eitaa logo
حدیثنا
698 دنبال‌کننده
5 عکس
6 ویدیو
1 فایل
احادیث کمترشنیده‌شده از کتب معتبر ارتباط با ادمین: @Rah_Bar
مشاهده در ایتا
دانلود
💠موضع قاطع اصحاب امام صادق، نسبت به زید بن علی ♦️زید بن علی بن الحسین فرزند امام سجاد، برادر امام باقر و عموی امام صادق (علیهم‌السلام) بود. 🔺او بر خلاف پدر، برادر و برادرزادگانش - که بنا به شرایط خاص زمانشان و برای حفظ اسلام و تشیع به «تقیه» رو آورده بودند - مشیِ انقلابی پیشه کرده بود و با خلفای غاصب بنی‌امیه درگیر شده بود. 🔺اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هرچند مشی زید را در آن شرایط صحیح نمی‌دانستند و قبول نداشتند، اما او را تخطئه نمی‌کردند، خیرخواه او بودند و پس از شهادتش نیز از او به نیکی یاد می‌کردند. 🔺اصحاب اهل‌بیت نیز به تبعیت از ایشان احترام زید را - که فرزند امام سجاد (علیه‌السلام) بود - حفظ می‌کردند. هرچند در این زمینه دچار افراط نمی‌شدند و از خطوط قرمز اعتقادی خود عبور نمی‌کردند. 👈ماجرایی که در ادامه ذکر می‌شود، شاهدی بر این رویه اصحاب است… 🔹از محمد بن علی بن نُعمان احول نقل شده است: زید بن علی بن الحسین (علیهم‌السلام) در زمانی که [در اطراف کوفه] مخفی شده بود، کسی را دنبال من فرستاد. نزد او رفتم. 🔺زید به من گفت: ای ابوجعفر! چه می‌گویی؛ اگر فرستاده‌ای از جانب من درب خانه‌ات را بزند، همراه او [برای قیام در رکاب من] خارج می‌شوی؟ 🔹احول گوید: به او گفتم: اگر پدر یا برادرتان بودند، همراهش [برای قیام در رکاب ایشان] خارج می‌شدم. 🔺زید به من گفت: من قصد دارم قیام کنم. آن قوم (بنی‌امیه) با من به جنگ برمی‌خیزند. آیا همراه من قیام می‌کنی؟ 🔹گفتم: نه، چنین کاری نمی‌کنم، فدایتان شوم. 🔺به من گفت: آیا جان خودت را ترجیح می‌دهی و از من روی می‌گردانی؟ 🔹به او گفتم: من فقط یک جان دارم. اگر خداوند در زمین یک حجت داشته باشد، کسی که از شما تخلف کند، نجات می‌یابد و کسی که همراهتان قیام کند، هلاک می‌شود. و اگر خداوند در زمین حجتی نداشته باشد، کسی که از شما تخلف کند و کسی که همراهتان قیام کند، برابر خواهند بود. 🔺زید به من گفت: ای ابوجعفر! من سر سفره، کنار پدرم (امام سجاد علیه‌السلام) می‌نشستم. او تکه‌ای گوشت برایم لقمه می‌گرفت و لقمه‌ی داغ را از روی محبت برایم خنک می‌کرد. او دوست نداشت حرارت آتش به من برسد؛ حال چه‌طور از دین (امام بعد از خود و حجت روی زمین) به تو خبر داده و به من خبر نداده؟! 🔹به او گفتم: فدایتان شوم، پدرتان از روی محبت، برای این‌که دچار آتش نشوید، (از امام بعدی) به شما خبر نداده‌اند. ایشان ترسیده‌اند که شما (امامتِ) او را نپذیرید و وارد آتش (جهنم) شوید. ایشان (از امام بعدی) به من خبر داده‌اند. من اگر او می‌پذیرفتم، نجات می‌یافتم و اگر او را نمی‌پذیرفتم، باکی نداشتند که به آتش (جهنم) وارد شوم. 🔹سپس گفتم: فدایتان شوم، شما برتر هستید یا پیامبران؟ 🔺گفت: معلوم است که پیامبران. 🔹گفتم: یعقوب به یوسف (علیهماالسلام) گفت: پسرم! خوابت را برای برادرانت تعریف نکن؛ چراکه برایت خدعه‌ای خواهند نمود. چرا یعقوب (از پیامبریِ یوسف) به برادرانش خبر نداد؟ چون می‌خواست آنان برای یوسف خدعه‌ای نچینند. او این موضوع را از آنان پنهان کرد. پدر شما هم مانند یعقوب این موضوع را از شما پنهان داشتند؛ چراکه بر شما می‌ترسیدند. 🔺زید گفت: حال که چنین می‌گویی، بدان که به خدا قسم، یار تو که در مدینه است (امام صادق علیه‌السلام) به من خبر داده است که من کشته می‌شوم و در محله کُناسه (کوفه) به دار آویخته می‌شوم. نزد او صحیفه (کتابی) بود که کشته شدن و به دار آویخته شدن من در آن ذکر شده است. 🔹احول گوید: [بعدها] من به حج رفتم و گفتگوی میان خودم و زید را برای ایشان تعریف کردم. 🔶امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند: 🔸«[با پاسخی که به او دادی،] راه را از پیش‌رو و پشت‌سر و راست و چپ و بالا و پایین بر او بستی و هیچ راه گریزی برایش باقی نگذاشتی.» 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona 💠 @hadithona
🤔دیدگاه و برخوردمان در خصوص شیعیان گناه‌کار چه‌گونه باید باشد؟ 🔶از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است: 🔸«به‌راستی که خداوند پیش از آن‌که مخلوقاتش را بیافریند، سعادت و شقاوت را آفرید؛ 👈پس کسی که خداوند او را سعادتمند آفریده، تا ابد از او بدش نخواهد آمد. اگر عمل بدی انجام دهد نیز از عملش بدش می‌آید، نه از خودش. 👈و کسی که او را شقاوتمند آفریده، تا ابد او را دوست نخواهد داشت. اگر عمل خوبی انجام دهد نیز عملش را دوست خواهد داشت و - به‌خاطر سرنوشتی که به سویش می‌رود - از او بدش می‌آید. 🔸پس اگر خداوند چیزی را دوست بدارد، تا ابد از آن بدش نخواهد آمد و اگر از چیزی بدش بیاید، تا ابد آن را دوست نخواهد داشت.» 📚الکافي، ج۱، ص۱۵۲ 🔺بر اساس قاعده‌ای که امام صادق فرموده‌اند، فهم حدیث زیر از امام کاظم (علیهماالسلام) آسان‌تر می‌شود… 🌿از زید نُرسی (یا زید شحّام) نقل شده است: 🔷به امام کاظم (علیه‌السلام) عرض کردم: 🔹مردی از شیعیان شما که (شما را به امامت) می‌شناسد، شراب می‌خورد و مرتکب گناهان مُهلکی می‌شود. آیا ما از او برائت (دوری) بجوییم؟ 🔶حضرت فرمودند: 🔸«از عملش برائت بجویید، نه از خودش. او را دوست بدارید، ولی از عملش بدتان بیاید.» 🔷عرض کردم: 🔹آیا اجازه داریم او را فاسق و فاجر بنامیم؟ 🔶حضرت فرمودند: 🔸«خیر. فاسق و فاجر، کافری است که حق ما را نادیده می‌گیرد و با شیعیان ما دشمنی می‌کند. خداوند پرهیز دارد از این‌که شیعه‌ی ما فاسق و فاجر باشد، هرچند آن اعمالِ (زشت) را انجام دهد. 🔸شما [به‌جای این‌که به خودش بگویید فاسق و فاجر،] در مورد چنین‌کسی بگویید: عملش فسق است و عملش فجور است، ولی خودش مؤمن است. [بگویید:] کارش پست و پلید است، روح و جسمش پاک است. 🔸به خدا قسم، شیعه‌ی ما از دنیا نمی‌رود، مگر این‌که خداوند و رسولش و ما (اهل‌بیت) از او خشنود خواهیم بود. خداوند او را - هرچند در این گناهان باشد، - در حالی محشور می‌کند که چهره‌اش درخشان باشد، زشتی‌اش پوشیده باشد، هیچ هراسی در دلش نباشد و هیچ ترسی و هیچ غمی نداشته باشد. 👈دلیلش این است که او پیش از آن‌که از دنیا برود، حتماً از گناهانش پاک خواهد شد؛ با مصیبتی که یا به مالش یا به جانش یا به فرزندش وارد خواهد شد. یا با بیماری‌ای. 🔸و بعید نیست شیعه‌ی ما به‌واسطه‌ی خواب وحشتناکی که می‌بیند و غمگین از آن‌چه دیده است بیدار می‌شود، پاک شود. همین خواب کفاره‌ی گناهانش خواهد بود. 🔸و یا به‌واسطه ترسی که از جانب حکومت باطل بر او وارد می‌شود، یا به‌خاطر سختی‌ای که هنگام مرگ به آن دچار می‌شود[، از گناهانش پاک می‌شود.] 👈پس او خداوند را در حالی ملاقات می‌کند که از گناهانش پاک باشد و به‌واسطه‌ی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هیچ هراسی در دلش نخواهد بود. 🔸بعد از آن هم در مقابلش دو چیز است؛ [یکی:] رحمت واسعه‌ی خداوند که از گناهان تمام اهل زمین وسیع‌تر است و [دیگری:] شفاعت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین (صلی‌الله‌علیهما). 🔸اگر رحمت پروردگارش شامل حالش نشود، شفاعت پیامبر و امیرالمؤمنین (صلی‌الله‌علیهما) به او می‌رسد؛ که در این‌صورت رحمت واسعه پروردگارش نیز شامل حالش خواهد شد.» 📚الأصول‌الستةعشر، ج۱، ص۲۰۰ 📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ 1️⃣این‌که «باید از «کارِ بد» بدمان بیاید، نه از «بدکار»»، فقط مربوط به شیعیان و مؤمنانِ بدکار و گنهکار است، و الا، تنفر داشتن، تبری جستن و لعن کردنِ کافران، مشرکان، منافقان و کسانی که وجودشان را بدی فراگرفته و نه‌تنها خود فاسد و ظالم‌اند، بلکه فساد و ظلم را در زمین گسترش می‌دهند، لازم است. 👈پیش‌تر در پانوشت یکی از مطالب، نقل‌قولی از مرحوم آیت‌الله مصباح (رحمةالله‌علیه) ذکر شده بود که خواندنش خالی‌ازلطف نیست: 📌«قابل توجه «صلح‌کل»ها؛ عاقبت عابدی که هیچ‌وقت حتی به‌خاطر خدا خشمگین نشد» 📌https://dastvar.blog.ir/1397/11/30-1 2️⃣هرچند تنها امیدمان، رحمت پروردگار رحیم (تبارک‌وتعالی) و کرم خاندان کرامت (صلوات‌الله‌علیهم) است، اما باید به شروطی که ما را مشمول این رحمت و کرامت و شفاعت می‌کند نیز توجه داشته باشیم. 👈در این خصوص، مطالب پیشین را ملاحظه بفرمایید: 📌«شیعیان همگی در بهشت‌اند، اما...» 📌https://dastvar.blog.ir/1397/11/30-2 📌«امام صادق در آخرین لحظات عمر، همه اقوامشان را جمع کردند که چه بگویند؟» 📌https://dastvar.blog.ir/1396/05/14-5 📌«چه طور با اهل‌بیت یکی شویم؟» 📌https://dastvar.blog.ir/1392/10/03 📌««شفاعت» به زبان ساده» 📌https://dastvar.blog.ir/1392/10/02
💠جن‌ها برای چه کاری نزد اهل‌بیت می‌آمدند؟ 🌿…عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ قَالَ: أَتَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع فِي بَعْضِ مَا أَتَيْتُهُ فَجَعَلَ يَقُولُ: «لَا تَعْجَلْ» حَتَّى حَمِيَتِ الشَّمْسُ عَلَيَّ وَ جَعَلْتُ أَتَتَبَّعُ الْأَفْيَاءَ فَمَا لَبِثَ أَنْ خَرَجَ عَلَيَّ قَوْمٌ كَأَنَّهُمُ الْجَرَادُ الصُّفْرُ عَلَيْهِمُ الْبُتُوتُ قَدِ انْتَهَكَتْهُمُ الْعِبَادَةُ قَالَ: فَوَ اللَّهِ لَأَنْسَانِي مَا كُنْتُ فِيهِ مِنْ حُسْنِ هَيْئَةِ الْقَوْمِ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَيْهِ قَالَ لِي: «أَرَانِي قَدْ شَقَقْتُ عَلَيْكَ؟» قُلْتُ: أَجَلْ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَنْسَانِي مَا كُنْتُ فِيهِ قَوْمٌ مَرُّوا بِي لَمْ أَرَ قَوْماً أَحْسَنَ هَيْئَةً مِنْهُمْ فِي زِيِّ رَجُلٍ وَاحِدٍ كَأَنَّ أَلْوَانَهُمُ الْجَرَادُ الصُّفْرُ قَدِ انْتَهَكَتْهُمُ الْعِبَادَةُ. فَقَالَ: «يَا سَعْدُ رَأَيْتَهُمْ؟» قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «أُولَئِكَ إِخْوَانُكَ مِنَ الْجِنِّ.» قَالَ: فَقُلْتُ: يَأْتُونَكَ؟ قَالَ: «نَعَمْ يَأْتُونَّا يَسْأَلُونَّا عَنْ مَعَالِمِ دِينِهِمْ وَ حَلَالِهِمْ وَ حَرَامِهِمْ.» 📚الكافي، ج۱، ص۳۹۴ 🌿از سعد اِسکاف نقل شده است: 🔶در یکی از مراجعاتی که به امام باقر (علیه‌السلام) داشتم، حضرت فرمودند: 🔸«[برای این‌که داخل بیایی،] عجله نکن.» 🔷[من بیرون منزل ایشان ماندم] تا زمانی که خورشید به‌شدت بر من می‌تابید و من [برای فرار از گرما] سایه‌ها را دنبال می‌کردم. چیزی نگذشت که گروهی [از منزل حضرت] خارج شدند که [رنگشان] شبیه ملخ‌های زردرنگ بودند و جامه‌هایی ضخیم بر دوش داشتند و عبادت، آن‌ها را دچار سستی و ضعف کرده بود. به خدا قسم، از زیباییِ ظاهر این گروه، وضعیت بدی که در آن بودم را فراموش کردم. 🔶وقتی [آن‌ها خارج شدند و من] نزد امام باقر (علیه‌السلام) رفتم، حضرت به من فرمودند: 🔸«به‌نظرم تو را به مشقت انداختم.» 🔷عرض کردم: 🔹بله، ولی به خدا قسم، گروهی که از کنارم عبور کردند، موجب شدند وضعیتی که در آن بودم را فراموش کنم. من هرگز گروهی در لباس یک مرد را خوش‌سیماتر از آن‌ها ندیده بودم. رنگشان مانند ملخ‌های زردرنگ بود و عبادت آن‌ها را دچار ضعف و سستی کرده بود. 🔶حضرت فرمودند: 🔸«ای سعد! آن‌ها را دیدی؟» 🔷عرض کردم: 🔹بله. 🔶فرمودند: 🔸«آن‌ها برادران تو از طایفه جن بودند.» 🔷عرض کردم: 🔹نزد شما آمده بودند؟ 🔶حضرت فرمودند: 🔸«بله، آن‌ها نزد ما می‌آیند و پیرامون معارف دینشان و از حلال و حرامشان از ما سؤال می‌کنند.» 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona 💠 @hadithona
💠جن‌ها چه‌گونه صدایی دارند؟ 🌿…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَحْرَشٍ قَالَ: حَدَّثَتْنِي حَكِيمَةُ بِنْتُ مُوسَى قَالَتْ: رَأَيْتُ الرِّضَا ع وَاقِفاً عَلَى بَابِ بَيْتِ الْحَطَبِ وَ هُوَ يُنَاجِي وَ لَسْتُ أَرَى أَحَداً فَقُلْتُ: يَا سَيِّدِي لِمَنْ تُنَاجِي؟ فَقَالَ: «هَذَا عَامِرٌ الزَّهْرَائِيُّ أَتَانِي يَسْأَلُنِي وَ يَشْكُو إِلَيَّ.» فَقُلْتُ: يَا سَيِّدِي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَ كَلَامَهُ. فَقَالَ لِي: «إِنَّكِ إِنْ سَمِعْتِ بِهِ حُمِمْتِ سَنَةً.» فَقُلْتُ: يَا سَيِّدِي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ. فَقَالَ لِيَ: «اسْمَعِي!» فَاسْتَمَعْتُ فَسَمِعْتُ شِبْهَ الصَّفِيرِ وَ رَكِبَتْنِيَ الْحُمَّى فَحُمِمْتُ سَنَةً. 📚الكافي، ج۱، ص۳۹۵ 🌿از محمد بن جَحرش نقل شده است: 🍃حکیمه، دختر امام کاظم (علیه‌السلام) برایم روایت کرد: 🔷من [برادرم] امام رضا (علیه‌السلام) را دیدم که کنار درِ انبار هیزم ایستاده بودند و درگوشی صحبت می‌کردند، اما هیچ‌کس را آن‌جا ندیدم. عرض کردم: 🔹آقای من! با چه کسی نجوا می‌کنید؟ 🔶حضرت فرمودند: 🔸«این، "عامر زهرائی" است. آمده است از من پرسش کند و شکایتش را نزد من آورده است. 🔷عرض کردم: 🔹آقای من! دوست دارم صدایش را بشنوم. 🔶به من فرمودند: 🔸«اگر صدایش را بشنوی، یک سال تب خواهی کرد.» 🔷عرض کردم: 🔹آقای من! من دوست دارم صدایش را بشنوم. 🔶امام رضا (علیه‌السلام) به من فرمودند: 🔸«بشنو!» 🔷من صدایی شبیه صدای سوت ممتد شنیدم و دچار تب شدم و تا یک سال تب داشتم. 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona 💠 @hadithona
💠اهل‌بیت برای چه کارهایی اجنه را به خدمت می‌گرفتند؟ 🌿…عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: أَوْصَانِي أَبُو جَعْفَرٍ ع بِحَوَائِجَ لَهُ بِالْمَدِينَةِ فَخَرَجْتُ فَبَيْنَا أَنَا بَيْنَ فَجِّ الرَّوْحَاءِ عَلَى رَاحِلَتِي إِذَا إِنْسَانٌ يَلْوِي ثَوْبَهُ قَالَ فَمِلْتُ إِلَيْهِ وَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ عَطْشَانُ فَنَاوَلْتُهُ الْإِدَاوَةَ فَقَالَ لِي لَا حَاجَةَ لِي بِهَا وَ نَاوَلَنِي كِتَاباً طِينُهُ رَطْبٌ قَالَ فَلَمَّا نَظَرْتُ إِلَى الْخَاتَمِ إِذَا خَاتَمُ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ مَتَى عَهْدُكَ بِصَاحِبِ الْكِتَابِ قَالَ السَّاعَةَ وَ إِذَا فِي الْكِتَابِ أَشْيَاءُ يَأْمُرُنِي بِهَا ثُمَّ الْتَفَتُّ فَإِذَا لَيْسَ عِنْدِي أَحَدٌ قَالَ ثُمَّ قَدِمَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَقِيتُهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ رَجُلٌ أَتَانِي بِكِتَابِكَ وَ طِينُهُ رَطْبٌ فَقَالَ: «يَا سَدِيرُ إِنَّ لَنَا خَدَماً مِنَ الْجِنِّ فَإِذَا أَرَدْنَا السُّرْعَةَ بَعَثْنَاهُمْ.» 📚الكافي، ج۱، ص۳۹۵ 🌿از سَدیر صَیرَفی نقل شده است: 🔹امام باقر (علیه‌السلام) در مدینه، نیازمندی‌هایی که داشتند را به من سفارش دادند. 🔹من از شهر خارج شدم و زمانی که در تنگه روحاء (مکانی در ۸۰ کیلومتری مدینه و در مسیر مکه)، سوار بر شتر خود بودم، ناگهان انسانی را دیدم که جامه‌اش را دور خود پیچیده بود. سمت او رفتم. گمان کردم تشنه است. ظرف آب را به طرفش دراز کردم. 🔹گفت: من نیازی به آن ندارم. 🔹آن‌گاه نامه‌ای را به سمتم گرفت که مهر و مومش هنوز خشک نشده بود. وقتی مُهر (امضای) آن را نگاه کردم، دیدم مهر امام باقر (علیه‌السلام) است. 🔹گفتم: کِی نزد فرستنده این نامه بودی؟ 🔹گفت: هم‌اکنون. 🔹در آن نامه حضرت مرا به کارهایی امر فرموده بودند. 🔹[بعد از خواندن نامه] به سویش رو کردم، اما هیچ‌کس پیشم نبود! 🔹بعدها امام باقر (علیه‌السلام) [به مکه] آمدند و من ایشان را ملاقات کردم. 🔹عرض کردم: فدایتان شوم، مردی نامه‌ای برایم آورد که مهر و مومش خشک نشده بود. 🔶حضرت فرمودند: 🔸«ای سَدیر! به‌راستی که ما خدمت‌گزارانی از جن داریم که وقتی بخواهیم کاری به‌سرعت انجام شود، آن‌ها را می‌فرستیم.» 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona 💠 @hadithona
✉️پست سفارشی امام باقر برای نجات جان جابر بن یزید جُعفی! ♦️در مطلب پیشین (با عنوان «اهل‌بیت برای چه کارهایی اجنه را به خدمت می‌گرفتند؟») ملاحظه فرمودید که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) خدمت‌گزارانی از طایفه جن داشته‌اند که گاه برای کارهای اضظراری که نیاز به سرعت داشته، از آن‌ها کمک می‌گرفتند. 🔺در زیر به نمونه‌ای جالب از این موارد که برای نجات جان یکی از اصحاب خاص حضرات معصومین (علیهم‌السلام) صورت گرفته است، اشاره می‌شود… 🌿از نُعمان بن بشیر نقل شده است: 🔹من [در سفری از کوفه به مدینه] هم‌سفرِ "جابر بن یزید جُعفی" بودم. 🔹وقتی به مدینه رسیدیم، جابر نزد امام باقر (علیه‌السلام) رفت و [بعد از دیدار] با ایشان خداحافظی کرد و درحالی‌که شادمان بود، از محضرشان خارج شد. 🔹[از مدینه خارج شدیم] تا این‌که در روز جمعه، به "اُخَیرجه" که اولین توقف‌گاه قبل از سه‌راهی مدینه (و کوفه و مکه) بود، رسیدیم. 🔹هنگام ظهر، نماز خواندیم. وقتی شترهایمان از جا برخواستند (که راه بیفتیم)، ناگهان مردی بلندقد و گندم‌گون را دیدم که نامه‌ای همراه داشت و آن را به‌سمت جابر گرفت. جابر نامه را گرفت و آن را بوسید و بر چشمانش گذاشت. 🔹آن نامه از جانب امام باقر (علیه‌السلام) خطاب به جابر بن یزید بود و بر آن مهر و مومی از گل سیاه بود که هنوز خشک نشده بود. 🔸جابر به آن مرد گفت: کِی مولایم را دیدی؟ 🔹مرد گفت: هم‌اکنون. 🔸جابر گفت: قبل از نماز (ظهر) یا بعد از نماز؟ 🔹مرد گفت: بعد از نماز. 🔹جابر مهر نامه را گشود و شروع به خواندن آن کرد. چهره‌اش در هم شد تا وقتی که به آخر نامه رسید. بعد، نامه را بست. من تا زمانی که به کوفه برسیم، دیگر او را خندان و شادمان ندیدم. 🔹وقتی به کوفه رسیدیم، شب بود. شب را خوابیدم و صبح به‌جهت احترام به جابر، نزد او رفتم. آن‌گاه او را دیدم که از خانه خارج شد و نزد من آمد، درحالی‌که استخوانی به گردنش آویخته بود و بر چوبی سوار شده بود و می‌دوید و می‌گفت: "منصور بن جمهور [حاکمِ بعدیِ کوفه] را فرمانروا یافتم، نه فرمان‌پذیر." و شعرهایی از این‌دست می‌خواند. 🔹به من نگاه کرد و من نیز به او نگاه کردم، اما چیزی به من نگفت و من نیز چیزی به او نگفتم. از چیزی که دیده بودم، به گریه افتادم. کودکان خردسال و مردم دور من و جابر جمع شدند. جابر آمد و وارد حیاط خانه شد. به‌همراه کودکان شروع کرد به چرخیدن دور حیاط. مردم نیز می‌گفتند: "جابر دیوانه شده است. به خدا قسم، او دیوانه شده است." 🔹به خدا قسم، چند روز بیش‌تر نگذشته بود که نامه‌ای از جانب هشام بن عبدالملک [خلیفه اموی] به فرمانروایش در کوفه رسید که: "مردی که به او جابر بن یزید جعفی گفته می‌شود را پیدا کن، گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست." 🔹حاکم کوفه رو به افرادی که نزدش نشسته بودند کرد و به آنان گفت: جابر بن یزید جعفی کیست؟ 🔹گفتند: خدا شما را سلامت بدارد! او مردی بود اهل علم و فضل و حدیث. به حج رفت و دیوانه شد. او اکنون در حیاط خانه به‌همراه کودکان سوار بر چوبی است و با آنان مشغول بازی است. 🔹حاکم کوفه خودش نزد جابر رفت و دید او همراه کودکان سوار بر چوبی بازی می‌کند. گفت: "سپاس خدایی را که مرا از قتل او معاف داشت." 🔹چند روز بیش‌تر نگذشته بود که منصور بن جمهور [به‌عنوان حاکم جدید] وارد کوفه شد و همان شد که جابر [در اشعارش] می‌گفت. 📚الكافي، ج۱، ص۳۹۶ 🔰حدیث مرتبط پیشین: 📌«اهل‌بیت برای چه کارهایی اجنه را به خدمت می‌گرفتند؟» 📌https://dastvar.blog.ir/1403/04/02-2 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona 💠 @hadithona
🐍ماجرای جنی که به شکل اژدها خدمت امیرالمؤمنین رسید 🌿…عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: «بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَى الْمِنْبَرِ إِذْ أَقْبَلَ ثُعْبَانٌ مِنْ نَاحِيَةِ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَهَمَّ النَّاسُ أَنْ يَقْتُلُوهُ فَأَرْسَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنْ كُفُّوا فَكَفُّوا وَ أَقْبَلَ الثُّعْبَانُ يَنْسَابُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْمِنْبَرِ فَتَطَاوَلَ فَسَلَّمَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَأَشَارَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِلَيْهِ أَنْ يَقِفَ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ خُطْبَتِهِ وَ لَمَّا فَرَغَ مِنْ خُطْبَتِهِ أَقْبَلَ عَلَيْهِ فَقَالَ: «مَنْ أَنْتَ؟» فَقَالَ: عَمْرُو بْنُ عُثْمَانَ خَلِيفَتِكَ عَلَى الْجِنِّ وَ إِنَّ أَبِي مَاتَ وَ أَوْصَانِي أَنْ آتِيَكَ فَأَسْتَطْلِعَ رَأْيَكَ وَ قَدْ أَتَيْتُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا تَأْمُرُنِي بِهِ وَ مَا تَرَى؟ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَنْ تَنْصَرِفَ فَتَقُومَ مَقَامَ أَبِيكَ فِي الْجِنِّ فَإِنَّكَ خَلِيفَتِي عَلَيْهِمْ.» قَالَ: فَوَدَّعَ عَمْرٌو أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ انْصَرَفَ فَهُوَ خَلِيفَتُهُ عَلَى الْجِنِّ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ فَيَأْتِيكَ عَمْرٌو وَ ذَاكَ الْوَاجِبُ عَلَيْهِ؟ قَالَ: نَعَمْ. 📚الكافي، ج۱، ص۳۹۶ 🌿از جابر بن یزید جعفی نقل شده است: 🔶امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: 🔸«هنگامی‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر منبر (مشغول سخنرانی) بودند، ناگهانی ماری غول‌پیکر*️⃣ از جانب یکی از درهای مسجدِ [کوفه] پیش آمد. 🔸مردم به تکاپو افتادند که آن را بکشند. امیرالمؤمنین کسی را فرستاد تا از این کار دست بکشند. آن‌ها مار را رها کردند. مار با سرعت خزید و پیش رفت و خود را به منبر رساند. 🔸آن‌گاه سر بلند کرد و به امیرالمؤمنین سلام کرد. امیرالمؤمنین به مار اشاره کرد که همان‌جا بایستد تا سخنرانی‌شان تمام شود. 🔸وقتی سخنرانی‌شان تمام شد، رو به مار کردند و فرمودند: «تو که هستی؟» 🔸مار عرض کرد: "عَمرو بن عثمان" و خلیفه شما بر جنّیان هستم. پدرم [که خلیفه شما بود،] از دنیا رفت و به من وصیت کرد که نزد شما بیایم و نظر شما را جویا شوم. ای امیرالمؤمنین! من نیز نزد شما آمده‌ام. پس چه دستور می‌فرمایید و نظرتان [در مورد جانشینی من] چیست؟ 🔸امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به او فرمودند: «تو را به تقوای خداوند توصیه می‌کنم و این‌که نزد قوم خود بازگردی و قائم‌مقام پدرت در میان جنّیان باشی. به‌راستی که تو خلیفه‌ی من بر آنان هستی.» 🔸عمرو (جنّی که به شکل مار وارد شده بود) با امیرالمؤمنین خداحافظی کرد و رفت. او خلیفه‌ی امیرالمؤمنین بر جنّیان بود.» 🔷جابر بن یزید جُعفی گوید: به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کردم: 🔹فدایتان شوم، آیا عَمرو (خلیفه امیرالمؤمنین بر جنّیان) نزد شما نیز آمده است و آیا این کسب تکلیف (از شما) بر او واجب است؟ 🔶امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: 🔸«بله» 📝پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ *️⃣در متن حدیث از واژه «ثُعبان» استفاده شده است که خداوند در قرآن (اعراف:۱۰۷) در ماجرای معجزه‌ی تبدیل عصای حضرت موسی (علیه‌السلام) به اژدها و شکست دادن ساحران، به آن اشاره فرموده است. (در زبان فارسی کهن، «اژدها» همان مار غول‌پیکر است.) 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona 💠 @hadithona
💠اتمام حجت روح پیامبرِ شهید با ابوبکر، پیرامون حقانیت اهل‌بیت 🌿…عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْحَرِیشِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع: «أَنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ لِأَبِي بَكْرٍ يَوْماً: ««لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْيٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اَللَّهِ مَاتَ شَهِيداً وَ اَللَّهِ لَيَأْتِيَنَّكَ فَأَيْقِنْ إِذَا جَاءَكَ فَإِنَّ اَلشَّيْطَانَ غَيْرُ مُتَخَيِّلٍ بِهِ.» فَأَخَذَ عَلِيٌّ بِيَدِ أَبِي بَكْرٍ فَأَرَاهُ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ لَهُ: يَا أَبَا بَكْرٍ آمِنْ بِعَلِيٍّ وَ بِأَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ إِنَّهُمْ مِثْلِي إِلاَّ اَلنُّبُوَّةَ وَ تُبْ إِلَى اَللَّهِ مِمَّا فِي يَدِكَ فَإِنَّهُ لاَ حَقَّ لَكَ فِيهِ.»» قَالَ: «ثُمَّ ذَهَبَ فَلَمْ يُرَ.» 📚الکافي، ج۱، ص۵۳۳ 🔶از امام جواد (علیه‌السلام) نقل شده است: 🔸«روزی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به ابوبکر فرمودند: 👈««لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْيٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»[آل‌عمران:۱۶۹]؛ «هرگز گمان نکن کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند، مردگانی هستند؛ خیر؛ آن‌ها زنده‌هایی هستند که نزد پروردگارشان به آن‌ها روزی داده می‌شود.» 👈(ای ابوبکر!) گواهی می‌دهم که حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسول خدا بود و شهید از دنیا رفت. به خدا قسم، پیامبر حتماً نزد تو می‌آید و هرگاه نزد تو آمد، یقین بدان (که خودِ اوست)؛ چراکه شیطان نمی‌تواند به‌صورت پیامبر به خیال در آید (ظاهر شود.)» 🔸آن‌گاه امام علی (علیه‌السلام) دست ابوبکر را گرفت و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به او نشان داد! پیامبر به ابوبکر گفت: 👈«ای ابوبکر! به علی و یازده نفر از فرزندانش ایمان بیاور. آن‌ها مثل من هستند، جزاین‌که نبوت ندارند و به‌خاطر چیزی که (غصب کرده‌ای و) در دست توست اما در آن حقی نداری (پیشوایی مسلمانان)، به درگاه خداوند توبه کن!» 🔸بعد (از این فرمایش، روحِ) پیامبر رفت و دیگر دیده نشد.» 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona 💠 @hadithona
👈👈👈ادامه مطلب قبل...👈👈👈 📝پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ 1⃣اشاره‌ای است به آیه «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَىٰ شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِينَ» [أعراف:۱۷۲] 2⃣بعضی مترجمان، به‌خلاف لفظ صریح این آیه، خود را به سختی انداخته‌اند و کلماتی را در تقدیر گرفته‌اند و چنین ترجمه کرده‌اند که: «تا در روز قیامت نگویند…» درحالی‌که همان «بگویند» درست است؛ با این توضیح که: اگر خداوند این پیمان را از آن‌ها نمی‌گرفت، می‌گفتند ما خبر نداشتیم. اما حالا که این پیمان گرفته شده، آن‌ها نمی‌توانند بگویند ما نمی‌دانستیم، بلکه می‌گویند: «ما غفلت داشتیم.» یعنی می‌دانستیم اما حواسمان نبود! 3⃣یعنی بعد از این‌که اقرار کردند، خداوند مُهر نبوت را بر آن‌ها زد و نبیّ (پیامبر) محسوب شدند. 4⃣یعنی: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد (صلوات‌الله‌علیهم) که بلافاصله به ولایت اهل‌بیت و مهدویت امام زمان (عجل‌الله‌فرجهم) نیز اقرار کردند. 5⃣توضیح آن‌که واژه «نسی» گاهی به‌معنای فراموش کردن استفاده می‌شود و گاهی به‌معنای «ترک کردن و انجام ندادن». حضرت اشاره می‌کنند که در این‌جا به‌معنای ترک کردن آمده؛ یعنی حضرت آدم اقرار نکرد، نه‌این‌که اقرار کرده و آن را فراموش نموده باشد. 6⃣یعنی بعد از این اقرارها و آن امتحان ورود به آتش، دیگر مشخص شد که چه کسانی اهل طاعت پروردگار هستند، چه کسانی پذیرای ولایت اهل‌بیت‌اند و چه کسانی اهل معصیت خداوند هستند. 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona 💠 @hadithona
💠موسی بن جعفر؛ باب الحوائج 🌿…حَدَّثَنِي اَلْعُبَيْدِيُّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْأَوَّلِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ اُدْعُ اَللَّهَ لِي أَنْ يَرْزُقَنِي دَاراً وَ زَوْجَةً وَ وَلَداً وَ خَادِماً وَ اَلْحَجَّ فِي كُلِّ سَنَةٍ! فَقَالَ: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُرْزُقْهُ دَاراً وَ زَوْجَةً وَ وَلَداً وَ خَادِماً وَ اَلْحَجَّ خَمْسِينَ سَنَةً.» قَالَ حَمَّادٌ: فَلَمَّا اِشْتَرَطَ خَمْسِينَ سَنَةً عَلِمْتُ أَنِّي لاَ أَحُجُّ أَكْثَرَ مِنْ خَمْسِينَ سَنَةً. قَالَ حَمَّادٌ: وَ حَجَجْتُ ثَمَانِياً وَ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَ هَذِهِ دَارِي قَدْ رُزِقْتُهَا وَ هَذِهِ زَوْجَتِي وَرَاءَ اَلسِّتْرِ تَسْمَعُ كَلاَمِي وَ هَذَا اِبْنِي وَ هَذَا خَادِمِي قَدْ رُزِقْتُ كُلَّ ذَلِكَ. فَحَجَّ بَعْدَ هَذَا اَلْكَلاَمِ حَجَّتَيْنِ تَمَامَ اَلْخَمْسِينَ، ثُمَّ خَرَجَ بَعْدَ اَلْخَمْسِينَ حَاجّاً: فَزَامَلَ أَبَا اَلْعَبَّاسِ اَلنَّوْفَلِيَّ اَلْقَصِيرَ ، فَلَمَّا صَارَ فِي مَوْضِعِ اَلْإِحْرَامِ دَخَلَ يَغْتَسِلُ: فَجَاءَ اَلْوَادِي فَحَمَلَهُ فَغَرَقَهُ اَلْمَاءُ رَحِمَنَا اَللَّهُ وَ إِيَّاهُ، قَبْلَ أَنْ يَحُجَّ زِيَادَةً عَلَى اَلْخَمْسِينَ، عَاشَ إِلَى وَقْتِ اَلرِّضَا (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) وَ تُوُفِّيَ سَنَةَ تِسْعٍ وَ مِائَتَيْنِ… 📚اختیارمعرفةالرجال(رجال‌الکشی)، ج۱، ص۳۱۶ 🌿از عُبیدی نقل شده است: 🔷حمّاد بن عیسی گوید: نزد امام کاظم (علیه‌السلام) رفتم و به ایشان عرض کردم: 🔹فدایتان شوم، برای من از خداوند بخواهید که خانه‌ای و همسری و فرزندی و خادمی و حجِ هرساله‌ای روزی‌ام کند! 🔶حضرت فرمودند: 🤲«خداوندا! بر محمد و آل‌محمد درود فرست و خانه‌ای و همسری و فرزندی و خادمی و پنجاه سال حج روزی‌اش فرما!» 🔷حماد گفت: 🔹وقتی حضرت پنجاه سال حج را برایم شرط کردند، دانستم که من بیش از پنجاه سال حج به‌جا نخواهم آورد. 🔹و (الآن) چهل و هشت سال حج به‌جا آورده‌ام، این خانه‌ام است که به من روزی شده است، این همسرم است که پشت پرده است و سخنم را می‌شنود، این پسرم است و این خادمم است. همه آن‌ها (که حضرت برایم دعا کرده بود،) روزی‌ام شده است. 🔷عبیدی گوید: 🔹حماد، بعد از این سخن، دو حج دیگر به‌جا آورد و پنجاه سال را تمام کرد. بعد برای حج پنجاه و یکم از شهر خارج شد و با ابوالعباس نوفلی همسفر بود. 🔹وقتی به محل احرام بستن رسید، وارد شد تا غسل کند. اما سیلی آمد و او را با خود برد و حماد در آب غرق شد، پیش از آن‌که حج پنجاه و یکم را به‌جا آورد. خداوند او را و ما را رحمت کند! 🔹او تا زمان امام رضا (علیه‌السلام) زندگی کرد و در سال دویست و نه از دنیا رفت… 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona 💠 @hadithona
😰امان از شکم و زیرشکم! 🌿…عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: 🍃«أَكْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِي النَّارَ الْأَجْوَفَانِ الْبَطْنُ وَ الْفَرْجُ.» 📚الكافي، ج۲، ص۷۹ 🔶از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است: 🔸«بیش‌ترین چیزهایی (عواملی) که امّت من به‌خاطر آن‌ها وارد آتش (جهنم) می‌شوند، دو چیزِ میان‌تهی هستند؛ شکم و فرْج.» •┈┈••✾•🌿🌺🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🌿…عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: 🍃«ثَلَاثٌ أَخَافُهُنَّ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي؛ الضَّلَالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَ مَضَلَّاتُ الْفِتَنِ وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ.» 📚الكافي، ج۲، ص۷۹ 🔶از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است: 🔸«برای بعد از خودم، از سه چیز (خطر) نسبت به اُمّتم نگرانم؛ 👈گمراهی بعد از شناخت،1️⃣ فتنه‌های گمراه‌کننده، و شهوت شکم و فرْج.»2️⃣ •┈┈••✾•🌿🌺🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🌿…عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: 🍃«إِنَّ أَفْضَلَ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ.» 📚الكافي، ج۲، ص۷۹ 🔶از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است: 🔸«به‌راستی که برترین عبادت؛ عفتِ شکم و فرج است.»3️⃣ •┈┈••✾•🌿🌺🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🌿…عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع: إِنِّي ضَعِيفُ الْعَمَلِ قَلِيلُ الصِّيَامِ وَ لَكِنِّي أَرْجُو أَنْ لَا آكُلَ إِلَّا حَلَالًا. قَالَ: فَقَالَ لَهُ: «أَيُّ الِاجْتِهَادِ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ؟!» 📚الكافي، ج۲، ص۷۹ 🌿از ابوبصیر نقل شده است: 🔷مردی به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کرد: 🔹من اعمالِ (عبادی)ام ضعیف است و کم روزه می‌گیرم، اما امید دارم جز از حلال نخورم. 🔶حضرت به او فرمودند: 🔸«چه تلاشی برتر از عفتِ شکم و فرج؟!» 📝پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ 1️⃣مقصود، همان انحرافی است که پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) روی داد و عمده‌ی مردم بر خلاف دستور ایشان، به خلافت کسی دیگر تن دادند. 2️⃣«شهوت» در لغت، به‌معنای رغبت و میل شدید به لذائذ و جلوه‌های دنیایی است و دو شعبه‌ی مهم و اساسی دارد؛ «شهوت بطن» (شهوت شکمی) و «شهوت فرْج» (شهوت جنسی). 3️⃣«عفت» در لغت، به‌معنای خودنگه‌داری و پرهیز از کارهای ناشایست است و دو شعبه‌ی مهم و اساسی دارد؛ «عفت بطن» (خودداری از شکم‌پرستی) و «عفت فرْج» (کنترل میل جنسیِ سرکش). 📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ ♦️«شهوت» و «عفت» در زبان عربی و در لسان روایات، دو مفهوم متضاد هستند و همان‌طور که ملاحظه فرمودید؛ دو شعبه‌ی عمده‌شان نیز متناظرِ یکدیگر و مقابلِ هم هستند؛ عفت بطن در مقابل شهوت بطن و عفت فرج در مقابل شهوت فرج. 🔺بطن و فرج، به‌فرموده رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دو آسیب‌گاه مهم سرزمین وجود انسان هستند و شیاطین جنّی و اِنسی در این دو آوردگاه سرمایه‌گذاری سنگینی دارند. 🔺وقتی به وسوسه‌هایی که در قلبمان نفوذ می‌کنند توجه می‌کنیم یا صفحات وسوسه‌انگیزِ فضای مجازی را مرور می‌کنیم، این سرمایه‌گذاری سنگین را درک می‌کنیم. 🔺همین است که انسان را وامی‌دارد برای تأمین خواسته‌های شکمی و زیرشکمی خود به راه‌های حلال اکتفا نکند و به گزینه‌های غیرحلال دست بزند. 🔺در مقابلِ این وسوسه‌ها و شهوات، تنها راه - که سخت‌ترین راه هم هست - عفّت پیشه کردن و خودکنترلی است. اگر انسان در این میدان پیروز شود و عنانِ بطن و فرج خود را به‌دست گیرد، موانعِ عمده‌ی مسیر سلوک خود را پشت‌سر گذاشته و ادامه‌ی راه خیلی آسان‌تر خواهد بود. 👈به‌همین‌دلیل است که امام باقر (علیه‌السلام) از عفت بطن و فرج به‌عنوان برترین عبادات و ارزشمندترین تلاش‌ها یاد کرده‌اند. 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona 💠 @hadithona
«عالِم نان‌آور شب‌رو»ی که نیازمندان پس از مرگش او را شناختند💠 🌿…عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِذَا أَعْتَمَ وَ ذَهَبَ مِنَ اَللَّيْلِ شَطْرُهُ أَخَذَ جِرَاباً فِيهِ خُبْزٌ وَ لَحْمٌ وَ اَلدَّرَاهِمُ فَحَمَلَهُ عَلَى عُنُقِهِ ثُمَّ ذَهَبَ بِهِ إِلَى أَهْلِ اَلْحَاجَةِ مِنْ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ فَقَسَمَهُ فِيهِمْ وَ لاَ يَعْرِفُونَهُ فَلَمَّا مَضَى أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَدُوا ذَلِكَ فَعَلِمُوا أَنَّهُ كَانَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ. 📚الکافي، ج۴، ص۸ 🔷از هشام بن سالم نقل شده است: 🔹امام صادق (علیه‌السلام)، هنگامی که هوا تاریک می‌شد و نیمی از شب می‌گذشت، کیسه‌ای که در آن نان و گوشت و درهم (پول) بود، برمی‌داشتند و بر گردن خود می‌آویختند. 🔹بعد، با آن سراغ نیازمندان اهل مدینه می‌رفتند و بدون این‌که ایشان را بشناسند، آن (غذاها و پول‌ها) را میانشان تقسیم می‌کردند. 🔹زمانی که امام صادق (علیه‌السلام) از دنیا رفتند، این کمک‌ها قطع شد و نیازمندان فهمیدند که او (که نیمه‌شب به کمکشان می‌آمد) امام صادق (علیه‌السلام) بوده است. 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona 💠 @hadithona