زمانی چند از مرگ نبی نگذشته بود ، آری
که در اسلام آوردند ، بدعت های بسیاری
همان ها که همیشه در مدینه مدعی بودند
نشان دادند از خود ، بعد پیغمبر چه رفتاری
پس از مرگ پیمبر ، از تمام مردم آن شهر
نداده یک نفر بر حضرت صدیقه دلداری
نباید گفت با نامحرمان این داغ را اما...
کجا باید بریم این غم؟ چه سازیم این گرفتاری؟
که دور خانه ی حیدر ، امیر و فاتح خیبر
هجوم گرگ ها بود و رجزخوانیِ کفتاری
یکی فریاد میزد بر سر ناموس پیغمبر
یکی بهر اهانت بر علی میکرد هرکاری
میان آن همه زندیق ، بین آن همه کافر
خلیفه آمد و میکرد در دعوا جلوداری
بدانید ای مسلمانان ، خلیفه مادرم را کشت
به خود آیید ای مردم ، بس است انقدر بی عاری
من از آن قوم که آتش بپا کردند پشت در
کنم با هر زبان و شیوه ای ابراز بیزاری
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#پوریا_باقری
@hadithashk
بانوی پر دردم مداوا میشد ای کاش
از بستر بیماری اش پا میشد ای کاش
باران رحمت میشد از چشم تو جاری
با عطر یاست میشود دنیا بهاری
با چشم کم سویت نگاهم کردی بانو
آشفته بودم روبه راهم کردی بانو
تنها تو کردی اعتنا بر هر کلامم
تنها تو میگفتی "علیکم" بر سلامم
یک جای سالم پس چرا در پیکرت نیست ؟
جز دشت آلاله میان بسترت نیست؟
سرچشمه ی باغ پر از احساس هستی
تنها پناهم در عوام الناس هستی
برخیز و برکش پرده از رازی دوباره
اعجاز کن با چادر ، اعجازی دوباره
من بی وضو نام تو را هرگز نبردم
وقتی هزاران آیه در وصفت شمردم
با این قد تا خورده ، آبم کرده ای باز
جارو نکش ، خانه خرابم کرده ای باز
دستاس را حرکت درآوردی نفهمم
هر بار پیراهن عوض کردی نفهمم
این درد بازو در قنوتت حرف دارد
طرز نگاه در سکوتت حرف دارد
برخیز و برپا کن شکوه آیه ها را
لبریز از خیر و دعا همسایه ها را
بالاتر از ادراک مردم شد مقامت
هرگزنشد در کوچه حرف از احترامت
قربانی دست حسودان غدیری
وقتی که رفتی حق خود را پس بگیری
بعد از گذر از کوچه هم رنگ غروبی
می خواستی اذعان کنی همواره خوبی
چون کشتی بشکسته پهلو میگرفتی
من محرمت بودم ولی رو میگرفتی
باشد نگو اما حسن دق میکند ...اه
شب ها میان خواب هق هق میکند ...اه
دیوار و درب کوچهها با من سخن گفت
آه از حسن آه از حسن آه از حسن گفت
ازضرب دست مردکی ناپاک میگفت
از زیور گوشت به روی خاک میگفت
عرش خدا را ضربت سیلی تکان داد
جای سرت را روی دیواری نشان داد
سخت است در دنیا بدون یار بودن
بی تو کنار سفره ی افطار بودن
اصلاً نمیخواهم که با این سر به زیری
حتی برایم لقمه ی نانی بگیری
روز گذشته چاره ای تدبیر کردم
لولای درب خانه را تعمییر کردم
میخی که شد دردسرت را کندم ازجا
آسیب زد بال و پرت را کندم از جا
خانُم ! بیا جان علی ترک سفر کن
از یادگار مُحسنت صرف نظر کن
با داغ تو می لرزد ارکان نمازم
کز چوب این گهواره تابوتی بسازم
حس میکنم دردی که روی دوش داری
وقتی که زینب را تو درآغوش داری
برخیز و بر احوال زینب مادری کن
فکری به حال لحظه ی بی معجری کن
باید بمانی تا رُخ ماهش ببوسی
آن دم که چادر سر کند روز عروسی
پاک و زلال و صاف تر از رود دجله
خوب است دختر را بَرد مادر به حجله
دیدم به نقش صورت خود غنچه داری
یک پیروهن ، چندین کفن در بقچه داری
فکری برای زینبت در کربلا کن
سرمایه ای در عصر عاشورا جداکن
غم نامه ای دیگر مهیا کن برایش
یک معجر و یک روسری تا کن برایش
این عهد را از روز اول با تو بستم
درقتلگه همراه زینب با تو هستم
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#مجید_قاسمی
@hadithashk
چه کسی دیده که خورشید زمین گیر شود
چشمه زندگی از زندگیش سیر شود
یک نفس آید و صد درد به همراه آید
گاه از روزنهای سیل سرازیر شود
آه طفلان همه آن است اجل زود رسد
آه مادر همه آن است اجل دیر شود
یک نفر آه کشد چند نفر گریه کنند
آینه چون شکند آینه تکثیر شود
ریسمان دید به دست علی از پا افتاد
گاهی از واقعه ای تلخ جوان پیر شود
بین دیوار و در از درد به خود می پیچید
گر که پهلو شکند درد فراگیر شود
آتش از چار طرف حلقه به دورش می زد
وای اسیری که در این شعله به زنجیر شود
میخی ای وای به در بود ولی کاش نبود
تا که با هر نفس فاطمه درگیر شود
هر چه کرد از وسط شعله نشد برخیزد
شعله می خواست که پروانه زمین گیر شود
یا علی گفت و به پا خاست و در کوچه دوید
زخمهایش نتوانست عنان گیر شود
دست انداخت که جان دو جهان را نبرند
یک غلاف آمد و نگذاشت جهان گیر شود
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#موسی_علیمرادی
@hadithashk
برای کارگر روضه هات شدن
میشه لطفا منم انتخاب کنی
دست و بالم خالیه اما علی
میشه روی گریه هام حساب کنی؟
یادگرفتم از مرام فاطمه
جون بدم ولی دل از تو نکنم
تا فقط یه بار به چشم تو بیام
خیلی به این در و اون در می زنم
توی تاریخ اومده ، اهل زمین
قدر تو نمی دونستن ، آسمون!
یه روز از قدرت شمشیر دو دم
یه روز از صبر تو بند اومد زبون
هر جوری شده اذیتت کنن
بنا رو بر این گذاشتن آقا
این که وقت دیدنت سلام کنن
لیاقت می خواست ، نداشتن آقا
یه نفر تا تو رو دید توی مسیر
روشُ چرخوند و راهش رو جدا کرد
هر کسی پشت سر غیر تو رفت
توی هر دو دنیا پشت به خدا کرد
تو صف نماز بهت جا ندادن
تا شاید وقت دعاتو بگیرن
ولی بی خبر از اینکه نمیشه
جلوی دید خدا رو بگیرن
دوست دارم یه بار ببینمت تا که
قبل هر کسی بهت سلام کنم
قول دادی میای و باید دم مرگ
برای عرض ادب قیام کنم
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#شهریار_سنجری
@hadithashk
یافاطمه، ای ملک ارادتمندت
ای باغ بهشت علوی لبخندت
ایکاش که باشیم و ببینیم آنروز...
با آن« ۲ نفر» چه می کند فرزندت
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#سید_مجتبی_شجاع
@hadithashk
يا فاطمه س گداي حسين ع توييم ما
مسکين بي نواي حسين ع توييم ما
دستي بکش تو بر سر ما جان زينب س
سينه زن عزاي حسين ع توييم ما
اي عشق مرتضي ع که خدا خوانده کوثرت
مست از مي ولاي حسين ع توييم ما
يا فاطمه س ، به تربت پنهان تو قسم
مشتاق کربلاي حسين ع توييم ما
هم در مصيبت حسنت ع گريه مي کنيم
هم يار با وفاي حسين ع توييم ما
با آبرو و عزت اگر در جهان شديم
از برکت دعاي حسين ع توييم ما
ما گفته ایم حک بشود روی قبر مان
خاک در سرای حسين ع توييم ما
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#شعر_مناجات
#سید_مجتبی_شجاع
@hadithashk
من خریدار غمت هستم ابانا یا کریم
غصهدار ماتمت هستم ابانا یا کریم
گوشه صحرا گرفتی روضهای بی مستمع
من فدای زمزمت هستم ابانا یا کریم
اشک میریزی دمادم در عزای مادرت
مات و مبهوت دمت هستم ابانا یا کریم
بستری گردیده زهرا، کی عیادت میروی؟
پارکاب محکمت هستم ابانا یا کریم
از جراحاتش بگو، تا بشکنم بغض گلو
پس بگو گر محرمت هستم ابانا یا کریم
رو به قبله کردهام صدیقه را آه ای خدا
داغدار مریمت هستم ابانا یا کریم
پرچم مشکی خود را بر سرم حائل نما
ریشههای پرچمت هستم ابانا یا کریم
#شعر_مناجات
#فاطمیه
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محسن_راحت_حق
@hadithashk
آیا تحمل میتوان کرد این جفا را؟ نه
این خانهی خالیِ از تو، از صفا را؟ نه
حتی طبیبی هم به بالینت نیاوردم
آیا امیدی بود قلب مرتضی را؟ نه..
شاید روَد از یادم اشک چشمهایمرا
دست تو که از درد مانده در هوا را نه
در را عوض کردم ولی دیوارها ماندند
در را عوض میشد کنم دیوارها را نه
من کردهام بلند خیبر را به تنهایی
تابوت تو که بود هموزن صدا را، نه
اسما برای مرتضی تابوت را میساخت
من قبر خود را کنده ام قبر شما را نه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#ابوالفضل_امیر_مروتی
@hadithashk
گل شمّهای از آیهی تطهیر تو باشد
گر آینه در آینه تکثیر تو باشد
خود کیستی ای سورهی کوثر که حسینت
تا کربوبلا رفت که تفسیر تو باشد
بر سفرهی نان و نمکت دست علی هم
برداشت نمک را که نمکگیر تو باشد
اکسیر کنیز تو طلا کرد مِسم را
خود فضّه طلاگشتهی اکسیر تو باشد
در آب به تصویر کسی زل زده عباس
عشقش فقط این است که تصویر تو باشد
ای دستِ پر از پینه ز چرخاندن دستاس
عالم همه در گردش تقدیر تو باشد
در خوابِ شهیدان جهان یکّهسواریست
کِی میرسد از راه که تعبیر تو باشد
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#مهدی_جهاندار
#فاطمیه
@hadithashk
ای که با دست ورم کرده ی خود پای منی
با نفس های کمت نیز مسیحای منی
ماه ماه است عزیزم چه گرفته چه هلال ...
رو بگیری ز علی ، باز تو زهرای منی
ماندنت درد من و رفتن تو زجر من است
غم امروز منی ، حسرت فردای منی
آه زانو به بغل کردن من دیدنی است؟!
از پس پوشیه سرگرم تماشای منی
همه ی زندگی ام ،مرگ تمنا نکنی ...
خسته ای ، بی رمقی؟! باز تمنای منی
خواست دنیای مرا تیره کند ، سیلی زد
دشمنم نیز خبر داشت تو دنیای منی
رو به قبله مشو ای قبله ی بی سوی علی
یار بی صحبت من ، همدم شبهای منی
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#ناصر_دودانگه
@hadithashk
مثل من مظلوم بین ناس نیست
غربتی هرگز در این مقیاس نیست
نان حیدر بعد از این خون دل است
رونقی دیگر در این دستاس نیست
خسته تر آشفته تر پژمرده تر
از علی در بین این خناس نیست
آب آوردم بریزم بر روی
شاخه یاسی که دیگر یاس نیست
هیچ کاری مثل غسل پیکری
که در آتش سوخته حساس نیست
غسل زیر پیرهن لطف تو بود
لیک در دستم مگر احساس نیست؟
شستن خونابه خیلی کار برد
ور نه غسال تو را وسواس نیست
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#اسماعیل_روستایی
@hadithashk
آتش گرفتی ، سوختی پیش نگاهم
جانِ علی قربانِ تو ، پشت و پناهم
بین در و دیوار گیر افتاده بودی
انگار در ، تکیه زده به تکیه گاهم
بر زندگی ما شرر انداخت مسمار
سوراخ شد با پهلویت دستِ دعاهم
خوردی زمین در ازدحامِ مردها ؛ آه...
افتاد با افتادنِ تو مرتضی هم
من بودم و قنفذ سرِ تو داد میزد
شرمندهٔ روی توام ای پا به ماهم
گاهی لگد ، گاهی غلاف و تازیانه
میزد تو را با ضربه های بی هوا هم
بین منو ، تو لحظه ای هجران؟ محال است
نُه سال ، لحظه لحظه اش بودیم با هم
ناموس من را عده ای اوباش کشتند
رفته است تا عرش معلی ، سوزِ آهم
#فاطمیه
#محمد_کیخسروی
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
@hadithashk