پیامبر صلوات الله علیه و آله:
خداوند به على سهمى از فضيلت داده كه اگر بین اهل زمين تقسیم شود همه را فرا گيرد و به او سهمى از فهم داده كه اگر بین اهل زمين تقسیم شود همه را فرا گيرد.
المناقب، جلد ۲، ص ۳۲
#کلام_معصوم
#حدیث
@hadithashk
دیگر مهارِ بغضِ جانکاه؛ کارِ من نیست
ماندن میانِ طوفانِ آه؛ کارِ من نیست
در چاهِ نفْس درگیر با ظلمتم شب و روز
دیگر نفس کشیدن در چاه؛ کارِ من نیست
یک عمر از رفیقِ ناباب ضربه خوردم
دیگر رفاقتِ با گمراه؛ کارِ من نیست
از توبه گفته ام به، هر عاصیِ پشیمان
تفسیرِ آیهٔ یأس...که راهکارِ من نیست
با هر إلهي العفو چون رویِ خوش نشان داد
پس ناامیدی از این درگاه؛ کارِ من نیست
دل کندن از بهشتی که وعده داده شاید...
دل کندن از خدایِ دلخواه؛ کارِ من نیست
*
شمر(لع) آمد و به هم ریخت با گریه حالِ شعرم
توصیفِ وضعِ گودال؛ والله کارِ من نیست
خنجر کشید و میگفت استادِ قتلِ صبرم
کُشتن که در زمانِ کوتاه؛ کارِ من نیست
آقایِ ما عطش داشت! شمشیر خورد و شرحِ
بارانِ نیزه هایِ ناگاه؛ کارِ من نیست!
#اشب_زیارتی_اباعبدالله_الحسین_ع
#بالحسین_ع_الهی_العفو
#مرضیه_عاطفی
@hadithashk
با همین روی سیاهم بار بستم آمدم
زشت و زیبا، خوب یا بد، هرچه هستم آمدم
غصه ام را بیشتر از خلق، مادر میخورد
طعنه وقتی میخورم فوراً به او بر میخورد
با لباس پاره هم دارم بهای بهتری
چونکه دارم دعوت از مشکل گشای بهتری
با دو دست خالیم کوه گناه آورده ام
بر علی مرتضا امشب پناه آورده ام
بچه که بد می شود، بابا پریشان می شود
او خودش منتّ کِشِ طفل گریزان می شود
راه این آلوده افتاده به دریای نجف
خوب شد من را سپردی دست آقای نجف
هر زمانی که دلم از مردم دنیا گرفت
گرد و خاک بارگاهش گرد و خاکم را گرفت
می کشد بار مرا بر شانه اش تنها علی
نیمه شب در می زنم این خانه را با یاعلی
یا علی! ای آنکه از روی گدا غم می بری
موقع افطار، ما را کربلا هم می بری
رو به ایوان طلا گفتم اذان، گفتم حسین
من اراد الله خواندم، پشت آن گفتم حسین
خواهری از خیمه ها تا بین گودالش رسید
شمر بیرون آمد و زهرا به دنبالش رسید
گفت مادر؛ روبروی قبله ام محراب ریخت
تشنه بودی، پیش چشمت کاسه های آب ریخت
مثل تو گیسو پریشان است مادر هم حسین
زنده بودی و شدی با نیزه ها درهم حسین
هم روی نی، هم به زیر پای لشکر دیدمت
پیکرت پاشیده بود از هم... فقط بوسیدمت
#مناجات_با_خدا
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#شب_زیارتی
#رضا_دین_پرور
@hadithashk
به دل ما کسی محل نگذاشت
جز علمدار با وفای حسین
بچه های علی و فاطمه اند
گریه کن های بچه های حسین
#کربلا
#بین_الحرمین
#شبهای_جمعه
#گروه_شعر_یامظلوم
@hadithashk
این گدا آزاد شد از هفت دولت تا شنید
شنبه صبح ام البنین بیمه کند یک هفته را
#شنبه_های_ام_البنینی
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk
پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله فرمودند
هر کس بر محبت خاندان پیامبر صلی اللّه علیه وآله بمیرد ملائکه با او دست می دهند و انبیاء خدا به زیارتش می آیند.
بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ط_ القديمة، ۲/۳۷
#فضائل
#کلام_معصوم
@hadithashk
دخيل اشك به دامان يار خواهم بست
به گريه سمت نجف كوله بار خواهم بست
مگر به لطف عجل سر به شانه اش بِنَهَم
تمام همّت خود را به كار خواهم بست
#رضا_وکیل_آذر
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
@hadithashk
آئینه دار فاطمه
شب اگر مثل امشب است خوش است
اگر از می لبالب است خوش است
هر کسی که به زیر چرخ کبود
آستان بوس زینب است خوش است
شب گرفتار خانه ی علی است
حق پدیدار خانه ی علی است
غصه ای نیست دیگر از امشب
او پرستار خانه ی علی است
آمد و خود قرار فاطمه شد
لحظه ی انتظار فاطمه شد
مثل زهراست صبر و حوصله اش
زینب آئینه دار فاطمه شد
میکده هست مست باده هنوز
دست ما عشق کار داده هنوز
شاهکار است و مادر دنیا
دختری اینچنین نزاده هنوز
او پرستوی در هوای علیست
او طلای پر از بهای علیست
اخم در چهره اش ابهت داشت
صوت خندیدنش صدای علیست
او جواب دعای بی کسی است
ناطق او صدای بی کسی است
با نگاهش به مجتبی فهماند
یاور روزهای بی کسی است
خنده مادرش دلیلی داشت
اول و آخرش دلیلی داشت
طالعش سخت و صبر فقط
اشک پیغمبرش دلیلی داشت
از حسن راز را مگو آموخت
باده شد باده شد سبو آموخت
پدرش مرتضی ست پس بی شک
خطبه خوانی خود به او آموخت
به سر سفره ها نمک انداخت
فاطمه پای او فدک انداخت
از همان ابتداش قنداقه ش
لرزه بر جان نُه فلک انداخت
مرد تر از همه ست گرچه زن است
تکیه گاه حسین با حسن است
نطق حیدر ، صلابت زهرا
زینب اصلا تمام پنجتن است
امیرفرخنده
#امیرفرخنده #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امیری حسینٌ و نعم الامیر
گمان کن که با کعبه همسایه ای
پی حفظ چندین هزار آیه ای
و حتی اگر غرق سرمایه ای
بدان بی علی پست و بی مایه ای
خود کعبه هم می رود صبح و شام
به دیدار حیدر علیه السلام
علی نزد حق است و حق با علیست
مسیر الی الله تنها علیست
مپرس از چه ذکر لب ما علیست
عبادت همین گفتن یا علیست
اگر که خدا خواندن او بد است
بشر خواندنش کفر صد در صد است
همیشه خدا بود هم صحبتش
به محراب خم شد فقط قامتش
خدا نیز در پاسخ طاعتش
به او دختری داد شد زینتش
ندیده فلک اینچنین دختری
که بر خلق عالم کند سروری
از افلاک تا خاک پرواز کرد
برای برادر کمی ناز کرد
در آغوش او چشم را باز کرد
سپس پرده برداری از راز کرد
چنین گفت چشمش به ماه منیر
امیری حسینٌ و نعم الامیر
نگاهش دوای تب پنج تن
حضورش چراغ شب پنج تن
چه بنویسم از کوکب پنج تن
شده قبله ام زینب پنج تن
به طغیان کشانده جنون مرا
به پایش بریزید خون مرا
چه خوب است امشب خدا خواستن
طلا نه دل مبتلا خواستن
هر آنچه که خوب است را خواستن
خلاصه فقط کربلا خواستن
تمام سحر ذکر یا رب بگو
همه حاجتت را به زینب بگو
چنان مادرش عالمه زینب است
به بیت علی قائمه زینب است
به غم های او خاتمه زینب است
پس از فاطمه، فاطمه زینب است
زمان دعا نوحه دم داده ام
خدا را به زینب قسم داده ام
چو با او کسی همنشین می شود
یکی از بزرگان دین می شود
یکی مثل ام البنین می شود
که روزی قمر آفرین می شود
به ام البنین مرحمت کرده است
ابالفضل را تربیت کرده است
اباالفضل حالا هوادار اوست
اباالفضل ماه شب تار اوست
ابالفضل امروز علمدار اوست
و کار دفاع از حرم کار اوست
خوشا آنکه او انتخابش کند
فدایی زینب خطابش کند
علی ذوالقدر
#شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم #علی_ذوالقدر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب(س)
کار اشک است اگر از مژه ها افتادن
کار عشق است به پای تو زپا افتادن
دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت
پس مهم است همین حرف...کجا افتادن
می شود عکس تو تکثیر، در آن دل که شکست
می کند خُرد اگر آینه را افتادن
از انا الحق شده معلوم چه حالی دارد
به هواداری تو، سر به هوا افتادن
میشود مثل غباری سر راهت برخاست
میشود رفت به معراج تو با افتادن
می برد آخر رویای تعبد ما را
با دو زانو به قدمهای شما افتادن
تا نخ چادر تو می برد از فرش به عرش
چه نیازی به طلا دست گدا افتادن
چرخ این چرخ به امید خودت می چرخد
پس بعید است بیفتد به صدا افتادن
با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ `حسین”
وقت تسبیح شد و یاد خدا افتادن
کاشکی هرچه اگر هست به جانم برسد
-دور از جان تو؛ در هول و ولا افتادن-
بر بلندی ..ته گودال..میان آتش..
آه بر سر زدم از این دوسه جا افتادن
دست عباس مگر سایه ی چشم تو نبود
راغبت کرده چه دستی به جدا افتادن
گذرم خورده به جایی که نباید زینب
از به نی رفتن سر پیش تو... تا افتادن
مثل آوار بریزد سرشان دیواری
که بنا می شود از سنگ بنا افتادن
دیدن عکس ضریحی که ندارد زائر
بدتر است از سفر کرببلا افتادن
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا بنت الحیدر
بطن یاسین و مومنون امد
قلب قران به تاب و تب افتاد
رب الارباب را در او دیدند
پرده از جلوه های رب افتاد
کعبه میخواست سینه چاک کند
۶۹ را به خود پلاک کند
بوی بنت الخلیل می آمد
خانهی کعبه در طلب افتاد
اسدلله دیگر امده است
دختر شیر خیبر امده است
در جمادی دوباره می افتد
اتفاقی که در رجب افتاد
آمد و حیدر مؤنث شد
اسدالمرتضی مشخص شد
زینبش خواند خالق خلاق
از لبش گوییا رطب افتاد
مایه ی عزت بنی هاشم
زِین اَب زینت بنی هاشم
با وجود عقیله بیش از پیش
چه شکوهی در این نسب افتاد
قله ها زیر گام همت او
مرد و مردی غلام همت او
هر یلی دید هیبت اورا
یاد نام اور عرب افتاد
غرق مهرش شود دلم ای کاش
جای ماه است در دل دریاش
به سجود مقام اقیانوس
ماه گردون وجب وجب افتاد
نفسش بوی کربلا می داد
به مسیحا دم شفا میداد
لاجَرَم خود طبیب حاذق شد
هر که راهش به این مطب افتاد
کربلا بود و او عقب ننشست
چه امیدی به مشک سقا بست
پیش چشمان خیمه ای تشنه
مشک آب اَبَ الادب افتاد
واجب الاحترام عالم اوست
به ابالفضل! حضرت غم اوست
او خودش دید در غروب دهم
گیسوی روز دست شب افتاد
خیمه گریان و حرمله خندان
شاد میشد دل ابو سفیان
معجر دختران آل الله
دست قوم ابولهب افتاد
بعد از ان سوی شام راهی شد
تند و بی احترام راهی شد
با دل خسته گفت یا زینب
هر که از قافله عقب افتاد
عماد بهرامی
#شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم #عماد_بهرامی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب(س)
گریهی عشاق برای هم است
سینهشان تنگِ صدای هم است
آنچه دلِ ایل مرا میبَرَد
گیسویِ در باد رهایِ هم است
عاشق و معشوق یکی میشوند
عشق در این بزم بجایِ همه است
هرچه که دارند به هم میدهند
هرچه که دارند به پای هم است
یک شبه تا قرب تو را میبَرَد
عشق پَرِ شوق خدای همه است
عشق اگر نغمهی روز و شب است
هرچه که دارد همه از زینب است
بر تنِ این دشت که باران نشست
نور دمید و تبِ طوفان نشست
تا به ابد هیچ پشمینان نشد
آنکه سرِ راهِ کریمان نشست
دید که در پای علی عاشقیم
بر سرِ ما مرغِ سلیمان نشست
راه نشان داد و دلم پر گرفت
رفت نجف گوشهی ایوان نشست
مژدهی جبریل چه بود از شعف
حمدِ خدا بر لبِ سلطان نشست
گفت که پیغمبرِ عشق آمده
حضرتِ زهرای دمشق آمده
اینکه شده خاکِ تو از احترام
قامت عشق است علیهالسلام
گرچه ندیدند تو و سایهات
سایهی تو بر سرِ ما مستدام
ملتفتِ بابِ تو پیغمبران
ملتمس نافلههایت امام
مجمع انوارِ جلال و جمال
جلوهی ذاتیِ خدا را تمام
خادمِ تو حضرت بابالحسین
چادرِ تو زینتِ بیت الحرام
مُلک و مَلَک مات خروشِ تو است
بیرقِ عباس به دوش تو است
پیش پرت سِیرِ سماوات هیچ
بین دلت جز حرم ذات هیچ
پیش نمازِ شبِ خاکیِ تو
هرچه که طامات و عبادات هیچ
پیش تو و هدیهی قربانیات
خیریه و خدمت و خیرات هیچ
آنهمه طوفان که ندیده است نوح
پیشِ قد عمهی سادات هیچ
هرچه که غم دیده زمین و زمان
پایِ غمِ پیرِ خرابات هیچ
آمدهای کوفه پشیمان کنی
شام به یک صاعقه ویران کنی
نامِ تو را ای دلِ دریا سرشت
در وسط معرکه باید نوشت
حضرت زهرایِ پس از فاطمه
ای نَفَسَت بیتِ علی را بهشت
زندهی تو هفتِ حرمهای ما
خاک درت مسجد و دِیر و کِنشت
هم حرمت هم حرمِ کربلا
ساخته شد از دلِ ما خشت خشت
من به فدای قلم شاعری
آنکه از الطاف نگاهت نوشت:
`خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بُوَد در برِ دُختِ علی
قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را نتوان دست بست”
تا که نیافتد به رویت آفتاب
بر سرِ نیزه سرِ عباس هست
بر جگرت قبل حسینت زدند
آنهمه تیغی که به یکجا نشست
قطرهی خونی که به ...
#حسن_لطفی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹