🔰#منتقدانه
————————————————
حامدفلاحتی
نگارش اول
🔻 امامره در شرایطی حرکت انقلابی خود را آغاز کرد که تمام نیروهای فعال در عرصه سیاست و فرهنگ در یک سردرگمی و تشتت بسرمیبردند.
حزب توده در کشور به شدت سرکوب شده بود، آیت الله بروجردی مشی محافظهکارانه و محتاطانهای از خود بجای گذاشت که بزرگان حوزه خود را متعهد به آن مشی میدانستند.
بخشی از بدنه روحانیت تحت تاثیر نگاههای سنتی و رایج در حوزه و چه بسا تجربه تاریخی از دوران سخت رضاخانی و همچنین سرخوردگی و ناکامی از دوران حمایتهای آیت الله کاشانی از مصدق، حاضر به کنش مستقیم علیه دستگاه سلطنت و شاهنشاهی نبودند.
تجربه ساواک و سرکوبی شدید این سازمان هم به رعبها و سستی حرکتها افزود و این مهم موجبات تخدیر نیروهای فعال مذهبی در ایران شد.
نیروهایی در اقصی نقاط دانشگاههای ایران بعنوان جریانی ملی و مذهبی یا نهضت آزادی فعالیت میکردند اما نتوانسته بودن خود را بعنوان یک گروه دارای بدنه قدرتمند معرفی کنند.
هم ضعف در اندیشه عمومی و هم انتقادهای وارد بر آنها، از این جریان یک تشکیلات عمومیگرا نساخت.
ملی مذهبیها به روشنی با جریان مذهبی زاویه داشتند و پارسیگرا محسوب می شدند.
نهضت آزادی توانسته بود بدنهای از دانشجویان را با خود همراه کند و هوادارانی بیابد اما مشکل آن بود که ادبیات آنها گاه نخبگانی بود و از تقابل مستقیم به شدت خودداری می کردند و بیشتر به نوعی رفرم در ایران معتقد بودند.
بهائیت بعنوان یک بدنه سیاسی اقلیت با کمک اسرائیل، آمریکا، انگلیس در بدنههای دولتی نفوذ کرده بود و به سرکوبی برنامههای مذهبی و اقشار هواخواه دین اقدام میکرد.
🔻 در این فضا به تعبیر شهید مطهری یک خودآگاهی تاریخی_اجتماعی میتوانست ایران را به یک استقلال هویتی برساند.
اما این #استقلال_هویتی نیاز به #حرکت_اجتماعی، #تفسیر_آرمان پیشرو و رهبری کامل داشت.
این سه می توانست بر نظم رایج استعماری ایران برآشوبد و در حرکتهای عمومی و خشن آنرا به کنار نهد.
اما آیا با این تشتت چنین همراهی و اجماعی در ایران وجود داشت؟
اساسا آن تفسیر جامع مورد قبول همه جریانات فعال قرار میگرفت؟
آرمان تعریف شده در آن طرح جامع، دستیافتنی بود یا چنین نمایی را از آینده نشان میداد؟
💥اینها سوالات مهمی است که در آستانه جشن #انقلاب می توان به آنها فکر کرد و پاسخ درخوری برای آن یافت.
🔻واقعیت آن است که بدنه نخبگانی نه در حوزه و نه در دانشگاه چندان همراهی تمامقدی از خود برای همراهی با انقلاب امامره نشان نداد.
حوزه دچار شناختی اعوجاجی و تفسیری ابتر از اسلام اجتماعی بود و اندک قلیلی از روحانیت پیرو افکار خاصی مانند علامه طباطباییره و امامره چنین اندیشهای داشتند. ضمن آنکه علامه چندان به عمل اجتماعی به این صورت اعتقادی نداشتند هرچند در نظر چنین حرفهایی را معتقد بودند.
در دانشگاه هم با وجود چنددستهگی و تکثر دیدگاه، بخشی قلیلی از نیروهای مکتبی تحت تاثیر برخی عناصر چون شهیدمطهری، بهشتی، شریعتی و... به نهضت مردم ایران معتقد شدند.
🔻اما در میان تودهها داستان کمی متفاوت بود.
گویا تودهها به #خودآگاهی_تاریخی در ایران زودتر رسیده بودند و این همراهی را خصوصا در سالهای آخر تبعید امامره بیشتر نشان دادند.
این داستان همراهی عمومی در ایران در صدساله اخیر در تجربیاتی مانند نهضت تنباکو، مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی یکی از نقاط مهم و قابل تامل تاریخ معاصر است.
🔹آری خودآگاهی تاریخی تودهها بود که با کمک یک بدنه قلیل از نخبگان مذهبی در ایران توانست عرصه عمومی #انقلاب را بدست گیرد و نهضت برهمزدن نظم استعماری را جلوداری کند.
❓آیا امروزه مردان تاثیرگذار در عرصه جمهوری اسلامی چنین اندیشه و نتیجهگیری دارند و برای این همراهیهای عمومی فکری میکنند؟
آیا آن پختگی و رشد در میان رجال سیاسی ایران دیده می شود که بدانند در سالهای اخیر حوزه سیاست و فرهنگ این تودهها بودهاند که حرف اول را در حرکتهای اجتماعی زدهاند؟
🔸برای نگارنده روشن است که دستگاههای امنیتی، جاسوسی و اندیشکدههای غربی به این مهم پی بردهاند و برنامههای مفصلی برای این مساله دارند.
پس از چند دهه فعالیت سیاسی مذهبی در ایران، در مواجهه با گروههای سیاسی از طیفهای مختلف برایم روشن است که در ایران به غیر از اقلیتی محض چندان عقلاء بصير و فهمیدهای نداریم که چنین بيانديشند و برای همراهیهای عمومی فکر و اندیشهای داشته باشند.
گروههای سیاسی عمدتا محفلهای التقاطی و عملگرایی هستند که تنها مسالهای که برای آنها اهمیت ندارد همراهی عمومی مردم است.
آنها مردم را بازیچه و آلت دست منافع سیاسی خود میخواهند و در هنگامه انتخابات یا حوادث خاص ویار مردمگرایی مییابند و در این سالها تنها دستاوردشان سوزاندن #سرمایههای_اجتماعی بوده است.
ادامه دارد..
#انقلاب_اسلامی
#نخبگانی
🆔 @h_falahati