eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
میثم تمار 💢🏵️💢🏵️💢🏵️💢🏵️💢 🤔 ❔این که برخی شبهه می کنند در اسلام می توان کودکان را به خاطر نماز نخواندن زد چقدر دارد ❗️آیا اسلام حکم جواز زدن کودکان را می دهد ❕❕ 💠💠 👌در این شکی نیست که تا جایی که ممکن است ، برای اصلاح و تربیت کودکان باید از زدن پرهیز کرد و سعی کرد از روش های دیگر استفاده شود . ❕در نقلی آمده است ؛ « پيامبر خدا، از كردن به هنگام خشم، نهى فرمود » 📚الکافی ج 7 ص 260 🔸 امام على عليه السلام فرمود ؛ « با خشم تربيت [ممكن‏] نيست.» 📚غرر الحکم ح 10529 ❕علمای اهل سنت نقل می کنند ؛ « هيچ گاه پيامبر خدا كسى را با دست خويش نزد؛ نه زن را و نه خدمتكار را، مگر آن كه در حال در راه خدا بود.» 📚صحیح مسلم ج 14 ص 1814 🔸 امام على عليه السلام فرمود ؛ « عدالت را بر خشونت، پيش دار تا به محبّت دست يابى، و آن جا كه سخن كارگر مى ‏افتد، دست به كارى [ديگر] مزن » 📚شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 20 ص 278 ❕راوی می گوید از فرزندم به امام كاظم عليه السلام شكايت كردم. ايشان فرمود ؛ «او را . با او قهر كن؛ ولى طول نده». 📚بحار الانوار ج 104 ص 99 👌بر این اساس دعوت به نماز و انجام فرایض نیز برای کودکان باید به همراه و به دور از خشونت باشد . 🔸قرآن می فرماید ؛ « وخانواده ‏ات را به نماز امر كن و خود، بر آن باش‏ » ( طه 132) 👌علی علیه السلام فرمود ؛ « هرگاه پسر به سنّ درك رسيد و چيزى از قرآن را خواند، بايد به او آموخته شود » 📚دعائم الاسلام ج 1 ص 193 ❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « ما كودكان خود را وقتى پنج ساله‏ اند، به نماز امر مى‏ كنيم؛ ولى شما كودكانتان را وقتى هفت ساله شدند، به نماز امر كنيد. ما كودكان خود را وقتى هفت ساله‏ اند، به روزه وا مى‏ داريم؛ به اندازه‏ اى كه توان دارند، چه تا نصف روز باشد يا بيشتر يا كمتر. وقتى تشنگى و گرسنگى بر آنان چيره شد، افطار مى ‏كنند تا اين كه به روزه، عادت كنند و توان آن را بيابند؛ ولى كودكانتان را وقتى نُه ساله شدند، به اندازه ‏اى كه توان دارند، به روزه وا داريد و وقتى تشنگى بر آنان چيره شد، افطار كنند.» 📚الکافی ج 3 ص 409 👌بر این اساس دعوت به انجام نماز و روزه برای کودکان باید با ملاطفت و نرمی باشد ، اما گاها فرزند توجهی به این دعوت ندارد و گاه و بی گاه از انجام این امور تمرینی می کند ، در این صورت به عنوان مرحله آخر که چاره ای جز آن نیست ، در برخی روایات اجازه داده است که زدن خفیفی تا سه ضربه باشد به گونه ای که موجب سرخی یا کبودی نشود تا به اهمیت فرائض توجه لازم را کند و بعد از بلوغ با اهتمام کامل به انجام آن ورزد ؛ 📚بحار الانوار ج 85 ص 132 باب 4 👌روشن است که تنبیه بدنی همه جا بد نیست ، آنجایی ناپسند است که بتوان از راه های دیگر تربیتی به اهداف برای رشد کودک رسید ، اما به عنوان آخرین راه و مرحله برای سر به راه کردن کودک و تذکر به او برای وظائف پس از بلوغ ، تنبیه بدنی طبق تصریح کارشناسان امور کودک می تواند امری لازم تلقی شود . عضویت در کانال جذاب حرم 🌴 @haram110 🌴 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۲ این را به اقاجون هم گفته بودم... وقتی داشت از با میگفت اقاجون سکوت کرد.. سرم را گرفت و پیشانیم را بوسید، توی چشم هایم نگاه کرد وگفت: _بچه ها بزرگ میشوند ولی ما بزرگتر ها باور نمیکنیم بعد رو ب مامان کرد و گفت: _شهلا انقدر بزرگ شده است که بتواند در مورد زندگیش تصمیم بگیرد از این ب بعد  کسی ب شهلا کاری نداشته باشد ایوب گفت: _من دستم قطع شده و برای اینکه ب دستم تسلط داشته باشم گاهی دست بند اهنی میبندم... عضله بازویم از بین رفته و تا حالا چند بار کرده اند و از جاهای دیگر بدنم ب ان گوشت پیوند زده اند ظاهرش هیچ کدام انها را ک میگفت نشان نمیداد... نفس عمیقی کشیدم و گفتم : _برادر بلندی اگر قسمت باشد ک شما بشوید.. چشم های میشوند چشم های ‌‌ کمی مکث کرد و ادامه داد: _ من را گرفته است گاهی عصبی میشوم،وقت هایی ک عصبانی هستم باید کنید تا ارام شوم من_اگر منظورتان عصبانیت است ک خب عصبی ام _عصبی بشوم شاید یکی دوتا وسیله بشکنم اینها را میگفت ک بترساندم. حتما او هم شایعات را شنیده بود ک بعضی از دخترها برای گرفتن با جانباز ازدواج میکنند...و بعد توی فرودگاه خارج از کشور ولشان میکنند و میرودند . گفتم: _اما شما این جزئیات را درباره جانبازیتان به من نگویید باید از شما باخبر میشدم که شدم. گفت: _خب حاج خانم نگفتید تان چیست؟؟ چند لحظه فکر کردم و گفتم: _ سریع گفت: _مشکلی نیست. از صدایش معلوم بود ذوق کرده است. گفتم: _ولی یک شرط و شروطی دارد! ارام پرسید: _چه شرطی؟؟ من: _نمیگویم یک جلد !👉 میگویم 👈"ب" بسم الله قرآن تا اخر زندگیمان بین من و شما باشد. اگر اذیتم کنید ،به همان " #ب " بسم الله میکنم.اما اگر توی زندگی با من خوب باشید، را به همان "ب" بسم الله میکنم. ساکت بود از کنار چادرم نگاهش کردم. سرش پایین بودو فکر میکرد... صورتش سرخ شده بود... ترسانده بودمش. گفتم: _انگار قبول نکردید. _ نه قبول میکنم ،فقط یک مساله می ماند! چند لحظه مکث کرد. _شهلا؟ موهای تنم سیخ شد...از صفورا شنیده بودم ک زود گرم میگیرد و صمیمی میشود. ولی فکر نمیکردم تا این حد باشد. نه به بار بود و نه به دار ،انوقت من را به اسم کوچکم صدا میزد.. ادامه دارد... ✿❀