هدایت شده از ادبخانه
Hesamoddin Seraj - Mehmane Man Sho (320).mp3
6.64M
☕مهمان من شو ساعتی...
🎙️حسام الدین سراج
#آواز ۱۳
@adabkhane
شعرخوانی استادموسوی گرمارودی.mp3
1.4M
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
پندارم آنکه پشت فلک نیز خم شود
زین غم که پشت عاطفه زان تا ابد خم است
یک نیزه از فراز حقیقت، فراتر است
آن سر که در تلاوتِ آیاتِ محکم است
ما مردگانِ زنده کجا، کربلا کجا!
بیتشنگی چه سود گر آبی فراهم است
جز اشک، زنگِ غفلتم از دل، که میبرد؟
اکنون که رنگِ حیرتِ آیینه، دَرهم است
امّا دلی که خیمه به دشتِ وفا زند
آیینۀ تمامنمای محرّم است
وین شوق روشنم به رهایی که در دل است
آغاز آفتاب و سرانجامِ شبنم است
آه ای فرات! کاش تو هم میگریستی
آسوده، بیخروش، روان بهرِ کیستی...
▪ بند دوم/ نقش کبریا
انگار کربلا، رقمِ خامه خداست
یا پرده ای نگاشته از نقش کبریاست
یک سوی، نقش روشنِ سبز و سپید را
بر آن نگاره بُرد که پیدا و روشناست
یعنی به رنگِ سبز، صف اولیا کشید
سوی دگر سیاهه مشئوم اشقیاست
امّا چرا فرات، میان دو سویِ نقش
آنگونه میرود که ز لب تشنگان جداست
خورشید را سپید و درخشان کشیده است
انگار چهرِ قدسی سالارِ کربلاست
خورشید در میانه درخشان و گِرد او
هفتاد و یک سپیدة تابان و آشناست
چون شیشه چراغ بود چهرِ پیشوا
یا شبچراغِ محفلِ صبرِ جمیلِ ماست
آن شیشه برشکسته ز سنگ جفا چرا؟
وان شبچراغ در کفِ دیوان رها چرا؟
#شعرخوانی
#استاد_موسوی_گرمارودی
@hafez_adabiyat
شعرخوانی سیدحسن حسینی.mp3
724.2K
"
محرّم چو زد خیمه در حال من
سیه پوشِ غم شد سرِ سال من
فصیحانه بس نوحه های زلال
تراوید از دیده ی لال من
عزای تو پرواز را سر برید
نگونسار شد بیرق بال من
ز شلاق غم شاهراهی کبود
دویده ست در صورت حال من
یزید فراقت مرا تشنه کشت
به همدستی شمرِ اقبال من
من آن باغبانم که تیر خزان
رسیده ست بر میوه ی کال من
سپاهی شبه وار از درد و داغ
شب و روز افتاده دنبال من
در این غربت بی کسی جز غمت
کسی نیست جویای احوال من
من آن ذوالجناحم که در بادها
چکد خونِ یاد تو از یال من"
#شعرخوانی
#سید_حسن_حسینی
@hafez_adabiyat
شعرعاشورایی افشین علا.mp3
702.7K
ای بیکفن که بر کفن خلق، نام توست
شاهی اگر نشسته به تختی، غلام توست
سرچشمه ی تداوم دین بر زمین پست
از ارتفاع حنجره تشنه کام توست
هر جا که جادهای و سواری و مقصدی است
درگیر شرم، از سفر ناتمام توست
زخم از ستاره بر تنت افزون و آسمان
با سیل اشک در صدد التیام توست
آتش چگونه شرم ندارد ز سوختن
وقتی که خاندان نبی در خیام توست
شش گوشه است قبر تو زیرا که دستها
از هر طرف دراز به شوق سلام توست
مشک برادر تو اگر شد تهی ز آب
این اشکها مقدمه انتقام توست
#شاعر
#افشین_علا
#خوانش
#مهدی_محمدیان
@hafez_adabiyat