#حضرتمعصومهعلیهاالسلام
#فضائلحضرتمعصومه
#علمحضرتمعصومه
📚 حضرت معصومه سلام الله علیها، عالمه عصر خود
🔸حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در دوران کودکى، به راحتى مى توانست جوابگوى سوال هاى فقهى و دینى مردم باشد.
🔹حاج سید نصرالله مستنبط به نقل از «کشف اللئالى» اینگونه ذکر مى کند: روزى گروهى از شیعیان، وارد مدینه شدند تا سوال هاى خود را از امام کاظم علیه السلام بپرسند. این کار، روش معمول، در تمام بلاد اسلامى بود که سالیانه یا در اوقات مشخص از سال، گروهى را راهى مى کردند تا سوال هاى دینى، وظایف شرعى و وجوهات را نزد امام ببرند. آن سال نیز چنین کاروانى از یکى از شهرها، به مدینه آمده بود.
🔸کاروان پس از ورود به مدینه به سوى خانه امام راه افتادند به این امید که هم سوالات خود را بپرسند و هم دیدار حضرت نصیبشان شود. هر چه نزدیک تر مى شدند، شوق دیدار افزون تر مى شد؛ تا اینکه جلوى در خانه حضرت رسیدند ... دختری هشت یا نه ساله سوال ها را از آنان گرفت و با دقت تمام، پاسخ یکایک نامه ها را نوشت و نامه ها را دوباره به آنان بازگرداند.
🔹سوال ها این قدر پیچیده بود که نزد امام کاظم آوردند. در لحظات اولیه برخورد با امام، داستان خود را با شور و شادى تمام بازگو کردند و دست خط دخترک را هم نشان دادند. امام تا نامه را گشود، سیمایش از شادى شکفته شد. لبخند ملیحى بر لبانش نقش بست، صورتش را به سوى شیعیانش برگرداند و با همان لبخند آسمانى سه بار فرمود: «فداها ابوها» پدرش به فدایش. با توجه به این که حضرت معصومه سلام الله علیها به هنگام دستگیری پدر بزرگوارش، خردسال بود، این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت در دوران کودکی حکایت می کند.
🔸🔸برگرفته از کتاب کریمه اهل بیت، نوشته علی اکبر مهدی پور
@hadise_shia
📚 تسلیم در برابر اهل بیت علیهم السلام
🌺 بصائر الدرجات أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنِ الْکَاهِلِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»
🌺 فَقَالَ لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَ وَحَّدُوهُ ثُمَّ قَالُوا لِشَیْ ءٍ صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَوْ صَنَعَ کَذَا وَ کَذَا أَوْ وَجَدُوا ذَلِکَ فِی أَنْفُسِهِمْ، کَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ
🌺 ثُمَّ قَالَ فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً قَالَ هُوَ التَّسْلِیمُ فِی الْأُمُورِ.
🌺 کاهلی میگوید: امام صادق علیه السلام آیه
«فَلا وَ رَبِّک لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوک فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً» نساء / ۶۵
{ولی چنین نیست، به پروردگارت قَسَم که ایمان نمی آورند، مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حکمی که کرده ای، در دلهایشان احساس ناراحتی [و تردید] نکنند، و کاملاً سرِ تسلیم فرود آورند}
را تلاوت نموده، فرمود: اگر قومی خدای یگانه را عبادت کنند، ولی درباره کاری که پیامبر (صلی الله علیه و آله) انجام داده، بگویند، ای کاش پیامبر چنین میکرد، یا در ذهن شان به این فکر باشند، اینها مشرکند؛
🌺 سپس فرمود: خداوند فرموده: «فَلا وَ رَبِّک لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوک فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، مراد از آن، تسلیم در کارها است.
#حدیث_خوانی
بحار، ج۲، ص۱۹۹
@hadise_shia
📚 پرسش:
🔸جریان شورای شش نفره عمر، برای تعیین خلیفه چه بود؟
📚 پاسخ اجمالی:
🔹زمانی که عمر، خود را در آستانه مرگ دید، شورایی شش نفره متشکل از امیر المؤمنین علیه السلام، عثمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابى وقاص و عبد الرّحمان بن عوف تشکیل داد.
🔸از آن جا که عمر، خلافت خود را مرهون خدمت عثمان می دانست، شورا را به گونه ای تنظیم نمود که محصول آن، خلافت عثمان باشد، زیرا عبدالرحمن، داماد عثمان بود و طلحه نیز پسر عموی عایشه بود و سعد بن ابی وقاص، با امام دشمن بود و تنها زبیر در آن جمع، جانب امام علیه السلام را گرفت.
📚 پاسخ تفصیلی:
🎙فشرده ماجراى تشکیل این شورا و به قدرت رسیدن عثمان، چنین است:
🎙زمانى که عمر، مجروح شد و خود را در آستانه مرگ دید، چنین گفت: پیامبر(صلى الله علیه و آله) تا هنگام مرگ، از این شش نفر راضى بود: على، عثمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابى وقاص و عبد الرّحمان بن عوف. لذا امر خلافت، باید به مشورت این شش نفر انجام شود، تا یکى را از میان خود انتخاب کنند.
🎙آن گاه دستور داد تا هر شش نفر را حاضر سازند، سپس نگاهى به آنها کرد و گفت: همه شما مایل هستید بعد از من به خلافت برسید؛ آنها سکوت کردند. دوباره جمله را تکرار کرد. زبیر پاسخ داد: ما کمتر از تو نیستیم، چرا به خلافت نرسیم!
عمر در ادامه براى هر یک از شش تن عیبى شمرد. از جمله به طلحه گفت: پیامبر (صلى الله علیه وآله) از دنیا رفت، در حالى که به خاطر جمله اى که بعد از نزول «آیه حجاب» گفته اى، از تو ناراضى بود. به امیر المؤمنین علیه السلام گفت: تو مردم را به راه روشن و طریق صحیح، به خوبى هدایت مى کنى؛ تنها عیب تو این است که بسیار مزاح مى کنى! عمر در بر شمردن عیب عثمان چنین گفت: «گویا مى بینم که خلافت را قریش به دست تو داده اند و بنى امیّه و بنى ابى معیط را بر گردن مردم سوار مى کنى و بیت المال را در اختیار آنان مى گذارى و (بر اثر شورش مسلمین) گروهى از گرگان عرب تو را در بسترت سر مى برند.
🎙سرانجام ابوطلحه انصارى را خواست و فرمان داد که پس از دفن او با پنجاه نفر از انصار، این شش نفر را در خانه اى جمع کنند، تا براى تعیین جانشین او به مشورت بپردازند؛ هرگاه پنج نفر به کسى رأى دهند و یک نفر در مخالفت پافشارى کند، گردن او را بزنند و همچنین در صورت توافق چهار نفر، دو نفر مخالف را به قتل برسانند، و اگر سه نفر یک طرف و سه نفر طرف دیگر بودند، آن گروهى را که عبد الرّحمان بن عوف در میان آنهاست، مقدّم دارند و بقیّه را اگر در مخالفت پافشارى کنند، گردن بزنند و اگر سه روز از شورا گذشت و توافقى حاصل نشد، همه را گردن بزنند، تا مسلمانان خود شخصى را انتخاب کنند.
🎙سرانجام طلحه که مى دانست با وجود امیر المؤمنین علیه السلام و عثمان، خلافت به او نخواهد رسید، و از امیرمؤمنان علیه السلام دل خوشى نداشت، جانب عثمان را گرفت، در حالى که زبیر، حقّ خود را به امیر المؤمنین علیه السلام واگذار کرد. سعد بن ابى وقّاص حقّ خود را به پسر عمویش عبدالرّحمان بن عوف داد. بنابراین، شش نفر در سه نفر خلاصه شدند: امیر المؤمنین علیه السلام، عبدالرّحمان و عثمان.
🎙عبدالرحمان، نخست رو به امیر المؤمنین علیه السلام کرد و گفت: با تو بیعت مى کنم که طبق کتاب خدا و سنّت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و روش ابوبکر و عمر رفتارى کنى. امیر المؤمنین علیه السلام در پاسخ فرمودند: مى پذیرم، ولى طبق کتاب خدا و سنّت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و نظر خودم عمل مى کنم.
🎙عبدالرحمان رو به عثمان کرد و همان جمله را تکرار نمود. عثمان آن را پذیرفت. عبدالرحمان سه بار این جمله را تکرار کرد و همان جواب را شنید. لذا دست عثمان را به خلافت فشرد. این جا بود که امیر المؤمنین علیه السلام به عبدالرّحمان فرمود: «به خدا سوگند! تو این کار را نکردى، مگر این که از او انتظار دارى؛ همان انتظارى که خلیفه اوّل و دوم از یکدیگر داشتند؛ ولى هرگز به مقصود خود نخواهى رسید».
🎙در اینجا چند نکته قابل توجّه است:
🎙اوّل: نحوه تشکیل شوراى شش نفره به گونه اى بود که پیش بینى شده بود، خلافت به امیر المؤمنین علیه السلام نرسد؛
🔸چرا که طلحه از قبیله «تَیْم» و پسر عموى عایشه بود. یعنى از همان قبیله اى که ابوبکر به آن تعلّق داشت و آنان تمایلى به امیر المؤمنین علیه السلام نداشتند.
🔸سعد بن ابى وقّاص نیز مادرش، از بنى امیّه بود و دایى ها و نزدیکانش در جنگ هاى اسلام در برابر کفر و شرک، به دست امیر المؤمنین علیه السلام کشته شده بودند و به همین سبب، او حتّى در زمان خلافت امیر المؤمنین علیه السلام نیز، با آن حضرت بیعت نکرد و عمر بن سعد، جنایتکار بزرگ حادثه کربلا و عاشورا، فرزند اوست. بنابراین، کینه توزى او نسبت به امیر المؤمنین (علیه السلام) مسلّم بود و به همین دلیل، وى نیز به امیر المؤمنین (علیه السلام) متمایل نبود.
🔸شخص دیگر عبدالرّحمان بن عوف است که وى نیز داماد عثمان بود؛ چرا که شوهر «امّ کلثوم» خواهر عثمان بود.
🔸در نتیجه، فقط زبیر که به امیر المؤمنین (علیه السلام) علاقه داشت، جانب آن حضرت را مى گرفت و بقیّه آراء به نفع عثمان ریخته مى شد.
🎙امیر المؤمنین (علیه السلام) در خطبه شقشقیّه (خطبه سوم نهج البلاغه) همین ماجرا را به گونه اى فشرده بیان کرده است. فرمود:
«فَصَغا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مالَ الاْخَرُ لِصِهْرِهِ، مَعَ هَن وَ هَن»؛ (سرانجام یکى از آنها (اعضاى شورا) به خاطر کینه اش از من روى برگرداند و دیگرى خویشاوندى را بر حقیقت، مقدّم داشت و به خاطر دامادیش به دیگرى (عثمان) تمایل پیدا کرد، علاوه بر جهات دیگر که ذکر آن خوشایند نیست).
🎙علاوه بر آن، عمر به صراحت معایبى براى طلحه و سعد بن ابى وقاص و عبدالرّحمان بن عوف برشمرد،که در واقع عدم شایستگى آنان را به خلافت مى رساند.
🔹درباره طلحه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در ماجراى آیه حجاب به خاطر سخنى که گفته بودى از تو ناراضى بود.
🔹به سعد بن ابى وقاص گفت: تو مرد جنگ هستى که به درد خلافت و رسیدگى به امور مردم نمى خورى.
🔹به عبدالرّحمان بن عوف نیز گفت: تو مردى ضعیف هستى و مرد ضعیفى همانند تو، شایسته این جایگاه نیست.
🎙او با این سخنان، گویا به این افراد فقط حقّ رأى مى داد، که از میان امیر المؤمنین (علیه السلام) و عثمان یکى را برگزینند؛ امّا با یک چینش حساب شده، کفه ترازو را به نفع عثمان سنگین تر کرد.
🎙دوم: جاى تعجّب نیست که عمر شورایى آن چنانى تنظیم کند که محصول آن، به هر حال، خلافت عثمان باشد؛ چرا که عثمان نیز براى رسیدن عمر به خلافت ـ پس از ابوبکر ـ خدمتى بزرگ به وى کرد.
🔸«ابن اثیر» مورّخ معروف مى گوید: ابوبکر در حال احتضار، عثمان را احضار کرد تا وصیّتى در امر خلافت بنویسد. به او گفت: بنویس : «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» این وصیتى است که ابوبکر به مسلمانان نموده است امّا بعد...».
ابوبکر در همین حال بی هوش شد، ولى عثمان خودش این جمله ها را نوشت:
«اَمّا بَعْدُ فَإِنِّی قَدِ اسْتَخْلَفْتُ عَلَیْکُمْ عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ وَ لَمْ آلُکُمْ خَیْراً»؛ (من عمر بن خطّاب را خلیفه بر شما قرار دادم و از هیچ خیر و خوبى براى شما فروگذار نکردم).
هنگامى که عثمان این جمله را نوشت، ابوبکر به هوش آمد و گفت: بخوان و او خواند. ابوبکر تکبیر گفت و سپس افزود: من تصوّر مى کنم (این که عجله کردى و خلافت را به نام عمر نوشتى براى این بود که) ترسیدى اگر من به هوش نیایم و بمیرم مردم اختلاف کنند. عثمان گفت: آرى! چنین بود. ابوبکر در حقّ او دعا کرد. چه خدمتى از این بالاتر.
#برائت
@hadise_shia
#تفسیر_روایی
📚 ـــــــــــورهـ مبارکہ ــــــــــــبأ
🌺 وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَ لَا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَوْ تَرَی إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ (۳۱) قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْنَاکُمْ عَنِ الْهُدَی بَعْدَ إِذْ جَاءکُم بَلْ کُنتُم مُّجْرِمِینَ (۳۲) وَ قَالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا وَ أَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (۳۳) »
🌺و کسانی که کافر شدند، گفتند: نه به این قرآن و نه به آن (توراتی) که پیش از آن است، هرگز ایمان نخواهیم آورد، و اگر ظالمان را، هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان بازداشت شده اند میدیدی (که چگونه) برخی از آنان، با برخی (دیگر جدل و) گفتگو میکنند. کسانی که زیردست بودند، به کسانی که (ریاست و) برتری داشتند میگویند: اگر شما نبودید، قطعاً ما مؤمن بودیم* کسانی که (ریاست و) برتری داشتند به کسانی که زیردست بودند، میگویند: مگر ما، شما را از هدایت باز داشتیم پس از آن که به سوی شما آمد؟ (نه) بلکه خودتان گناهکار بودید*و کسانی که زیردست بودند به کسانی که (ریاست و) برتری داشتند میگویند: (نه) بلکه نیرنگ شب و روز (شما بود) آن گاه که ما را وادار میکردید که به خدا کافر شویم و برای او همتایانی قرار دهیم و هنگامی که عذاب را ببینند پشیمانی خود را آشکار کنند و در گردنهای کسانی که کافر شده اند، غلها (و زنجیرها) مینهیم. آیا جز به سزای آن چه انجام میدادند میرسند؟
@hadise_shia
🔹علی بن ابراهیم میگوید: حضرت (امام صادق علیه السلام) پیرامون تفسیر آیه «وَ أَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ، وقتی عذاب را ببینند، پشیمانی خود را پنهان می کنند» فرمود: یعنی هنگامی که در آتش جهنم هستند، ولیّ خدا را میبینند، (اما) پشیمانی خود را (از انکار و ظلمی که به ایشان روا داشته) پنهان میدارند.
🔸برخی از حضرت پرسیدند: ای فرزند رسول خدا! پنهان ساختن پشیمانی، در حالی که آنان در عذاب هستند، چه سودی برایشان دارد؟ حضرت پاسخ داد: آنان از شماتت دشمنان بیزارند.
@hadise_shia
انا لله و انا الیه راجعون
عروج رئیس جمهور محبوب ملت را به شما تسلیت عرض می کنیم
#مهدویت
#سفیانی
📚 ویژگیهای قیام سفیانے
📂 اکنون، پس از آشنایی اجمالی با شخصیت سفیانی، نوبت به آن رسیده که پیرامون قیام او که مهم ترین بخش از زندگی سفیانی است، کندوکاو کنیم.
📙 قلمرو وسیع جغرافیایی که این جنبش آن را فرا میگیرد و به آن آسیب میرساند، از یک سو، و تلاش در ممانعت از حرکت جهانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، که زیباترین فراز زندگی بشریت است، از سوی دیگر، به حادثۀ قیام سفیانی، اهمیتی فوق العاده میبخشد.
📘 بیان وسیع و پر رنگ این حادثه، در سخنان پیشوایان دینی، و اهتمام امامان معصوم علیهم السلام، به توجه دادن اندیشه مؤمنان به مسأله جنبش سفیانی را در این راستا میتوان تحلیل و ارزیابی کرد.
📗 بر این اساس، شایسته است که ابعاد مختلف این حادثه (زمان قیام، مکان قیام، اهداف قیام و... ) را بررسی کنیم:
📚 زمان قیام سفیانے
📕 بدون تردید، برای قیام سفیانی، سال مشخصی را نمی توان تعیین کرد؛ چرا که به دلیل پیوستگی این حادثه، با ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، تعیین زمان برای آن، به تعیین وقت برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد انجامید، که در روایات، از آن نهی شده است.
📙 اما زمان این رخداد، از برخی جهات تعیین شده است؛ از جمله: روایات متعددی، ماه رجب را، زمان آغاز این حرکت ضدّ ارزشی نام برده اند.
📘 امام صادق علیه السلام در حدیثی فرموده اند:
🔹إنّ أمر السفیانی من الأمر المحتوم و خروجه فی رجب؛
🔸حرکت سفیانی، از نشانههای حتمی و قطعی است و در ماه رجب، روی خواهد داد.
📗 آن حضرت در روایت دیگری فرموده اند:
🔹السفیانی لا بدّ منه، و لا یخرج الّا فی رجب؛
🔸سفیانی، به یقین قیام خواهد کرد و قیامش، جز در ماه رجب نخواهد بود.
📕 زمان قیام سفیانی، از جهت دیگری نیز، به نوعی، تعیین شده است و آن، هم زمان بودن آن با حرکت یمانی است؛ همان مرد یمنی که به انگیزه اصلاح و مقابله با فساد، جنبش خود را آغاز میکند و در برخی از روایات از او تمجید شده است.
📙 هم زمان بودن حرکت سفیانی با قیام یمانی، در سه روایت، گزارش شده است. از جمله امام صادق علیه السلام در روایتی فرموده اند:
🔹الخراسانی و السفیانی و الیمانی فی سنة واحدة و شهر واحد و یوم واحد...
🔸خراسانی و سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهند بود.
📕 در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است:
🔹الیمانی و السفیانی کفرسی رهان؛
🔸یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقه اند. (یعنی از نظر زمانی نزدیک به هم هستند)
📘 در روایتی دیگر، قیام سفیانی پس از قیام مردی از صنعا (پایتخت یمن) دانسته شده است.
📗 تعدد این روایات و نیز گزارش آنها در منابع دست اوّل حدیثی، موجب اطمینان به مضمون آنها میشود. از این رو، به هم زمان بودن حرکت سفیانی با قیام یمانی نیز میتوان رأی داد.
📕 از دیگر رخدادهای هم زمان با حرکت سفیانی، قیام خراسانی است، که در روایات پیش گفته، به آن تصریح شده بود و باز در روایت دیگری امام باقر علیه السلام در این باره فرموده اند:
🔹خروج السفیانی و الیمانی و الخراسانی فی سنة واحدة، فی شهر واحد، فی یوم واحد؛
🔸قیام سفیانی، یمانی و خراسانی، در یک سال، در یک ماه و در یک روز خواهد بود.
📙 در روایت دیگری، از هم زمانی حرکت پرچمهای خراسانی با حرکت سفیانی سخن به میان آمده است. پرچمهای خراسانی، احتمالا به خراسانی مذکور، و هم راهان او اشاره دارد.
📘 امام باقر علیه السلام در این باره فرموده اند:
🔹... و یبعث السفیانی جیشاً إلی الکوفة و عدتهم سبعون ألفاً... فبیناهم کذلک إذ اقبلت رایات من قبل خراسان و تطوی المنازل طیّاً حثیثاً و معهم نفر من اصحاب القائم؛
🔸... سفیانی، سپاهی هفتاد هزار نفری را به سوی کوفه گسیل میدارد... در این حال (که لشکر سفیانی در حال قتل و غارت کوفیان است) پرچمهایی از خراسان، حرکت میکنند و به سرعت منازل را میگذرانند، در میان آنها برخی از اصحاب قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز، حضور دارند.
#تاملی_در_نشانههای_حتمی_ظهور_ص۱۴۰_بااندکیتصرف
@hadise_shia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پاسخ_شبهه
پاسخ به شبهات آتئیست ها (۱)
@hadise_shia
#تصوف
📚 احاديث مذمّت صوفيه
🖍آقاى وكيلى در راستاى دفاع از صوفيه و توجيه عقايد آنان، احاديث مذمّت صوفيه را ساختگى معرفى مى كند. او در كتاب «تطهير الشريعة عن حديقة الشيعة» مى نويسد:
🔺به راستى چگونه ممكن است كه حدود ده حديث، در مذمّت صريح صوفّيه، از اهل بيت عليهم السلام در كتب حديث قدما وجود داشته باشد، ولى در طول تاريخ تا قرن دهم هجرى، هيچ گزارشى از هيچ يك از آنها در هيچ كتابى وجود نداشته باشد؟ چطور ممكن است با اين كه عصر حكومت مقدس اردبيلى، عصر حكومت شيعه و اقبال به نقل حديث است و مقدس اردبيلى نيز شاگردانى چون ميرزا محمّد استرآبادى، صاحب رجال داشته كه تا لحظه رحلت بر بالين وى بوده اند، اين احاديث به هيچ كتابى راه نيافته باشد و به ناگهان در قرن دهم، در دست مقدس اردبيلى، پيدا شده و ناگهان پس از مقدس اردبيلى نيز تمام منابعش مفقود شده باشد؟
💠 پاسخ
🎙براى اثبات عدم صحّت اين ادّعا، ناچاريم رواياتى كه در مذمّت صوفّيه، در كتب متقدمين و كسانى كه چند قرن قبل از مرحوم محقق اردبيلى بوده اند را، ذكر كنيم. ايشان در قرن دهم هجرى زندگی می کردند.
6⃣ مرحوم احمد بن على طبرسى (وفات: ۵۸۸ ق) سه قرن قبل از محقق اردبيلى، نامه لعن منصور حلاّج كه از رؤساى صوفّيه است را از ناحيه ى امام زمان عليه السلام نقل مى كند:
📘 «و كان أيضا من جملة الغلاة أحمد بن هلال الكرخى و قد كان من قبل فى عدد أصحاب أبى محمّد ثم تغيّر عما كان عليه و أنكر بابية أبى جعفر محمّد بن عثمان فخرج التوقيع يلعنه من قبل صاحب الأمر و الزمان و بالبراءة منه فى جملة من لعن و تبرأ منه و كذا كان أبوطاهر محمّد بن على بن بلال و الحسين بن منصور الحلاج و محمّد بن على الشلمغانى المعروف بابن أبى العزاقرى لعنهم اللّه فخرج التوقيع بلعنهم و البراءة منهم جميعا على يد الشيخ أبى القاسم الحسين بن روح».
📗 ترجمه:
و از جمله غالیان، احمد بن هلال کرخی است، که در ابتدا از اصحاب امام عسکری علیه السلام بود، سپس منحرف شد .... نامه صاحب الزمان آمد که او را لعن کرد و از او برائت جست، هم چنین نسبت به .... و حسین بن منصور حلاج، و .... لعن و برائت، آمده است.
📕 مرحوم علاّمه مجلسى در بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۸۱ نيز همين روايت را نقل كرده است.
7⃣ مرحوم شيخ طوسى (وفات: ۴۶۰ ق) از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كند:
📙 «يَا أَبَاذَرٍّ، يَكُونُ فِى آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ يَلْبَسُونَ الصُّوفَ فِى صَيْفِهِمْ وَ شِتَائِهِمْ، يَرَوْنَ أَنَّ لَهُمُ الْفَضْلَ بِذَلِكَ عَلَى غَيْرِهِمْ، اولئِكَ يَلْعَنُهُمْ مَلاَئِكَةُ السَّمَاوَاتِ و الأَرْضِ».
📘 ای اباذر، در آخر الزمان گروهى مى آيند كه در تابستان و زمستان لباس پشمين مى پوشند و معتقدند كه اين كار، موجب مزيّت آنها بر ديگران است، حال آن كه اهل آسمانها و زمين، آنان را لعنت مى كنند.
📗 مرحوم علاّمه مجلسى رحمه الله اين حديث را در كتاب عين الحيات نقل كرده و بعد از آن فرموده: اى عزيز، اگر عصابه عصبيت را از ديده گشايى (یعنی تعصب را کنار بگذاری) و به عين انصاف نظر نمايى، همين فقره اى كه در اين حديث وارد شده، براى ظهور بطلان طايفه مبتدعه صوفّيه كافى است، قطع نظر از احاديث بسيار ديگر كه صريحاً و ضمناً بر بطلان اطوار و اعمال ايشان و مذمّت مشايخ و اكابر آنها وارد شده است.
📕 حديث مذكور را، حسن بن فضل طبرسى، در مكارم الأخلاق ص ۴۷۱ نقل كرده است. ايشان در قرن ششم هجرى مى زيسته و شيخ طوسى در قرن چهارم هجرى زندگى مى كرده است، يعنى اين حديث ششصد سال قبل از محقق اردبيلى در كتب علماء شيعه نقل شده است.
8⃣ مرحوم شهيد اوّل، اعتراض صوفّيه به امام رضا عليه السلام را نقل مى كند:
📙 «قال له الصّوفيّة: إنّ المأمون قد ردّ هذا الأمر إليك، و أنت أحقّ النّاس به، إلاّ أنّه تحتاج أن تلبس الصّوف و ما يحسن لبسه. فقال عليه السلام: ويحكم إنّما يراد من الإمام قسطه و عدله؛ إذا قال صدق، و إذا حكم عدل، و إذا وعد أنجز».
📘 صوفّيه به امام رضا عليه السلام گفتند: مأمون امر حكومت و امارت را به شما داده است و شما سزاوارترين مردم به آن هستيد إلاّ اين كه پشمينه و آنچه كه پوشيدنش نيكوست بپوشى.
امام عليه السلام فرمود: واى بر شما از امام خواسته شده كه با عدالت و قسط رفتار نمايد هرگاه سخن بگويد صادق باشد و هرگاه حكم كند عدل باشد و هرگاه وعده دهد وفا كند.
📗 تاريخ شهادت شهيد اوّل ۷۸۶ هجرى است، يعنى حدود دويست سال قبل از محقق اردبيلى زندگى مى كرده. همين روايت را به طور مفصل، ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ذكر مى كند:
📕 «و روى أنّ قوما من المتصوّفة دخلوا خراسان على على بن موسى الرضا فقالوا له إنّ أميرالمؤنين فكر فيما ولاه اللّه من الأمور فرآكم أهل البيت اولى الناس أن تؤوا الناس و نظر فيك من أهل البيت فرآك اولى الناس بالناس فرأى أن يرد هذا الأمر إليك و الإمامة تحتاج إلى من يأكل الجشب و يلبس الخشن و يركب الحمار و يعود المريض فقال لهم إن يوسف كان نبيا يلبس أقبية الديباج المزورة بالذهب و يجلس على متكآت آل فرعون ويحكم إنما يراد من الإمام قسطه و عدله».
📕 صوفيان به امام رضا عليه السلام گفتند: مأمون فكر كرد و رأى او چنين شد كه ولايت امور را به تو بدهد، ولى امامت، حقّ كسى است كه غذاى سفت بخورد و لباس زبر بپوشد و سوار الاغ شود و به عيادت مريض برود.
امام عليه السلام فرمود: يوسف با اين كه پيامبر بود قباها و ديباهاى مطلاّ (طلا بافت) مى پوشيد و بر مسند آل فرعون تكيه مى زد و حكم مى راند واى بر شما! از امام عدالت و قسط خواسته شده.
📙 تاريخ وفات ابن ابى الحديد معتزلى، ۶۵۶ قمرى است و تاريخ وفات محقق اردبيلى ۹۹۳ قمرى است يعنى حدود سيصد و چهل سال ميانشان فاصله بوده است.
📘 همين حديث را مرحوم علاّمه مجلسى در بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۱۲۰ از ابن ابى الحديد نقل مى كند و در ج ۱۰، ص ۳۵۱ از شهيد اوّل نقل مى كند.
✅ نتيجه آن كه احاديث مذمّت صوفّيه، منحصر در حديقة الشيعه نيست.
@hadise_shia