهخط امام رضا علیهالسلام نوشته شد
🔆 #مطالبنابدرمنبر
.
.
_ #شور_حضرت_معصومه علیه السلام
_کربلایی #حسین_ستوده
[بند اول]
دلم کبوترشه
اینجا مملکتِ رضا و خواهرشه
مهمون فاطمه اس اونی که محضرشه
از اینجا هم میگم مزارِ فاطمه چون
معصومه اس اون که انعکاس مادرشه
ببند دخیلت رو
به چادر بانو
که رشته ی مهر و
نمیبُره بانو
جانه جانانه، مرکزِ ایرانه
اذن دخولش ذکر رضا جانه
انقده دل به، برادرش بسته
پرچمش رو به سمت خراسانه
مددی یا معصومه
🖤🖤
[بند دوم]
گرهگشای منه
این بیبی زینبِ امام رضای منه
گنبد طلاش فانوسِ شب های منه
وقتی گره میوفته توی کار دلم
تهران به قم فقط برو بیای منه
نگاش و دوست دارم
که چاره ی درده
دلم تو ایوونش
بهشت و حس کرده
حرمش بازه، مرکزِ اعجازه
واسه ی شعر هام قافیه پردازه
انقده خوبه، انقده خانومه
بردنِ اسمش روزم و میسازه
#وفات_حضرت_معصومه
.👇
.
🔰مباحثی درباره #زبانحال (بخش اول)
🔹گونههای شعر رثایی
قرائت عاطفی و بیان مراثی اهلبیت یکی از پربسامدترین نمونههای شعری در ادب پارسی است. کمتر دیوان شاعر ولاییسرا را میتوان یافت که در آن نمونه مرثیهای ارائه نشده باشد. حتی برخی شاعران که بهسختی میتوان آنان را ولاییسرا و حتی آیینیسرا نامید، تجربیات مرثیهسراییشان درباره اهلبیت را در میان آثارشان گنجانده و به رخ مخاطبان کشیدهاند.
سه شیوه در بیان مراثی اهلبیت میان شاعران مرسوم است:
۱. روایتگری
۲. وصف حال
۳. زبان حال
در این بخش و به اقتضای سخن، بهاختصار به تبیین هر یک میپردازیم:
1️⃣ روایتگری (#شرح_حال)
روایتگری و شرح حال، نوعی تاریخ منظوم یا مقتل منظوم است که کاملاً با تاریخ مطابق است و شاعر در آن صرفاَ نقش «راوی» دارد و ناقل سخن دیگران است. در این شیوه، شاعر در بیان نکات، دخل و تصرفی ندارد و احساسات خود را در آن وارد نمیکند.
در این نوع شعری، نقل قول واقعی «زبان قال» به کار گرفته میشود. (ص۲۰۱)
سنایی در حدیقة الحقیقه (ق۶)، فدایی مازندرانی (ق۱۳) و بسیاری دیگر از شاعران از این شیوه بهره بردهاند. نمونهای از سرودههای استاد غلامرضا سازگار را که با این شیوه سروده شده است، مرور میکنیم:
شنیدم علی آن ولیّ خدا
-که جان جهان باد او را فدا-
نظر کرد در خانۀ خویشتن
به اشک حسین و به رنگ حسن،
دل حضرتش گشت بحر ملال
بپرسید از فاطمه شرح حال
بگفتا: سه روز است یامرتضی
که اینان نخوردند قوت و غذا
ولیّ خدا از سرا شد برون
دل عرشیاش بود دریای خون
غم دل به معبود خود عرض کرد
یکی دِرهم از دوستی قرض کرد
ببین لطف و آقایی و داد را
به ره دید افسرده مقداد را
بگفتش: چرا هستی افسردهحال؟
چرا سخت غرقی به بحر ملال؟
بگفتا: بوَد چار روز تمام
که ماندند اطفال من بیطعام
علی گفت این غصّۀ سینهسوز،
تو را چار روز است و ما را سه روز
به این دِرهم ای یار نیکوسِیَر
تو هستی در این دم سزاوارتر...
(نخل میثم، ج۴، ص۱۷۹)
2️⃣ #وصف_حال
نوعی بیان حسّی است با هدف ترسیم حالات شاعر یا شخص دیگر. در این نوع بیان، شاعر افکار، عواطف، برداشتها و تأثّرات روحی خود را باز میگوید. زبان حال در این نوع شعر راه ندارد، زیرا شاعر از حقایق سخن میگوید یا حالات خود را وصف میکند یا به بیان واقعیات موجود میپردازد. (ص۲۱۸)
دارد دل و دین میبرد از شهر شمیمی
افتاده نخ چادر او دست نسیمی
تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
با دست خودش داده اناری به یتیمی
حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را
بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی!
در خانۀ زهرا همه معراج نشینند
آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
میسوخت حریم دل مولا، چه حریمی!
آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را
جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی
حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
پرپر شود آن لالۀ زخمی به نسیمی
سیدحمیدرضا برقعی
(قبله مایل به تو، ص۳۴)
3️⃣ #زبان_حال
در این شیوه شعری، شاعر به نمایندگی از شخص دیگری سخن میگوید و زبان گویای او میشود. زبان حال، بیتردید نوعی بیان دروغین است که در عین غیرواقعی بودن، مخالف رضای حق و قوانین شرع نیست، چرا که در حکم دروغی شاعرانه و ادبی است. (ص۲۲۸)
به بیان دیگر، زبان حال بیانی فرضی، مجازی و غیرحقیقی، درباره امری است که زمینه بروز آن، عقلاً امکان دارد هرچندممکن است رخ نداده باشد. (ص۱۳۲)
این شکل سرایش از دو شکل پیشین به مراتب عاطفیتر، شاعرانهتر و تاثیرگذارتر است.
(ادامه دارد...)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اشاره: در نگارش این بحث، بهرههای فراوانی از نظرات استاد ارجمند آقای مرتضی سلیمانی بردهام و بسیاری از مطالب را عیناً از کتاب ایشان نقل کردهام. مطالعه کتاب ارزشمند ایشان (زبان حال و کارکرد آن در ادبیات عاشورایی) ابواب جدیدی در باره «زبان حال» در ذهن من گشود؛ مطالعه کتاب ایشان- که اتقان علمی آن اثبات شده است و در شمار معدود آثار علمی در حوزه ادب و هنر ولایی است- به مخاطبان ارجمند توصیه میشود. جهت رعایت اصل امانتداری، در جایجای این بحث با ذکر شماره صفحه، به این کتاب استناد شده است.
📗 #آینه_بیغبار (دفتر دوم)
#الی_الحبیب
.
«۱»
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹تسبیحِ گریه🔹
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
قلم قناری گنگیست در سرودن او
کشاندنش به صحاریِ شعر ممکن نیست
کُمیتِ معجزه لنگ است پیش توسن او
چه دختری، که پدر پشت بوسهها میدید
کلید گلشن فردوس را به گردن او
چه همسری، که برای علی به حظّ حضور
طلوع باور معراج داشت دیدن او
چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا
حریم مدرسۀ کربلاست دامن او
بمیرم آن همه احساس بیتعلق را
که بار پیرهنی را نمیکشد تن او
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام میچکد از چلچراغ شیون او
از آن ز دیدۀ ما، در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او
📝 #غلامرضا_شکوهی
#شعر
#الی_الحبیب
.
💠 ادراک شاعرانه
🔹موضوع شعر ولایی، مدح و رثای اهلبیت است و شاعر ولاییسُرا، برای معرفی و ستایش اهلبیت و ارائه اثر سوگمندانه در رثای ایشان، ابتدا به سراغ مطالعه تاریخ اهلبیت و زوایای مختلف زندگی ایشان میرود. پس از کسب شناخت و معرفت کافی نسبت به موضوع، به نوعی ادراک و تحلیل ذهنی میرسد.
از آنجا که شاعر از دو دریچه «شعور» و «ذوق» شاعرانه به پدیدهها مینگرد، نگرش و تحلیل او نسبت به تاریخ با دیگران متفاوت خواهد بود که حاصل این نگرش، ادراک شاعرانه نام دارد.
در مرحله پایانی، شاعر با اتکا به ادراک شاعرانه، شعر را به شیوهای هنری میسراید که تفاوت «شاعر» با «ناظم» در این مرحله مشخص میشود. نکته تمایزبخش این است که شاعر بر اساس واکنشهای عاطفی و نه فقط تحلیلهای ذهنی به سراغ سرایش شعر میرود.
🔸در این شعر - که زبانزد عام و خاص است- حرکت در سه مسیر یاد شده (شناخت و معرفت، ادراک شاعرانه، بیان هنری) به خوبی مشهود است.
بخش نخست: نشانههایی از معرفت شاعر در تمامی ابیات متجلی شده است؛ از جمله اشاراتی چون: اظهار عجز شاعر در موضوع مدح حضرت زهرای مرضیه(علیهاالسلام)، تحلیل ابعاد شخصیت حضرت، توجه به سبک زندگی ایشان (دختر، همسر و مادر بودن) و در نهایت گزارش پنهان بودن قبر حضرت.
بخش دوم: شاعر در برابر هر یک از موضوعاتی که به شناخت رسیده، به جای گزارش و وصفهای کلی، واکنش نشان میدهد. مهمترین واکنش در این شعر، اظهار شگفتی است: چه مادری... چه همسری... چه دختری... و نیز: بمیرم آن همه احساس بیتعلق را...؛ این نمونه واکنشها از ادراک شاعرانه خبر میدهد.
بخش پایانی: سرایش شعر به بیان شاعرانه است. استفاده از امکانات خیالانگیز کردن کلام، مثل: تشبیه و استعاره، بهرهگیری از لحنهای شگفتی و استفهام و در نهایت شگرد حُسن تعلیل در بیت پایانی، که آخرین برگ برنده شاعر و در حکم آخرین نمود عینی توان او در سلوک شعری است.
🔹مرور ابیات این غزل، الگوهای دقیق، استوار و زیبایی از شگردهای بیانی به مخاطبان شعر ولایی عرضه میدارد.
غزل با اظهار عجز آغاز میشود، با زبانی فشرده و بدون کاربرد فعل:
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
و استخدام هنری واژهای نمادین «قناری» که حتی امثال آن «قلم» نیز در وصف حضرت زهرای مرضیه(علیهاالسلام) نه تنها ناتوان، که گُنگ گشته است:
قلم قناری گنگیست در سرودن او!
قلم به قناری تشبیه شده است و قناری نمادی از خوشآوازی و توانایی در اظهار عشق به معشوق است.
زندهیاد غلامرضا شکوهی -که شاعری توانمند بود- برای اظهار ناتوانی خود در عرصه مدح حضرت، عیار هنری «خود» و «شعر» خود را میشکند و برای نشان دادن عجزش با آوردن قافیۀ ایراددار (شایگان) شعرش را به اوج میرساند. این دلالت هنری که شاعر برای ابراز ناتوانیاش رقم زده، در نوع خود بینظیر است.
پرده دیگری از عجز شاعرانه در بیت دوم کنار میرود! حتی سِحر و معجزه (اِنَّ مِنَ البَیان لَسِحرا) این مرکب تندرو، در برابر گریزپایی توسن مدح او لنگ و ناتوان است!
کشاندنش به صحاریِ شعر ممکن نیست
کُمِیت معجزه لنگ است پیش توسن او
🔸پس از این اظهار عجز، به سراغ بیان باورهای خود با آفرینش ابیاتی سهل ممتنع میرود، یعنی: به ظاهر ساده اما هنری، عمیق و پر مضمون:
از دختری میگوید که «کلید گلشن فردوس را به گردن دارد»؛
از همسری که «دیدنش باور معراج را در وجود امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) متجلی میکرد»؛
و مادری که «دامنش حریم مدرسه کربلاست و درس عاشورا را تفسیر میکند».
در سه بیت آخر باز هم مثل دو بیت اول، شاعر به سراغ بیان خلاقانه و بدیع میرود. کاربرد «چلچراغ» تلاش خلاقانه شاعر برای بزرگنمایی گریه و شیون روشنگرانه حضرت زهرا(علیهاالسلام) است:
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام میچکد از چلچراغ شیون او
و بیت آخر، حُسن تعلیلی است با موضوع پنهان ماندن قبر آن بانوی عظیم:
از آن ز دیدۀ ما، در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او
چکیده و عصاره سخن اینکه، غزل در سه عرصه بیانی «مضمونمحور»، «سهل ممتنع» و «خلاقانه» آفریده شده است و تابلویی است درخشان و زیبا از هنر بازآفرینی، تحلیل و ادراک شاعرانه شاعر. روانش شاد!
📗 #آینه_بیغبار (دفتر سوم، ص۴۹)
#تحلیل
#الی_الحبیب
.
📝 #تحلیل_شعر «۱»
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹بهشت روی زمین🔹
مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت
به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت
تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی
که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت
مسافری که نگاه تو بود بدرقهاش،
خدای را، به دعای سفر نیاز نداشت
دعای نیمهشبت سِیرِ آسمان میکرد
که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت
بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود
که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت
حکایت دلِ تنگ تو را توان پرسید،
ز لالهای که به خونِ جگر نیاز نداشت
وجود پاک تو میسوخت از شرارۀ غم
دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت
گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی
دگر به خواهش از چشمِ تر نیاز نداشت
برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق
به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت
میان چشمۀ اشک تو عکس زینب بود
اگر شبِ تو به قرص قمر نیاز نداشت...
حریر دست تو مجروح بود از دستاس
به تازیانۀ بیدادگر نیاز نداشت
📝 #محمدجواد_غفورزاده
#الی_الحبیب
.
💠 لطافت طبع در روایت مرثیه
🔹از معیارهای بررسی شعر خوب، نوع نگرش (گسترۀ دید، زاویۀ دید، عمق نگاه) و نوع بیان شاعر در مواجهه با موضوع شعر است. اینکه شاعر:
ـ از کدام منظر و زاویه دید به موضوع نگاه میکند؟
ـ نگاه او گستره یا محدودیت دارد؟
ـ محدوده نگاه از کجا تا به کجاست؟
ـ با چه دقتی؟ آیا عمیق مینگرد یا سطحی؟
و در نهایت، دیدهها و شنیدههای خود را چگونه وصف میکند؟ جزئینگرانه یا به شیوه مرسوم، کلینگرانه و بیتأثیر؟
جزئینگاری در شعر حاصل جزئینگری، گستره نگاه و عمق نگرش شاعر است. همچنین، استفاده از نشانههای متنوع در زندگی خبر از ارتباط عمیق شاعر با پدیدههای هستی دارد. در این غزل، تمام موارد فوق قابل تحلیل و بررسی است.
🔸این شعر از نظر «موضوع و محتوا» و «شیوه بیان»، قابل تفکیک است:
▫️الف) موضوع و محتوا
شاعر در بخش اول در موضوع مدح به جزئینگاری مشاهدات خود میپردازد:
1️⃣ بخش آغازین: مدح؛ حضور حضرت زهرا(س) در عالم هستی که از زاویههای متعدد تحلیل میشود:
روشنیبخشی، زهره فلک بودن، شمس و قمر حقیقی بودن، نگاه آرامبخش، سیر دعای نیمهشب او و سبک زندگی ساده ایشان، از نمونههای این تنوع نگاه و جزئینگری است که به جزئینگاری و تنوع بیان منجر شده است.
تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی
که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت
مسافری که نگاه تو بود بدرقهاش،
خدای را، به دعای سفر نیاز نداشت
دعای نیمهشبت سِیرِ آسمان میکرد
که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت
بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود
که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت
2️⃣ بخش میانی: تأثیر اندوه حضرت، بر عالم هستی که اندکی حال و هوای مرثیه دارد، با محور بیان عاطفی.
این بخش نیز با همان نگرش مطرح شده است: تأثیر بر سبز شدن گل محبت، ارتباط معنوی ابر پاییزی با اشک حضرت یا با گل لاله:
حکایت دلِ تنگ تو را توان پرسید،
ز لالهای که به خونِ جگر نیاز نداشت
برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق
به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت
3️⃣ بخش پایانی: طرح گزارشهای شاعرانه از تاریخ با محوریت وصف، اعتراض و تعریض:
وجود پاک تو میسوخت از شرارۀ غم
دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت...
▫️ب) شیوه بیان
نکته قابل ذکر، استفاده بهنجار از تشبیه و ظرفیتهای آن است که در بیانی خالی از تکلف و با تکیه بر قانون ساده تشبیه (ادعای شباهت) در لایههای پنهانی شعر، فضاهایی شاعرانه و تصاویری بدیع خلق نموده است:
مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت
به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت
تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی
که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت
(استفاده همزمان از دو تشبیه ساده و برتر، در لایه درونی شعر)
دعای نیمهشبت سِیرِ آسمان میکرد
که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت
(تشبیه اسنادی: دعای تو پرستوی عاشق بود)
و:
بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود
که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت
و کاربرد تشبیه بلیغ اضافی در این بیت:
وجود پاک تو میسوخت از «شرارۀ غم»
دگر به «شعلۀ قهر و شرر» نیاز نداشت
🔹نکته پایانی که نباید آن را نادیده انگاشت، روایت مرثیه همراه با طراوت خاص و لطافت طبع، به جای خشونت لفظی یا بصری است. شاعران وارسته و لطیفطبع، این نکته مهم را در نظر دارند که شعر، ترجمان عواطف شاعر است و در بیانی لطیف ارائه میشود؛ بهویژه اگر موضوع مراثی اهلبیت باشد.
اصولاً بهجز در عرصه حماسه - که حاصل غلیان عاطفی شاعر و گاه تصویر بازسازی شده از خشم شاعر است- زبان و بیان شعری نباید از طراوت و لطافت دور افتد و این مهم، در این شعر با وجود بیان تعریضی رعایت شده است؛ به عبارت دیگر با وجود محوریت موضوع مرثیه، شعر هرگز از بیان ذاتی و لطیف خود دور نشده است. مرور ابیاتی از این غزل که هریک حاوی مضامین مرثیه است و تداعیگر ابعاد مختلف آن، این حقیقت را اثبات میکند:
شعلهور شدن بیت وحی:
وجود پاک تو میسوخت از شرارۀ غم
دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت
اشکهای فاطمی:
گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی
دگر به خواهش از چشمِ تر نیاز نداشت
برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق
به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت
میان چشمۀ اشک تو عکس زینب بود
اگر شبِ تو به قرص قمر نیاز نداشت
و بیتی که برگی زرین از دفتر مراثی فاطمی است. در این بیت، دو تصویر همزمان از اندوه حضرت به تصویر کشیده شده است؛ با استفاده از لطیفترین و باطراوتترین شیوه! تصویری مینیاتوری و نرم چون حریر... مثل تابلوی «ذبح اسماعیل» که با وجود خشونت موضوع، در هالهای از طراوت هنر مینیاتور در نهایت ظرافت به تصویر کشیده شده است:
حریر دست تو مجروح بود از دستاس
به تازیانۀ بیدادگر نیاز نداشت
این همان جلوه حقیقی هنر مرثیهپردازی است که «آن» هنری یا شاعرانه نام گرفته و بنده طلعت آن باید بود.
📗 #آینه_بیغبار (دفتر سوم، ص۴۲)
#تحلیل
#الی_الحبیب
.