eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
870 دنبال‌کننده
501 عکس
232 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شعرخوانی زنده یادسیدحسن حسینی.mp3
1.29M
«پشت به اقیانوس            هرگز                دعای باران                     بالا نمی رود! » رو در روی کویر       فریاد زدی و باد     صحرا در صحرا                 متبرک شد امشب به زیارت نواحی فریاد تو آمده ام شاید لبهایم     مقدس شوند: دستها یا شکسته بود           یا بسته و پایی اگر بود          رو به خستگی می رفت نعره های رسا         به دیوارهای ممتد می خوردند و گلوهای تارکِ فریاد     به تازیانه ی بغضی نامحدود                                   حد می خوردند! از نان مگو! فکر ایمان     دندان را می شکست و سوء هاضمه        از دو سو بیداد می کرد علف افسانه های هرزه می گفت واوقات سبز باغ           با قصه های زرد                    تلف می شد وشاعران بیگانه  به تبعیت از طاعون از خاک بی بضاعت     ملکوتی پا در هوا را           مطالبه می کردند         *** امشب به زیارت نواحی فریاد تو آمده ام ولبانم سربلند     اعتراف می کنند:         اگر گلوی تو نبود                    عقل این حنجره                  هرگز                          به فریادهای بلند                                     قد نمی داد اگر گلوی تو نبود... باید برخیزم ورو به اقیانوس انتظار     شمایل امروزینت را            از دیوار بوسه بیاویزم                          شاید                                دلم- این دعای قدیمی -                                              در آستانه ی نام تو                                                                مستجاب شود @hafez_adabiyat
شعرخوانی.mp3
1.49M
"خیمه از یاران نام آور تهیست نوبتش دیگر بر آن سرو سهیست او علمدار است و سقایی دلیر خون حیدر در رگ آن نره شیر چون فغان "العطش" تابش برید بی امان او نزد آقایش رسید گفت: "آقا! بچه هایت تشنه اند سوز و گرما در جگر ها هشته اند" گفت و نالی تا قرار از دست رفت مشک خالی تیغ کین را بست رفت رو به رویش عالمی دریای آب تشنه است سقای ما آن مه نقاب کف درون موج آن دریا فرو ناگهانش روی مولا روبرو بین حسین عطشان میان خیمه هاست خود بگو: "نوشیدن آبت رواست؟" مشت آبش را به دریا هدیه داد مشک خود را پر نمود و ره فتاد اذن جنگیدن حسین بر او نداد زین سبب آرام او در ره فتاد دست چپ مشکی و بر دوشش لوا می رود تا خیمه ها سقای ما کوفیان تیغ از نیام پرداختند جانب سقای عطشان تاختند شیر اوژن از نیام تیغش کشید نعره زن تا این که بر دشمن رسید عاقبت سقای عطشان خسته شد راه خیمه روبرویش بسته شد تیغ دشمن دست چپ را قطع کرد کربلا را سر به سر چون نطع کرد ضرب دیگر دست دیگر هم فتاد بر دل مولای مردان غم فتاد صد هزاران رو به رویش در کمین بر سرش دارد عمود آهنین "یا حسین! ادرک اخاک! یا حسین!" این علمدار است با شولای شین چون که فریاد برادر را شنید بی امان بر نعش آن سقا رسید برتنش دستی نمانده؛ بر زمین بر سرش دارد عمود آهنین خنده زد عباس چشمش را گشود خون ز روی چهره اش زهرا زدود "در حرم بس تشنگی پاینده است گو عمو از کودکان شرمنده است!" ؟ @hafez_adabiyat
کیست این زن.mp3
844.8K
کیست این زن، اینکه بر بالای منبر ایستاده در میان این همه شمشیر و خنجر ایستاده کیست این زن، اینکه با تیغ زبان آتشینش روبه‌روی صاحبان سبحه و زر ایستاده گرچه از دشمن فراوان زخم خورده داغ دیده مثل کوهی باز هم الله‌اکبر، ایستاده گاه بالای سر سرهای بی‌تن گریه کرده گاه بالای سرِ تن‌های بی‌سر ایستاده در کلامش خشم و آرامش تو گویی تواَمانند آری آری آن طرف انگار حیدر ایستاده کیست این زن، زینب کبراست یا زهرای ثانی این‌که در این مسجد بی‌بام و بی‌در ایستاده کیست این زن، این‌که چون سروی میان آتش و دود با وجود آن همه داغ مکرر ایستاده @hafez_adabiyat
دیدم‌ بهارپرپرمن.mp3
707.3K
دیدم بهار پرپر من قطعه قطعه شد ماه به خون شناور من قطعه قطعه شد از دور یک بغل گل قرمز به خاک بود ناگاه دیدم اکبر من قطعه قطعه شد از پشت قطره قطره اشکم هزار بار این صحنه در برابر من قطعه قطعه شد دست تو گفت و پای تو گفت و سر تو گفت آقا بیا که پیکر من قطعه قطعه شد قیچی تیغها به تنت ضربدر زدند بال و پر کبوتر من قطعه قطعه شد یک دشت دشنه و تبر از باغ من گذشت سرو من و صنوبر من قطعه قطعه شد اما من آن درخت غریبم که از تنم آن شاخه رساتر من قطعه قطعه شد گفتم ببوسمت دو لبت چوب خشک بود دیدم دهان نه شیشه ی خونی مشک بود @hafez_adabiyat
شعرخوانی میلادعرفانپور.mp3
686.6K
آن لحظه که جان می رود از دست حسین دیدار تو آخرین امیدست حسین تا همت عشق است چرا منت مرگ باید به شهیدان تو پیوست حسین تا بر سر ما مولا سایه ی مولاست بیا تا در دل ما روضه ی زهراست بیا حالا که قرارست بیایی ای مرگ تا نام حسین بر لب ماست بیا ما را دم مرگ آبرو باشد کاش با دوست مجال گفت و گو باشد کاش عمری به هوای دل خود زیسته ایم جان دادن ما برای او باشد کاش حُرّست دلم حُرِّ شهادت جویی حُرّست دلم که تا دارد از او بویی هر روز مرا به سوی خود می خواند دنیا از سویی و حسین از سویی @hafez_adabiyat
روشنی صبح بدون شبی.mp3
842.5K
روشنی صبح بدون شبی حیدر کراری اگر زینبی وامگذار لب تو راستی گفتی و چون شعله به پا خاستی بانگ رسای تو ستم سوز شد کشته مظلوم تو پیروز شد خواست که غم دست تو بندد ولی غم که بود در بر ِ دخت علی قامت تو قامت غم را شکست دخت علی را نتوان دست بست ای دل دریا دل دریای تو عرش خدا منزل و مأوای تو دختر خورشید خدا بر زمین خواهر آزادی و فرزند دین آن چه تو کردی به صف کربلا کرده ی مخلوق بود یا خدا؟ آن همه خون دیدن و چون گل شدن دشت خزان دیدن و بلبل شدن دیدن خورشید، ذبیح از قفا باز ستادن چو فلک روی پا **** جان تو گلخانه عشق خداست جای چنان چون تو زنی کربلاست » @hafez_adabiyat
صبحی دگر.mp3
675.8K
صبحی دگر می آید ای شب زنده داران از قله های پر غبار روزگاران از بیکران سبز اقیانوس غیبت می آید او تا ساحل چشم انتظاران آید به گوش از آسمان اینست مهدی! خیزد خروش از تشنگان اینست باران! با تیغ آتش می درد آن وارث نور در انتهای شب گلوی نابکاران از بیشه زارِ عطرهای تازه آید چون سرخ گل بر اسب رهوار بهاران آهنگ میدان تا کند او باز ماند در گرد راهش مرکب چابک سواران آیینه آیین حق ای صبح موعود ماییم سیمای تو را آیینه داران دیگر قرار بی تو ماندن نیست در دل کی می شود روشن به رویت چشم یاران @hafez_adabiyat