اگرچه وقت رفتن نیست ، مدینه جای ماندن نیست
کسی فکر من اصلاً نیست ، مدینه جای ماندن نیست
مدینه تا پیمبر بود ، با یک گل معطر بود
دگر آن گل به گلشن نیست ، مدینه جای ماندن نیست
منی که دختر پیغمبرم در شهر پیغمبر
کسی بیکستر ازمن نیست ، مدینه جای ماندن نیست
کسی از آشنایان هم سراغم را نمیگیرد
توقع پس زدشمن نیست ، مدینه جای ماندن نیست
چهل شب با علی رفتم از این خانه به آن خانه
یکی همدرد با من نیست ، مدینه جای ماندن نیست
برای گریه باید سر به صحراها گذارم من
مرا که پای رفتن نیست ، مدینه جای ماندن نیست
چه شهری که یهودی امنیت دارد ولی زهرا
درون خانه ایمن نیست ، مدینه جای ماندن نیست
مرا قنفذ زد و یک تن ، نگفت آخر مگر این زن
نبی را پاره تن نیست ، مدینه جای ماندن نیست
مرا پیش علی از عمد زد که جز غم ناموس
حریف خیبر افکن نیست ، مدینه جای ماندن نیست
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#زهرا_محمدی
@hadithashk
یه پرستویی که عشق تو ذاتشه
بی هوا ،پر از قفس نمی کشه
من به کی بگم غمای دلمو
فاطمه م دیگه نفس نمی کشه
حق بده که غصه ی رفتنِ تو
فاتح خیبرو بی قرار کنه
چشماتو بستی ،دارم دق میکنم
تو بگو علی باید چکار کنه؟
دست وپام داره میلرزه فاطمه
یادمه میون خونه زدنت
علی رو ببخش اگه جلو چشام
با غلاف و تازیونه زدنت
به غمایی که داره شیر خدا
دوباره یه غم تازه اومده
علی با سه چار تا بچه ی یتیم
برا تشییعِ جنازه اومده
شب غسلت شب جون دادنمه
میمیرم تا آب میریزم رو تنت
زینب و حسین و آروم میکنم
منو کشته گریه های حسنت
هنوزم هستی دلم تنگه برات
بی تو با درد زمونه چه کنم؟
لباساتو فضه جمع کرده ولی
با در و دیوار خونه چه کنم؟
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#مرتضی_عابدینی
@hadithashk
با نسیمی غنچه پرپر میشود طوفان چرا!؟
در غباری کردهاند آیینه را پنهان چرا!؟
"لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ كُلُّ مُؤمن"*، جای خود
با هجوم شعلهها در میزد این مهمان چرا!؟
"در" همینکه سوخت به زهرا پناه آورده بود
تازه فهمیدم که از لولا شد آویزان چرا!
آن دری که "ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِين"
از خجالت سوخت که اینگونه شد ویران چرا!
دستگیرِ هر دو عالم دستهایش بسته بود
گفت: افتادی به روی خاک زهرا جان چرا!؟
فاطمه هرروز اشک و مرتضی هرروز اشک
سرزده در ساحت آیینهها باران چرا!؟
حال زینب را چنان مویش پریشان میکند
میشود با شانه کردن شانهاش لرزان چرا!؟
با حضور فاطمه حتی کفن گل میدهد
مثل درد او ندارد، خون او پایان چرا!؟
*«پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ كُلُّ مُؤمنٍ.
هر مؤمنی باید که مهماندوست و مهماننواز باشد. (مستدرک، ج ١٦، ص ٢٥٧)
#احمد_ایرانی_نسب
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
@hadithashk
بانوی من به غصه چرا خو گرفتهای
من محرم توام ز چه رو، رو گرفتهای
در بین کوچه حامی حیدر شدی ولی
دیدم مدال خویش به بازو گرفتهای
این گونه راه میروی و میکُشی مرا
ره میروی و دست به پهلو گرفتی
هنگام پاشدن کمک از دست من بگیر
برخاستی و دست به زانو گرفتهای
هر بار که بدون کمک راه میروی
احساس میکنم که تو نیرو گرفتهای
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمود_اسدی
@hadithashk
نه…فکر نکن…که از کنارم بروی
من یار؛ به غیر تو ندارم بروی
گریه نکن و قسم نده جان کسی...
اصرار نکن...نمی گذارم بروی
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#سید_مجتبی_شجاع
@hadithashk
دارم از هوش میروم دیگر
همسرت را صدا بزن زهرا
چقدر میروی به این خلوت؟
خب سری هم به ما بزن زهرا
خلوت تو شبیه معراج است
پله پله به سمتت آمدهام
فکر اینکه نباشی آزار است
قید دنیای بی تو را زدهام
حال تو خوب نیست، میدانم
اینقدَر بغض را به سینه نریز
اینقدر فکر دلخوشیم نباش
اینقدر گریه را نخند عزیز
بال تو زخم خورده بود اما
پا شدی پر زدی برای علی
من بمیرم برای تو که چقدر
این در، آن در زدی برای علی
کاش میشد که زودتر جان را
برساند به لب همین آهم
بعد تو زندگی من مرگ است
بعد تو زندگی نمیخواهم*
دوست دارم دوباره برخیزی
تا که با شور و شین گریه کنیم
پس بیا و بلند شو خانم
تا برای حسین گریه کنیم
خواهرش میرسد لب گودال
ما بقی را خودت که میدانی
او اُخیَّ اِلیَّ میگوید
تو بنیّ بنیّ میخوانی
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#حسن_معارف_وند
@hadithashk
طائر به آسمان تو باشد دلم حسین
تنها به درب خانه ی تو سائلم حسین
با این که هست قبله ی من کعبه ی خدا
اما به سوی کرببلا مایلم حسین
پرسند اگر که توشه چه داری به روز حشر
نام تو را برم که تویی حاصلم حسین
وقتی فقط به تربت تو سجده می کنم
یعنی که هست قاطی آب و گلم،حسین
من را خدا حواله کوی تو کرده که
تنها به نام تو شده حل مشکلم حسین
تنها دلم خوش است که دم از تو میزنم
نه محتشم نه نیّر و نه مقبلم حسین
شکر خدا که سایه ی تو بر سر من است
شکر خدا به نوکری ات نائلم حسین
#شعر_مناجات_سیدالشهدا_ع
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk
ستاره نبودم ولی ماه را دوست دارم
منم اشک دنباله داری که دنبال یارم
منم التماس دعای گرفتار بی کس
من اشکم ، من آهم ، و من گریه ی زار و زارم
قفس باز مانده ولی بال هایم شکسته
نه در فکر این زندگی ام ، نه فکر فرارم
شبم را علیه السلام گفتم که شاید
شبی که رسیدم کنارت ، بمانی کنارم
اگر درد داری به جانم ، اگر حرف داری
نشستم که صحبت کنی تو ، تو ، دار و ندارم !
تو صحبت کن و دانه دانه بگو که
برای تو در کاسه ها دانه کردم انارم
ز من گریه کردن میاید ز تو گریه دیدن
دچاری تو بر اشک و زاری که من هم دچارم
شنیدم که درمان زخم تنت گریه ی ماست
بیا چشم خیسِ خودم را به زخمـَت گذارم
من از پای تا سر تو را گریه کردم عزیزم
نشانم بده زخم ها را ، خودم میشمارم
همه زخم هایت مداوا شده غیر زخمی
که داغ جوان است و آخر در آمد هوارم
شنیدم که زهرا زمین خورد و اکبر شبیهش
شنیدم شدی بی قرار و ببین بی قرارم
شنیدم که پهلوی هر دو شکسته شکسته
در این روضه ی سخت دیدی درآمد دمارم
دوتا مانده زیر لگد که شهید و شهیده اند
و این روضه هایی که شد روضه ی ناگوارم
شکستند تُنگ غرور تو را دشت و کوچه !
وقارت بهم ریخت ، نذرِ وقارت وقارم
من از پشت در میرسم تا دل لشکر شام
که من روضه خوان تن بین گرد و غبارم
توام بعد از این ها به گودال در گرد و خاکی
و دنبال تو بودم و هستم و گشته کارم
منم مثل آن خواهری کز سرازیری آمد
من از باب قبله می آیم پر از یادگارم
چگونه رسیده است زینب به تو من چگونه ؟
پر از زخم زینب ، ولی من که زخمی ندارم
همانجا که شلاق خورده است بر کتف زینب
شکایت نمودم به حیدر از این روزگارم
مرا خاک کن دم باب قبله و یا خیمه گاهت
ببر کربلا مرده ام را که چشم انتظارم
فدای سر روی نیزه سر نوکرانت
سر نوکرانت فدای سر شهریارم
اگر مرگ آید سراغم تو باشی کنارم
تو خوشنود هستی و من هم از آن رستگارم
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#شعر_مناجات_سیدالشهدا_ع
#شعر_روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
#علیرضا_وفایی_خیال
@hadithashk
فرض است اقامه عزای زهرا سلام الله علیها
فرض است کنی گریه برای زهرا سلام الله علیها
سرباز امام عصر عج خود باید شد
این است پیام روضه های زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#سید_مجتبی_شجاع
@hadithashk
بعد تو بستر تو ارث به حیدر برسد
منتظر مانده علی تا اجلش سر برسد
جمع ما جمع نشد چون که تو را کم دارد
بیشتر از همه ی ما حسن ات غم دارد
حرف کم میزند و خیره به در میماند
بیشتر دست به زانو و کمر می ماند
مانده در خانه هنوز عطر تو زهرا چه کنم
تک و تنها تو بگو با غم دنیا چه کنم
مونس ماست در این سن کمش دختر من
نیستی تا که ببینی شده او مادر من
لقمه نانی هم اگر خورد کسی نان تو بود
همه ی دلخوشی ام چهره خندان تو بود
سخت دلتنگ توام سخت بدهکار توام
من خودم یک تنه هر لحظه عزادار توام
قبر اصلی تو را قلب خودم میدانم
هر زمان خواست دلم فاتحه ای میخوانم
هر کجا میروم از توست نشانی زهرا
لحظه ای فکر نکردم که نمانی زهرا
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk
زهرا شدم که روشنی خانهات شوم
با افتخار خادم کاشانهات شوم
تو شمع عشق باشی و پروانهات شوم
سنگ صبور آه غریبانهات شوم
پیش خدا ملاک عزیز تو بودن است
بالاترین مقام کنیز تو بودن است
ای ماه فاطمه به شب تار اباالحسن
هستم ز هرکه غیر تو بیزار اباالحسن
پای تو قبل میثم تمار اباالحسن
من سر نهادهام به روی دار اباالحسن
دل را فقط به سوی تو پر میدهم علی
لب تر کنی برای تو سر میدهم علی
امروز جای تیغ تو زهرا بایستد
کاری کنم زمین به تماشا بایستد
حاشا که فاطمه به مدارا بایستد
باید به احترام تو دنیا بایستد
کعبه ملاک ردّ و قبول نماز نیست
تو قبلهای به قبله دیگر نیاز نیست
آمادهام که رفع گرفتاریات کنم
در این هوای درد هواداریات کنم
لشکر نیاز نیست، خودم یاریات کنم
در کوچههای شهر علمداریات کنم
پشت و پناه محکم تو دست فاطمه است
تا روز حشر پرچم تو دست فاطمه است
یک روح در وجود من و تو دمیده شد
زهرا برای یاری تو آفریده شد
حتی اگر که باد مخالف وزیده شد
از این به بعد کار به هر جا کشیده شد
بنشین و جان فاطمه سوی خطر مرو
در را اگر زدند علی پشت در مرو
در را زدند و فاطمه از جا بلند شد
آتش به جنگ آمد و دریا بلند شد
در پشت در نشست، در امّا بلند شد
ای روزگار ناله زهرا بلند شد
از آن به بعد بود که ماتم شروع شد
از پشت درب خانه محرم شروع شد
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#علی_ذوالقدر
@hadithashk
این غریبی که ز دنیا رفته دنیای من است
اینکه خوابیده است زیر خاک زهرای من است
درب خانه سوخت و با بخت من همرنگ شد
بعد از او تنها سیاهی رنگ دنیای من است
بعد از این راحت بخوابید آی مردم ،پر کشید
اینکه خاموش است دیگر شمع شبهای من است
رفت جانم، ماندهام!جسمم چگونه مانده است
زنده ماندن بعد زهرایم معمای من است
آرزویم خاک شد با او در این غربت فقط
رفتن از دنیای بی زهرا تمنای من است
جای من در کوچه رفت و جای من دستش شکست
خانه تاریک قبر همسرم جای من است
پیش چشمم ضربه ها چشمان او را تار کرد
روضه خوان این مصیبت چشم بینای من است
غربت من با جراحات تنش همدست شد
نیمی از قد کمان فاطمه پای من است
بعد از این من ماندم و یک خانه بی فاطمه
تلختر از تلخی امروز فردای من است
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#علی_اکبر_نازک_کار
@hadithashk