📜چرا به «علی بن یقطین» دستور رسید مانند اهل سنت وضو بگیرد؟!📜
◀️«علی بن یقطین» از یاران امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام) بود، که در دستگاه عباسیان نفوذ کرده و چنان پیش رفته بود که به مقام وزارت هارونالرشید (لعنةاللهعلیه) رسیده بود. امام کاظم (علیهالسلام) او را دوست داشتند و بهشت را بر او بشارت داده بودند. وی که چهار سال از امام بزرگتر بود، در سن 58سالگی و یک سال پیش از شهادت امام، از دنیا رفت. علی بن یقطین، چنان مورد اعتماد عباسیان بود که امین، ولیعهدِ هارون، بر جنازهاش نماز خواند.▶️
🔸از محمد بن فضل نقل شده است که گفت:
میان شیعیان اختلاف شد که آیا مسح پا از انگشتان تا برآمدگی پاست، یا از برآمدگی پا تا انگشتان؟
🔸به همین خاطر علی بن یقطین (در نامهای) خطاب به امام کاظم (علیهالسلام) نوشت:
📜«فدایتان شود! شیعیان در مورد مسح پا دچار اختلاف شدهاند. پس اگر صلاح میدانید، به خطِ خودتان برایم بنویسید که تکلیفم در مورد آن چیست؟ تا إنشاءالله، انجام دهم.»
🍃(در پاسخ) امام کاظم (علیهالسلام) نوشتند:
📜« آنچه را که در مورد اختلاف در وضو ذکر کردی، فهمیدم، و آنچه را که تو را به آن امر میکنم، این است که آب را سه بار مضمضه کنی (در دهان بگردانی)، و سه بار استنشاق کنی (در بینی بکشی)، سه بار صورت خود را بشویی و دست در موی ریشت کنی، و دستت را (از انگشتان) تا آرنج بشویی، و تمام سرت را مسح کنی، و بیرون و داخلِ گوشَت را مسح کنی، و سه بار پایت را تا برآمدگی پا بشویی، و از این (روشِ وضو گرفتن) تخلف نکنی.»
🔸وقتی نامه به علی بن یقطین رسید، از آنچه در مورد مسئله، برایش مرقوم شده بود، تعجب کرد، چراکه دقیقاً مطابق فتوای اهل سنت بود!
🔸آنگاه گفت: «مولایم بهتر میداند که چه گفته و من مطیعِ امر او هستم.»
🔸پس (علی بن یقطین، از آن پس) بهخلاف تمامِ شیعیان، طبق آن دستورالعمل وضو میگرفت، تا از دستور امام کاظم (علیهالسلام) اطاعت کردهباشد.
🔺(از طرفی) عدهای نزد هارونالرشید، از علی بن یقطین سعایت (بدگویی و سخنچینی) کردند و گفتند که او شیعه است و از مخالفین شماست.
🔺هارونالرشید به برخی از نزدیکانش گفت: «گزارشهای زیادی در مورد علی بن یقطین به من رسیده و او را متهم میکنند که مخالف ماست و به تشیّع گرایش دارد، اما من تا به حال کوتاهیای از او ندیدهام. او را بارها آزمودهام، اما چیزی از آن اتهامات برایم ثابت نشدهاست. دوست دارم به صورتی که متوجه نشود مذهبش را بیازمایم و بیگناهیاش بر من ثابت شود.»
🔺اطرافیان گفتند: «ای امیرالمؤمنین! شیعیان در وضو گرفتن، خلاف دیگران عمل میکنند و آن را خلاصه میکنند؛ چنانکه نمیبینید پاهاشان را (مانند غیرشیعیان) بشویند (بلکه تنها مسح میکنند.) پس به نحوی که متوجه نشود، در گوشهای وضویش را نظاره کنید و او را بیازمایید.»
🔺هارونالرشید گفت: «بله، این کار مذهبش را مشخص میکند.»
🔺مدتی او را رها کردند و (بعد) برای کاری به خانهای فرستادند، تا اینکه وقت نماز شد - و علی بن یقطین چنین بود که همواره در اتاقی به تنهایی وضو میگرفت و نماز میخواند - پس زمانی که وقت نماز شد، هارونالرشید از پشت پردهی اتاق، طوری که علی بن یقطین او را نبیند، به نظاره ایستاد.
🔹علی، مقداری آب خواست تا وضو بگیرد. آنگاه (مانند اهل سنت) سه بار مضمضه کرد و صورتش را شست و دست در ریش برد و دستانش را به سمت آرنج سه بار شست و سر و گوشش را مسح کرد و پاهایش را شست، در حالی که هارونالرشید او را میدید.
🔹هارون، وقتی این صحنه را دید، اختیارش را از دست داد و از پشت پرده بیرون آمد و به او گفت: «هر که گمان کند تو از شیعیان هستی، دروغ گفتهاست، ای علی بن یقطین!»
🔹بعد از آنکه رابطهی میانشان خوب شد، نامهای از امام کاظم (علیهالسلام) به او رسید که (در آن نوشته شدهبود):
📜«ای علی بن یقطین! از این لحظه، چنانکه خداوند امر فرمودهاست، وضو بگیر؛ صورتت را کامل بشوی، و دستانت را نیز از آرنج بشوی، و جلوی سر و روی پاهایت را با آب باقی ماندهی وضویت مسح کن. دیگر از اینجهت بر تو هراسی نیست. والسلام.»
📚الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد (للشیخ المفید)، ج۲، ص۲۲۷
📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــ
در مورد رابطهی علی بن یقطین با امام و خدماتش به شیعیان، ماجراهای جالب دیگری نیز نقل شدهاست، که با اندکی جستجو در اینترنت، قابل مشاهده است.
#امام_کاظم_علیه_السلام #تقیه #امامت #علم_امام #حکمت_امام #وضو #هارون_الرشید_لعنة_الله_علیه
✅ @hadithona
🕊فقط «علما» و «کفتربازها» بخوانند!🕊
🌿عدهای از اهل کوفه ـ که در میانشان (علمایی مانند) «زرارة بن اعین»، «عبدالله بن بکیر»، «محمد بن مسلم»، «ابو بصیر» و «حُجر بن زائده» نیز بودند ـ به امام صادق علیهالسلام نامهای نوشتند و عرض کردند:
👈«مُفضّل بن عمر» با اراذل و کفتربازان و شرابخواران نشستوبرخواست دارد. شایسته است به او نامهای بنویسید و دستور دهید که با آنان مجالست نکند.»
✍پس امام صادق علیهالسلام نامهای خطاب به مفضّل نوشتند و مُهر و موم کردند. نامه را تحویلشان دادند و دستور فرمودند آن را با دست خود، به دست مفضّل برسانند.
✉️آنان نامه را نزد مفضّل بردند و به او تحویل دادند. مفضل مُهر و مومِ نامه را گشود و آن را خواند. در آن نوشته شده بود:
🍃«بسم الله الرحمن الرحیم، فلانچیزها و بهمانچیزها را بخر!»
🔹و در آن، به مطلبی که اصحاب در مورد مفضل تذکر داده بودند، اشارهای نشده بود.
🔁مفضّل، پس از خواندن نامه، آن را به زراره داد، زراره نیز آن را به محمد بن مسلم داد، تا اینکه میان همه، دستبهدست شد.
🔹آنگاه مفضل گفت: «نظرتان چیست؟»
🔹گفتند: «این، مالی بسیار هنگفت است. باید فکر کنیم و جلسه بگذاریم و ببینیم چه میتوانیم بکنیم. آنوقت نظرمان را اعلام میکنیم.»
☕️خواستند متفرق شوند، که مفضل گفت: «صبحانه را پیش من بمانید.»
🔹آنان را برای صبحانه نگه داشت و از طرفی، همنشینانِ خود(همان کفتربازها) را برای انجام کاری، خواست.
📜وقتی (کفتربازها) آمدند، مفضل نامهی امام صادق علیهالسلام را برایشان خواند و آنان از نزد مفضل رفتند.
💰مفضّل، آن عده (علما) را برای صبحانه نگه داشته بود، که آن جوانمردان برگشتند و هریک به قدر توان خود، حدود هزار یا دوهزار (سکه) آوردند.
🔹قبل از اینکه آن عده(علما) از صبحانه فارغ شوند، دوهزار دینار(سکه طلا) و دهها هزار درهم(سکه نقره) حاضر کردند.
👈آنگاه مفضل به آنان گفت:
«شما مرا امر میکنید که این افراد را از خود طرد کنم. گمان کردهاید که خدای بلندمرتبه به نماز و روزهتان محتاج است؟»
📚رجال الکشي(إختيار معرفة الرجال)، ص۳۲۶
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴پانوشت۱: مطلب ذکر شده، هرگز به معنای رد و طعن بر اصحاب بزرگوار امام صادق(ع) نیست. چراکه در زمان اختناقِ خلفای غاصب، شیعیان، به تقیه و پنهانکاری روی آورده بودند و اطلاعات و اخبار، به صورت شفاف و علنی در جریان نبود. به همین خاطر، گاهی اینگونه شایعات و سوء تفاهمات پیش میآمد، که ائمه علیهمالسلام به نحوی آن را مدیریت میکردند؛
🔺گاهی صلاح میدیدند که با تمهیداتی، اصحاب را از اشتباهشان آگاه سازند.(مانند آنچه ذکر شد)
🔺گاهی نیز خود، برای حفظ شاگردانشان از گزند دشمنان، به این اتهامات دامن میزدند. به این ترتیب، حاکمان به این خیال که در صفوف شیعه تفرقه افتاده است، یا با این تصور که فلان شاگرد امام صادق علیهالسلام، دیگر مورد اعتماد ایشان و شیعیان نیست، از قتل و حبس و آزارشان صرف نظر کنند.(مانند ماجرایی که پیشتر در مورد زراره نقل شدهبود)
🔴پانوشت۲: آنچه درباره همنشینان مفضل نقل کردهاند، به این شدت و غلظت هم نبوده؛ که راهزن و شرابخوار و بینماز و... بودهاند.
🌿در روایتی دیگر نقل شدهاست که امام صادق علیهالسلام پس از اینکه مفضل را برای شیعیان کوفه تعیین میکنند تا در برابر فتنهی ابوالخطاب(سردستهی غالیان)، مرجع و راهنمایشان باشد، به آنان میفرمایند:
🍃«...بسیاری از آنچه درباره مفضل میگویند بر او وارد نیست؛ اینکه از او و اصحابش بدگویی میکنند و میگویند اصحابش نماز نمیخوانند و نبیذ مینوشند و کفترباز هستند، و راهزنی میکنند و مفضل به چنین افرادی نزدیک میشود!»
📚رجال الکشي(إختيار معرفة الرجال)، ص۳۲۷
#امام_صادق_علیه_السلام
#مفضل_بن_عمر #زراره #محمد_بن_مسلم #ابوبصیر #حجر_بن_زائده #عبدالله_بن_بکیر #کفترباز #عالم #مشتی #لوتی #تقیه
✅ @hadithona
🕊فقط «علما» و «کفتربازها» بخوانند!🕊
🌿عدهای از اهل کوفه ـ که در میانشان (علمایی مانند) «زرارة بن اعین»، «عبدالله بن بکیر»، «محمد بن مسلم»، «ابو بصیر» و «حُجر بن زائده» نیز بودند ـ به امام صادق علیهالسلام نامهای نوشتند و عرض کردند:
👈«مُفضّل بن عمر» با اراذل و کفتربازان و شرابخواران نشستوبرخواست دارد. شایسته است به او نامهای بنویسید و دستور دهید که با آنان مجالست نکند.»
✍پس امام صادق علیهالسلام نامهای خطاب به مفضّل نوشتند و مُهر و موم کردند. نامه را تحویلشان دادند و دستور فرمودند آن را با دست خود، به دست مفضّل برسانند.
✉️آنان نامه را نزد مفضّل بردند و به او تحویل دادند. مفضل مُهر و مومِ نامه را گشود و آن را خواند. در آن نوشته شده بود:
🍃«بسم الله الرحمن الرحیم، فلانچیزها و بهمانچیزها را بخر!»
🔹و در آن، به مطلبی که اصحاب در مورد مفضل تذکر داده بودند، اشارهای نشده بود.
🔁مفضّل، پس از خواندن نامه، آن را به زراره داد، زراره نیز آن را به محمد بن مسلم داد، تا اینکه میان همه، دستبهدست شد.
🔹آنگاه مفضل گفت: «نظرتان چیست؟»
🔹گفتند: «این، مالی بسیار هنگفت است. باید فکر کنیم و جلسه بگذاریم و ببینیم چه میتوانیم بکنیم. آنوقت نظرمان را اعلام میکنیم.»
☕️خواستند متفرق شوند، که مفضل گفت: «صبحانه را پیش من بمانید.»
🔹آنان را برای صبحانه نگه داشت و از طرفی، همنشینانِ خود(همان کفتربازها) را برای انجام کاری، خواست.
📜وقتی (کفتربازها) آمدند، مفضل نامهی امام صادق علیهالسلام را برایشان خواند و آنان از نزد مفضل رفتند.
💰مفضّل، آن عده (علما) را برای صبحانه نگه داشته بود، که آن جوانمردان برگشتند و هریک به قدر توان خود، حدود هزار یا دوهزار (سکه) آوردند.
🔹قبل از اینکه آن عده(علما) از صبحانه فارغ شوند، دوهزار دینار(سکه طلا) و دهها هزار درهم(سکه نقره) حاضر کردند.
👈آنگاه مفضل به آنان گفت:
«شما مرا امر میکنید که این افراد را از خود طرد کنم. گمان کردهاید که خدای بلندمرتبه به نماز و روزهتان محتاج است؟»
📚رجال الکشي(إختيار معرفة الرجال)، ص۳۲۶
📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1⃣مطلب ذکر شده، هرگز به معنای رد و طعن بر اصحاب بزرگوار امام صادق(ع) نیست. چراکه در زمان اختناقِ خلفای غاصب، شیعیان، به تقیه و پنهانکاری روی آورده بودند و اطلاعات و اخبار، به صورت شفاف و علنی در جریان نبود. به همین خاطر، گاهی اینگونه شایعات و سوء تفاهمات پیش میآمد، که ائمه علیهمالسلام به نحوی آن را مدیریت میکردند؛
🔺گاهی صلاح میدیدند که با تمهیداتی، اصحاب را از اشتباهشان آگاه سازند.(مانند آنچه ذکر شد)
🔺گاهی نیز خود، برای حفظ شاگردانشان از گزند دشمنان، به این اتهامات دامن میزدند. به این ترتیب، حاکمان به این خیال که در صفوف شیعه تفرقه افتاده است، یا با این تصور که فلان شاگرد امام صادق علیهالسلام، دیگر مورد اعتماد ایشان و شیعیان نیست، از قتل و حبس و آزارشان صرف نظر کنند.(مانند ماجرایی که پیشتر در مورد زراره نقل شدهبود)
2⃣آنچه درباره همنشینان مفضل نقل کردهاند، به این شدت و غلظت هم نبوده؛ که راهزن و شرابخوار و بینماز و... بودهاند.
🌿در روایتی دیگر نقل شدهاست که امام صادق علیهالسلام پس از اینکه مفضل را برای شیعیان کوفه تعیین میکنند تا در برابر فتنهی ابوالخطاب(سردستهی غالیان)، مرجع و راهنمایشان باشد، به آنان میفرمایند:
🍃«...بسیاری از آنچه درباره مفضل میگویند بر او وارد نیست؛ اینکه از او و اصحابش بدگویی میکنند و میگویند اصحابش نماز نمیخوانند و نبیذ مینوشند و کفترباز هستند، و راهزنی میکنند و مفضل به چنین افرادی نزدیک میشود!»
📚رجال الکشي(إختيار معرفة الرجال)، ص۳۲۷
#امام_صادق_علیه_السلام #کفترباز #عالم #کبوتر #تقیه
✅ @hadithona
🔴چه شد که یونس به گریه افتاد؟!🔴
🌿جعفر بن عیسی بن عُبید، نقل میکند:
🔹(با جمعی از شیعیان) نزد امام رضا (علیهالسلام) بودیم و «یونس بن عبدالرحمن» نیز با ما بود. همانموقع عدهای از اهل بصره اجازه ورود خواستند.
🔸امام به یونس اشاره کرد که داخل اطاقی که با پرده پوشیده شده بود، برود و تا وقتی اجازه نفرمودهاند، حرکتی نکند.
🔹سپس اهالی بصره وارد شدند و در مورد یونس، بسیار حرفها زدند و بدگوییها کردند. اما امام به زمین مینگریست و هیچ نمیگفت، تاوقتیکه آنان بلند شدند و خداحافظی کردند و رفتند.
🔸آنگاه حضرت به یونس اجازه داد که (از اطاق) خارج شود.
🔹یونس درحالیکه گریه میکرد، (از اطاق) خارج شد و گفت: «خداوند مرا فدای شما گرداند! من از این مذهب دفاع میکنم و حال و وضعم، در میان یارانم چنین است!»
🔶حضرت فرمودند:
🔸«ای یونس! وقتی امامت از تو راضی است، چه ضرری به تو میرسد؟
🔸ای یونس! با مردم در مورد چیزهایی که میتوانند بفهمند، سخن بگو، و سخنانی را که نمیتوانند بفهمند، با آنان در میان مگذار.
🔸ای یونس! اگر در دست راستت، گوهری گرانبها باشد و مردم بگویند پشکل است، آیا ضرری به تو میرسد؟ یا اگر در آن پشکلی باشد و مردم بگویند گوهر است، آیا نفعی برایت دارد؟»
🔹عرض کرد: «خیر»
🔸حضرت فرمود: «تو نیز چنین هستی، حال که در راه صحیح هستی و امامت از تو راضی است، حرف مردم ضرری به تو نمیرساند.»
📚رجالالكشي، ص۴۸۷
📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1⃣«یونس بن عبدالرحمن»، از برجستهترین اصحاب امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهمالسلام بودهاست. وی پس از وفات امام کاظم علیهالسلام، پیشنهاد کلان مالی سران فتنهی وقف را رد میکند و به امام رضا علیهالسلام وفادار میماند. همچنین با روشنگریهای خود، عدهی بسیاری از فریبخوردگان را نیز نجات میدهد. امام رضا علیهالسلام او را سلمان زمان خویش نامیدند و بهعنوان وکیل خاص خود (در امور مالی) و نیز مرجع رفع مشکلات و اختلافات علمی و اعتقادی اصحاب و بزرگان شیعه معرفی فرمودند.
2⃣از آنجا که سطح فهم و معرفت یونس، از دیگر اصحاب بالاتر بود، از مخزن حکمت اهل بیت علیهمالسلام، گوهرهایی در دست داشت، که دیگران از درک آنها عاجز بودند و در مقطعی به دشمنی با وی برخواستند.
3⃣سکوت امام در قبال بدگوییها از یونس، نیز قابل تأمل است. پیشتر، در احادیثی که در مورد زراره ذکر شد، اشاره گشت که ائمه علیهمالسلام، برای حفظ مذهب، گاه اختلافات را دامن میزدند و گاه میان اصحاب ایجاد اختلاف میکردند، تا دشمن به چشم تشکلی منسجم و مخاطرهآمیز به شیعه نگاه نکند و عزم متلاشی کردن آن را ننماید.
#امام_رضا_علیه_السلام #تقیه #امامت #اختلاف_شیعیان #اختلاف_اصحاب #شیعه #رضایت_امام
✅ @hadithona
💠چرا امام صادق روزه آخرین روز ماه رمضان را خوردند؟💠
🌿...عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
🍃«دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْعَبَّاسِ بِالْحِيرَةِ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي الصِّيَامِ الْيَوْمَ فَقُلْتُ ذَاكَ إِلَى الْإِمَامِ إِنْ صُمْتَ صُمْنَا وَ إِنْ أَفْطَرْتَ أَفْطَرْنَا فَقَالَ يَا غُلَامُ عَلَيَّ بِالْمَائِدَةِ فَأَكَلْتُ مَعَهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ وَ اللَّهِ أَنَّهُ يَوْمٌ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَكَانَ إِفْطَارِي يَوْماً وَ قَضَاؤُهُ أَيْسَرَ عَلَيَّ مِنْ أَنْ يُضْرَبَ عُنُقِي وَ لَا يُعْبَدَ اللَّهُ.»
📚الكافي، ج۴، ص۸۳
🌿از امام صادق (علیهالسلام) نقل شدهاست که فرمودند:
🍃«نزد ابوالعباس سفّاح1⃣ در حیره2⃣ رفتم.
🔹(به من) گفت: ای اباعبدالله!3⃣ نظرت درباره روزهی امروز چیست؟4⃣
🔸گفتم: این امر به امام (پیشوای مسلمانان) مربوط است؛ اگر روزه بگیری، من هم روزه میگیرم، اگر افطار کنی، من هم افطار میکنم!
🔹(به غلامش) گفت: ای غلام! سفره را برایم پهن کن.
🍃پس من هم با او غذا خوردم، درحالیکه ـ به خدا قسم ـ میدانستم که آن روز، یکی از روزهای ماه رمضان است. اما اینکه روزهی یک روز را بخورم و (بعداً) قضایش را بهجا آورم، برایم آسانتر بود از اینکه گردنم زدهشود و خداوند عبادت نشود.»5⃣
📝پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــ
1⃣ابوالعباس عبداللهبنمحمد سفّاح: اولین خلیفه عباسی.
2⃣حیره: شهری اطراف کوفه. (لازم به توضیح است که امام صادق (علیهالسلام) در ابتدای خلافت بنی عباس، که پایتخت خود را کوفه قرار دادهبودند، حدود دو سال ساکن شهر کوفه شدند و در این مدت به پرورش شاگرد و نشر علوم و معارف پرداختند.)
3⃣ابوعبدالله: کنیه امام صادق (علیهالسلام).
4⃣احتمالاً در مورد آن روز تردید بودهاست که آیا آخرین روز ماه مبارک رمضان است یا اولین روز ماه شوال.
5⃣اشاره حضرت به این مسئله است که اگر در آن مقطع کشته میشدند، امکان حفظ اسلام ناب و پرورش انسانهایی که خداوند را عبادت کنند، نبود.
#امام_صادق_علیه_السلام
#تقیه #حفظ_اسلام #عبادت #بنی_عباس #ابوالعباس_سفاح #شهر_حیره #شهر_کوفه
✅ جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهل بیت ﴿علیهمالسلام﴾ در کانال «حـدیـثـنـا»:
✅ @hadithona
💠زیارتی که در حالت تقیه هم نباید ترک شود💠
🌿...عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ زِيَارَةُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع فِي حَالِ التَّقِيَّةِ؟ قَالَ: «إِذَا أَتَيْتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ ثُمَّ الْبَسْ أَثْوَابَكَ الطَّاهِرَةَ ثُمَّ تَمُرُّ بِإِزَاءِ الْقَبْرِ وَ قُلْ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» فَقَدْ تَمَّتْ زِيَارَتُكَ.»
📚كاملالزيارات، ص۱۲۶
🌿یونسبنظَبیان گوید:
🔷به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم:
🔹فدایتان شوم، زیارت قبر امام حسین (علیهالسلام) در حالت تقیه (چگونه است؟)
🔶حضرت فرمودند:
🔸«هرگاه به فرات رسیدی، غسل کن، سپس لباسهای پاکیزهات را بپوش،
🔸سپس از مقابل قبر عبور کن و بگو: «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»
🔸(بهاینترتیب) زیارتت کامل است.»
#امام_صادق_علیه_السلام #امام_حسین_علیه_السلام #زیارت_امام_حسین_علیه_السلام #تقیه
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
😌مدارای تربیتیافته اهلبیت با بدهکار، در اوج فقر
🌿رَوَى إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي عُمَيْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ كَانَ رَجُلًا بَزَّازاً فَذَهَبَ مَالُهُ وَ افْتَقَرَ وَ كَانَ لَهُ عَلَى رَجُلٍ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ فَبَاعَ دَاراً لَهُ كَانَ يَسْكُنُهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ حَمَلَ الْمَالَ إِلَى بَابِهِ فَخَرَجَ إِلَيْهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ فَقَالَ: مَا هَذَا؟ قَالَ: هَذَا مَالُكَ الَّذِي لَكَ عَلَيَّ. قَالَ: وَرِثْتَهُ؟ قَالَ: لَا. قَالَ: وُهِبَ لَكَ؟ قَالَ: لَا. قَالَ: فَقَالَ: فَهُوَ ثَمَنُ ضَيْعَةٍ بِعْتَهَا؟ قَالَ: لَا. قَالَ: فَمَا هُوَ؟ قَالَ: بِعْتُ دَارِيَ الَّتِي أَسْكُنُهَا لِأَقْضِيَ دَيْنِي. فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: حَدَّثَنِي ذَرِيحٌ الْمُحَارِبِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: «لَا يُخْرَجُ الرَّجُلُ عَنْ مَسْقَطِ رَأْسِهِ بِالدَّيْنِ» ارْفَعْهَا فَلَا حَاجَةَ لِي فِيهَا وَ اللَّهِ إِنِّي مُحْتَاجٌ فِي وَقْتِي هَذَا إِلَى دِرْهَمٍ وَ مَا يَدْخُلُ مِلْكِي مِنْهَا دِرْهَمٌ.
📚منلايحضرهالفقيه، ج۳، ص۱۹۰
🌿از ابراهیم بن هاشم نقل شده است:
🔹«محمد بن ابیعُمَیر» بزّاز (پارچهفروش) بود. اموالش را از دست داد و فقیر شد.
🔹او از مردی دههزار درهم طلب داشت. آن مرد خانهاش را که در آن زندگی میکرد، دههزار درهم فروخت و پولش را نزد محمد بن ابیعمیر آورد.
🔹ابن ابیعمیر از خانه بیرون آمد و پرسید: این چیست؟
🔺مرد گفت: این پول خودت است که از من طلب داشتی.
🔹پرسید: آن را به ارث بردهای؟
🔺گفت: نه.
🔹 پرسید: کسی به تو بخشیده است؟
🔺گفت: نه.
🔹 پرسید: پس پول زمین کشاورزیات است که فروختهای؟
🔺گفت: نه.
🔹ابن ابیعمیر: پس چیست؟
🔺مرد گفت: خانهام را که در آن زندگی میکردم، فروختم تا بدهیام را بپردازم.
🔹محمد بن ابیعمیر (رضیاللهعنه) گفت: ذَریح مُحاربی از امام صادق (علیهالسلام) برایم نقل کرده است که حضرت فرمودند:
🔸«نباید کسی بهخاطر بدهی از زادگاهش بیرون شود.»
🔹این پول را بردار! نیاز من در آن نیست. به خدا سوگند، الآن به یک درهم محتاجم، اما از این پول یک درهم هم برنخواهم داشت.
📝پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ
◽️«محمد بن ابیعمیر»؛ از بزرگترین و معتبرترین فقها و محدثان شیعه بوده که محضر سه امام را درک کرده است؛ امام کاظم، امام رضا و امام جواد (علیهمالسلام).
◽️بنا به نقل شیخ مفید از این ماجرا، علت تنگدستیِ ابن ابیعمیر، حبس هفدهساله او (توسط خلیفه عباسی) بوده است. (الإختصاص، ص۸۶)
◽️همانطور که میدانید شیعیان، بهویژه امامان و بزرگانشان، به شدت تحت فشار خلفای جائر وقت بودهاند و به شدت تقیه میکردهاند.
◽️ابنابیعمیر نیز، هم در زمان هارون الرشید و هم در زمان مأمون (البته بعد از شهادت امام رضا علیهالسلام) دچار زندان و شکنجه شده بود و اموالش به تاراج رفته بود.
#امام_صادق_علیه_السلام #زندان #بدهی #بدهکار #طلبکار #انصاف #بنی_عباس #فقر #تقیه #عزت #مدارا #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
💠وقتی محمد حنفیه ادعای امامت کرد، امام سجاد چگونه عمویشان را مُجاب کردند؟
🌿از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است:
🔺«زمانی که امام حسین (علیهالسلام) به شهادت رسید، محمد بن حنفیه1⃣ به دنبال امام سجاد (علیهالسلام) فرستاد.
🔷او با حضرت خلوت کرد و به ایشان گفت:
🔹ای پسر برادرم! میدانی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) وصیت و امامت بعد از خود را به امیرالمؤمنین سپرد، سپس به امام حسن، سپس به امام حسین (علیهمالسلام).
🔹پدرت (رضیاللهعنه) کشته شده است، درحالیکه به کسی (برای امامتِ بعد از خود) وصیت نکرده است. من عموی تو هستم، برادر تنیِ پدرت هستم، فرزند امیرالمؤمنین هستم.
🔹من چه به لحاظ سن و چه به لحاظ قدیمی بودن، بیش از تو که در سن جوانی به سر میبری، برای امامت حق دارم.
🔹پس در مورد وصیت و امامت، با من درگیر نشو و بحث و جدل نکن.
🔶امام سجاد (علیهالسلام) به او فرمودند:
🔸«عمو! از خدا بترس و ادعای آنچه که از آنِ تو نیست را ننما. به تو را پند میدهم که از «جاهل»ها2⃣ نباشی.
🔸عمو! بهراستی پدرم پیش از آنکه به عراق حرکت کند، به من وصیت نمود و ساعتی قبل از شهادتش نیز با من در رابطه با امامت عهد بست.
🔸این هم سلاح (شمشیرِ) رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) است که نزد من است.3⃣
🔸پس، از این کار (ادعای امامت) دست بردار؛ چراکه میترسم عمرت کوتاه شود و حالت بههمریخته گردد.
🔸بهراستی که خداوند وصیت و امامت را پس از امام حسین (علیهالسلام) (به صاحب اصلیاش) داده است.
🔸حال اگر میخواهی علم پیدا کنی، بیا با ما کنار حجرالاسود برویم و داستان را برایش بگوییم و از او بخواهیم (که میان ما قضاوت کند.)»
🔺- این گفتگو در مکه رخ داده بود - پس راه افتادند تا به حجرالاسود رسیدند.
🔶امام سجاد (علیهالسلام) به محمد بن حنفیه فرمودند:
🔸«اول تو شروع کن. به درگاه خداوند (عزّوجلّ) ناله و زاری کن و از او بخواه که سنگ به نفع تو سخن بگوید. بعد، از سنگ سؤال کن.»
🔺محمد بن حنفیه در دعایش ناله و زاری کرد و حاجتش را از خدا خواست. سپس سنگ را صدا زد، اما سنگ جوابی به او نداد.
🔶امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند:
🔸«عمو! اگر تو وصی و امام بودی، جوابت را میداد.»
🔷محمد بن حنفیه گفت:
🔹ای پسر برادرم! حال تو از خدا بخواه و از سنگ سؤال کن.
🔶امام سجاد (علیهالسلام) دعایی که میخواستند را به درگاه خداوند کردند. سپس (خطاب به سنگ) فرمودند:
🔸«از تو میخواهم – قسم به کسی که میثاق انبیاء و اوصیاء و همه مردم را در تو قرار داده است – وصی و امام بعد از حسین بن علی (علیهماالسلام) را به ما معرفی کنی.»
🔺سنگ به حرکت در آمد، چنانکه نزدیک بود از جایگاهش بیفتد. سپس خداوند سنگ را با زبان عربیِ آشکاری به سخن در آورد.
🔆سنگ گفت:
🔅«خداوندا! بهراستی که وصیت و امامت، بعد از حسین بن علی، به «علی»؛ پسرِ حسین پسر علی پسر ابوطالب و پسر فاطمه دختر رسول خدا (صلواتاللهعلیهم) منتقل شده است.»
🔺پس محمد بن حنفیه بازگشت، درحالیکه (معتقد) به ولایت امام سجاد (علیهالسلام) بود.»
📚الكافي، ج۱، ص۳۴۸
📝پاورقیــــــــــــــــــــــــــــ
1⃣محمد بن حنفیه، یکی از فرزندان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بوده و بهواسطه لقب مادرش «خوله حنفیه»، به محمد بن حنفیه معروف گشته است.
2⃣از این تعبیر امام سجاد (علیهالسلام) فهمیده میشود که ادعای محمد بن حنفیه از روی جهل و نادانی بوده، نه غرض و مرض؛ چنانچه پس از آنکه حقیقت را فهمید، ولایت امام سجاد را پذیرفت. او فکر میکرده عَلَمِ امامت باید به دست کسی برافراشته میشده و مسؤولیت به عهده خودش است، که برادرِ کوچکترِ امام حسین (علیهالسلام) است. امام سجاد (علیهالسلام) نیز بهخاطر خفقان موجود، تقیه میکردند و امامتشان را پنهان میکردند.
3⃣یکی از نشانههای امامت، داشتنِ شمشیر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) است. این شمشیر بین ائمه دستبهدست میشده و اینک نزد امام زمان (عجلاللهفرجه) است.
#امام_سجاد_علیه_السلام #امام_باقر_علیه_السلام #محمد_حنفیه #امامت #ولایت #حجرالاسود #تقیه #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
🔴نفرین قاتل معلیبنخنیس توسط امام صادق
🌿...عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْمِسْمَعِيِّ قَالَ: لَمَّا قَتَلَ دَاوُدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمُعَلَّى بْنَ خُنَيْسٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «لَأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَى مَنْ قَتَلَ مَوْلَايَ وَ أَخَذَ مَالِي.» فَقَالَ لَهُ دَاوُدُ بْنُ عَلِيٍّ: إِنَّكَ لَتُهَدِّدُنِي بِدُعَائِكَ. قَالَ حَمَّادٌ: قَالَ الْمِسْمَعِيُّ: فَحَدَّثَنِي مُعَتِّبٌ: أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع لَمْ يَزَلْ لَيْلَتَهُ رَاكِعاً وَ سَاجِداً فَلَمَّا كَانَ فِي السَّحَرِ سَمِعْتُهُ يَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ: «اللَّهُمَ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقُوَّتِكَ الْقَوِيَّةِ وَ بِجَلَالِكَ الشَّدِيدِ الَّذِي كُلُّ خَلْقِكَ لَهُ ذَلِيلٌ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنْ تَأْخُذَهُ السَّاعَةَ السَّاعَةَ» فَمَا رَفَعَ رَأْسَهُ حَتَّى سَمِعْنَا الصَّيْحَةَ فِي دَارِ دَاوُدَ بْنِ عَلِيٍّ فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع رَأْسَهُ وَ قَالَ: «إِنِّي دَعَوْتُ اللَّهَ بِدَعْوَةٍ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ مَلَكاً فَضَرَبَ رَأْسَهُ بِمِرْزَبَةٍ مِنْ حَدِيدٍ انْشَقَّتْ مِنْهَا مَثَانَتُهُ فَمَاتَ.»
📚الكافي، ج۲، ص۵۱۳
🌿مِسمَعی گوید:
🔶زمانی که «داود بن علی»1⃣ «مُعلّی بن خُنیس» را به شهادت رساند، امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
🔸«حتماً کسی که یار مرا کشته است و اموالم را ربوده است را نزد خداوند نفرین میکنم.»2⃣
🔷داود بن علی به ایشان گفت:
🔹تو مرا تهدید به نفرین کردی؟
🌿مِسمعی گوید: مُعَتِّب3⃣ برایم نقل کرد:
🔶امام صادق (علیهالسلام) در آن شب پیوسته در حال رکوع و سجود بودند. آنگاه وقتی سحر شد، شنیدم که در حال سجده (چنین دعا) فرمودند:
🔸«خدایا! من از تو میخواهم به قدرتِ قویّات و به عظمتِ فراوانت که همه مخلوقاتت در برابر آن ذلیل و خوار هستند، تا بر محمد و اهلبیتش درود فرستی و (جانِ) او را بگیری، در همین ساعت! در همین ساعت!»
🔶حضرت سر از سجده بر نداشته بودند که ما صدای شیون و ناله را از خانه داود بن علی شنیدیم.
🔶آنگاه امام صادق (علیهالسلام) سر از سجده برداشتند و فرمودند:
🔸«بهراستی که من خداوند را با دعایی خواندم که خداوند (عزّوجلّ) فرشتهای را فرستاد و او با میلهای آهنین بر سرش کوبید و بر اثر این ضربه مثانهاش شکافت و مرد.»
📝پاورقیــــــــــــــــــــــــــــ
1⃣«داود بن علی»؛ حاکم مدینه و پسرعموی ابوالعباس سفّاح (اولین خلیفه عباسی).
2⃣«مُعلّی بن خُنَیس»؛ از اصحاب خاص امام صادق (علیهالسلام) و سروکیل ایشان در امور مالی بوده است. در دوران تقیه که امکان ارسال علنی وجوهات شرعی به ائمه (علیهمالسلام) نبوده است، ارتباط میان شیعیان با امام از طریق شبکه مخفی وکالت انجام میشده، اموال از طریق وکلای محلی به وکلای بالاتر داده میشده و نهایةً به سروکیل میرسیده و فقط از طریق او به امام تحویل داده میشده. به همین خاطر بوده که با دستگیری معلی بن خنیس، اموال زیادی نیز ضبط شده بود. معلی بن خنیس پس از آنکه زیر شکنجهها حاضر به اعتراف و بازگو کرد اسرار شیعه نشد، به دستور داود بن علی و به دست سیرافی به شهادت رسید. امام صادق (علیهالسلام) سیرافی را قصاص کرد و حاکم مدینه را نفرین نمود.
3⃣«معتب»؛ خادم امام صادق (علیهالسلام).
#امام_صادق_علیه_السلام #سازمان_وکالت #معلی_بن_خنیس #خمس #نفرین #بنی_عباس #تقیه #شیعه #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
💠دورهای که اصحاب حتی نباید به امام سلام میکردند!
🔺تقیه، در معارف شیعی یکی از واجبات محسوب میشود. شکل و سطح تقیه، در دورههای مختلف متفاوت بوده است.
👈در روایت زیر، شدت تقیه در دوره زندگانی امام صادق (علیهالسلام) را ملاحظه میفرمایید؛ دورهای که نسبت به دوره زندگانی سایر ائمه (علیهمالسلام) سختگیریها کمتر نیز بوده است.
🌿...عَنْ حَمَّادِ بْنِ وَاقِدٍ اللَّحَّامِ قَالَ: اسْتَقْبَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِي طَرِيقٍ فَأَعْرَضْتُ عَنْهُ بِوَجْهِي وَ مَضَيْتُ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْدَ ذَلِكَ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي لَأَلْقَاكَ فَأَصْرِفُ وَجْهِي كَرَاهَةَ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ. فَقَالَ لِي: «رَحِمَكَ اللَّهُ وَ لَكِنَ رَجُلًا لَقِيَنِي أَمْسِ فِي مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا فَقَالَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا أَحْسَنَ وَ لَا أَجْمَلَ.»
📚الكافي، ج۲، ص۲۱۹
🌿از حماد بن واقد گوشتفروش نقل شده است:
🔷در جادهای با امام صادق (علیهالسلام) روبهرو شدم اما از ایشان روی برگرداندم و عبور کردم. بعد از این ماجرا خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم:
🔹فدایتان شوم، بهراستی که من با شما روبهرو شدم اما بهخاطر اینکه دوست نداشتم شما را دچار مشقّتی کنم، رویم را برگرداندم.
🔶امام صادق (علیهالسلام) به من فرمودند:
🔸«خداوند تو را رحمت کند، اما دیروز مردی در فلانجا مرا دید و گفت: «سلام بر شما، ای اباعبدالله!» کار خوب و زیبایی انجام نداد!»
📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔺هرچند حکّام بنیعباس اجمالاً میدانستند که اهل بیت (علیهمالسلام) محبّین و شیعیانی دارند، اما به صلاح نبوده است که شیعیان بهطور خاص شناخته شوند و نوع و میزان ارتباطشان با اهل بیت (علیهمالسلام) آشکار گردد.
#امام_صادق_علیه_السلام #تقیه #بنی_عباس #شیعه #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
👌راز صلح امام حسن و غیبت امام زمان
🌿...عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَقِيصَا قَالَ: لَمَّا صَالَحَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مُعَاوِيَةَ بْنَ أَبِي سُفْيَانَ دَخَلَ عَلَيْهِ اَلنَّاسُ فَلاَمَهُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَيْعَتِهِ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «وَيْحَكُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اَللَّهِ لَلَّذِي عَمِلْتُ لِشِيعَتِي خَيْرٌ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ اَلشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لاَ تَعْلَمُونَ أَنِّي إِمَامُكُمْ وَ مُفْتَرَضُ اَلطَّاعَةِ عَلَيْكُمْ وَ أَحَدُ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ عَلَيَّ؟» قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ اَلْخَضِرَ لَمَّا خَرَقَ اَلسَّفِينَةَ وَ أَقَامَ اَلْجِدَارَ وَ قَتَلَ اَلْغُلاَمَ كَانَ ذَلِكَ سَخَطاً لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذْ خَفِيَ عَلَيْهِ وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ وَ كَانَ ذَلِكَ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ حِكْمَةً وَ صَوَاباً؟ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلاَّ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلاَّ اَلْقَائِمُ عج اَلَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ رُوحُ اَللَّهِ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ؟ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلاَدَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ. ذَاكَ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِي اَلْحُسَيْنِ اِبْنُ سَيِّدَةِ اَلْإِمَاءِ يُطِيلُ اَللَّهُ عُمُرَهُ فِي غَيْبَتِهِ ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِي صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ذَلِكَ لِيُعْلَمَ أَنَّ اَللّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.»
📚الاحتجاج، ج۲، ص۲۸۹
🌿از ابوسعید عقیصا نقل شده است:
🔷وقتی حسن بن علی بن ابیطالب (علیهمالسلام) با معاویه بن ابیسفیان صلح کرد، مردم نزد ایشان آمدند و بعضیشان ایشان را بهخاطر بیعتشان ملامت میکردند.
🔶حضرت فرمودند:
🔸«وای بر شما! نمیفهمید که من چه کردم! به خدا قسم، کاری که من برای شیعیانم کردم، بهتر از هر آنچیزی است که خورشید بر آن تابیده یا غروب کرده است.
🔸مگر نمیدانید که من امام شما هستم، اطاعتم بر شما واجب است و به فرموده رسول خدا، یکی از آن دو سرور جوانان اهل بهشت هستم؟»
🔷گفتند:
🔹بله (قبول داریم.)
🔶حضرت فرمودند:
🔸«مگر نمیدانید که خضر (علیهالسلام) وقتی آن کشتی را سوراخ کرد و آن دیوار را استوار ساخت و آن جوان را کشت، این کار برای موسی بن عمران (علیهالسلام) ناخوشآیند بود؛ چراکه وجه حکمت آن کارها بر او پوشیده بود، درحالیکه آن کارها نزد خداوند (تعالیذکره) حکمت و صواب بود؟
🔸مگر نمیدانید هیچیک از ما اهلبیت نیست، مگراینکه بیعت با طاغوت زمانش بر گردنش است، بهجز حضرت قائم (عجلاللهفرجه) که روحالله عیسیبنمریم پشت او نماز میخواند؟
🔸پس بهراستی که خداوند (عزّوجلّ) ولادت او را مخفی میکند و شخص او را غایب مینماید؛ تا هنگامی که خروج میکند، بیعت هیچکس بر گردنش نباشد.
🔸او نهمین فرزند از اولاد برادرم حسین پسر بانوی کنیزان (حضرت زهرا سلاماللهعلیها) است که خداوند عمر او را در زمان غیبتش طولانی میکند سپس با قدرتش او را بهصورت جوانی زیر چهلساله ظاهر میکند. این برای آن است که خداوند بر هر چیز تواناست.»
#امام_حسن_علیه_السلام #امام_زمان_عجل_الله_فرجه #اهل_بیت_علیهم_السلام #بیعت #طاغوت #تقیه #غیبت_کبری #ظهور_امام_زمان #مهدویت #صلح #شیعه #مصلحت #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
💠موضع قاطع اصحاب امام صادق، نسبت به زید بن علی
♦️زید بن علی بن الحسین فرزند امام سجاد، برادر امام باقر و عموی امام صادق (علیهمالسلام) بود.
🔺او بر خلاف پدر، برادر و برادرزادگانش - که بنا به شرایط خاص زمانشان و برای حفظ اسلام و تشیع به «تقیه» رو آورده بودند - مشیِ انقلابی پیشه کرده بود و با خلفای غاصب بنیامیه درگیر شده بود.
🔺اهلبیت (علیهمالسلام) هرچند مشی زید را در آن شرایط صحیح نمیدانستند و قبول نداشتند، اما او را تخطئه نمیکردند، خیرخواه او بودند و پس از شهادتش نیز از او به نیکی یاد میکردند.
🔺اصحاب اهلبیت نیز به تبعیت از ایشان احترام زید را - که فرزند امام سجاد (علیهالسلام) بود - حفظ میکردند. هرچند در این زمینه دچار افراط نمیشدند و از خطوط قرمز اعتقادی خود عبور نمیکردند.
👈ماجرایی که در ادامه ذکر میشود، شاهدی بر این رویه اصحاب است…
🔹از محمد بن علی بن نُعمان احول نقل شده است: زید بن علی بن الحسین (علیهمالسلام) در زمانی که [در اطراف کوفه] مخفی شده بود، کسی را دنبال من فرستاد. نزد او رفتم.
🔺زید به من گفت: ای ابوجعفر! چه میگویی؛ اگر فرستادهای از جانب من درب خانهات را بزند، همراه او [برای قیام در رکاب من] خارج میشوی؟
🔹احول گوید: به او گفتم: اگر پدر یا برادرتان بودند، همراهش [برای قیام در رکاب ایشان] خارج میشدم.
🔺زید به من گفت: من قصد دارم قیام کنم. آن قوم (بنیامیه) با من به جنگ برمیخیزند. آیا همراه من قیام میکنی؟
🔹گفتم: نه، چنین کاری نمیکنم، فدایتان شوم.
🔺به من گفت: آیا جان خودت را ترجیح میدهی و از من روی میگردانی؟
🔹به او گفتم: من فقط یک جان دارم. اگر خداوند در زمین یک حجت داشته باشد، کسی که از شما تخلف کند، نجات مییابد و کسی که همراهتان قیام کند، هلاک میشود. و اگر خداوند در زمین حجتی نداشته باشد، کسی که از شما تخلف کند و کسی که همراهتان قیام کند، برابر خواهند بود.
🔺زید به من گفت: ای ابوجعفر! من سر سفره، کنار پدرم (امام سجاد علیهالسلام) مینشستم. او تکهای گوشت برایم لقمه میگرفت و لقمهی داغ را از روی محبت برایم خنک میکرد. او دوست نداشت حرارت آتش به من برسد؛ حال چهطور از دین (امام بعد از خود و حجت روی زمین) به تو خبر داده و به من خبر نداده؟!
🔹به او گفتم: فدایتان شوم، پدرتان از روی محبت، برای اینکه دچار آتش نشوید، (از امام بعدی) به شما خبر ندادهاند. ایشان ترسیدهاند که شما (امامتِ) او را نپذیرید و وارد آتش (جهنم) شوید. ایشان (از امام بعدی) به من خبر دادهاند. من اگر او میپذیرفتم، نجات مییافتم و اگر او را نمیپذیرفتم، باکی نداشتند که به آتش (جهنم) وارد شوم.
🔹سپس گفتم: فدایتان شوم، شما برتر هستید یا پیامبران؟
🔺گفت: معلوم است که پیامبران.
🔹گفتم: یعقوب به یوسف (علیهماالسلام) گفت: پسرم! خوابت را برای برادرانت تعریف نکن؛ چراکه برایت خدعهای خواهند نمود. چرا یعقوب (از پیامبریِ یوسف) به برادرانش خبر نداد؟ چون میخواست آنان برای یوسف خدعهای نچینند. او این موضوع را از آنان پنهان کرد. پدر شما هم مانند یعقوب این موضوع را از شما پنهان داشتند؛ چراکه بر شما میترسیدند.
🔺زید گفت: حال که چنین میگویی، بدان که به خدا قسم، یار تو که در مدینه است (امام صادق علیهالسلام) به من خبر داده است که من کشته میشوم و در محله کُناسه (کوفه) به دار آویخته میشوم. نزد او صحیفه (کتابی) بود که کشته شدن و به دار آویخته شدن من در آن ذکر شده است.
🔹احول گوید: [بعدها] من به حج رفتم و گفتگوی میان خودم و زید را برای ایشان تعریف کردم.
🔶امام صادق (علیهالسلام) به من فرمودند:
🔸«[با پاسخی که به او دادی،] راه را از پیشرو و پشتسر و راست و چپ و بالا و پایین بر او بستی و هیچ راه گریزی برایش باقی نگذاشتی.»
#امام_سجاد_علیه_السلام #امام_صادق_علیه_السلام #زید_بن_علی #قیام #امامت #بنی_امیه #اهل_بیت_علیهم_السلام #حسادت #خدعه #شهادت #تقیه #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
💠 @hadithona
✉️پست سفارشی امام باقر برای نجات جان جابر بن یزید جُعفی!
♦️در مطلب پیشین (با عنوان «اهلبیت برای چه کارهایی اجنه را به خدمت میگرفتند؟») ملاحظه فرمودید که اهلبیت (علیهمالسلام) خدمتگزارانی از طایفه جن داشتهاند که گاه برای کارهای اضظراری که نیاز به سرعت داشته، از آنها کمک میگرفتند.
🔺در زیر به نمونهای جالب از این موارد که برای نجات جان یکی از اصحاب خاص حضرات معصومین (علیهمالسلام) صورت گرفته است، اشاره میشود…
🌿از نُعمان بن بشیر نقل شده است:
🔹من [در سفری از کوفه به مدینه] همسفرِ "جابر بن یزید جُعفی" بودم.
🔹وقتی به مدینه رسیدیم، جابر نزد امام باقر (علیهالسلام) رفت و [بعد از دیدار] با ایشان خداحافظی کرد و درحالیکه شادمان بود، از محضرشان خارج شد.
🔹[از مدینه خارج شدیم] تا اینکه در روز جمعه، به "اُخَیرجه" که اولین توقفگاه قبل از سهراهی مدینه (و کوفه و مکه) بود، رسیدیم.
🔹هنگام ظهر، نماز خواندیم. وقتی شترهایمان از جا برخواستند (که راه بیفتیم)، ناگهان مردی بلندقد و گندمگون را دیدم که نامهای همراه داشت و آن را بهسمت جابر گرفت. جابر نامه را گرفت و آن را بوسید و بر چشمانش گذاشت.
🔹آن نامه از جانب امام باقر (علیهالسلام) خطاب به جابر بن یزید بود و بر آن مهر و مومی از گل سیاه بود که هنوز خشک نشده بود.
🔸جابر به آن مرد گفت: کِی مولایم را دیدی؟
🔹مرد گفت: هماکنون.
🔸جابر گفت: قبل از نماز (ظهر) یا بعد از نماز؟
🔹مرد گفت: بعد از نماز.
🔹جابر مهر نامه را گشود و شروع به خواندن آن کرد. چهرهاش در هم شد تا وقتی که به آخر نامه رسید. بعد، نامه را بست. من تا زمانی که به کوفه برسیم، دیگر او را خندان و شادمان ندیدم.
🔹وقتی به کوفه رسیدیم، شب بود. شب را خوابیدم و صبح بهجهت احترام به جابر، نزد او رفتم. آنگاه او را دیدم که از خانه خارج شد و نزد من آمد، درحالیکه استخوانی به گردنش آویخته بود و بر چوبی سوار شده بود و میدوید و میگفت: "منصور بن جمهور [حاکمِ بعدیِ کوفه] را فرمانروا یافتم، نه فرمانپذیر." و شعرهایی از ایندست میخواند.
🔹به من نگاه کرد و من نیز به او نگاه کردم، اما چیزی به من نگفت و من نیز چیزی به او نگفتم. از چیزی که دیده بودم، به گریه افتادم. کودکان خردسال و مردم دور من و جابر جمع شدند. جابر آمد و وارد حیاط خانه شد. بههمراه کودکان شروع کرد به چرخیدن دور حیاط. مردم نیز میگفتند: "جابر دیوانه شده است. به خدا قسم، او دیوانه شده است."
🔹به خدا قسم، چند روز بیشتر نگذشته بود که نامهای از جانب هشام بن عبدالملک [خلیفه اموی] به فرمانروایش در کوفه رسید که: "مردی که به او جابر بن یزید جعفی گفته میشود را پیدا کن، گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست."
🔹حاکم کوفه رو به افرادی که نزدش نشسته بودند کرد و به آنان گفت: جابر بن یزید جعفی کیست؟
🔹گفتند: خدا شما را سلامت بدارد! او مردی بود اهل علم و فضل و حدیث. به حج رفت و دیوانه شد. او اکنون در حیاط خانه بههمراه کودکان سوار بر چوبی است و با آنان مشغول بازی است.
🔹حاکم کوفه خودش نزد جابر رفت و دید او همراه کودکان سوار بر چوبی بازی میکند. گفت: "سپاس خدایی را که مرا از قتل او معاف داشت."
🔹چند روز بیشتر نگذشته بود که منصور بن جمهور [بهعنوان حاکم جدید] وارد کوفه شد و همان شد که جابر [در اشعارش] میگفت.
📚الكافي، ج۱، ص۳۹۶
🔰حدیث مرتبط پیشین:
📌«اهلبیت برای چه کارهایی اجنه را به خدمت میگرفتند؟»
📌https://dastvar.blog.ir/1403/04/02-2
#امام_باقر_علیه_السلام #جن #اهل_بیت_علیهم_السلام #امامت #شیعه #ویژگی_شیعه #اطاعت_از_اهل_بیت #تقیه #بنی_امیه #شهر_کوفه #شهر_مدینه #شهر_مکه #دیوانه #دیوانگی #جنون #حج #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
💠 @hadithona