eitaa logo
حدیث اشک
6.5هزار دنبال‌کننده
41 عکس
80 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یا کریم اهل بیت این خانواده آینه های خدائی اند در انتهای جاده ی بی انتهائی اند خیل ملک مقابلشان سجده می کنند اینها خدا نی اند ولیکن خدائی اند هر کس که می رسد سر اطعام می برند فرقی نمی کند که فقیران کجائی اند یک السلام” و یک و علیک السلام `سبز اینها همان مقدمه ی آشنائی اند صدها هزار مثل سلیمان در این حرم مشغول لحظه های شریف گدائی اند سوگند میخوریم که پروانه زاده ایم همسایه قدیمی این خانواده ایم دست مرا بگیر که عاشق ترم کنی سلمان خانواده ی پیغمبرم کنی من در قنوت نیمه شبت دور میزنم شاید مرا بگیری و انگشترم کنی آن شاخه ی گلم که به دست تو داده اند تا هرکجا که خواست دلت پرپرم کنی من آمدم که بین سحرهای اشتیاق بال مرا بگیری و خرج حرم کنی بال و پر شکسته به دردم نمیخورد انگار بهتر است که خاکسترم کنی روزی آب و سفره ی نان منی حسن ماهِ مبارکِ رمضان منی حسن آنکس که پیش پای شما خم نمیشود در خانه ی فرشته هم آدم نمیشود آقای من بدون توسل به نام تو حالی برای توبه فراهم نمیشود دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر چیزی که از بزرگیتان کم نمیشود آرامش تو باعث طوفان کربلاست بی صلح تو قیام مُحَرم نمیشود هرکس که بر نجابتِ صلح و سکوت تو مؤمن نمیشود ، به جهنّم نمیشود تا کربلا رسید صدای سکوت تو این قیل و قال ها به فدای سکوت تو ای یاکریم خسته چه کردند با پرت این زهر ِ پر شراره چه آورده بر سرت از لحظه ای که رنگ نگاهت کبود شد رنگی دگر نرفته مناجات خواهرت با اینکه ای غریب ، تو بودی امام شهر اما کسی نخواند نمازی به پیکرت تابوت را نشانه گرفتند به تیرها آن هم کجا به پیش دو چشم برادرت دلهای ما به یاد تو ای بی حرمترین پر میزند به سمت بقیع مطهرت تا کِی لبم به خاک بقیعت نمیرسد بر آستان پاکِ رفیعت نمیرسد  علی اکبر لطیفیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بساط روضه مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی جواب هر چه که باشد نوازش است مرا خدا کند بنوازد مرا ولو به ” لن ” ی بساط حوزه کرم میکند ، چه ذوالکرمی بساط روضه عطا میکند ، چه ذوالمننی به دست شیخ الائمه غدیر جان بگرفت بله ؛غدیر جوان شد ز باده ی کهنی ببین حدیث حدیث و ببین که بحث به بحث چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تنی به جعفر بن محمد بگو بسوز و بساز مباش فکر حرم گر نواده ی حسنی سیاه تر ز همه روزگار پروانه ست اگر که شمع بسوزد میان انجمنی نخست آنچه صدا میکند سر زانوست اگر کشیده شود ناگهان سر رسنی ببین چه بر سر زن یا که مرد میاید طناب را بکشی ، تازیانه هم بزنی عبا نداشت که از خجلتش به سر بکشد پناه برد به یک آستین پیرهنی چه سخت میگذرد مرد آبروداری طی طریق کند با غلام بددهنی اگر چه سوخته در ، جای شکر آن باقی ست که میخ در نگرفته به گوشه بدنی اگر چه از نفس افتاده باز هم راضی ست که بین کوچه نیفتاده است هیچ زنی چه حرفها نشنید و چه چیزها که ندید شکسته دل شد و آمد ولی چه آمدنی غریب نیز از اینجا نمیرود عریان برای تو کفن آورده اند ، عجب کفنی  علی اکبر لطیفیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا الله خوردی امروز نیزه فردا نَعل نیزه هم چاره دارد اما نعل... یک، دو، سه، چهار ... ده تا اسب روی هم میشود چهل تا نعل هر کسی از تن ِ تو میگذرد شمر با پا و اسبها با نعل پشت و روی تورا یکی کردند چقدر جلوه دارد اینجا نعل چون لباست به روی چادر من هر کسی پا گذاشت حتی نعل دهنت را خودت بگو چه شده؟ تهِ شمشیر خورده ای یا نعل؟  علی اکبر لطیفیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جاده محبوب بر سر جاده محبوب تمنا بگذار پشت درهای کرم دست تقاضا بگذار آنکه سجاده نشین است به جایی نرسد دل به دریا بزن و پای به صحرا بگذار سرکشی کردن در کار خدا عصیان است شرم کن ، کار خدا را به خودش وابگذار رزق امروز تو با پای خودش می آید آنچه را روزی فرداست به فردا بگذار ما همان شام عروسیت طلاقت دادیم آی دنیا برو کم سر به سر ما بگذار بندگان چون فقرا بارکش عقبایند بار دنیا به همان شانه ی دنیا بگذار طور با بار تعلق نتوان رفت عزیز ابتدا بار بینداز سپس پا بگذار آخر کار به یوسف نرسیدی با من تو قدم جای قدمهای زلیخا بگذار منزل وصل پس از رد شدن از خویشتن است وصل اگر می طلبی روی دلت پا بگذار من به پروانه و پروانه به من می گرید ما دو را با جگر سوخته تنها بگذار آنقدر که دل ما سوخت دل هجر نسوخت مرهمی هست اگر روی دل ما بگذار ما که یک عمر شب و روز ، تو را جار زدیم سر بازارچه ما را به تماشا بگذار کاروان ! منزل محبوب رسیدیم اگر لطف کن موقع برگشت مرا جا بگذار رسم این است اگر در حرم خون خدا عاشقان سر بگذارند تو جان را بگذار  علی اکبر لطیفیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خنده بر پاره گریبانی مان می کردند خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم خوب آماده ی مهمانی مان می کردند از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه سنگ را راهی پیشانی مان می کردند هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم بیشتر شک به مسلمانی مان می کردند شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را وارد بزم طرب خوانی مان می کردند بدترین خاطره آن بود که در آن مدت مردم روم نگهبانی مان می کردند هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند @hadithashk
دِلا بکوش مُطهر بمان و مَحرم باش دخیل چادرِ دُخت رسول اکرم باش به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را بدین طریق به چشم خدا مُکرّم باش عبودیت به صفات ربوبیت برسد بیا و عبد خداوند باش ، رَب هم باش تو جمع عالَم دنیا و آخرت هستی مباش فکر دو عالم ، خودت دو عالم باش مسافریم و از اینجا خلاصه باید رفت به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش ز راه میرسد آن دم که صور را بدمند از این به بعد دَمادَم به یاد آن دَم باش به سفره خانه یِ حاتم مَبَر نیاز ، اما اگر به خانه یِ تو آمدند حاتم باش اگر درست نکردی ، خودت درست بمان کسی به دست تو آدم نشد ، تو آدم باش غمی به غصه همسایه هات اضافه نکن ولی به غصه همسایه هات مرهم باش بگو به زن که زنی فاطمه نخواهد شد بگو که لااقل آسیه باش ، مریم باش شب زفاف دو رکعت نماز قبر بخوان شب زفاف که شد فکر قبر خود هم باش چراغ خانه به مسجد رواست نی خانه به فکر مسجد و محراب و ابروی خم باش گر ایستاده بمیری شهید میمیری درست مثل شهیدان چو کوه ، محکم باش کلید قفل شهادت بدست گریه توست امیدوار به این اشکهای نم نم باش آهای اُمت اسلام ! بهر پیروزی دخیل چادر دخت رسول اکرم باش @hadithashk
مانند طفلِ دَر به دَری گریه میکنم مثل گدای پُشتِ دَری گریه میکنم اشک مرا زمانِ گدایی ندیده اند این بار چون تو میگذری گریه میکنم حالا که بین این همه مردم زیادی ام از این به بعد یک نفری گریه میکنم حتی اگر مرا بِزَنی قول میدهم با آب و تابِ بیشتری گریه میکنم تنبیه تو حواس مرا جمع میکند من سالها زِ خیره سَری گریه میکنم بار مرا کسی نخریده...تو می خری؟! بار مرا بخر، نخری گریه میکنم از چند جا شکسته پَرَم..ای شکسته بند! از غصّه یِ شکسته پَری گریه میکنم این روزه ها به درد قیامت نمیخورد دارم برای بی سِپَری گریه میکنم جانِ همان که زائر بابا نشد مرا یک کربلا بِبَر نَبَری گریه میکنم @hadithashk
15.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرکسی خواسته باشد به خدایی برسد باید از کشتی تو راهنمایی برسد نه فقط فطرس پر سوخته ی تو حتی بی تو جبریل محال است به جایی برسد سر به زیر قدم توست بها میگیرد پس چه بهتر سر ما نیز به پایت برسد نیستم عاشق اگر منت درمان بکشم به روی چشم اگر از تو بلایی برسد وقت تو وقت شریفی است ولی بین مسیر منتظر می شوی اینقدر گدایی برسد بعد از این وقت کمي پشت در خانه مرو بگذار این دل ما هم به نوایی برسد ما هنوزم که هنوز است سر راه تواییم تا ببینیم که از تو چه عطایی برسد طلب مزد نداریم همین ما را بس اگر از مادر تو چند دعایی برسد رحمت واسعه ات کیسه ی ما را پر کرد این چه لطفی است به هر بی سر و پایی برسد گریه کن های تو همسایه ی زهرا س هستند بگذارید فقط روز جزایی برسد یا حسین ع است و یا ذکر شریف زینب س اگر از ما به صف حشر صدایی برسد به پریشانی گیسوت قسم نزدیک است که به ما هم خبر کرببلایی برسد @hadithashk
بدون چون و بدون چرا نمی‌ماندند شبیه رود، شبیه صبا، نمی‌ماندند چه کربلاست که عالم به‌هوش می‌آید پس از شنیدن چاووش‌ها نمی‌ماندند به التماس، به خواهش، به هر چه که می‌شد خلاصه قافله می‌رفت، جا نمی‌ماندند چقدر با سر زانو به کربلا رفتند از اشتیاق حرم روى پا نمی‌ماندند فروختند النگوى نوعروسان را قدیم معطل این چیزها نمی‌ماندند شب زیارتى اربعین، دهاتى‌ها به احترام تو در روستا نمی‌ماندند فقط دو مرتبه باید به کربلا بروى بدین طریق بفهمى چرا نمی‌ماندند خدا نبود اگر این «حسین، حسین» نبود و بندگان خدا، با خدا نمی‌ماندند @hadithashk