شعرخوانی عبدالرحیم سعیدی راد.mp3
470K
یک روز گذر کرد از این کوچه پر درد
مردی که برای دل ما آینه آورد
هرچند که بیتاب ترین مرد زمین بود
با داغ شهیدان شما حوصله میکرد
ای سبزترین فصل! مزن حرف جدایی
امروز ببین باغ دلم بی تو شده زرد
دیروز حضور تو شفای دل ما بود
امروز چه پژمردهام از داغ تو ای مرد!
هر چند که مهمان ملائک شدی، اما
یک روز به این باغ زمستان زده برگرد!
#شعرخوانی
#عبدالرحیم_سعیدی_راد
@hafez_adabiyat
صد بار اگر دوباره آغاز کند
دوراست به فهم تو دری بازکند
مانند حسین هستی و تا اوجت
تاریخ، محال است که پرواز کند
آن روز گدازه دلم رادیدم
خاکسترتازه دلم رادیدم
وقتی که به روی دوش مردم می رفت
تشییع جنازه دلم را دیدم
از چنبر نفس رسته بودند آنها
بت ها همه را شکسته بودند آنها
پرواز شدند و پرگشودند به عرش
هرچند که دست بسته بودند آنها
خورشید اگربه مهر تابنده شده ست
وز عطر بهار شهر آکنده شده ست
تغییر نیامده ست در لیل ونهار
ذرات تو در جهان پراکنده شده ست
کم را به رواق کرمش می خواند
تادرک حماسه غمش می خواند
خارج شده از تابلو فرشچیان
مارا به دفاع حرمش میخواند
شام است، به صبح محشر اندازیمش
خاکستر اگر، به آذر اندازیمش
آن طرح نویی که در سرحافظ بود
ما آمده ایم تا دراندازیمش
#مصطفی_محدثی_خراسانی
@hafez_adabiyat
شعرخوانی مرتضی حیدری آل کثیر.mp3
1.03M
به یمن طلعت آن آفتاب شورانگیز
رسیده ایم به این بازتاب شورانگیز
به فصل اولی از یک کتاب شورانگیز
به نام تو ، به سبوی شراب شورانگیز
ورق زدیم و به مستی رساند مان قلمت
قدم زدیم و به باران کشاندمان قدمت
هلا که جذبه ات «آرامشی ست طوفانی »
شبیه هیچکسیّ و به خویش می مانی
هلاکه«زلزله» در گوش «ناس» می خوانی
قیام می کنی ابرو اگر بچرخانی
چه بود در دلت ای آفتاب پیر خمین
چه بودباتو به غیر از حدیث سرخ حسین؟
خمینی ای نفس صبح درشبان سکوت
ای آشتیّ زمین با ترانه ی ملکوت
برای آنکه وطن بگسلانی از طاغوت
بگیرپنجه ی اعجاز خویش را به قنوت
سلام بر توو وبرآن جبین مصطفوی
برآن قیام حسینیّ و قامت علوی
به بیعت آمده ایم ای دلیل ِ منزل و راه
شعار چیست اماما! بیا و جان تو بخواه
سلام کن ! که به دریا رسیده ایم از چاه
قیام کن !که به افسانه می زنی ای ماه!
الا که یوسف برگشته سوی کنعانی
کرم نما و فرود آ که جانِ ایرانی
درآن زمان که زمین صحنه ی خطاب تو شد
تمام وسعت شب محوِ بازتاب توشد
به پرسش آمدی وآسمان جوابِ تو شد
هزارمرتبه تکثیرِ انقلاب تو بود
نظربه چشم تودر خویش زیروروشدن است
که با زلالی ِآئینه روبرو شدن است
بزرگ ،بت شکنا! امّت تو بیدار است
تبربه عزم ِ درختانمان گرفتار است
تو نیستی ّ و به نام تو جاده هموار است
هوا هوای ِ بهار ِظهورِ آن یار است
سلام بر توو وبرآن جبین مصطفوی
برآن قیام حسینیّ و قامت علوی
#شعرخوانی
#مرتضی_حیدری_آل_کثیر
@hafez_adabiyat
فراق روی تو ازشرح و بسط بیرون است.mp3
969.2K
فراق روی تو از شرح و بسط، بیرون است
زما مپرس، که حال درون دل، چون است
به خون نوشتهام، این نامه را که خواهی خواند
اگر چه دود درونم، نشسته در خون است
نکرد آتش شوق درون قلم ظاهر
مگر ز شوق قلم دود رفته بیرون است
نمیکنم سخن اشتیاق، کان تقدیر
ز طرف حرف و زحد عبارت، افزون است
بیا و قصه حالم بخوان، که بر رخ من
نوشته دیده، به خطی، چو در مکنون است
خیال روی تو دارد، مقام در چشمم
سرشک چشمم، از آن رو مقیم گلگون است
دل مقید سلمان، اسیر آن لیلی است
که در سلاسل زلفش، هزار مجنون است
#سلمان_ساوجی
@hafez_adabiyat
امروز نه آغاز ونه انجام جهان است.mp3
1.45M
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله این کهنه کمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردیست در این سینه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یارب چقدر فاصله ی دست و زبان است
خون می چکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من می کن افشردن جان است
از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود
گنجی است که اندر قدم راهروان است
#شعر_و_صدای
#هوشنگ_ابتهاج
@hafez_adabiyat
هدایت شده از 🇵🇸 حسینیهٔ دل
کشید باده و نوشاندمان غم از خُم خویش....
کجا بریم ز دست قضا تظلم خويش ؟
سبو شکست، ولی لب نبست تا آخر
به سر سلامتی «ساقی» از ترنم خویش
شکوه ساقی ما را نگر به بزم بلا
نشانده پرچم صبر و رضا به تارُم خویش
به دست خویش کشید و چشید و ما را نیز
چشاند بادهی تسلیم محض از خُم خویش
چنان به عرشهی صبر ایستاد کشتیبان
که موج بحر پشیمان شد از تلاطم خویش!
به پیشگاه بلا، کی ،کجا، کسی دیدهست؟
که داغدیده تسلی دهد به مردم خویش
نگاه و گریه و غم را به چشم ما بسپار
نگاه دار، خدا را، به لب تبسم خویش...
#محمدمهدی_سیار
#انتخابات
#لبیک_یا_خامنه_ای
@hoseiniye_ye_del
عشق شادی است.mp3
926.2K
عشق شادی است عشق آزادی ست
عشق آغاز آدمیزادی ست
عشق آتش به سینه داشتن است
دم همت بر او گماشتن است
عشق شوری زخود فزاینده ست
زایش کهکشان زاینده ست
تپش نبض باغ در دانه ست
در شب پیله رقص پروانه ست
جنبشی در نهفت پردهی جان
در بن جان زندگی پنهان
زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آن که عشق میورزد
دل و جانش به عشق میارزد
آدمی زاده را چراغی گیر
روشنایی پرست شعله پذیر
خویشتن سوزی انجمن فروز
شب نشینی هم آشیانهی روز
آتش این چراغ سحر آمیز
عشقِ آتش نشینِ آتش خیز
#شعر_و_صدای
#هوشنگ_ابتهاج
@hafez_adabiyat
به دیوارقفس بشکسته ام بال وپرخودرا.mp3
1.12M
به دیوار قفس بشکسته ام بال و پر خود را
زدم تنهای تنها ناله های آخر خود را
درون شعله همچون شمع سوزان آتشی دارم
که آبم کرده و آتش زدم پا تا سر خود را
قفس را در گشوده، صید را آزاد بگذارید
که در کنج قفس نگذاشت جز مشتی پر خود را
کنیزان لحظه ای آرام، شاید بشنوم یکدم
صدای نالۀ جانسوز زهرا مادر خود را
لبم خشکیده یارم گشته قاتل حجره در بسته
مگر با قطره اشکی تر نمایم حنجر خود را
بزن کف، پایکوبی کن، بیفشان دست، امّ الفضل
که کشتی در جوانی شوهر بی یاور خود را
بیا و این دم آخر به من ده قطرۀ آبی
که خوردم سال ها خون دل غم پرور خود را
چه گوئی ای ستمگر در جواب مادرم زهرا
اگر پرسد چرا لب تشنه کشتی شوهر خود را
اجل بالای سر، من در پی دیدار فرزندم
گهی بگشوده ام گه بسته ام چشم تر خود را
به یاد شعله های نالۀ ابن الرّضا (میثم)
سزد آتش زنی هم نخل، هم برگ و بر خود را
#شعر
#استاد_سازگار
@hafez_adabiyat
آواز بیات ترک محمدمومنی.mp3
2.28M
ای صفاتت حجاب چهره ذات
ذات پاکت ظهور بخش صفات
آفتاب رخت چو تابان گشت
منهدم شد ز نور او ظلمات
لب تو بر جهان مرده دمید
نفسی زان بیافت حیات
آنجهان در خروش و جوش آمد
پیش مهر رخ تو چون ذرّات
عالمی را چو نفی بود عدم
لب جانبخش تو نمود اثبات
جنبش از توست جمله عالم را
ورنه دارد عدم سکَون و ثبات
از چه شد عالمِ فقیر غنی
گر نکردی برون ز گنج ذکوات
وانچه او آدمش همی دانند
نسخه عالم است و مظهر ذات
مغربی آنچه عالمش خوانند
عکس رخسار تست در مرآت
#شعر
#شمس_مغربی
#آواز
#محمد_مومنی
@hafez_adabiyat