هدایت شده از حرف حساب
✳️ حقیقت گناه!
🔻 با جوانان شهر، پای کوهی بازی میکردیم. در بین بازی که به استراحت نشسته بودیم، یکمرتبه دوستم مرا صدا زد و گفت بهرام بیا! جلو رفتم و دیدم تعدادی تخم کبوتر را در داخل قوطی حلبی جمع میکند. این تخمهای پرنده مرا به هوس انداخت و از حسین خواستم که از آنها به من هم بدهد که گفت نه! حتی یک عدد هم نمیدهم و این تنگنظری او موجب بههمخوردن دوستی ما شد. پس از چندی باخبر شدیم که خانهٔ حسین در خطر هجوم مارها واقع شدهاست. مأموران شهرداری بررسی کردند و متوجه شدند منشأ این مارها همان قوطی حلبی بود و معلوم شد که آنها تخم مار بودند، نه تخم کبوتر!
‼️ گناهانی که امروز برای انسان جاذبه و شیرینی دارند، صورت برزخی آنها مار و افعی است و انسان در قیامت با شدت تمام آرزو خواهد کرد ای کاش این گناه در اختیار من قرار نمیگرفت و گرفتار این بدبختی نمیشدم! آری، جاذبههای گناه، مطلوب و خوشایند است ولی صورت برزخی آن بسی کریه و بدمنظر است.
👤 #استاد_ابوالفضل_بهرامپور
📚 از کتاب #زندگی_با_قرآن | ج۵
📖 ص ۹۳
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ فقط جنس ایرانی!
🔻 شاگرد خیاط تا شهاب را دید، برایش چهارپایه گذاشت تا بنشیند. شهابالدین روی چهارپایه نشست. خیاط از پشت میزش بلند شد. شهاب میدانست که او با وضو کار میکند، برای همین دوست داشت این خیاط لباسش را بدوزد.
«احوال شما استاد؟»
«به مرحمت حضرتعالی.»
«اسباب زحمت، استاد! لباس ما آماده شد؟»
«بله، ولی آقای مرعشی، من هرچه جستوجو کردم نتوانستم دکمهٔ ایرانی پیدا کنم. اصلاً گویا تمام دکمههای بازار از کشورهای دیگر وارد میشود. حسب فرمایشتان که فرمودید فقط جنس ایرانی استفاده کنم، به قبا و پیراهنتان دکمه ندوختم.»
«خدا خیرت بدهد، مشتی!»
«آقای مرعشی، شما میتوانید یک متر قیطان بگیرید و به عیال بفرمایید برایتان چیزی شبیه دکمه درست کنند.»
«خدا برکت بدهد به کسبوکارت، مشتی!»
لباس را زیر بغلش زد و از خرازی یک متر قیطان خرید و به خانه رفت.
📚 از کتاب #شهاب_دین | برشهایی از زندگانی آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی
📖 ص ۱۳۴
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ دعای امام زمان برای شیعیان
🔻 «سیدبنطاووس» میگوید که وقتی من در سرداب «امام زمان» (عج) وارد شدم، در پلهٔ اول دیدم که صدای نجوا میآید و فهمیدم که صدای حضرت ولی عصر است. امام دعا میکردند: خدایا شیعیان ما از ما هستند. اگر گناهانی مرتکب شدهاند و آن گناهان «حق الله» است، آنها را ببخش و اگر «حق الناس» است، آنقدر از خمس ما به آنها بده که از هم راضی بشوند.
👤 #استاد_مسعود_عالی
✍ #پیادهشده_سخنرانی
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ خشم را طلاق دهید!
🔻 قسم به خدای واحد لا شریک له، اگر خشمها را کور نکنید، به هیچ جا نمیرسید. خشم را باید طلاق دهید! گوش و زبان و چشم را کنترل کنید. برای موفقیت در این کنترل، تمرین کنید.
🔸حضرت علی علیهالسلام فرمود: «اگر بردبار نیستی، خود را به حلم و بردباری وادار کن.» پس از مدتی تمرین و کظم غیظ و خود را وادار به حُسن خُلق کردن، حلم برای انسان آسان میشود.
👤 #استاد_فاطمینیا
📚 از کتاب «نکتهها از گفتهها»| ج۱
📖 ص ۷۶
#⃣ #اخلاق #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ زیادهطلبی برای صعود است، نه سقوط!
🔻 انسان از نظر فطرت اولیهاش «زیادهطلب» است و هیچگاه سیر نمیشود. زیادهطلبی فطری باید در کانال تکامل انسانی ریخته شود، نه در بُعد حیوانی. آن مسیر است که هرچه انسان بیشتر پیش رود، انتها ندارد و میتواند جلو برود. اما التذاذ بیش از اندازه از مادّیات، کانال زیادهطلبی انسان را عوض میکند و او را به تباهی میکشاند. جمعآوری و لذت از دنیا، اگر بیش از حد کفاف باشد، مساوی با سقوط است؛ حال آنکه زیادهطلبی برای صعود است، نه سقوط! با این کار انسان زمینهٔ صعود خود را تبدیل به سقوط خواهد کرد و از بالا به پایین سرازیر خواهد شد.
👤 #آیت_الله_مجتبی_تهرانی
📚 از کتاب #رسائل_بندگی | رسالهٔ دوم «حُبّ به دنیا»
📖 صفحات ۱۵۶ و ۱۵۷
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ دعای پدر 🔻 شهابالدین دوباره از پلهها بالا رفت. مادر به او امر کرده بود پدر را بیدار کند. میان
✳ احترام ویژۀ حاج قاسم به پدر و مادر
🔻 از راه که میرسید، پدر را میبرد حمام. خودش لباسهای پدر را میشست. مینشست کنار بابا، دستهای چروکیدهاش را نوازش میکرد و میبوسید. جورابهای پدر را میآورد و موقع پوشاندن، لبهایش را میگذاشت کف پای پدر.
🔸 مادر هم که در بیمارستان بستری بود، از سوریه که آمد بیمعطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند؛ حتی برادر و خواهرها. وقتی با مادر تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را میکشید روی پاهای خستۀ مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود کف پای مادر، اشکهای چشمش پای مادر را شستوشو میداد.
🔺 کسی از حاجقاسم توصیهای خواسته بود. چند بندی برایش نوشت که یکیاش احترام به پدر و مادر بود: «به خودت عادت بده بدون شرم، دست پدر و مادرت را ببوسی. هم آنها را شاد میکنی، هم اثر وضعی بر خودت دارد.»
📚 از کتاب #سلیمانی_عزیز | گذری بر زندگی و رزم شهید حاجقاسم سلیمانی
#⃣ #احترام_به_والدین
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ مبنا را تفکرات شهید مطهری بگذارید
📌 مبنا را تفکرات #شهید_مطهری بگذارید و کارهای بعدی را روی آن بنا کنید. ۸۳.۴.۱۵
🌀 اگر کتابهای آقای مطهری مورد مطالعه و مداقه قرار بگیرد، انبوهی از #معارف را به ذهن و دل هر خواننده سرازیر میکند؛ اینها مهم و لازم است. ۸۴.۲.۱۱
🔰 مطهری بهصورت سنگری امن برای جوانان طالب و علاقهمند فکر اسلامی در حوزهها و دانشگاهها درآمد تا بتوانند زیر سایهٔ این تفکر عمیق و مستحکم #دین خود را حفظ کنند و دستاوردهای نوین فکری داشته باشند و از آن دفاع نمایند. ۸۳.۲.۶
🌸 ما واقعاً بدیل و عدیلی برای مجموعهٔ كتابهای شهید مطهری نداریم و با اینكه كارهای خوبی هم شده، بلاشك از لحاظ اهمیت و تأثیرگذاری و جذابیت و اتقان، هنوز هم در بالاترین سطح قرار دارد. ۸۲.۱۲.۱۸
📚 کتابهای شهید مطهری، قابل مردن و تمامشدن نیست. ۷۰.۲.۱۱
🌻 آنچه که کهنه نمیشود، معارف و حقایقی است که هنوز جامعهٔ ما محتاج دانستن و تکرار کردن و از بر کردن آنهاست، و آن همان محتوای کتابهای شهید مطهری است. مبادا وسوسهٔ خناسان و زمزمهٔ دشمنان که با فکر شهید مطهری مخالف بودند و به همین جهت هم او را از دست ما گرفتند موجب شود که کتابهای آن بزرگوار از رواج بیفتد. ۷۰.۲.۱
👤 گزیدهای از بیانات #رهبر_انقلاب در اهمیت مطالعهٔ آثار #شهید_مطهری
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ خورشیدِ پشتِ ابرِ گناهان...
🔻 فرخ که شنیدن این حرفها برایش مثل داستانی باورنکردنی بود، با هیجان پرسید:
- آخر چهطور یک انسان چهلپنجاه ساله میتواند دهها و بلکه صدها سال دیگر عمر کند؟
- همانگونه که نوح عمر کرد. همو که او را از دیدهها پنهان داشته، سلامت جانش را نیز حفظ میکند.
- چگونه از دیدهها پنهان است، ولی هست؟!
- چون بویی خوش که مشامت احساس میکند و خودش را نمیبینی.
- آخر مگر او امام نیست؟ از عالمِ غیب چگونه بر مردمان امامت میکند؟
- ... او همان خورشیدی است که ابرهای تیرهٔ گناه ما آدمیان، سیمای منورش را از دیدگانمان دور نگاه داشته. در حالی که او به ذاتِ خود، خورشید است و از پشت ابر نیز نورِ وجودش جهان را روشن میکند.
📚 از کتاب #تنهای_هزارساله | روایت زندگانی ابنبابویه (پدر) و شیخ صدوق (پسر)
📖 صفحات ۴۲ و ۴۳
👤 #سعید_تشکری #مهدی_سیمریز
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ انتظار، جهاد است و تعطیلبردار نیست! 🔻 انتظار، تلاش مستمر برای تحقق آرمانهای بشری و الهی است. ک
✳️ دو عنصر انتظار
🔻 در انتظار ظهور، دو عنصر وجود دارد: یکی «امید»، دیگری «آرزو». اما امید به معنی این است که روحتان در برابر تهاجم سپاه باطل شکست نخورد، پیروزیهای ظاهری آنان را به چیزی نشمرید، آنها را امری موقت بشمارید، تسلیم آنها نشوید، زیرا یأس تسلیم میآورد. اما آرزو به معنی این است که ظهور در عین جنبههای خارق العادهای که دارد، کار خود را انفرادی انجام نمیدهد، با کمک یک عده یاران انجام میدهد: یاران شایسته و همفکر. لازمهٔ آرزو «آمادگی» است. پس به یک اعتبار، دو عنصر انتظار یکی امید و دیگر آمادگی است.
‼️ انتظار «وظیفه» است اما وظیفه، انتظار نیست! یعنی ما موظفیم که منتظر و امیدوار به آینده باشیم ولی وظیفهٔ ما صرفاً این نیست که منتظر باشیم. انتظار مثبت همان است که توأم با آمادگی است.
👤 #شهید_مطهری
📚 از کتاب #یادداشت_ها | ج ۹
📖 ص ۳۹۴
#⃣ #انتظار #وظایف_منتظران
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ وعدهٔ قبول حتمی توبه برای چه کسانی است؟
⁉️ آیا گناهکار اجازه دارد که توبهٔ خود را به تأخیر اندازد؟ البته خیر؛ زیرا این تأخیر نوعی بیاعتنایی به خدا و سبک شمردن گناه است و این خود گناهی است که نیاز به توبه دارد.
👈 تائب دوگونه است: یکی آنکه بلافاصله بعد از بیداری از گناه توبه میکند که او «تائب مِن قَریب» است و خدا به چنین کسی وعدهٔ قبول حتمی توبهاش را داده است «ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُولَٰئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ...». و دیگری آن است که توبه را امروز و فردا میکند و معتقد است تا مرگ فرصت دارد و طبعاً گناهان دیگری هم بر گناهان پیشین میافزاید و او «تائبٌ مِن بَعید» است و خداوند به چنین کسی وعدهٔ قبول احتمالی و نه قطعی توبهاش را داده است «عَسَى اللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ: شاید خدا توبهٔ آنها را قبول کند.»
👤 #استاد_ابوالفضل_بهرامپور
📚 از کتاب تفسیر #نسیم_حیات | ج۴
📖 ص ۱۸۶
#⃣ #تفسیر
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ بیست سال است شلاقِ یک «اِی» را میخورم! 🔻 سالکی نقل کرد، بر سر مزار مؤمنی مشغول ذکر بودم که یک
✳️ روز رسوایی!
🔻 اگر كسی در دنيا رسوا شد میتواند در جایی، مثلاً پشت ديوار، درخت، درّه يا دامنهٔ كوهی پنهان شود تا كسی او را نبيند؛ اما فردا كه در پيشگاه حق، حقيقت ظاهر میشود، ديگر مقرّ و دره و كوهی نيست.
‼️ در قرآن كريم آمده است كه از پيامبر (ص) سؤال میكنند: خداوند اين كوهها را در قيامت چه میكند: «وَ يَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً * فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً * لا تَري فيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً» (طه، ۱۰۵ تا ۱۰۷) پيامبر بگو: كوهی نمیماند. همهٔ كوهها كوبيده میشود و سرزمين قيامت صاف بوده و درّه و كوه و تلّ و تپهای ندارد. درخت و ديواری ندارد تا انسانِ شرمنده، خود را آنجا پنهان كند. چشم اهل محشر هم تيز است و هر جا را بخواهند میبينند: «فَبَصَرُکَ الْيَوْمَ حَديدٌ» (ق، ۲۲) انسان است و چشمانداز وسيع موجودات. كجا انسانِ شرمنده میتواند خود را پنهان كند؟
🔺 كسی كه عمری را به بدگويی سپری كرده، آنگاه كه سرپوش برداشته میشود چگونه به خود اجازه میدهد كه در بين ديگران بهسر بَرَد؟ بنابراين، مهمترين خطر، بیآبرویی است.
👤 #آیت_الله_جوادی_آملی
📚 از کتاب #حکمت_عبادات
📖 صفحات ۸۰ و ۸۱
#⃣ #تفسیر #قیامت
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود اما... 🔻 پسرم از روی پلهها افتاد. دستش شکست. بیشتر از من، عبدالحسی
✳️ دیگه به اون خونه برنمیگردم!
🔻 استوار مقابل یکی از خانهها پیاده شد و زنگ خانه را زد. به من گفت: «تو از حالا در خدمت صاحب این خانهای. هر چی هم گفتند بیچونوچرا اطاعت میکنی». پیرزنِ خدمتکار راهنماییام کرد به سمت اتاقی. چند بار «یا الله» گفتم. زن جوانی صدا زد: «یا الله سرت را بخورد! بیا تو دیگه». قدم که جلو گذاشتم تمام تنم خیس عرق شد. مقابلم زن جوان بیحجابی با آرایش غلیظ نشسته بود و پاهایش را روی هم انداخته بود. سرم رو انداختم پایین و سریع برگشتم بیرون و هرچی هم پیرزن خدمتکار اصرار کرد که: «برگرد پسر، اگر بری میکشنت» توجهی نکردم. بیرون اومدم و پرسانپرسان پادگان رو پیدا کردم. تو پادگان هرچی اصرار و تهدید کردند نتونستند خامم کنند که برگردم و گماشته زن بیحجاب یک سرهنگ بیغیرت بشم.
🔺 پادگان هجده سرویس بهداشتی داشت که در هر نوبت چهار نفر تمیزش میکردند. یک هفته تمام، یک نفره شدم مسئول نظافت همه سرویسها. روز هشتم سرگرد آمد. فکر میکرد این تنبیه نظرم رو عوض کرده. گفت: «حالا آدم شدی؟» گفتم: «جناب سرگرد! اگر بگی تا آخر خدمت، همه نجاستها را با سطل، خالی کنم توی بشکه و ببرم بیابون، با افتخار انجام میدم، اما دیگه به اون خونه برنمیگردم؛ حتی اگه منو بکشید». بیست روزی همونجا بودم. آخر کار دیدند حریفم نمیشوند، منتقلم کردند گردان خدمات.
📚 از کتاب «خاکهای نرم کوشک» | زندگینامه سردار #شهید_عبدالحسین_برونسی
👤 #سعید_عاکف
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f