حرف حساب
✳️ بگو ورشکست شدم دیگه! 🔻 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرفهایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن میخو
✳️ این خونوادهٔ برادرم بود!
🔻 بعد شهادت حمید آقا، آقا مهدی برای دیدار با خانوادهٔ او به قم رفت. من هم همراهش بودم. موقع برگشت به من گفت: «از سهراهی درود تا قم چقدر راهه؟» گفتم: «برای چی میخوای؟» گفت: «من رفتم خونوادهٔ حمید رو دیدم، میخوام ببینم چقدر راه اومدیم.» مسافت آنجا را گفتم. بعد پرسید: «خب چقدر بنزین مصرف شده؟» این را هم حدودی گفتم. دست کرد و از جیبش پول درآورد و شمرد و داد به من. آن مبلغ بیشتر از مقدار بنزین مصرفی بود. گفتم: «آقا مهدی! این که خیلی زیاده!» گفت: «استهلاک ماشین رو هم حساب کردم.» گفتم: «این حرفا چیه آقا مهدی؟ شما رفتی به یه خونواده شهید سر زدی!» گفت: «نه! این خونوادهٔ برادرم بود.»
🎙 راوی: محسن ایرانزاد
📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی #شهید_مهدی_باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
📖 ص ۱۵۱
✍ علی اکبری مزدآبادی
📛 #بیت_المال
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ دلم برای چمران تنگ شده!
🔻 یک روز گفتند که حاج احمدآقا خمینی زنگ زده به دکتر [#شهید_چمران] و گفته: «امام دلش برایت تنـگ شده و میخواهد شما را ببیند.»
🔸 همان روز دکتر از جبهه با هلی کوپتر خدمت امام میرود. وقتی برگشت؛ ریختیم دورش و از حال امام جویا شدیم. دکتر برایمان گفت:
«وقتی رسیدم خدمت امام، ایشان چند ثانیه به صورت من خیره شد و گفت: مصطفی تو هنرمندی! هنرمند باید یکرنگ باشه. گرانترین قالی رو ببین! چون چندرنگه، باید زیر پا باشد. اما آسمان رو ببین که از همه بالاتره؛ چرا؟ چون یکرنگ است. یکرنگی و صداقت، قانون عشقه.»
🔺 دکتر واقعاً برای ما حکایت عشق و عرفان بود. کسی بود که امام قبولش داشت و براش ارزش زیادی قائل بود. مرد آهنینی که با دست خالی، جلوی عراق ایستاده بود و ما اسیر همین عرفان و ارادهٔ محکمش بودیم.
📚 از کتاب #کوچه_نقاشها | خاطرات سید ابوالفضل کاظمی
✍ راحله صبوری
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ جنایت بزرگ عصر جدید 🔻 بزرگترین برنامهٔ انبیا، آزادی معنوی است. اصلا تزکیهٔ نفس یعنی آزادی معنوی
✳️ سوزندگیِ گناه!
🔻 آیا هیچ برای شما اتفاق افتاده است که دستتان را در آتش ببرید یا بروید در آتش؟ در تمام عمر یک بار هم اتفاق نمیافتد. چرا؟ برای اینکه علم ما به سوزندگیِ آتش، یک علم یقینی است و لحظهای از آن غفلت نمیکنیم؛ لهذا ما از اینکه خودمان را در آتش بیندازیم، معصومیم! اولیای حق به همان اندازه که ما به سوزندگی آتش ایمان داریم، به سوزندگی گناه ایمان دارند و لهذا معصوماند.
👤 #شهید_مطهری
📚 از کتاب #آزادی_معنوی
📖 ص ۱۴۲
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ عشق به معاد
🔻 ما در رابطه با مسئلهٔ معاد، روشی را که قرآن برای طرح و بهرهبرداری از آن مطرح کرده، فراموش کردهایم. معاد در قرآن، نتیجهٔ ادامهٔ انسان و ایمان به آن هم نتیجهٔ ایمان به انسان است. آنچه در قرآن مطرح میشود، بحث عشق به معاد است، نه علم به معاد.
🔸 بهطور كلى مسئلهاى كه به معاد در قرآن عمق مىدهد همين است كه مىفرمايد: «يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ»؛ همانطورى كه به اللّه عاشقى، به استمرار خودت هم بايد علاقهمند باشى.
👤 #استاد_علی_صفایی_حائری
📚 از کتاب #حیات_برتر
📖 ص ۱۳
#⃣ #معاد
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ فرازهایی از وصیتنامه عرفانی آیت الله مرعشی نجفی
۱. سفارش میکنم به اینکه لباس سیاهی که در ماههای محرم و صفر میپوشیدم با من دفن شود.
۲. سفارش میکنم به تسبیحی از تربت امام حسین (علیه السلام) که با آن در سحرها به عدد آن استغفار کردهام با من دفن شود.
۳. سفارش میکنم به دستمالی که اشکهای زیادی در رثای جدم حسین مظلوم و اهل بیت مکرم او ریخته و صورت خود را با آن پاک میکردم، بر روی سینه در کفنم بگذارند.
۴. سفارش میکنم که جنازهٔ مرا روبهروی مرقد مطهر بی بی فاطمه معصومه (سلام الله علیها) قرار داده و در این حال یک سر عمامهام را به ضریح و سر دیگر را به تابوت بسته، بهعنوان دخیل، و در این هنگام مصیبت وداع مولای من حسین مظلوم با اهل بیت طاهرینش را بخوانند.
📌 ۷ شهریور؛ سالروز درگذشت #آیتالله_مرعشی_نجفی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ سوار تاکسی شدم آمدم!
🔻 از جبهه که برگشتیم، یک شب آقای رجایی را به هیئت محلمان دعوت کردیم تا برای بچههای هیئت صحبت کند. آن شب جمعیتی منتظر بود؛ هیئتی و غیر هیئتی به هوای ایشان آمده بودند. اما ساعت از ۹ شب گذشت و آقای رجایی نیامد! به نخستوزیری تلفن زدم و پرسوجو کردم؛ گفتند: «آقای رجایی خیلی وقته که حرکت کرده و تا حالا باید رسیده باشد.»
🔸 در همین حین که حیران آقای رجایی بودم و دنبالش میگشتم، یک نفر آمد و دم گوشم گفت: «آقا سید! یک نفر بغلدست من نشسته که با آقای رجایی مو نمیزنه!» دنبالش رفتم و دیدم، بله؛ خود آقای رجایی است. وسط جمعیت نشسته بود و صداش هم در نمیآمد! رفتم جلو و گفتم: «آقا، سلام. شما اینجایی؟! دو ساعته حيرون شما هستم؛ تیم حفاظت را چی کار کردید؟!» گفت: «تیم حفاظت نمیخوام! سوار تاکسی شدم آمدم!»
📚 از کتاب #کوچه_نقاشها | خاطرات مرحوم #سید_ابوالفضل_کاظمی (فرمانده گردان میثم لشکر حضرت رسول (ص))
✍ راحله صبوری
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
📌 ۸ شهریور؛ سالروز انفجار در دفتر نخستوزیری و روز مبارزه با تروریسم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ راز سلام آخر نماز
🔻 دلیل کسانی که میگویند سلام آخر [نماز] «السلام علیکم... » سلام آغاز است، این است که گویا در نماز «الصلاة معراج المؤمن» عروج او آغاز شده و در آخرین مرحلۀ عروج، به صفوف ملائک و انبیاء میرسد و چون کسی داخل جمع میشود، رسم این است ابتدا بر بزرگ جمع سلام میکند؛ پس اول به پیامبر خدا سلام میکنیم «السلام علیک ایها النبی» و بعد به بقیه.
📚 برگرفته از کتاب #اسرار_الصلاة
📖 ص ۴۷۱
✍ #میرزا_جوادآقا_ملکی_تبریزی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ فقط جنس ایرانی! 🔻 شاگرد خیاط تا شهاب را دید، برایش چهارپایه گذاشت تا بنشیند. شهابالدین روی چهار
✳️ وظیفهٔ من بود نگذارم حرمت ناموس شیعه از بین برود
🔻 وارد خیابان شد و به سمت حرم راه افتاد. مدتی از تصویب قانون منع حجاب گذشته بود، اما این قانون در قم مثل دیگر شهرها سفتوسخت اجرا نمیشد. کسی جرئت نداشت از سر ناموس مراجع چادر بکشد.
🔸 چادرش را محکم گرفته بود و کمک میخواست. شهاب به آن طرف خیابان دوید. قد بلند و جثهٔ قوی پاسبان هر کسی را میترساند. زیر لب گفت: «یا ابا الغيث اغثني.» دستش را دراز کرد و محکم به صورت پاسبان کوبید. پاسبان بیآنکه حرفی بزند، از معرکه بیرون رفت. زن اشک چشمهایش را با گوشۀ چادرش پاک کرد. دستش را به دیوار گرفت و بلند شد. «مادرت فاطمهٔ زهرا اجرت بدهد، آقا.»
🔺 در شبستان روبهروی ایوان آینۀ صحن مطهر شرح لمعه میگفت. پیش از آغاز درس، آنچه باعث دیر رسیدنش به درس شده بود را برای شاگردانش گفت و عذرخواهی کرد. طلاب نگران شهاب شدند. یکی از طلبهها گفت: «آقا، مدتی خودتان را پنهان کنید.» شهاب با لبخند گفت: توکل به خدا. من وظیفهام را انجام دادم. وظیفهٔ من بود نگذارم حرمت ناموس شیعه از بین برود. بقیهاش با خداست.
📚 از کتاب #شهاب_دین | برشهایی از زندگانی آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی
📖 ص ۱۲۲
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ توقف!
🔻 نگوييد ما همهٔ گناهان را نداريم؛ كه هر كس گناهى دارد و همان براى توقف و ماندن او كافى است. لازم نيست كه ذنوب همهٔ عوالم را داشته باشد.
🔸 يک ماشين لازم نيست همهجايش خراب شود تا بايستد.
ممكن است يك سيم از آن قطع شود و بايستد، يا باد چرخش كم شود و بايستد؛ همانطور كه شيطان با يك كبر زمين خورد. آدم با يك حرص زمين خورد. پسر آدم با يك بخل ذليل شد. يونس با يك شتاب ذليل شد. ما كه الحمدللّه همۀ اينها را با هم داريم و احساس ندامتى هم نداريم!
👤 #استاد_علی_صفایی_حائری
از کتاب #اخبات
📚
📖 ص ۳۲
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ حقیقتِ زیارت
🔻 «زیارت» حقیقتی دارد و «زیارت اربعین» در میان زیارتها جایگاه بس ویژهای؛ بهگونهای که همردیف با نمازهای واجب و مستحبی روزانه، از نشانههای ایمان و مؤمنین معرفی شده است.
✅ روح زیارت، آشنایی و «معرفت» زائر است نسبت به مَزور (زیارتشونده) و همچنین «ارادتورزی» زائر است در پیشگاه مَزور. در واقع، زائر به رنگ مزور درآمده، خلقوخوی او را یافته و از او کسب عشق و ارادت مینماید، بنابراین هرچند آگاهی و شناخت بسیار گرانمایه است اما تا به «ارتباط» و «اتحاد» با معلوم یعنی مَزور نینجامد، هرگز «کمال وجودی» و مایهٔ هدایت و سعادت به شمار نخواهد رفت و درنتیجه از «علائم ایمان» هم به حساب نمیآید.
👤 #آیت_الله_جوادی_آملی
📚 از کتاب #کوثر_اربعین
📖 صفحات ۱۰ و ۱۱
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ راز سلام آخر نماز 🔻 دلیل کسانی که میگویند سلام آخر [نماز] «السلام علیکم... » سلام آغاز است، ای
✳️ سلام؛ صادقانه یا منافقانه؟!
🔻 ای عاقل، آیا اگر به کسی سلام کردی و در دل، سلامتی، تمام نعمتها یا بعضی از آنها را برای او نخواستی، این جز نفاق، چیز دیگری هست؟ آیا انسان میتواند در مقابل چنین سلامی توقع اجر و ثوابی که خدا برای آن تعیین نموده را داشته باشد؟ این غیر از نفاق است؟ دورویی پس چیست؟
📚 برگرفته از کتاب #اسرار_الصلاة
📖 ص ۴۶۷
✍ #میرزا_جوادآقا_ملکی_تبریزی
#⃣ #اخلاق
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ غصه نخور، من آن را از تو جدا میکنم!
🔻 ایشان [میرزا علی شیرازی اعلی الله مقامه] یک روز ضمن درس درحالی که دانههای اشکشان بر روی محاسن سفیدشان میچکید، این خواب را نقل کردند: در خواب دیدم مرگم فرا رسیده. خویشتن را جدا از بدنم میدیدم. مرا به گورستان بردند و دفن کردند و رفتند. من تنها ماندم و نگران که چه بر سر من خواهد آمد؟! ناگاه سگی سفید را دیدم که وارد قبر شد. در همان حال حس کردم که این سگ، «تندخویی» من است که تجسم یافته و به سراغ من آمده است. مضطرب شدم. در اضطراب بودم که حضرت «سیدالشهدا» علیهالسلام تشریف آوردند و به من فرمودند: غصه نخور، من آن را از تو جدا میکنم.
👤 #شهید_مطهری
📚 برگرفته از کتاب #عدل_الهی
📖 صفحات ۲۱۲ و ۲۱۳
#⃣ #اخلاق
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f