eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یا ولی الله کشیده از همان آغاز، نرجس انتظارش را نه چندین روز و شب، نُه ماه خالص انتظارش را ولایت گر که شد معیار و روضه گر که شد مقیاس برای شیعیان کردند شاخص انتظارش را اگر شب منتظر باشی برای دیدن خورشید یقین اینگونه بهتر می‌کنی حس انتظارش را فقط فصل بهار و فصل تابستان نشو خیره مکش ای پنجره اینگونه ناقص انتظارش را پرانده با شمیم خویش شب بو عطر نامش را کشیده با همان یک چشم نرگس انتظارش را مفاتیح الجنان صد جلد دیگر داشت در توشیح اگر می‌گفت مرحوم محدث انتظارش را نه تنها آل یاسین و سمات از او نشان دارند نوشته در امین‌الله و وارث انتظارش را شده کرب و بلا آیینه‌ای از مُنتظرها پس کشیده موقع جان دادن عابس انتظارش را منم من روضه‌ی عباس تا اینکه بیاید او کشیدم در خودم مجلس به مجلس انتظارش را  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
غریب و زار عاشقم تو آمدی بهار شد ، من از بهار عاشقم دلم چه بی قرار شد ، چه بی قرار عاشقم مرا به دار هم کشی ، دست ز تو نمیکشم به خنده ام نگاه کن ، به روی دار عاشقم تو بهترین ترانه‌ای ، سرود عاشقانه‌ای تو نازدانه‌ای و من ، ترانه وار عاشقم تو خوبِ خوبها و من ، بد بدان عالمم بخر مرا ثواب کن ، گناهکار عاشقم هزار جمعه چشم ‌من ، شدست چشمه‌ی غمت نیامدی! هنوز هم ، هزار بار عاشقم هزار سال بعد تو ، خوشی ندیده روزگار بدون تو در این شب ، سیاه و تار عاشقم هوای جمعه های من ، پر است از غریبی ات غروب جمعه بیشتر ، غریب و زار عاشقم تو آه سرد میکشی ، من انتظار میشکم تو را ندیده ام ولی ، در انتظار عاشقم عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بهاری نمانده است در راه مانده ایم و سواری نمانده است از ردّپای رفته غباری نمانده است از شهرهای یخ زده بیرون زدیم و باز کوهیّ و سرپناهی و غاری نمانده است ماندیم تا بیاید و بر ما گذر کند دیر است آنقدر که مزاری نمانده است تقویم ها ورق ورق از ما جدا شدند تا سالهای سال بهاری نمانده است هر صبحمان دو پنجره پر بود از انار هی دست می بریم و اناری نمانده است یا اینکه مرد ندبه ما را نیامده است یا آمده است گاه و گداری ، نمانده است بر جمکران ندبه شدن خط کشیده ایم آدینه ی قرار مداری نمانده است یک روز هم می آید و می بیند آن سوار تنها نماز خوانده و یاری نمانده است محسن ناصحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
وقتی غزل به عشقِ تو آغاز می شود بال وُ پَـرِ پـریدنِ من باز می شود وا می شود زبانِ قلم می شود غزل دارد غَزل نوشته اَم اِعجاز می شود هیچم ولی همین که تو را می زنم صدا عرشِ خدا اسیرِ همین ساز می شود لطفِ خـداست نوکـری آلِ فاطمه پس صوتِ دلخراشِ من آواز می شود این نابَلَد همین که به مضمونِ تو رسید استادِ فَـنُّ و قافـیه پَرداز می شود تو آمدی وُ سامـره شد سُـرِّ مَن رَایٰ دارد زمان زمانه یِ پرواز می شود آقا مرا مسـافرِ سردابِتـان کنید با یک نگاه زائرِ چِشمانِتان کنید جان می دهم برایِ همین لحظه یِ وصال بیداری اَم کـنارِ تو شیرین تر از خیال حس می کنم کنارِ تواَم پایِ پرچَـمَت بیخودکه نیست اینهمه احساس وُ شور وُ حال یاایـُّهاَ العَـزیز به کامَـم عسل بریز آقا بِدِه جـوابِ مرا پیش از سوال کِی می شود که سر بِگُذارم به پایِ تو پس کِی به این گدایِ حرم می دهی مَجال زیباترین سروده یِ شبهایِ شعـرِ ما اِی کاش اِتصّـال شود ختمِ اِنفِـصال باران که می زند به خودم می دهم اُمید آمـد نویدِ آمـدَنَت با همـین رِوال باران زد وُ هـوایِ دلم روبه راه شد خورشید مستِ دیدنِ این قُرصِ ماه شد ای قرصِ ماهِ فاطمه قَدری سخن بگو عجـِّل علیٰ ظهورِکَ یابن الحـسن بگو روزِ کـمالِ دینِ خـداوند آمده از دلبرِ زمیـن وُ زمان یارِ من بگو از آرزویِ تَک تَکِ خـدمـتگزارها از آخرین ولی وُ یَلِ بُت شِکن بگو از مهربانی نَبـی وُ هیـبَتِ عـلی از مادر وُ دعایِ حسین وُ حسن بگو از لحظه هایِ راز وُ نیاز وُ عبادَتَش از علمِ باقری وُ صداقت…. سخن بگو از کَـظمِ غِیـظِ کاظمی وُ رأفـتِ رضا از جود وُ از هدایت وُ از حُسنِ ظَن بگو آمد چکـیده یِ همه یِ خلقَـتِ خدا هفت آسمان نشسته سرِ راهِ سامرا دارد دوباره می رسد از سامرا خبر داده به لطفِ حق شجـرِ سامرا ثَمر دور از دو چشمِ توطئه وُ فتنه وُ نِفاق دارد عروسِ فاطمه بَر دامَنَش پسر از رویِ انتظارِ ظهورش چقدر خوب…. تشخیص داده می شود اِنگار خیر وُ شر یا جامِعُ الائمـّه….وَ یا کاشف الکروب اِی نور چشم فاطمه مهدیِ منتَـظَر نادِ علی بگـو وُ به دادِ دلم برس یا فارِسَ الحِجاز…. علمـدارِ دادگر هر کس خدا برایِ خودش انتخاب کرد بی سر به شوقِ دیدنِ تو می دَوَد به سَر آقا اگـر اِشاره کنی می دَهَـم سَرَم مُردَن به عشقِ توست همان نذرِ مادرم آقـا تمـامِ ایل وُ تَـبارم فدایِ تو یک عمر گفته اَم که بمیرم برایِ تو قرآن بخوان کمی دلِ داوود را بِبَر رویایِ اهـلِ عـرش شده ربَّنـایِ تو یوسف هزار بار صدا زد که جانِ من… قـربانِ یک نگاهِ تو وُ رونَـمایِ تو تو آمدی شبیهِ عمو سفره وا کُنی حاتم شود گدایِ تو در سَرسَرایِ تو یک سالِ دیگر از تو شدم دور دلبرم این مبتـلایِ تو شده درد وُ بلایِ تو آقا بیا وُ حـالِ مرا رو به راه کن تا عاشقانه پَر بزنم در هـوایِ تو عالَم به شوقِ آمَدَنت ندبه خوانِ توست چشم انتظارِ تو حـرمِ عمّه جانِ توست حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
رتّل القران رتّل القران امّا باده را ترتیل کن روزگار دشمنت را سرگذشت فیل کن از سیاهی ها ببر اندیشه ی پیکار و پس آیه نصرُ منَ اَلله را خودت تاویل کن همچون هفتاد و دو تن سر از سران روزگار سیصد و اندی بیاور امر کن تحمیل کن چشم من در روزه ی نادیدنش جانا گرفت عید فطر ما عطا کن روزه را تعطیل کن قلب یعقوبت شکسته تازه کن اندیشه را سوره ی یوسف بیاور آیه ای تنزیل کن زنده ها گر مرده اند بهر تمنای غمش مردگان را زنده کن ساغر بده تقتیل کن رستم و سهراب هم، از مرگِ هم رنجیده اند خان آخر را ببر شهنامه را تکمیل کن تا که من عهد تماشایت بخوانم بر غزل حرمتِ دیدار رخ را بهر جان تحلیل کن دیده ی یعقوب زخم است از تمنای وصال عطر پیراهن بیاور سال را تحویل کن فوت آخر را بکن این کوزه گرها مرده اند با دمت آدم بساز و اندکی تعجیل کن ذوالفقارت را به حرف آور ولیکن بعد از آن سوره ی والعصر را با صبر خود تکمیل کن چون به دریا ریختی خاکستر فرعونیان خواهشا از شیخ کاشی هم کمی تجلیل کن سید علی حسینی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ya hossein.mp3
5.02M
💢 شبهای جمعه بفرمایید روضه 💢 ⚫️ سخنران : استاد دارستانی ⚫️ روضه : حاج مهدی میرداماد 🔺کانال : @hadithashk 🔺 سایت: www.hadithashk.com 🔺
چشم به راه تو جمعه ها خسته و دلگیرتر از هربارم جمعه ها چشم به راه تو فقط میدوزم بغض در راه گلو مانده ولی میشکند مثل یک شمع در این ظلمت شب میسوزم تو هم از دوری و از فاصله ها بیزاری نکند از من بی حوصله دلگیر شدی یازده قرن نبودی بیا...دیر شده پسر حضرت زهرا(س) چقدر پیر شدی ما همه غرق گناه و تب دنیا داریم روز و شب در پی پولیم پی یک سودیم گله از وضع بد جامعه کردیم فقط یاد این غیبت طولانی تو کی بودیم؟ تو فراموش شدی بگذر اگر رک گفتم یاد تو از سر دیوانه و عاقل ها رفت کوچه ها بی تو چه سرد است ببخشید اگر نام زیبای تو از سر در منزل ها رفت... آمدم توبه کنم دست بکش بر سر من خواهشا قول بده تا که ز یادت نبری لقمه نانی بده محتاجم تر از هربارم بخدا خسته ام از معصیت و دربه دری قول دادم که کنار تو بمانم فقط قول دادم که دگر از بغلت جُم نخورم کمکم کن که در این وادی وانفساها آب و نان از قبل کیسه ی مردم نخورم حسین خیریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دردانه ی حسین با طعم خنده های تو دنیا از این به بعد نشناخت فصل فصل سر از پا از این به بعد ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان در چهره ی تو حضرت زهرا از این به بعد دردانه ی حسین شدی و چنین شدی عشق علیِ اکبر لیلا از این به بعد تو آمدی و لفظ عمو تازه پا گرفت تکمیل گشت معنی بابا از این به بعد تو گفته ای و عمه ی سادات گفته اند در روضه ها به زینب کبری از این به بعد هم دختر حسینی و هم مادرش،شدی معنای لفظ ام ابیها از این به بعد کم کم در این مسیر می آید به گوشمان لفظی شبیه روضه بفرما از این به بعد پایان این غزل همه روضه ست گریه کن با گوشواره و تَرَک پا از این به بعد لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دختر سلطان کربلا نسیمی آمد و درهای آسمان وا شد در آسمان مدینه ستاره پیدا شد همینکه غنچه‌ی یاسی دگر شکوفا شد خبر رسید دوباره حسین بابا شد سحر شد و شرف‌الشمسی از سما آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد عروس فاطمه این بار دختر آورده برای حضرت صدیقه کوثر آورده چه کوثری، چه بگویم چه گوهر آورده برای حضرت ارباب، نوبر آورده دهید مژده که نوری ز کبریا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد لباس پولکیِ این بنفشه الماس است و عطر و بوی تنش از عصاره ی یاس است شبیه فاطمه این نازدانه حساس است و در شگفتی‌اش این بس، عموش عباس است بشیری آمد و گفتا گل خدا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد به روی دست اباالفضل تا تبسم کرد فرات، از هیجان در خودش تلاطم کرد کبوتری به مناره شد و ترنم کرد فرشته دور و برش، دست و پای خود گم کرد حسین را گلی از باغ هل‌اتی آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد کشیده پای لبش قطره قطره دریا را اسیر خویش نموده وجود سقا را نوشته‌اند به پایش نگاه زهرا را و زنده کرد به یک یاحسین، دنیا را برای تهنیت از عرش، مرتضی آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد نگینِ شمسیِ انگشتر علمدار است کنار حضرت ارباب، گرم اذکار است علیِ اکبر لیلا بر او گرفتار است جمال حضرت زهرا در او پدیدار است ستاره‌ی شب تاریک نینوا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد چه قدر غنچه‌ی لبهای او عسل دارد گرفته شاخه‌ای از یاس و در بغل دارد که گفته دختر ارباب ما بدل دارد ؟ به زیر هر قدمش کوهی از زُهَل دارد کسی به شکل بشر با فرشته‌ها آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد کلام و حرف خدا بوده ذکر آغازش همیشه و همه جا بوده عمه هم‌رازش حسین، از دل و جان می‌خرد به دل نازش به روی دوش ابالفضل اوج پروازش بهشت گفت، بهشت من از کجا آمد؟ رقیه دختر سلطان کربلا آمد   رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مثل هرشب که باده میخواهیم آمدیم و زیاده میخواهیم جام خالی و دست خالی تر گرچه از ما نمی ستاند زر می دهم جان برای باده ی او سجده آرم به پای باده ی او درِ میخانه حاجتی داریم  ساقی با کرامتی داریم أن قریب است مستمان بکنند مست جام الستمان بکنند ساقی ما ز بس جوانمرد است بین این بزم کاتبم کرده است  روح تازه به هست من دادند قلم عشق دست من دادند تا دم مرگ میزنم فریاد هر که ساقیست خانه اش آباد مینویسم چقدر با عشق است ساقی نازدانه را عشق است بس که مِی خورده این قلم با من دفترم گشته است تَردامن با قلم خوش به حالمان باشد رقص مستی حلالمان باشد مست مستیم عالمی داریم عهد و پیمان محکمی داریم عهد بستیم تا که جانی هست جوهری هست و زندگانی هست از خُم هیچ کس سبو نزنیم جز سه ساله به غیر رو نزنیم مدد از آن سه ساله می جویم بسم ربِّ الرّقیه میگویم آتش عشق را به پا کردم به خداوند اقتدا کردم اول کار یا علی مددی یل کرار یا علی مددی پا نهادم به راه بسم الله با توسل به شاه بسم الله عشق جانانه میکنم امشب مدح دردانه میکنم امشب تا ابد هم از او دمادم خواند مدح او ناتمام خواهد ماند دل پاکش شدید بابایست خنده هایش عجیب زهرایست می برد او دل ملائکه را تکیه داده به تاج و تخت خدا بخدا که تمام ایمان است عاشق او فقط مسلمان است  معنی واژه ی مسلمانیست غیر از این هر که گفته نادانیست یک تنه کرده کار صدها مرد با همان سن کم بزرگی کرد زنده اسلام از قیامش شد سند ملک دین به نامش شد خود امام و امامه اش زینب مهر و امضای نامه اش زینب دارد او سلطه بر قلمروء عشق کعبه در سجده است رو به دمشق️ در کمالات و رتبه بی همتا مستمند نگاه او موسی معنیِ کاملی ز اعجاز است دم عیسایی اش نبی ساز است موج عشق است در دل دریاش میچکد عصمت از قد و بالاش روزیِ انبیا ز کیسهء اوست هرچه از دوست میرسد نیکوست ز عنایات ذات رحمانی هرکه را داده است عنوانی به یکی ربنای عرفانی به یکی خاتم سلیمانی به یکی داده چشم بارانی به یکی سجده های طولانی به یکی باده های روحانی به یکی مستی دعا خوانی به یکی شور و شوق ربانی به یکی آنچه را نمیدانی چشم یعقوب هم چراغانی زانکه یوسف شدست کنعانی به یکی داده ملک و انگشتر به خلیل خدا سپرده تبر داده ایوب را صبوری تا بشناسد جناب زینب را نوح اگر شد ز خشم طوفان رد از عنایات این سه ساله بود با توسل به دامنش عیسی دیدهء کور را کند بینا صالح از لطف لیلیِ افسون شتر از کوه میکشد بیرون بهر اینان کمک ز غیب رسد گر که گویند یا رقیه مدد تا که گویند یا رقیه مدد تازه اعجازشان عیان گردد میشود اژدها عصای کلیم میشود نور نار ابراهیم میشود چاک سینهء صد نیل میشود حفظ خون اسماعیل میشود سوی منزلش راهی حضرت یونس از دل ماهی میشود شاه آن فتادهء چاه گر که گیرد مدد ز دختر شاه شهر کنعان مریض او گردد صد زلیخا کنیز او گردد️ عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
الهی به رقیه هر اهل دلی یافته راهی به رقیه پس رو زده با کوه گناهی به رقیه هروقت نشسته ست سر شانه ی عباس تقدیم شده منصب شاهی به رقیه هر جا سخن از راه رسیدن به خدا شد داده دل ما زود گواهی به رقیه هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع انداخته با گریه نگاهی به رقیه مدیون حسینیم که داده دل ما را گاهی به علی اصغر و گاهی به رقیه وا شد گره از مشکل ما تا که شب قدر ده مرتبه گفتیم : الهی به رقیه  مجتبی خرسندی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نوه ی فاطمه گهری از صدف خون خدا آمده است گلی از طایفه ی آل عبا آمده است برکه ای از دل دریای کسا آمده است گوییا جلوه ی خاتون نسا آمده است هیچ دانی که چرا؟ بهر کجا آمده است؟ ثمری از ثمر کرببلا آمده است خانه ی خون خدا گشته چراغان امشب به زمین فوج ملائک شده مهمان امشب مطلع مهر شده منزل جانان امشب ماه از شرم رخش سر به گریبان امشب خجل از پرتو او انجم تابان امشب نوه ی محترم شیر خدا آمده است این که خود طایفه ای نیک و مکرّم دارد این که بر بام فلک بیرق و پرچم دارد فخر بر هاجر و آسیه و مریم دارد از دل آل علی مُحرم و مَحرم دارد شیر زاده ست و به سر شور محرم دارد دختر حضرت فرزند منا آمده است نوه ی فاطمه هم جلوه ی کوثر دارد نوه ی فاطمه هم خلق پیمبر دارد نوه ی فاطمه هم هیبت حیدر دارد نوه ی فاطمه هم دست به محشر دارد نوه ی فاطمه هم ارث ز مادر دارد کوثر دیگری از جنس وفا آمده است پیش درگاه شما فخر تبارم این است هر چه دارم ز شما دار و ندارم این است سرورم پیش شما پیشه و کارم این است نام من خادمتان کنیه که دارم این است از ازل تا به ابد ذکر شعارم این است (عبد پابست توام) خیز گدا آمده است بخت یارش شد و وقت سفرش پیش آمد سفر خانه ی حق با پدرش پیش آمد با عموی ز قمر خوبترش پیش آمد کنج ویرانه ی غم در گذرش پیش آمد باز دیدار پدر گر چه سرش پیش آمد گفت ای عمه بیا راس جدا آمده است  داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹