eitaa logo
حدیث اشک
6.9هزار دنبال‌کننده
44 عکس
85 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
ای جانِ جانِ جانِ جان ای جانِ جانِ جانِ جان ، کز جانِ جانان جان تری وی نیکِ نیکِ نیک ها ، کز نیک ها نیکوتری کارت دمادم دلبری ، از دلبران دل می بری جان میدهی دل می بری ، از دلبران با دلبری مجنون همه لیلا تویی ، نور دل طاها تویی مولا تویی والا تویی ، هم رهگشا هم رهبری چون جلوهء طاهایی ات ، چون صورت زهرایی ات همپایهء آقایی ات ، گردون نبیند دیگری آبی ، زلالی ، باده ای ، چون متن قرآن ساده ای آزادی و آزاده ای ، از جمع خوبان برتری تو روشنای خانه ای ، بر شمع دین پروانه ای جانی و هم جانانه ای ، جان بخشی و جان پروری ای نخل طوبی را ثمر ، وی بحر جانها را گهر شمس هدایی یا قمر ، اعجاز و لطف داوری ای جلوهء حق در زمین ، ای ماه خورشید آفرین ای مهر تو حبل المتین ، هستی به مهرت مشتری عطر تنت پیغمبری ، آرام جان حیدری هم زمزمی هم کوثری ، هم نور چشم کوثری ای معنیِ جود و کرم ، ای خاندانت محترم ای با ملائک هم قدم ، هم سروی و هم سروری نامت کریم ابن الکرم ، خاک مسیرت محترم بی تیغ و تیر و بی حرم ، کارت ز دل غارتگری ماوای تو در آسمان ، مهرت به دلها جاودان در کار جمله عاشقان ، شافع به روز محشری  داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بنازم این ساقی را حرم ندارد و دل در غمش مقیم تر است کسی که رأفتش از آسمان عظیم تر است! اگرچه جمله کریم اند و شهره در کرم اند در این سلاله یکی از همه کریم تر است بنازم این ساقی را که از وفاش مدام گلوی ما که از او باده می خریم، تر است علی که رفت همه کوفه شد یتیم، ولی میان کوفه حسن از همه یتیم تر است چه آمده به سرت ای غریب آل عبا؟ که راه صلح تو از جنگ، مستقیم تر است به لطف صلح تو تا کربلا رسید حسین! قسم به نام خدایی که خود علیم تر است دعا کن این جمعه آخرین ولی برسد که حال دنیا از هر زمان وخیم تر است!  علی سلیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
کریم آل طه به چشمهای خیالی به روی پرچینی نگاه کن که طلوعی دوباره می بینی درست نیمه ماه خدا مبارک شد شروع سلسله سائلان آیینی چنان سروده حسن را خدای شاعرها... چنین نکرده کسی از بهشت تضمینی عسل نگاه و رطب گونه و لبی چو نبات فتاده آب دهانم زبس که شیرینی بس است تا که ترا بین سفره بگذارد خدا نشان بدهد چیده بزم رنگینی علی و فاطمه با تو چه عالمی دارند به بوسه از لب تو هر دو گرم افطارند نگاه کن که ملکها ز چشم زیبایت برای نه فلک خود ستاره بردارند به این جمال و جلالت سزد که نام تورا حسن به عشق خداوند حسن بگذارند طبیب هر دو جهانند آن کسانی که به چشمهای پر از نرگس تو بیمارند توامدی و جمل شاهد است زلزله شد هنوزهم تلفا تت به زیر آوارند خوشا کسی که به زندان عشق دربند است رها زبند هوا و پرنده مانند است کسی که عاشق روی حسن شود لیلاست جنون عشق حسن دانش خردمند است به ذره گر برسد ذره ای ازالطافت به زیر سایه ی تو آفتاب تابند است چطور تو ز گدا پادشاه میسازی چقدر دست کریمانه ات هنرمند است گدای خانه تو میخرد فلک ها را مگر که نرخ گداییِ از حسن چند است کریم آنچه بیارد به دست , می بخشد هرآنچه بود و هر آنچه که هست می بخشد زپا فتادی اگر یاحسن بگو بنگر چگونه رتبه شاهی به پست می بخشد به تشنگان برادر حسن دهد روزی شراب ناب حسینی به مست می بخشد قیامت است ظهورش , به عشق روی حسین هر آنکسی که حسینی شداست می بخشد گمان مبر که حسن بی ضریح و بی حرم است کریم آل عبا هر چه هست می بخشد… موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا امام حسن(ع) خدا پرده را تا ثُریا گشود و راهی برای تماشا گشود خدا محضِ دلهایِ مجنونِ ما سرِ مویی از زُلفِ لیلا گشود برایِ ظهورِ تمامیِ خویش زِ خود جاده‌ای تا به دنیا گشود به سویِ کویری ترین خاکها خدا دامنی غرقِ دریا گشود شبی که پیمبر هم از تاب رفت چو آئینه‌اش چشم خود را گشود زمین و زمان را به هم ریخت باز نقاب از رُخَش تا که زهرا گشود علی عرضِ تبریکِ حق را شنید زِ لبهایِ او تا که بابا شنید زمانی که جای دقایق نبود اُفق های خورشید مشرق نبود زمانی که حتی تمامِ بهشت برای حضورِ تو لایق نبود جهان بی وجودت عدم در عدم خدا بی شکوهِ تو خالق نبود تو ما را زِ خاکِ خودت ساختی زمانی که حرف از خلایق نبود کسی مثلِ تو در پِیِ ما نگشت کسی مثلِ ما بر تو عاشق نبود – قدم زن که چشم همه مست شد گذر بسته شد کوچه بن بست شد بدون تو دنیا نسیمی نداشت خلیلی خدا یا کلیمی نداشت چه می‌کرد با ازدحامِ گدا اگر سفره دارِ کریمی نداشت زمین شوره زاری تَرکَ خورده بود اگر آسمان یاکریمی نداشت بدونِ تو شب تا ابد عمر داشت اگر آفتابِ زمینی نداشت تو میراثِ دوشِ علی بُرده‌ای که با تو مدینه یتیمی نداشت بدون تو عباس ، حتیٰ حسین برادر فقط نه که نیمی نداشت شکوهَت ابد تا ازل را گرفت خروشَت سپاهِ جمل را گرفت نفَسهایِ گرمِ پیمبر شدی تپشهایِ زهرایِ اطهر شدی بده گیسوان را به دستانِ باد که عالم ببیند چه محشر شدی خدا بینِ طاقِ دو اَبرویِ توست که از هرچه دارد علی سر شدی به پیشِ نگاهِ سپاهِ جمل تو دَه‌ها تو صدها برابر شدی تو پاشیده‌ای فتنه‌ها را زِ هم تو سنگین ترین ضربِ حیدر شدی نوشتند بر تیغه‌ی ذوالفقار حسن حیدرِ دومِ روزگار کسی را که چشمت گرفتار کرد گرفتارِ رویی نبی وار کرد مسیحایی آموخت چشمی که مست تماشای این چشم بیمار کرد مسلمان شدیم از زمانی که دل به آیاتِ حُسنِ تو اقرار کرد چه شیرین شده روزه‌های علی که باز از لبانِ تو افطار کرد زبان بند می‌آید از لطفتان بیان را خیالِ تو دشوار کرد جوابِ سلامِ مرا می‌دهی سحر لقمه‌ای دست ما می‌دهی منم نذرِ چشمانِ بارانی‌ات لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
چهره ی زهراییش تا نقاب از چهره ی زهراییش رد می شود لاجرم خورشید در کارش مردد می شود هر کجا تشریف دارد خشت خشتش قبله است گر حسن مقصود باشد خانه مقصد می شود در شجاعت،در نجابت،در کرامت ذات او اجتماع حیدر و زهرا و احمد می شود کوری چشمان کفار حسود یثربی بعد از او دنیا پر از نسل محمد می شود چون یداللهی که شد آیینه حق در زمین روی او ایزد نمای دست ایزد” می شود حُسن همراه حسن شد عزتش شدت گرفت ضرب شد حرفی اگر در خود مشدّد می شود هر که آمد دست پر برگشت بی چون و چرا شایدِ سائل درِ این خانه باید می شود گر گدا کاهل بود” آقا پی او می رود احتمال نا امیدی گدا رد می شود در توازن نیست باهم کوه و کاه، اینجا ولی بارها ثابت شده آقا بخواهد می شود می رسد روزی که پیمانکار صحن مجتبی آستان قدس شاهنشاه مشهد می شود علی اکبر نازک کار لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا کریم اهل بیت این خانواده آینه های خدائی اند در انتهای جاده ی بی انتهائی اند خیل ملک مقابلشان سجده می کنند اینها خدا نی اند ولیکن خدائی اند هر کس که می رسد سر اطعام می برند فرقی نمی کند که فقیران کجائی اند یک السلام” و یک و علیک السلام `سبز اینها همان مقدمه ی آشنائی اند صدها هزار مثل سلیمان در این حرم مشغول لحظه های شریف گدائی اند سوگند میخوریم که پروانه زاده ایم همسایه قدیمی این خانواده ایم دست مرا بگیر که عاشق ترم کنی سلمان خانواده ی پیغمبرم کنی من در قنوت نیمه شبت دور میزنم شاید مرا بگیری و انگشترم کنی آن شاخه ی گلم که به دست تو داده اند تا هرکجا که خواست دلت پرپرم کنی من آمدم که بین سحرهای اشتیاق بال مرا بگیری و خرج حرم کنی بال و پر شکسته به دردم نمیخورد انگار بهتر است که خاکسترم کنی روزی آب و سفره ی نان منی حسن ماهِ مبارکِ رمضان منی حسن آنکس که پیش پای شما خم نمیشود در خانه ی فرشته هم آدم نمیشود آقای من بدون توسل به نام تو حالی برای توبه فراهم نمیشود دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر چیزی که از بزرگیتان کم نمیشود آرامش تو باعث طوفان کربلاست بی صلح تو قیام مُحَرم نمیشود هرکس که بر نجابتِ صلح و سکوت تو مؤمن نمیشود ، به جهنّم نمیشود تا کربلا رسید صدای سکوت تو این قیل و قال ها به فدای سکوت تو ای یاکریم خسته چه کردند با پرت این زهر ِ پر شراره چه آورده بر سرت از لحظه ای که رنگ نگاهت کبود شد رنگی دگر نرفته مناجات خواهرت با اینکه ای غریب ، تو بودی امام شهر اما کسی نخواند نمازی به پیکرت تابوت را نشانه گرفتند به تیرها آن هم کجا به پیش دو چشم برادرت دلهای ما به یاد تو ای بی حرمترین پر میزند به سمت بقیع مطهرت تا کِی لبم به خاک بقیعت نمیرسد بر آستان پاکِ رفیعت نمیرسد  علی اکبر لطیفیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
منم غلام حسن گرفته دست مرا بارها مرام حسن رسیده است به من لطف مستدام حسن من احترام شدم محض احترام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن هزار بار بمیرم دوباره زنده شوم به بارگاه امام کریم بنده شوم مرا ز کوی کریمان جدا شدن هرگز و هر دری به جز این خانه را زدن هرگز و صبح و ظهر و شب اینجا نیامدن هرگز من و جدایی از دامن حسن هرگز خدا مرا به هوای دگر رها نکند من و جدا شدن از مجتبی خدا نکند شمایلی ز بهشت آمد و هویدا شد به نور چهره ی او ممکنات زیبا شد گره ز کار جهان و جهانیان وا شد ستاره ای بدرخشید و ماه زهرا شد به آفتاب جمالش ، به کعبه ی خالش به هوش بودم از اول... ربود تمثالش هماره روح دعا ، کعبه ی عبادات است شفیع روز جزا ، قبله گاه حاجات است حسن نمود حسن هاست ، جمع خیرات است امام زاده و سر سلسله ، به سادات است کریم چارم دنیای پنج تن آمد خبر دهید که آقایمان حسن آمد سر ارادتم از افتخار خم گردد گدا به حرمت ارباب محترم گردد خدا بخواهد اگر پرچمی علم گردد امام زاده ی ما صاحب حرم گردد مدینه الحسنی در بقیع میسازیم رواق و گنبد و صحنی وسیع میسازیم رواست محتشمی وصف مجتبا بکند و دست فرشچیان طرح نو به پا بکند زنی النگوی خود نذر آن بنا بکند که گنبد حرمش را چو کربلا بکند در ورودی باب الکریم در زدنی ست ورودی حرمش صحن جامع حسنی ست چراغ صحن ، برایش ز ماه میسازیم دخیل پنجره هایش ، نگاه میسازیم و باب ساعت مخصوص شاه میسازیم برای قاسم او حجله گاه میسازیم بزرگ کرده برای کریم ، نسلی را به نام نجمه نماییم صحن اصلی را قرار و وعده ی ما صحن مجتبی باشد شب زیارتی اش هم دوشنبه ها باشد همیشه دور ضریحش سر و صدا باشد و مثل کرببلا هم برو بیا باشد شبیه هر شب جمعه ، شبیه کرببلا دوشنبه های بقیع و زیارت زهرا علیرضا وفایی(خیال) (خیال) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
اولین گل پسر حضرت زهرا نیمه ی ماه خدا ماه تمامم آمد نام او مثل عسل بود ، به کامم آمد جان جانان من و خیرالانامم آمد ایهاالناس ببینید امامم آمد گل بریزید به روی سر زهرای بتول آمد از عرش خدا دلبر و دلدار رسول اولین گل پسر حضرت زهراست حسن همه ی دار و ندار دل دنیاست حسن بر کریمان جهان سرور و آقاست حسن به دل خسته ی ما ذکر معلاست حسن عشق او بر سر ما خیرالعمل میریزد نام او بر لب ما جام عسل میریزد او کریم است و همه دست گدایی داریم با حسن در سرمان حال و هوایی داریم بهتر از یوسف و صد حاتم طایی داریم از همه خلق جهان ، حس جدایی داریم شغل ما را همه جا سینه زنی میدانند ای خدا شکر که ما را حسنی میدانند مَلَکِ عرش برای قدمش جان داده حسن امروز به ما پرتو ایمان داده با قدومش به مدینه سر و سامان داده بارها زندگی اش را به فقیران داده می شناسند مرا نوکر نامیِ حسن کاش ما را بنویسند جزامیِ حسن کاش این شهر مرا با حسنم بگذارد کاش آقا قدمی روی تنم بگذارد مهر تایید به روی بدنم بگذارد کاش یک لقمه غذا در دهنم بگذارد ما فقیریم ، فقیریم ، فقیریم ، فقیر و حسن شاه و حسن حضرت سلطان و امیر در جمل ضربه شصتش همه را حیران کرد شتر فتنه گر طایفه را ویران کرد کفر را خوب جدا از تنه ی ایمان کرد ای بنازم که در آن روز چنان طوفان کرد زنَک از ناقه فتاد و همه جا رسوا شد چهره ی واقعی فتنه گرش پیدا شد از همان روز دگر بغض حسن در دل داشت حمله میکرد ولی سُم به میان گِل داشت چند صدتا پسر احمقِ نا عاقل داشت کینه اش عاقبتِ امر چه بد حاصل داشت هجمه ها بود که میبُرد به تابوت حسن تیرها بود که میخورد به تابوت حسن پوریا باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بسم رب النور بسم رب النور ، من هستم مسلمان حسن بوده از روز ازل دستم به دامان حسن آمدم اصلا در این دنیا به فرمان حسن عالمی دارم در اینجا با گدایان حسن شکر حق که مثل اربابم دلم با مجتباست تا قیامت بر لبم ، یا مجتبی یا مجتباست ای خوشا آن دم که ذکر لب حسن جان می شود پیش چشمم جنت الاعلی نمایان می شود در دل ویرانه قلبم گلستان می شود درد های گفته و نا گفته درمان می شود هر که با این اسم زیبا عشق بازی می کند روز محشر پیش مردم ، سرفرازی می کند دل حسن ، دلبر حسن ، عالی حسن ، اعلا حسن قبله عباس و عشق زینب کبری حسن تا ابد بانی کل مهربانی ها حسن 《لافتی الا علی و لا کریم الا حسن》 هیچ هم گیرد ز سائل بی نهایت می دهد مهربانی را ببین ناگفته حاجت می دهد ای تمامی وجود حضرت خیرالنسا زینت دوش نبی و زینت عرش خدا چهره تو مصطفی در مصطفی در مصطفی بند می آیند هنگام عبورت کوچه ها در جمالت جمع گشته ، کل زیبایی حسن یوسفی ، ماهی ، نه بالاتر از اینهایی حسن و همان هستی که بی منت سخاوت می کنی آسمانی ، آسمانی هم عنایت می کنی دم به دم بر عالم و آدم محبت می کنی فاطمه هو می کشد وقتی کرامت می کنی دم به دم لطف فراوانت به خوب و بد رسید مهربانی تو را خوب و بد عالم چشید ای که آقازاده و آقا و آقا پروری مانده ام که مصطفی یا فاطمه یا حیدری تا قیامت از زمین و از زمان دل می بری با وفایی ، مهربانی ، بی نظیری ، محشری یا معز المومنین دست الهی یار توست نایب حیدر شدن تنها در عالم کار توست ای خدای هیبت و خشم و جلال و اقتدار حاصل عمرِ جنابِ حیدر ِدُلدُل سوار کینه توزان جمل را قدرت تو کرده خار یا علی گفتی و شد لشکر تماما تار و مار شیر حیدر ، ای حماسه آفرین عالمین کیستی تو که علمدار سپاهت شد حسین سیدی کن گوشه چشمی ، من گدای قاسمم هر چه هم بد باشم آقا ، خاک پای قاسمم نوکر حلقه به گوشم ، بی نوای قاسمم من به زیر منت ِ کوه وفای قاسمم آی ابر با کرامت ، رحم کن بر این کویر عشق آقازاده ات را از دلم هرگز نگیر ای که از مظلومیت ماهی دریا گریه کرد بر مزار مخفی تو چشم زهرا گریه کرد پیر شد از بس حسینت بر تو آقا گریه کرد یاد داغ کودکیَت عرش اعلا گریه کرد کوچه تنگ مدینه موسفیدت کرده است آه در خانه زنت ؛ آقا شهیدت کرده است محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
جان میدهم پای نگاری که گرفتم دارد نفس حسّ بهاری که گرفتم خوشحالم از اینکه قلم وقف حسن‌(ع)شد خوشحال تر از پشتکاری که گرفتم چشمم چه زیبا تر شده از شوق رویش ممنونم از این آبشاری که گرفتم صد دانه یاقوتم از او صدهاهزارو … … خوش رنگ‌تر ; دستم اناری که گرفتم مشغول شغل نوکری هستم هم‌اکنون یک پادشاهم مثل کاری که گرفتم آقا کریم و من کرامت‌خانه‌ هستم نذر خودش دارو نداری که گرفتم نذر نفس های شمابود امشب انگار نان ، ازخیابان کناری که گرفتم من بر گدایی خودم امیدوارم بر دست پر مهر حسن (ع) امید دارم آموزگارم را بگو امــلا بسازد در شعر باید از غزل انشا بسازد جمع حسن(ع)باهرگدا وقتی بیاید  دیگر نیازی نیست که منها بسازد میخانه آماده بگو حافظ برایش باید ادرکع سن ونا ولها بسازد جاداشت مثل نیمه‌ی شعبان دوباره حتی خدا هم یک شب احیا بسازد حتما خدا میخواسته از ” لاالهش “ باجمله‌ی تکمیله‌ی ” الا ” بسازد ” مرد کریم ” این را صفت دادن بر او کو آن کسی کز این لقب معنا بسازد وقتی که چوب خشک در دست علی(ع)بود گهواره راهم حضرت زهرا(س)بسازد در گفتن این سازه ها من بی زبانم اما پیامم را به گوشش می‌رسانم غوغا به پا کرده ، چه‌ها کرده سکوتش خون گلو می‌خورد از دردِ سکوتش وقتی همه تزویر ها تأثیر دارد دین را به روی دست آورده سکوتش فصل زمستانِ امامت را امام است گرماست وصلِ هاله‌ی سرد سکوتش متن ” معالی‌السبط ” میخواند برایت اسلام را جان داد عملکردِ سکوتش شمشیر برّانش ندارد باکِ دشمن لرزه به جان ظلم افکنده سکوتش زیرلبش دست دعا بالا گرفته‌است سجّاده هم با سجده پیگردِ سکوتش دارد زمان را لحظه لحظه می‌شمارد در انتظارش مانده شب ، گَردِ سکوتش آواره‌ی خود کرده تدبیرش جهان را بیچاره تر افلاک را ، کون و مکان را حُسنش همین بوده که او تودار باشد گاهی به وقتش هم یل و سردار باشد بامصلحت قفل سکوتش بسته مانده ازهیبت و مردانگی سرشار باشد در آخرین ابیاتِ بی پایان تر از قبل چشم غزل شاید کمی خونبار باشد از بی وفایی ها کدامش را بگویم؟ در خانه‌اش اهل جفا بسیار باشد قصدی ندارم روضه خوان باشم برایت صحبت از آن کوچه پر از آزار باشد آقای مارا کوچه ها از پا در آورد وقتی که مادر دست بر دیوار باشد … یا چند لحظه بعد میبیند که مادر پیراهنش از خونِ سر گل‌دار باشد از تو نوشتم این همه با دست خالی باشد برای بعد اگر سر زد مجالی ابراهیم روشن روش لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
از کران تا بی کران مولا امیرالمومنین هر مکان و هر زمان مولا امیرالمومنین در روایت سی هزار عالم خدا آورده است در روایت شد بر آن مولا امیرالمومنین چون خدای کعبه را جز کعبه بر او شان نیست شد امیر مومنان مولا امیرالمومنین درب علم است او و گشته در ورودیِ درش معتکف خرد و کلان مولا امیرالمومنین شد نماز ما قبول از برکت نام علی خورده مُهرش بر اذان مولا امیرالمومنین سجده بر صحن علی پای خدا بنوشته شد نور حق را شد عیان مولا امیرالمومنین صحبت ایوان اگر هر جا به هر مجلس شود گشته محور بر بیان مولا امیرالمومنین من گدایی را به عشق روی او بگزیده ام شد بهانه آب و نان مولا امیرالمومنین چون رود خاکسترم بر بادمی گوید به او تار و پودم با زبان مولا امیرالمومنین مهر او هم میکُشد هم زنده میگرداندم مهر او اکسیرِ جان مولا امیرالمومنین خوش به حال نسل من گر گوشه چشمی کند خط او خط امان مولا امیرالمومنین داده‌ زاهد وعدهٔ حورُ و پری اندر بهشت وعدهٔ ما در جنان مولا امیرالمومنین حامدآقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا مظلوم یک عمر از غم روزگاری نیلگون داشت بر مژه هایش رشته های اشک و خون داشت دیگر گلی روی لبش هر گز نرویید برگونه اما لاله های واژگون داشت دلتنگ زهرا بود و میزد دست بر هم روی لبش انا الیه راجعون داشت بر دوش او هفت آسمان آوار غم بود تا بود زهرا خانه حیدر ستون داشت پشت سرش زینب به گریه آب می ریخت پشت مسافرآب پاشیدن شگون داشت خاکی که می بوسید رد پای او را گریه ز نون والقلم ، مایسطرون داشت از فرق سر باید برون ریزد غمش را از غصه ها آتفشانی در درون داشت خود ره نشان تیغ قاتل داد انگار سر گشته ای را سوی مقصد رهنمون داشت رنگش عوض می شد ناگه صیحه میزد گویا فلک ازرفتن حیدر جنون داشت در راه مسجد تا به خانه گریه می کرد از خاطراتش چشمهایی لالگون داشت یاد زمانی که زنی پهلو شکسته در جای جای خاک کوچه رد خون داشت موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹