eitaa logo
حدیث اشک
6.8هزار دنبال‌کننده
41 عکس
83 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
نشسته‌اند فقیران که نونوار شوند به حالشان نظری کن که برقرار شوند گرفته‌ای به بغل هر که را پشیمان شد خودت اجازه ندادی که شرمسار شوند من از شلوغی روز حساب می‌ترسم گناه‌هام مبادا که آشکار شوند اگر تو روی خوش از بنده‌ها بگردانی بدون شک همه بدبخت روزگار شوند عذاب اگر برسد بر سر گنهکاران نمی‌رسند که آماده فرار شوند حریف سرکشی نفس خود نخواهم شد تمام لشکر ابلیس هم مهار شوند گناهکارتر از من میان مردم نیست مرا ببخش بقیه امیدوار شوند اگر حلاوت عفو تو را کمی بچشند بعید نیست ملائک گناهکار شوند دعا کنیم برای زنان بدکاره به آبروی خدیجه درست کار شوند می‌آید آن شب عیدی که دشمنان علی مقابل همه عالم ذلیل و خوار شوند هزار شکر شدم مبتلای عشق حسین خدا کند همه مانند من دچار شوند به سوی عفو رود کشتی نجات حسین خبر دهید گنهکارها سوار شوند رباب! غصه نخور کودکت چنان بشود همه دخیل به این طفل شیرخوار شوند @hadithashk
نمی‌ماند همیشه روزگار ما به این منوال مبدل میکند اوضاع را ، به احسن الاحوال یقین دارم خدا ، بی واسطه ما را نگاه انداخت که رزق ما ز دستان خدیجه می‌رسد امسال @hadithashk
ای مهربان بانوی پیغمبر خدیجه ای محو خلق و خوی پیغمبر خدیجه ای قدرت بازوی پیغمبر خدیجه ای قوت زانوی پیغمبر خدیجه مداح تو پیغمبر و زهرا و حیدر تو کیستی بانو!؟ هزار الله اکبر در اول وصفت زبان از پای افتاد در مدح تو عقلم به جایی قد نمی‌داد مثل تو در اسلام الهی بیشتر باد سلمان، ابوذر، مالک و عمار و مقداد مدیون تو هستند دینداری‌ِّشان را از نان تو دارند نام جاودان را مدح تو را باید که پیغمبر بگوید یا غیر او صدیقۀ اطهر بگوید شاعر چرا گوید؟ چرا ابتر بگوید؟ شاعر دگر خاموش تا حیدر بگوید ای مادر حوریۀ دنیا! خدیجه! زهرا در آغوش تو شد زهرا؛ خدیجه! وقتی رسول‌الله در میدان جنگ است، در پشت جبهه یاوریِّ تو قشنگ است گفتی به ما دنیای بی اسلام، ننگ است دل بی علی دل نیست آری تکه‌سنگ است ثروت اگر که خرج دین باشد می‌ارزد وقف امیرالمؤمنین باشد می‌ارزد اسلام اگر بعد از هزار و چارصد سال امروز بیش از هر زمان دارد پر و بال امروز اگر داریم حبّ احمد و آل امروز اگر از ترس، کافر می‌شود لال امروز اگر تدبیر دشمن بی‌نتیجه‌ست از لطف نام حیدر و نان خدیجه‌ست درد رسول‌الله را تسکین تو بودی در عاشقی هم قابل تحسین تو بودی بیداری اسلام را تضمین تو بودی الگوی زهرا در دفاع از دین تو بودی ایثار کردی فاطمه ایثارگر شد وقتی برای جان مولایش سپر شد زهرا در آتش سوخت تا حیدر بماند تا فتنه‌های دشمنان ابتر بماند در شعله‌ور شد، محسن و مادر... بماند مرثیۀ مکشوف میخ در بماند اف بر تو ای دنیا که هستم از تو خسته دستان حیدر بسته شد، زهرا شکسته زهرا به زینب داد درس استقامت تا او شود الگوی صبرِ در مصیبت اما امان از لحظه‌های تلخ غارت زینب تک و تنهاست؛ آن هم در اسارت یک دست بر سر داشت تا معجر نیفتد دست دگر بر ناقه تا دختر نیفتد @hadithashk
مقدر بود زهرا جان ختم الانبیا باشد علی هم دست در دست نبی دست خدا باشد مقدر بود در دست رسول اله و اولادش زمین باشد زمان باشد تمام ماسوا باشد میان بانوان عالم اما یک نفر باید که محبوب حبیب اله، عشق مصطفی باشد علی آیینه احمد حسین آیینه زهرا ولی آیینه روی خدیجه مجتبی باشد به پاس زحمتش در راه دین زهرا نصیبش شد علی داماد او گردید تا حقش ادا باشد از او محروم شد دنیا و گرنه فاش می‌دیدند که او هم در حدیث فاطمه تحت الکسا باشد نه تنها خود کریمه، مادر نسل کریمان است که هم خیرالنسا هم مادر خیرالنسا باشد به این بانو فقط کافی‌ست چیزی منتسب گردد پیمبر دوستش دارد خزف باشد طلا باشد عجب حسن ختامی! ده شب ماه خدا دارد نفس‌های خدیجه ضامن هر ربنا باشد اجابت را میان دست خود ناگاه می‌بیند اکر نام خدیجه مُهر آن دست دعا باشد نه تنها ما حسین از تربت او توشه می‌گیرد عجب شأنی! که قبرش ملجأ آل عبا شد کسی که نام او قبل از انا بن الحیدر کرار رجزهای حسین بن علی در کربلا باشد چنان باغ فدک در روز روشن غصب شد نامش که ام المومنین تنها بر این مادر روا باشد کسی که هستی‌اش خرج خدا شد لحظهٔ آخر تقاضایش ز احمد با خجالت یک عبا باشد عبا را داد، اما جبرئیل آخر کفن آورد عبا اما به گوش گریه کن‌ها آشنا باشد سر حرف عبا غم در دلم لنگر می‌اندازد مرا یاد عبای شانهٔ حیدر می‌اندازد عبایی که میان آتش پشت در خانه علی با گریه آن را بر روی مادر می‌اندازد عبا در کربلا هم آمد و مشکل گشایی کرد عبا ما را به یاد قامت اکبر می‌اندازد عبا جای دگر ما را دوباره یاد آن تیری که بیرون آمده از حنجر اصغر می‌اندازد @hadithashk
شب و فضای حرم هرچه خواستم دارد فقط حضورِ تو را ای بهار  کم دارد کجا رسد به تو مکتوب گریه آلودم که باد هم نبرد کاغذی که نم دارد* مرا به بزمِ مناجات خویش مهمان کن که با صدای تو لطفی‌دگر حرم دارد تویی تو ماه‌ِمبارک که هر سحر رویت هزار فیض بر این ماه محترم دارد غریب و خسته به درگاهت آمدم رحمی* نگاه کن که به دلی که هزار غم دارد فقط میان قنوتی به یاد ماهم باش خدا به دست تو الطافِ دم به دم دارد سیاه نامه‌‌ی مارا  خدا به کس ندهی بده به آنکه فقط چشم او کرم دارد مرا هزار امید است و هر هزار تویی* اگرچه راهِ وصالِ تو  پیچ و خم دارد نمی‌رسد به حضورت کسی مگر آنکه به زیر بار غمت شانه‌های خم دارد به پیرزن نظری کن به جان مادرتان هوای کرببلا اشک مادرم دارد.... *منسوب به جناب صائب *حضرت حافظ *بهبهانی @hadithashk
عصمت به غیر نام تو بانو سخن نداشت عفت عزا گرفته، به جز تو محن نداشت حق داشت مصطفی که چنین بی قرار بود غیر از گل وجود تو گل در چمن نداشت گریه کن تو فاطمه و نوحه خوان نبی بزم غمت به غیر علی سینه زن نداشت شد داغدار تو نبی، ای بانوی حجاز چون تو نبی به خانه کسی شیرزن نداشت از آسمان برای تو آمد کفن ولی در کربلا حسین عزیزت کفن نداشت تازه اگر کفن به تنش می‌رسید، باز حاجت نبود بر کفنی، چون که تن نداشت او را همه به گودی گودال می زدند یک جسم پاره پاره که نیزه زدن نداشت میخواست پاشود طرف خیمه ها رود از روی خاکها نفس پاشدن نداشت عریان تر از تن نوه‌ی تو تنی نبود او روی خاک بود و به تن پیرهن نداشت در زیر نعل تازه تنش پخشِ دشت شد صد تکه شد بدن، بخدا یک بدن نداشت @hadithashk
انالله و انا الیه الراجعون @hadithashk
تو راه آمدی نشدم سر به راه ، نه یک روز من تمام نشد بی گناه ، نه نامه سیاه آمده ام سوی تو ولی این غیر ممکن است روم رو سیاه ، نه با اینکه نیست بین بساطم به غیر آه اما به جز تو نیست خریدار آه ، نه اینجا عِقاب یا که جزایش محبت است کس نا امید نیست در این بارگاه نه ما را کسی نذاشت محل ، تو گذاشتی ما را کسی نداد به جز تو پناه نه من هر چه ام گدای حسینم نگو به من جان حسین فاطمه روحی فداه ، نه از بچگیم کارگرم در حسینیه این عمر با حسین نگشته تباه نه یک کوفه را حسین به حاجت رسانده پس گودال بود بیت کرم ، قتلگاه نه این پادشاه ، دوش نبی بوده مرکبش با مرکبت نرو ،روی این جسم راه نه... @hadithashk
آقای من گم کرده است راه و به سامان نمی رسد آن دل که بر ارادت خوبان نمی رسد دست توسلی که ندارد یقین وصل هرگز به پای بوسی جانان نمی رسدبهتر بود که هیزم دوزخ شود فقط آن منبری که عطر تو از آن نمی رسد پلکی بزن که بر سر این شهر سوخته بی اذن چشم های تو باران نمی رسد در این هوای برزخی آخر الزمان دل مرده ایم و بی تو به ما جان نمی رسد چشمی سفید تا نشود در فراق یار از یوسفش نسیم به کنعان نمی رسد یک مصرع است مرهم این انتظارها دنیا تو را ندیده به پایان نمی رسد  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
برسه به روح «حسین بختیاری» تمام طاعت من چشم های گریان است هوای چشم ترم صبح و شام باران است به پلک زخم تو سوگند چشم ما خون شد به پلک زخم تو ، گریه تمام ایمان است تمام عمر دویدیم در بساط شما و کاش لحظه مرگم که خط پایان است - بیایی و دلِ سیری نگاه تان بکنم که خواهش همه ی عمر ما ز سلطان است به قول بیتی از آن روضه خوان دلخسته که حال بار سفر بست و بر تو مهمان است بغل بگیر مرا احتیاج من بغل است بغل بگیر وگر که به قیمت جان است پسم نزن که بجز تو مرا پناهی نیست مثال ما و تو مانند دست و دامان است فدای آن تن صد پاره روی رمل روان فدای آن تن بی جان که در بیابان است سرت به روی سنان رفت و خواهرت میدید تنت به ریگ روان زیر سم اسبان است فدای آن تن مجروح و تکه تکه شده که پیش چشم عزیزان شاه ، عریان است عیال تو وسط شمر و خولی و اخنس به شام رفت و به شامات ، بین ویران است تو نیزه خوردی و کعبِ نی اش به زینب خورد و حال خواهر مظلومه بین زندان است هر آنکه دشمن تو بود ، خواهرت را زد عیال پیر خرابات بین عدوان است کدام چشم بگرید به داغ های دلش که داغ های دل خواهرت فراوان است رقیه بین خرابه به خاک ها یخ زد و عمه ای که کتک خورده است و حیران است @hadithashk