eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
از جهنم تا بهشت 🌺👇
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_پنجاه_و_دوم فروردین هم زودتر از چیزی که فکر میکردم تموم شد . تنها
روایت امیر یه مدت میشد که بیخیال اصرار های بی نتیجه شده بودم اما مامان بیخیال این قضیه ازدواج من نمیشد.  فکر می‌کرد هنوز میخوام برم و میخواست پابندم کنه.  بابا: امیر جان. مامانت رفته مسجد . میری دنبالش؟ میخوایم بریم کرج دیر میشه. _ مسجد کجا؟ بابا: خیابون امیری _ چشم وای حالا من چجوری برم تو قسمت زنونه اخه ؟ ای خدا.  _ خانوم خانوم ببخشید. - بله؟ _ میشه خانوم ساجدی رو صدا کنید. - الان صداشون میکنم . _ ممنون بعد از چند دقیقه مامان اومد.   مامان:سلام مادر.  وایسا خانم اکبری هم بیاد برسونیمش. _ چشم.  مامان: میگما امیرحسین.  این دختر خانوم سلطانی ، عاطفه رو دیدی؟ _ مادر من شروع شد ؟ من قول دادم نرم شما هم قید زن گرفتن برای منو بزنید دیگه . مامان_ یعنی..... با اومدن یه دختر خانوم جون حرف مامان ناتموم موند . اون دخترخانوم خطاب به من: سلام. و بعد خطاب به مامان : ببخشید خانوم ساجدی . خانوم اکبری گفتن تشریف نمیارن.  مامان:باشه دخترم. ممنون اون دخترخانوم:با اجازه بدم _بريم مامان ؟ مامان: ماشالا ماشالا دیدی چه خانوم بود، عاطفه بود این. _ خدا برای خانوادش نگهش داره. بریم حالا؟ اما مامان ول کن نبود_ یعنی نمیخوای هیچوقت ازدواج کنی؟ _ الان نمیخوام  مادر من.  بعد راه افتادیم به سمت در خروجی مسجد.  سرگرم صحبت با مامان بودم که یه دفعه یه چیزی خورد بهم.  برگشتم اون سمت.  دیدم یه عالمه پرونده افتاده رو زمین و اونور تر هم یه خانوم چادری  که سرش پایین بود.  _ خانوم خوبید؟ کنارش زانو زدم رو زمین. سرشو اورد بالا که جواب بده که یه دفعه نگاه هردومون تو نگاه هم قفل شد.  با دیدنش اون روز دوباره برای من تداعی شد ، خدایا شکرت که حرف من باعث بدتر شدنش نشده. _ شما....شما..... اون خانوم: من متاسفم از قصد نبود. _ نه برای اون نه. اشکالی نداره......یعنی..... تازه متوجه حالتمون شدم. سریع چشم ازش گرفتم و مشغول جمع کردن پرونده هاش شدم اول مخالفت کرد ولی من بی توجه به کارم ادامه دادم.  _ کجا میخواید ببرید؟ اون خانوم: دستتون درد نکنه همین قدرهم زحمت کشیدید من خودم میبرم. _ کجا ببرم؟ اون خانوم:خودم میبرم. _ ای بابا. خواهرمن اینا زیادن. من خودم میبرم دیگه. بگین کجا؟ اون خانوم: قسمت خواهران برگشتم که دیدم مامان داره با تعجب نگامون میکنه . _ الان میام. برگشتم داخل و پرونده هارو پشت در قسمت خانوما گذاشتم. اومدم برگردم که دوباره چشم تو چشم شدیم. سرشو انداخت پایین و گفت: ممنونم لطف کردید.  _ خواهش میکنم وظیفه بود....... ❤️❣❤️❣ از عقل فتاده دل بی چاره در امروز با من تو چه کردی که چنین بی تب و تابم شعر: افسانه صالحی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part28_جان شیعه اهل سنت.mp3
5.43M
📚رمان " جان شیعه، اهل سنت"(28) ♥️" عاشقانه هاای برای مسلمانان" رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است. ✍ اثر فاطمه ولی نژاد 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داره‌چہ‌اتفاقےبین‌متاهل‌هاےمذهبـےمیفتہ؟!♥️🪴 داریم‌تیشہ‌بہ‌ریشہ‌اسلام‌میزنیم✖💣 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💠 شانزدهمین جلسہ و پاسخ دینے 🔴 پخش زنده 🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷 عید مبعث مبارکباد 🌟🌸🌟 💠 موضوع : فلسفه حجاب و پاسخ به شبهات حجاب و عفاف 💠 با حضور استاد محترم حجہ الاسلام مختاری « مدرس حوزه علمیه و فعال حوزه عفاف و حجاب » زمان⬅️ چهارشنبه ۱۱ اسفندماه 🕠 ⬅️ساعت : ۱۵:۳۰ 🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷 ✅ تو گروـہ عمومے «پاسخگویے آنلاین» منتظرتون هستیم 😊👇 http://eitaa.com/joinchat/3401842802C82cc2546cf
🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌↯♡|°• ✉ هر ڪس پناهے دارد و تو پناهگاه منے ...➣ | 🌸 @hejabuni دانشگاه حجاب🎓
از جهنم تا بهشت 🌺👇
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_پنجاه_و_سوم روایت امیر یه مدت میشد که بیخیال اصرار های بی نتیجه شد
به روایت حانیه ..................................................... "ای وای حیثیتم رفت. من به این خانوم غفوری میگم اینا زیادن گوش نمیده. همونجا سر جام نشستم و سرمو انداختم پایین . ووووووووووووی این چرا نشست ؟ چرا نمیره ؟ " سرمو اوردم بالا و همزمان با بالا اوردن سرم چشم تو چشم شدم باهاش . وای وای این.... این..... این همون پسرست که...... ظاهرا اونم شناخت تعجب کرد ، بی پروا زل زدم تو چشماش .اسمش هنوز هم یادم بود ، امیرحسین. همونجوری که زل زده بودیم تو چشمای هم گفت _ شما.... شما...... فکر کردم به خاطراین میگه خوردم بهش: من متاسفم از قصد نبود _ نه برای اون نه. اشکالی نداره......یعنی..... یه دفعه سریع سرشو انداخت پایین و مشغول جمع کردن پرونده ها شد، هرچی هم میگفتم نمیخواد خودم جمع میکنم اصلا انگار نه انگار. امیر حسین: کجا میخواید ببرید؟ _ دستتون دردنکنه همین قدرهم زحمت کشیدید من خودم میبرم. امیرحسین :کجا ببرم؟ منم با لجاجت تمام جواب دادم_ خودم میبرم. امیرحسین: ای بابا. خواهر من اینا زیادن. من خودم میبرم دیگه. بگین کجا؟ دیگه کلا دهنم بسته شد_ قسمت خواهران پشتش رو کرد و رو به اون خانوم گفت_ الان میام. بعد هم رفت به سمت داخل مسجد . منم اون چند تا دونه ای که مونده بودبرداشتم و روبه اون خانوم گفتم: عذر میخوام حاج خانوم اونم با لبخند جواب داد_ خواهش میکنم عرو....عزیزم. به یه لبخند اکتفا کردم و رفتم داخل . واه این منظورش از عرو چی بود؟ اومدم از پله ها برم بالا که اون پسره همزمان اومد پایین و دوباره چشم تو چشم شدیم . سرمو انداختم پایین _ ممنونم لطف کردید. _ خواهش میکنم وظیفه بود. و بعدش از کنارم رد شد و رفت و من فقط تونستم رفتنش رو تماشا کنم..... تورا دیدن ولی از تو گذشتن درد دارد شعر:افسانه صالحی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part29_جان شیعه اهل سنت.mp3
5.9M
📚رمان " جان شیعه، اهل سنت"(29) ♥️" عاشقانه هاای برای مسلمانان" رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است. ✍ اثر فاطمه ولی نژاد 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رو نمازت چقدر غیرت داری؟! 🎤 استاد قرائتی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
وقتۍ‌بہم‌میگن واقعاًگرمِت‌نمۍ‌شہ‌ ڪھ‌چادر‌سرت‌مۍ‌ڪنۍ مۍ‌گم‌چآدر‌هدیہ‌اییھ‌ ڪھ‌حضرت‌زهرا‌بہم‌دادھ دوست‌ندارم‌هدیھ‌ایی‌ڪھ‌ اَرزشش‌بیشتَرِ‌همہ‌ۍ‌هدیھ‌هاست‌رو اَزش‌استفادھ‌نڪنم‌وبزارم‌خاڪ‌بخورھ🥰🌸 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💜💜💜 💜💜 💜 از زمین تا آسمان با چــــــــادرم پرمی‌کشم | | 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
⭕️ یک پژوهش : افزایش آزار و اذیت جنسی در محل کار آلمانی ها ◀️ بر اساس یک مطالعه جدید که توسط دولت صورت گرفته ، تعداد کارمندان آلمانی که در طی محل کار آزار و اذیت جنسی را تجربه میکنند، افزایش یافته است . ◀️ از ۱۵۳۱ کارمند آلمانی توسط آژانس فدرال ضد تبعیض مصاحبه شده که از هر 11 کارمند، یک نفر اظهار داشته که قربانی اظهار نظرها یا پیشبردها و آزارهای جنسی ناخواسته شده است.😞 در حالیکه در مطالعه ای که در سال ۲۰۱۵ صورت گرفته بود، یک نفر از هر چهارده نفر این تجربه را داشته اند. ◀️ بیش از نیمی (53 درصد) از آزار و اذیت جنسی توسط اشخاص ثالث، مانند مشتریان یا مراجعان، انجام شده است، در حالی که 43 درصد از قربانیان توسط یک همکار مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند - تقریباً از هر پنج آزار گر جنسی یک نفر مافوق یا رئیس آنها بودند.😔 ◀️ قربانیان گفتند که رسانه‌های اجتماعی و گوشی‌های هوشمند اغلب توسط مجرمان برای ارسال تصاویر جنسی یا ایمیل‌ها و پیام‌های توهین‌آمیز، استفاده می‌شوند.😤 🌐منبع :https://www.google.com/amp/s/amp.dw.com/en/sexual-harassment-on-the-rise-in-german-workplace-study/a-50979194 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
از جهنم تا بهشت 🌺👇
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_پنجاه_و_چهارم به روایت حانیه ...................................
به روايت اميرحسين ................................................................ برگشتم پیش مامان. _ خب بریم ؟ مامان لبخند معنی داری زد و رفت به سمت ماشین ، بیخیال شونه ای بالا انداختم و دنبالش راه افتادم. در ماشین رو زدم و سوار شدم . داشتم ماشین روشن میکردم که مامان گفت:پس آقا دلش جایی دیگه گیره ، با دست پس میزنه با پا پیش میکشه . با تعجب برگشتم سمت مامان. مامان: بریم دیر شد. ماشین رو روشن کردم و راه افتادم. مامان: خب؟ _ چی خب؟ مامان: چند وقته میشناسیش؟ دختر خانومی به نظر میرسه. فقط نمیدونم چرا من تاحالا ندیده بودمش تو مسجد. برای اینکه بتونم عصبانیتمو کنترل کنم نفس صدا داری کشیدم و صلوات فرستادم . _ آخه مادر من ، من میگم سلام. شما میگی ازدواج. میگم خداحافظ میگی ازدواج. نه خداییش رو پیشونی من نوشته ازدواج که تا منو میبینی یاد زن گرفتن من میوفتی؟ مامان: عه توام. حالا چیه مگه؟ بگو از این دختره خوشت اومده یا نه؟ نمیدونم چرا ولی "نه" تو دهنم نچرخید. _ وای مامان جان. توروخدا بیخیال من بشین . مامان: حالا بهت میگم وایسا. سرخوش از این که مامان فعلا از خیر من گذشته و نگران اون بهت میگمش. فکرکنم فردا بهم خبر بدن برای عروسی حاضر شو. . . تا خونه ده دقیقه راه بود ، تا رسیدیم پرنیان و بابا اومدن دم در ، پیاده شدم و رفتم عقب نشستم تا بابا بشینه پشت فرمون. مامان :خب خب. مژده بدید ، آقا پسرمون عاشق شد رفت. _ بله ؟ مامان: بله و بلا . یه بار دیگه بگی نه ، من میدونم و تو. بعد خطاب به بابا ادامه داد_ ندیدی که این آقا پسرت که خودتو بکشی به یه دختر سلام نمیکنه چجوری زل زده بود به دختر مردم ، آخرم کلی کمکش کرد. بعد دوباره برگشت رو به من _ راستشو بگو مامان جان، قبلا دیده بودیش که همش مخالفت میکردی با ازدواج؟ من واقعا مونده بودم چی بگم. مامانم برای خودش بریده بود و دوخته بود ، تن ما هم کرده بود و تمام. پرنیان هم از اون طرف نشسته بود و هی میخندید باباهم فقط اخم کرده بود که کم و بیش دلیلشو میدونستم... من مونده بودم دقیقا باید چیکار کنم ؛ عشق؟ هه . عمرا. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5976811154071101102.mp3
5.49M
🔶آقا ما چیکار کنیم گناه نکنیم؟ ✅می‌دونین برنامه ریزی خیلی تو این موضوع موثره!📋 👌_ از واجباتِ گوش دادنش . 🎵استاد پناهیان 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💅کاشت ناخن و حلقه آیا اشکال نداره؟؟ 🧕بانو هیچ مردی باناخن مصنوعی ومژه پلاستیکی عاشق نمیمونه بلکه۔۔۔۔۔ این کلیپ عالی را ببینید و منتشر کنید وضو غسل 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔰تشکیل خانواده، مهم‌ترین فایده ازدواج 🔻رهبرانقلاب‌اسلامی: 🔸فرصت ازدواج و آرام گرفتن در مجموعه‌ی خانواده، یکی از فرصتهای مهم زندگی است. برای زن و مرد این یک وسیله‌ی آرامش و آسایش روحی و وسیله‌ی دلگرم شدن به تداوم فعالیت زندگی است. وسیله‌ی تسلی، وسیله‌ی پیدا کردن یک غمخوارِ نزدیک که برای انسان در طول زندگی لازم است. 🔸قطع نظر از نیازهای طبیعی انسان که نیازهای غریزی و جنسی می باشد، مسأله‌ی تولید نسل و داشتن فرزند هم خود از دلخوشیهای بزرگ زندگی است. 🔸پس می‌بینید از هر دو طرف که انسان نگاه می‌کند، ازدواج یک امر مبارک و یک پدیده‌ی بسیار مفید است. البته مهمترین فایده‌ی ازدواج، همان تشکیل خانواده است و بقیه‌ی مسائل، فرعی و درجه‌ی دو و یا پشتوانه‌ی این مسئله است؛ مثل تولید نسل یا ارضای غرایز بشری، اینها همه درجه دو است، درجه‌ی اول همان تشکیل خانواده است. 🗓۱۳۸۰/۱۲/۰۹ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓