#برائت
#منافقین
📚 بعد از آنکه رسول خدا #صَلَّےاللّہُعَلَیہِوَآلِہِ در غدیر خم، جانشینی امیر المؤمنین #عَلَیہِالـــَّـــــلامُـ را اعلام کردند و همه با امیر المؤمنین #عَلَیہِالـــَّـــــلامُـ بیعت کردند، به راه خود، به سمت مدینه ادامه دادند تا به گردنه هرشی رسیدند.
💠 حذیفه میگوید: رسول خدا -صلی الله علیه و آله- من و عمار بن یاسر را فراخواندند و به عمار فرمودند که از پشت، شتر را هدایت کند و به من نیز امر کردند که از جلو، آن را برانم تا اینکه به سر گردنه رسیدیم. عده ای که در گردنه، کمین کرده بودند، از پشت، به ما حمله نمودند و ظرف هایشان را که پر از سنگ کرده بودند، میان پاهای شتر غلتاندند، شتر ترسید و نزدیک بود که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را به زمین پرت کند.
🔹آن عده به سمت شتر رفتند تا آن را رم دهند. من و عمار جلو رفتیم تا با شمشیرهایمان آنها را بزنیم، شب تاریکی بود و آنها از چشم ما ناپدید شدند و از عملی کردن چیزی که میپنداشتند و نقشه کشیده بودند و تدبیر کرده بودند، نا امید شدند.
🔸گفتم: ای رسول خدا! اینها که بودند که قصد جان شما را داشتند؟ ایشان فرمودند: ای حذیفه! آنان کسانی بودند که در دنیا و آخرت منافقند. گفتم: آیا نمی خواهید عده ای را به سوی آنان بفرستید که سرهایشان را بیاورند؟ فرمودند: خداوند به من امر کرده که از آنان روی گردان باشم، خوش ندارم مردم بگویند که او عده ای از قوم و اصحابش را به دینش دعوت نمود و آنان دعوت او را اجابت کردند و وقتی به کمک آنان بر دشمنان خود غلبه یافت، آنها را کشت. اما ای حذیفه! آنها را به حال خود واگذار که خداوند در کمین آنان است و مدت کوتاهی به آنان مهلت خواهد داد و سپس به عذابی سخت گرفتارشان خواهد نمود.
🔺عرض کردم: ای رسول خدا! این قوم منافق چه کسانی هستند؟ آیا از مهاجران هستند یا از انصار؟ حضرت نام یک یک آنان را تا انتها به من فرمودند و در میان آنها کسانی بودند که برایم سخت بود که بپذیرم که آنها هم از منافقان باشند. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمودند: ای حذیفه! گویا تو در مورد برخی از آنهایی که نام میبرم شک داری، سرت را بلند کن و آنان را ببین.
♦️چشمم را به سمت آن ها، که در گردنه ایستاده بودند دوختم و ناگهان برقی جهید و تمام اطراف ما را روشن کرد و این برق آن قدر ادامه داشت که پنداشتم خورشید طلوع کرده است. به خدا سوگند آنان را خوب دیدیم و تک تک شان را شناختم. همان طور بود که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرموده بودند. تعدادشان چهارده نفر بود: نُه نفر از قریش و پنج نفر از غیر قریش. به خدا سوگند آنها ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن أبی وقاص و ابوعبیده بن جراح و معاویه بن أبی سفیان و عمرو بن العاص، که اینها از قریش بودند، و اما پنج نفر دیگر، ابوموسی اشعری و مغیره بن شعبه ثقفی و اوس بن حدثان بصری و ابوهریره و ابوطلحه انصاری بودند.
🔸حذیفه ادامه داد: سپس از گردنه پایین آمدیم، سپیده دم طلوع کرده بود. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از شتر پایین آمدند و وضو گرفتند و منتظر اصحاب ماندند، اصحاب از گردنه پایین آمدند و جمع شدند. دیدم که همگی آن افراد در میان مردم داخل شدند و پشت رسول خدا - صلی الله علیه و آله - نماز گزاردند. وقتی پیامبر از نماز فارغ شدند، برگشتند و نگاهی به ابوبکر و عمر و ابوعبیده که مشغول نجوا با یکدیگر بودند، کردند و به یک منادی امر کردند تا در میان مردم ندا دهد که نجوا نکنند. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - به همراه مردم از گردنه عبور کردند. وقتی به آخرین منزل رسیدند، سالم دید که ابوبکر و عمر و ابوعبیده در حال نجوای محرمانه هستند؛ پیش آنها رفت و گفت: مگر رسول خدا - صلی الله علیه و آله - امر نفرمودند که نجوای پنهانی نکنید، به خدا سوگند باید به من هم بگویید که با هم چه میگفتید، وگرنه پیش رسول خدا - صلی الله علیه و آله - میروم و او را از کاری که کردید آگاه میسازم. ابوبکر گفت: ای سالم! عهد و پیمان خدایی بر تو، که اگر تو را از آن چه با هم میگوییم و برایش جمع شده ایم آگاه ساختیم، اگر دوست داشتی، در جمع ما داخل شو و عضوی از ما باش و اگر بدت آمد، این راز را بر ما پنهان دار. سالم گفت: شرط شما را قبول میکنم و با آنها عهد و پیمان خدایی بست، سالم دشمنی و بغض شدیدی به علی بن أبی طالب در دل داشت و آنها نیز این را میدانستند.
آن سه نفر به سالم گفتند: ما توافق نموده ایم که هم قسم و هم پیمان شویم تا از محمد، در مورد ولایت علی بن ابی طالب که پس از خود بر ما واجب نمود، اطاعت نکنیم. سالم به آنها گفت: عهد و پیمان خدا بر شما که آیا واقعاً داشتید در همین مورد جر و بحث و نجوا میگردید؟ گفتند: آری.
سالم گفت: به خدا سوگند من نخستین کسی هستم که در این امر با شما پیمان میبندم و در مورد آن با شما مخالفت ندارم؛ به خدا سوگند خورشید بر خاندانی نتابیده که من بیش از بنی هاشم از آنها بدم بیاید و در میان بنی هاشم نیز از هیچ کس به اندازه علی بن أبی طالب کینه به دل دارم؛ هر کاری میتوانید در این باره بکنید که من نیز یکی از شما هستم.
🔹آنها از همان وقت با هم بر این کار پیمان بستند و بعد متفرق شدند. هنگامی که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - میخواستند حرکت کنند، آن چند نفر پیش ایشان رفتند و حضرت به آنها فرمودند: امروز در مورد چه چیزی با هم نجوا میکردید، با این که من شما را از نجوا نهی کرده بودم؟ گفتند: ای رسول خدا! ما امروز همین حالا یک دیگر را دیده ایم. حضرت مدتی به آنها نگاه کردند و سپس فرمودند: «أ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»{آیا شما بهتر میدانید یا خدا؟ و کیست ستم کارتر از آن کس که شهادتی از خدا را در نزد خویش پوشیده دارد؟ } سپس پیامبر به راه افتادند و رفتند تا وارد مدینه شدند.
🔸آن چند نفر همگی جمع شدند و توماری مبتنی بر آن چیزهایی که در مورد این قضیه با هم پیمان بسته بودند، میان خود نوشتند. و اولین چیزی که در تومار آمده بود شکستن پیمان ولایت علی بن ابی طالب - علیه السلام - بود و این که حکومت به ابوبکر و عمر و ابوعبیده واگذار شود و این که سالم نیز با آنان است و از جمع آنان خارج نیست و سی و چهار مرد، که چهارده نفرشان همان افراد حاضر در گردنه بودند به اضافه بیست نفر دیگر، بر آن شهادت دادند و تومار را نزد ابوعبیده جراح به امانت گذاردند و او را امین بر آن قرار دادند.
🔺پیامبر -صلی الله علیه و آله- بعد از نماز صبح فرمودند: امروز در این امت، عده ای صبح میکنند که در صحیفه خود به آنهایی شباهت دارند که در زمان جاهلیت، علیه ما صحیفه نگاشتند و در کعبه آویختند، و خداوند متعال آنان را موفق میدارد تا ایشان را بیازماید و آنهایی که پس از ایشان میآیند را نیز مورد آزمایش قرار دهد، تا بدسرشتان از پاک طینتان بازشناخته شوند. و اگر خداوند سبحان به من امر نمی فرمود که به جهت امری که او میخواهد به انجام برساند، از آنها روی برگردانم، آنان را جلو میآوردم و سرهایشان را از تنشان جدا می ساختم.
🔹حذیفه گفت: به خدا سوگند، زمانی که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - این سخن را میفرمودند، ما آن چند نفر را دیدیم که لرزه بر اندامشان افتاده بود و هیچ کدامشان نمی توانستند کاری کنند، و بر هیچ یک از آنهایی که در آن روز در مجلس رسول خدا - صلی الله علیه و آله - حضور داشتند، پوشیده نماند که منظور رسول خدا، همانها بود.
............................کانالـحدیثـشیعہ👇
@hadise_shia
#تفسیر_روایی
📚 سوره مبارکه سبأ
🌺 لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتَانِ عَن یَمِینٍ وَ شِمَالٍ کُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ (۱۵) فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَی أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِیلٍ (۱۶) ذَلِکَ جَزَیْنَاهُم بِمَا کَفَرُوا وَ هَلْ نُجَازِی إِلَّا الْکَفُورَ (۱۷)
🌺 قطعاً برای (مردم) سبأ، در محل سکونتشان، نشانه (رحمتی) بود، دو باغستان از راست و چپ. (به آنان گفتیم: ) از روزی پروردگارتان بخورید و او را شکر کنید. شهری است خوش و خدایی آمرزنده * پس روی گردانیدند و بر آنها، سیل (سد) عَرِم را روانه کردیم و دو باغستان آنها را تبدیل کردیم به دو باغ، که میوههای تلخ و شورگز و اندکی سدر داشت. * این (عقوبت) را به (سزای) آن که کفران کردند به آنان جزا دادیم و آیا جز ناسپاس را به مجازات میرسانیم*
........................کانالـحدیثـشیعہ👇
@hadise_shia
#تفسیر_روایی
🌸 علی بن ابراهیم قمی گوید: دریایی در یمن بود و حضرت سلیمان به لشکریان خود دستور داد تا برای او، از آن دریا که آب گوارایی داشت تا سرزمین هند، خلیجی احداث کنند. آنان چنین کردند و بر سر راه آن، سدّ بزرگی از صخره و ساروج درست کردند تا آب در آن پر شده و به سرزمینشان بریزد و آنان برای آن خلیج کانالهایی قرار دادند و هرگاه میخواستند که از راه آن آب بفرستند، به اندازه نیاز خودشان آب را رها میکردند و برای آنان در اطراف راست و چپ، دو باغ بود که پیمودن آن، ده روز طول می کشید، قرار داشت و آن باغ چنان از درختان و گیاهان پوشیده شده بود، که اگر کسی از آن عبور میکرد، نور خورشید به او نمی رسید؛ اما چون آنان مرتکب معصیت شدند و از فرمان پروردگارشان سرکشی نمودند و افراد صالح، آنان را نهی نموده، اما به حرف آنان گوش نکردند، خداوند، جُرَذ- که موش بزرگی بود- را به سوی آن سدّ فرستاد و آن موش، سنگ ها را از جا میکند. پس آن موش همچنان سنگها را میکند تا آن که آن سدّ را تخریب نمود و سیل آنان را در برگرفت و سرزمینشان را از بین برد و درختان آنان را از جا کند.
#ترجمه_تفسیر_برهان_ج۷_ص۵۳۵
.............................کانالـحدیثـشیعہ👇
@hadise_shia
#تفسیر_روایی
📚 سوره مبارکه سبأ
🌸 وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرًی ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَ أَیَّامًا آمِنِینَ (۱۸)
🌸 و میان آنان و میان آبادانیهایی که در آنها برکت نهاده بودیم، شهرهای متصل به هم قرار داده بودیم و در میان آنها مسافت را به اندازه مقرر داشته بودیم. در این (راه)ها شب و روز، آسوده خاطر بگردید *
@hadise_shia
🌺 محمد بن یعقوب، از جمعی از اصحاب ما، از احمد بن محمد بن خالد، از پدرش، از محمد بن سنان، از زید شحّام روایت میکند که گفت: قتادة بن دعامه نزد امام باقر علیه السلام آمد. حضرت به او فرمود: ای قتاده! آیا تو فقیه مردم بصره هستی؟ قتاده پاسخ داد: این گونه میگویند. امام باقر علیه السلام فرمود: به من خبر رسیده که تو قرآن را تفسیر میکنی، آیا این حقیقت دارد؟ قتاده پاسخ داد: آری. امام باقر علیه السلام فرمود: تفسیر تو از روی دانش است یا از روی جهل؟ قتاده پاسخ داد: از روی دانش است. امام باقر علیه السلام فرمود: پس اگر از روی دانش قرآن را تفسیر میکنی، من از تو میپرسم. قتاده عرض کرد: بپرسید. حضرت فرمود: تفسیر این آیه از سوره سبأ را به من بگو که خداوند در آن میفرماید: «وَ قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَ أَیَّامًا آمِنِینَ» قتاده پاسخ داد: منظور از این آیه، کسی است که به همراه توشه، شتر و کرایه حلال، از خانه خود به قصد خانه خدا خارج میشود و از هرگونه دزدی و غارتی در امان میماند تا آن که به سوی خانواده اش بازگردد.
🌺 امام باقر علیه السلام فرمود: ای قتاده! تو را به خداوند سوگند میدهم، آیا میدانی که چه بسا آن مرد به همراه توشه حلال، شتر و کرایه حلال از خانه خود به قصد خانه خدا خارج میشود، اما دستخوش راهزنان قرار میگیرد و توشه راه او از بین میرود و با این حال ممکن است ضربه ای بخورد که از آن ضربه بمیرد. قتاده پاسخ داد: بله، چنین است.
🌺 پس امام باقر علیه السلام فرمود: وای بر تو ای قتاده! اگر قرآن را تفسیر به رأی کنی، نابود میشوی و دیگران را نیز به همراه خود نابود میکنی و اگر تفسیر قرآن را از آن مردان گرفته ای، باز هم نابود میشوی و دیگران را نیز به همراه خود نابود میکنی. وای بر تو ای قتاده! منظور از این آیه، کسی است که به همراه توشه، شتر و کرایه حلال به قصد خانه خدا خارج میشود، در حالی که به حق ما آگاه است و دل او لبریز از محبت ما است. چنان که خداوند عزّ و جلّ فرمود: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ» «پس دلهای مردم را به سوی آنان گرایش ده» و منظور خداوند از این آیه، بیت الحرام نبوده است و اگر قصد او بیت الحرام بود، کلمه إلیه را میآورد (نه الیهم). پس به خداوند سوگند! منظور از دعای ابراهیم (یعنی تهوی الیهم)، ما بوده ایم و هرکس که محبت ما در دلش باشد، حجّش پذیرفته و گرنه پذیرفته نمی شود. ای قتاده! پس اگر کسی این گونه باشد، در روز قیامت، از عذاب جهنم در امان خواهد بود.
🔺قتاده گفت: حتماً تفسیر آیه همین گونه است. به خداوند سوگند! من این آیه را جز به این شکل تفسیر نکنم. امام باقر علیه السلام فرمود: تنها، کسی که مخاطب قرآن است، قرآن را میشناسد.
@hadise_shia