eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
660 دنبال‌کننده
469 عکس
217 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غزل جدیدی از رهبر انقلاب با عنوان «شرح حال» منتشر شد 🔹در جریان دیدار رمضانی امسال شاعران با رهبر انقلاب، حجت‌الاسلام انصاری‌نژاد از شعرای برجسته کشور که به‌تازگی کتابی با عنوان «امین شعر انقلاب» تدوین و منتشر کرده، از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درخواست کرد تا غزل منتشر نشده‌ای از سروده‌هایشان را برای انتشار در چاپ جدید این کتاب در اختیارش قرار دهند. 🔹رهبر انقلاب نیز با تقدیر از آقای انصاری‌نژاد با این پیشنهاد موافقت و غزلی از سروده‌های معظم‌له در اختیار این شاعر قرار گرفت.  «شرح حال» گامی به راه و گامی در انتظار دارم سرگشته روزگاری پَرگارـ‌وار دارم دلبسته‌ی امیدی در سنگلاخ گیتی رَه بی‌شکیب پویم، دل بی‌قرار دارم یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک چون شمع، اشک و آهی بی‌اختیار دارم گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی سیلم که هستی خود از کوهسار دارم سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم سیدعلی خامنه‌ای 🔹رهبر انقلاب در نوروز امسال و در جریان محفل شعرخوانی شاعران، یک بیت از این غزل را خوانده بودند. 🔹کانال شعر عقیق @aghighpoem
ای رستخیزناگهان ای رحمت بی منتها.mp3
13.97M
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱ ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها ای آتشی افروخته، در بیشه اندیشه‌ها امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدی بر مستمندان آمدی، چون بخشش و فضل خدا خورشید را حاجب تویی ، اومید را واجب تویی مطلب تویی طالب تویی ، هم منتها هم مبتدا در سینه‌ها برخاسته، اندیشه را آراسته هم خویش حاجت خواسته، هم خویشتن کرده روا ای روح بخش بی‌بدل، وی لذّت علم و عمل باقی بهانه‌ست و دغل، کاین علّت آمد وان دوا ما زان دغل کژبین شده، با بی‌گنه در کین شده گه مست حورالعین شده، گه مست نان و شوربا این سُکر بین هِل عقل را، وین نُقل بین هِل نَقل را کز بهر نان و بقل را، چندین نشاید ماجرا تدبیر صدرنگ افکنی، بر روم و بر زنگ افکنی و اندر میان جنگ افکنی، «فی اِصطِناعٍ لا یُری» می‌مال پنهان گوش جان، می‌نه بهانه بر کسان جان «رَبِّ خَلِّصنی» زنان، والله که لاغ است ای کیا خامش که بس مُستَعجِلَم، رفتم سوی پای علم کاغذ بنه بشکن قلم، ساقی درآمد الصلا   ادبگردی کارشناس دکتر بهرام پروین گنابادی  @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸گوش دادن به صوت زیبای آیت الکرسی🌸 آیت الکرسی عظیم ترین آیه در قرآن است برای حفظ ایمان و مال و جان هر روز 💖 💚 عجل الله تعالی فرجه الشریف ‌‌‌‌✅ کانال دین شدن 🔻👇 https://eitaa.com/A_Religion 🌄 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
دو خوانش غزل ۳۱۰.mp3
4.24M
غزل ۳۱۰ مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام خیر مقدم چه خبر یار کجا راه کدام یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام گل ز حد برد تنعم به کرم رخ بنما سرو می‌نازد و خوش نیست خدا را بخرام زلف دلدار چو زنار همی‌فرماید برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام مرغ روحم که همی‌زد ز سر سدره صفیر عاقبت دانهٔ خال تو فکندش در دام چشم بیمار مرا خواب چه در خور باشد من لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ ینام تو ترحم نکنی بر من بیدل گفتم ذاکَ دعوایَ و ها انتَ و تلکَ الایام حافظ ار میل به ابروی تو دارد شاید جای در گوشه محراب کنند اهل کلام @hafez_adabiyat
شرح غزل ۳۱۰ حافظ❇️
در این زمانه رفیقی که خالی ازخلل است .mp3
5.13M
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵ در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است صُراحیِ میِ ناب و سَفینهٔ غزل است جَریده رو که گذرگاهِ عافیت، تنگ است پیاله گیر که عُمرِ عزیز بی‌بَدَل است نه من ز بی‌عملی در جهان مَلولَم و بس مَلالتِ عُلما هم ز علمِ بی‌عمل است به چشمِ عقل در این رهگذارِ پرآشوب جهان و کارِ جهان بی‌ثبات و بی‌محل است بگیر طُرِّهٔ مه‌چهره‌ای و قِصّه مخوان که سعد و نَحس ز تأثیر زهره و زُحَل است دلم امید فراوان به وصلِ رویِ تو داشت ولی اجل به رَهِ عمر، رهزنِ اَمَل است به هیچ دُور نخواهند یافت هشیارش چنین که حافظ ما مستِ بادهٔ ازل است  @hafez_adabiyat
هدایت شده از ادبخانه
۱۲۰ طراوت آرزو داری زِ قیدِ جسم بیرون آ / که سرسبزی نبیند دانه تا زیرِ زمین باشد/ (یازدهم ه .ق) ..................... @adabkhane☘️
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند.mp3
5.39M
غزل شمارهٔ ۱۹۶ آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد که از خزانه غیبش دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ بر نمی‌کشد هر کس حکایتی به تصور چرا کنند چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن به که کار خود به عنایت رها کنند بی معرفت مباش که در من یزید عشق اهل نظر معامله با آشنا کنند حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی ریا کنند پیراهنی که آید از او بوی یوسفم ترسم برادران غیورش قبا کنند بگذر به کوی میکده تا زمره حضور اوقات خود را بهر تو صرف دعا کنند پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان خیر نهان برای رضای خدا کنند حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود شاهان کم التفات به حال گدا کنند  @hafez_adabiyat
🗓 هر سه شنبه ⏰ ساعت ۲۱ ✅ منتظر تک تک شما خوبان هستیم https://eitaa.com/joinchat/3261595663C843893fa94
خوانش و شرح غزل ۳۱۰ حافظ.mp3
3.84M
غزل ۳۱۰ مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام خیر مقدم چه خبر یار کجا راه کدام یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام زلف دلدار چو زنار همی‌فرماید برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام مرغ روحم که همی‌زد ز سر سدره صفیر عاقبت دانهٔ خال تو فکندش در دام چشم بیمار مرا خواب چه در خور باشد من لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ ینام تو ترحم نکنی بر من بیدل گفتم ذاکَ دعوایَ و ها انتَ و تلکَ الایام گل ز حد برد تنعم به کرم رخ بنما سرو‌ می نازد و‌ خوش نیست ، خدا را بخرام حافظ ار میل به ابروی تو دارد شاید جای در گوشه محراب کنند اهل کلام @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عرفان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙حجت الاسلام عالی: 🔸آخر الزمان و پناه بردن به امام رضا (علیه السلام) 🔸باب معنویات امام رضا (علیه السلام) می باشد 🔸مکاشفه علامه سیدعلی قاضی 🌺کانال عرفان🌺 http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280
حکایت ۸ باب سوم.mp3
6.03M
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۸ بقّالی را دِرَمی چند بر صوفیان گرد آمده بود در واسط. هر روز مُطالبت کردی و سخنان با خشونت گفتی. اصحاب از تَعَنُّتِ وی خسته‌خاطر همی‌بودند و از تحمّل چاره نبود. صاحب‌دلی در آن میان گفت: نفْسْ را وعده دادن به طعام آسان‌تر است که بقّال را به دِرَم. ترکِ احسانِ خواجه اولی‌ٰتر کاحتمالِ جفایِ بَوّابان به تمنّای گوشت، مردن بِهْ که تقاضایِ زشتِ قصّابان @hafez_adabiyat
سر ارادت ما وآستان حضرت دوست.mp3
5.1M
غزل شمارهٔ ۵۸ سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست که هر چه بر سرِ ما می‌رود ارادتِ اوست نظیرِ دوست ندیدم اگر چه از مَه و مِهر نهادم آینه‌ها در مقابلِ رخِ دوست صبا ز حالِ دلِ تنگِ ما چه شرح دهد؟ که چون شِکَنجِ ورق‌هایِ غنچه تو بر توست نه من سَبوکش این دیرِ رندسوزم و بس بسا سَرا که در این کارخانه سنگ و سبوست مگر تو شانه زدی زلفِ عنبرافشان را؟ که بادْ غالیه‌سا گشت و خاکْ عنبربوست نثارِ رویِ تو هر برگِ گل که در چمن است فدای قَدِّ تو هر سروبُن که بر لبِ جوست زبانِ ناطقه در وصفِ شوق نالان است چه جای کِلکِ بریده‌زبانِ بیهُده‌گوست؟ رخِ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت چرا که حالِ نکو در قَفایِ فالِ نکوست نه این زمان دلِ حافظ در آتشِ هوس است که داغدار ازل همچو لالهٔ خودروست    @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دو خوانش غزل ۳۱۱.mp3
3.14M
غزل شمارهٔ ۳۱۱     عاشق روی جوانی خوش نوخاسته‌ام وز خدا شادی این غم به دعا خواسته‌ام عاشق و رند و نظربازم و می‌گویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراسته‌ام شرمم از خرقه آلوده خود می‌آید که بر او پاره به صد شعبده پیراسته‌ام خوش بسوز از غمش ای شمع که امشب من نیز به همین کار میان بسته و برخاسته‌ام با چنین حیرتم از دست نشد صرفه کار در غم افزوده‌ام آنچ از دل و جان کاسته‌ام همچو حافظ به خرابات روم جامه قبا بو که در بر کشد آن دلبر نوخاسته‌ام   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۳۱۱❇️
گفتم که مژده بخش دل خرم است این.mp3
1.54M
گفتم که مژده بخش دل خرم است این مست از درم در آمد و دیدم غم است این گر چشم باغ گریه ی تاریک من ندید ای گل ز بی ستارگی شبنم است این پروانه بال و پر زد و در دام خویش خفت پایان شام پیله ی ابریشم است این باز این چه ابر بود که ما را فرو گرفت تنها نه من، گرفتگی عالم است این ای دست برده در دل و دینم چه می کنی جانم بسوختی و هنوزت کم است این آه از غمت که زخمه ی بی راه می زنی ای چنگی زمانه چه زیر و بم است این یک دم نگاه کن که چه بر باد می دهی چندین هزار امید بنی آدم است این گفتی که شعر سایه دگر رنگ غم گرفت آری سیاه جامه ی صد ماتم است این @hafez_adabiyat
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐آسمان می خندد این اتفاق زیبا را و زمین کِل می کشد این پیوند آسمانی را. چه طرب انگیز است آفتاب امروز مکه! چه روح فزاست هلهله ممتد نخلستان های عرب! چشم های ملائک، با لهجه ای بارانی شادباش می گوید این وصلت خوش آیند را. 🌷دهم ربیع الاول سالروزازدواج پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) با حضرت خدیجه سلام الله علیها مبارک باد . @masjedbidehend
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14020116_43302_16k.mp3
266K
زنم که آیینگی حسن انتخاب من است زبان مادری‌ام شعر بی‌نقاب من است به لمس شاپرکی تازه می‌شود جانم خمیدن قد گلبوته‌ای عذاب من است همین تبسّم آرام، چای عطرآگین، همین نشاندن گل، کار پر ثواب من است همین حضور، همین از نفس نیفتادن، به روز واقعه معنای انقلاب من است سوال می‌کنی از حاصل صبوری‌هام و خنده‌های خوش کودکم جواب من است منم که دیده به فردای روشنی دارم و چشم کودک من سوی آفتاب من است منم که می‌شکفم در زلال پاکی‌ها که خار چشم همه دشمنان حجاب من است @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر هر کسی بالا کند با نیت دیدار سر هر زمان یک جور باید عشق را ابراز کرد چون تو که هر بار دل می‌دادی و این بار سر عشق! آری عشق وقتی سر بگیرد، می‌رود بر سر دروازه‌ها سر، بر سر بازار سر ای شکوه ایستا! نگذار بر دیوار دست تا جهان نگذارد از دست تو بر دیوار سر کاشف‌الاسرار می‌خواهد گره‌گیسوی عشق خوش به هم پیچیده است این رشته بسیار سر لیلةالقدر است این افتاده در گودال، ماه مطلع‌الفجر است این برکرده از نیزار سر در مسیر وصل سر از پا اگر نشناختی می‌کند پندار پا تا می‌کند رفتار سر حاصل مرگ گل سرخ است عطر ماندگار پس ملالی نیست از گل می‌بُرد عطار سر شمع بی سر زنده می‌ماند که من باور کنم روی دوش مرد گاهی می‌شود سربار سر جای دارد صبح بگذارند نام شام را چون که دیگر می‌شود خورشیدِ شامِ تار، سر چون طلب کرده‌ست از اهل وفا دلدار دل در طبق با عشق اهدا می‌کند سردار سر دل به یک دست تو دادم سر به دست دیگرت زیر سر بگذار دل یا زیر پا بگذار سر العطش گفتی ولی آب از سر دنیا گذشت یک نفس آخر کشیدی جام را انگار سر زندگی یعنی عبادت، زندگی یعنی نماز مرگ یعنی والسلام از سجده‌ات بردار سر آسمان! از ماه بالاتر نبر خورشید را نیزه را پایین بیاور، نیست یار از یار سر @hafez_adabiyat
خوانش وشرح غزل۳۰۶.mp3
2.73M
غزل شمارهٔ ۳۰۶     اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول رسد به دولت وصلت نوای من به اصول قرار برده ز من آن دو سنبل رعنا فراغ برده ز من آن دو جادوی مکحول چو بر در تو من بینوای بی زر و زور به هیچ باب ندارم ره خروج و دخول کجا روم چه کنم چون شوم کجا جویم که گشته‌ام ز غم جور روزگار ملول چو شمع پیش تو من زندگی ز سر گیرم در آن نفس که به تیغ غمت شوم مقتول خرابتر ز دل من غم تو جای نیافت که ساخت در دل تنگم قرارگاه نزول چو از جواهر مهر تو صیقلی دارد بود ز زنگ حوادث هر آینه مصقول چه جرم کرده‌ام ای جان و دل به حضرت تو که طاعت من بیدل نمی‌شود مقبول به درد عشق بساز و خموش رو حافظ رموز عشق مکن فاش پیش اهل عقول @hafez_adabiyat