eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
672 دنبال‌کننده
472 عکس
218 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله ❤️ هر شب جمعه که دلتنگ حریمت میشوم از سر شب تا سحر هر لحظه می خوانم: حسیــــــن @hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن.m4a
4.53M
شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حافظ خوانی و ادبیات
دو خوانش غزل ۲۰۳ حافظ.mp3
4.19M
غزل شمارهٔ ۲۰۳     سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود رونق میکده در درس و دعای ما بود نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود دفتر دانش ما جمله بشویید به می که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد و اندر آن دایره سرگشته پابرجا بود مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان رخصت خبث نداد ار نه حکایت‌ها بود قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد که معامل به همه عیب نهان بینا بود @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خیلی زیباست |حضرت آیت‌الله حائری شیرازی در حافظیه شیراز
هدایت شده از ادبخانه
۷۹ در طاقچه، قرآن و حافظ دل به هم دادند تا آینه، هرآینه سرزنده تر باشد ✍️محمد عابدی @adabkhane
🌺جمع صمیمانه ی اهالی شعر و ادب🌺 🌺 در خطه ی پردیسان 🌺 لینک دعوت به گروه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4167041496Cbc50b4da4e شروع جلسه فردا شنبه ۲۱ مهرماه ساعت ۱۸/۳۰ تا ۲۰ نشانی محل جلسه پردیسان. خیابان سبلان. سبلان ۱۹ ( شهید رضی). کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. طبقه همکف @hafez_adabiyat
خوانش و شرح غزل ۳۱۳.mp3
5.83M
غزل شمارهٔ ۳۱۳     بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم زان جا که فیض جام سعادت فروغ توست بیرون شدن نمای ز ظلمات حیرتم هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار این موهبت رسید ز میراث فطرتم من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش در عشق دیدن تو هواخواه غربتم دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم دورم به صورت از در دولتسرای دوست لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان در این خیالم ار بدهد عمر فرصتم @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به_جولانگاه_دشت_بی_نیازی_تاختن_باید.mp3
797.2K
به جولانگاه دشت بی نیازی تاختن باید بیابانیست مالامال دل، جان باختن باید مشو غافل دمی، تا منزل جانان به رهپوئی نسیم آسا به سر افتان و خیزان تاختن باید گرت زین برق عالم سوز بال سوختن باشد درین پرواز طاقت گیر، شور ساختن باید بت ما و منی آزرده دارد خاطر ما را به روی این حریف فتنه گر تیغ آختن باید اگر همچون شهید نینوا افروختن خواهی سری در سروری بالای نی افراختن باید مگر روزی به دامانش توانی دست دل یازی غریب از خویشتن، بر آشنا پرداختن باید @hafez_adabiyat
هدایت شده از شرح آتش دل
‌ 🏴 اَلسَّلاَمُ عَلَیکِ یَا فَاطِمَةَ المَعصُومَة 🌹 شبیه مادر پای تا سر عفاف و مهر و یقین کوه ایمان و روح باران بود دختر نور بود و خواهر نور گلی از شاخۀ بهاران بود ماه و خورشید وام‌دار رخش آب و آیینه از غلامانش چادرش یادگار فاطمه بود دست حجب و حیا به دامانش فاطمه‌نام و فاطمی‌سیرت چشمه‌ای از زلال کوثر شد پدرش تا به او "فِداها" گفت بیشتر او شبیه مادر شد گل دامان اهل‌بیت نبی دست موسی‌بن‌جعفرش بر سر با همه مهر و انس داشت ولی با رضا داشت الفتی دیگر از جفای زمانۀ غدّار ماند معصومه از برادر دور بست بار سفر به‌سوی حبیب تا شود از وصال او مسرور هرکجا پا نهاد گلشن شد همه‌جا بذر معرفت پاشید گفت از راه و از ولایت عشق از غم و مهر حضرت خورشید ناگهان حمله کرد لشکر غم کاروانش اسیر طوفان شد لاله‌هایش به خاک افتادند او به قم خانه کرد و مهمان شد سخت بیمار بود و آزرده در فراق رضا به سوزوگداز مردم قم به خدمتش مشغول بود معصومه گرم رازونیاز گرچه شد دور از برادر خویش قصۀ کربلا نشد تکرار همدمش زخم تازیانه نشد او نشد خوار و زار در بازار می‌رسد از غبار مرقد او به جهان و جهانیان برکات جان عالم فدای معصومه خاک درگاه اوست آب حیات ✍️ @SharheAtasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز دل مست نوائیست که من می دانم.mp3
790.5K
غزل شمارهٔ ۲۲۶۶     باز دل مست نواییست که من می‌دانم آن نوا نیز ز جاییست ‌که من می‌دانم محمل و قافله و ناقه درین وحشتگاه گردی از بانگ دراییست ‌که من می‌دانم خونم آخر به‌ کف پای‌ کسی خواهد ریخت این همان رنگ حناییست ‌که من می‌دانم چشم واکردم و توفان قیامت دیدم زندگی روز جزاییست ‌که من می‌دانم در مقامی که بجایی نرسد کوششها ناله اقبال رساییست که من می‌دانم بانگ زد شمع که ای سوختگان خوش باشید شعله هم آب بقاییست که من می دانم دل ز کویت چه خیالست قدم بردارد آخر این آبله پاییست که من می دانم بود عمری به برم دلبر نگشوده نقاب بیدل این نیز اداییست که من می‌دانم   @hafez_adabiyat
هدایت شده از دنج تنهایی
به ساحت نورانی کریمه‌ اهلبیت(س) هر کس که نهاده است به این خانه قدم را از خاطر خود برده همان ثانیه غم را مانند بهشت است و ضرر کرده یقینا هر کس که ندیده است خیابان ارم را هر قدر حرم آمدم از یاد نبردم آن بار که با مادر خود آمده ام را در آینه کاری حرم فلسفه اینست بسیار کنند از کرم این طائفه کم را میخواست که وصفش کند اما نتوانست شاعر خجل از کار خود انداخت قلم را @denj_tanhaii
14.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹موضوع : تفویض امور به اهل بیت (علیهم السلام) 🔹مرحوم آیت الله فاطمي نيا (ره) 🔹نکته ها از گفته ها (حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌ الله‌ علیها سال ۱۳۷۲) @fateminia
خوش کرد یاوری فلکت روز داوری.mp3
5.21M
حافظ غزل شمارهٔ ۴۵۱ خوش کرد یاوری فلکت روز داوری تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری در کوی عشق شوکت شاهی نمی‌خرند اقرار بندگی کن و اظهار چاکری ساقی به مژدگانی عیش از درم درآی تا یک دم از دلم غم دنیا به دربری در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست آن به کز این گریوه سبکبار بگذری سلطان و فکر لشکر و سودای تاج و گنج درویش و امن خاطر و کنج قلندری یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری نیل مراد بر حسب فکر و همت است از شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۳۱۴.mp3
5.02M
غزل ۳۱۴ دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم لیکن از لطف لبت صورت جان می‌بستم عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست دیرگاهیست کز این جام هلالی مستم از ثبات خودم این نکته خوش آمد که به جور بر سر کوی تو از پای طلب ننشستم عاقبت چشم مدار از من میخانه نشین که دم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم بعد از اینم چه غم از تیر که انداخت حسود که به محبوب کمان ابروی خود پیوستم بوسه بر درج عقیق تو حلال است مرا که به افسوس جفا مهر وفا نشکستم صنم لشکریم غارت دل کرد و برفت آه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم رتبت دانش حافظ به فلک بر شده بود کرد غمخواری شمشاد بلندت پستم @hafez_adabiyat
شرح غزل ۳۱۴❇️
19.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر انتخابی حامد فلاحی راد در مرحله دوم-شب سیزدهم رقابت شاعران 🔹 با ارسال نام شاعر محبوب خود به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۰۴۳ در انتخاب شاعر منتخب مردمی سهیم باشید. 🔹 کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار سیما 🔹 @sarzaminesher_tv 🔹 🆔 روبینو، تلگرام @sarzaminesher_tv اینستاگرام و کانال بله @sarzaminesher
19.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر انتخابی منصوره محمدی مزینان در مرحله دوم-شب سیزدهم رقابت شاعران 🔹 با ارسال نام شاعر محبوب خود به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۰۴۳ در انتخاب شاعر منتخب مردمی سهیم باشید. 🔹 کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار سیما 🔹 @sarzaminesher_tv 🔹 🆔 روبینو، تلگرام @sarzaminesher_tv اینستاگرام و کانال بله @sarzaminesher
27.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر انتخابی امان الله میرزایی در مرحله دوم-شب سیزدهم رقابت شاعران 🔹 با ارسال نام شاعر محبوب خود به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۰۴۳ در انتخاب شاعر منتخب مردمی سهیم باشید. 🔹 کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار سیما 🔹 @sarzaminesher_tv 🔹 🆔 روبینو، تلگرام @sarzaminesher_tv اینستاگرام و کانال بله @sarzaminesher
36.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چالش قهرمان برای گروه ششم (مرحله دوم) سرزمین شعر کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار سیما @hafez_adabiyat
(به یاد شاه بانوی قم) دوباره مثل دلِ شعله‌ها پریشانم به آهِ زلزله ای بیقرار و ویرانم دلم شکسته‌تر از کوزه‌های در خاک است که زیر بار غبارینِ غصه پنهانم شدم مترسک بی اختیار و آه از این که پای‌بند به قانون جبرِ انسانم دوباره آمده‌ام زیر چتر تو بانو که مثل برکه پُر از حرف‌های بارانم تو عینِ ساحل آرامشی، ولی افسوس من از جزیره جدا مانده، شکلِ طوفانم رسیده‌ام تهِ خط، در قطار بی برگشت شبیه نقطه‌ی تاریکِ خط پایانم  برای بارشِ آیینِ "ایلیا"ییِ تو نیازمندتر از خواهشِ درختانم بتاب بر دل یخ بسته‌ام که می‌دانی از انجمادِ خودم خسته و گریزانم تو از تبار تب و تاب و تابشی، بانو  من از قبیله‌ی افسرده‌ی زمستانم دکتر حسین ️محمدی مبارز (ایلیا) eitaa.com/shamssaghi
غزل ۶ سعدی.mp3
896.5K
غزل ۶     پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت که سراپای بسوزند من بی سر و پا را همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را مهربانی بنگر در من و گر عمر نماند به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را   @hafez_adabiyat