eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
😌 زیر عباے شب بپوشان قرص ماهت را فرمانده ے اسرار ،پنهان کن سپاهت را کم نیستے، بانوے قصر امپراطورے! نگذار سربازان برنجانند شاهت را با احترام آمد زمین، شهزاده ي باران تا کہ ببوسد گوشه ے چادر سیاهت را رد شو چنان قدیسه اے در بارگاه قدس چون حضرت زهرا نظر کرده‌ست راهت را تو حُرمتے دارے که تنها بین این تَن ها، آیینه میبیند فقط عمق نگاهت را ✍ 🎓دانشگاه حجاب🎓 💕 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 💕
😌 چادرت اے ماه من آغاز صبحے دیگر است ابروانت زیر ابر روسرے زیباتر است سخت گیرے نیست چاد ابتداے راحتی ست دخترم! این بهترین ارثیّه ے یک مادر است مادر ما حضرت زهراست باور کردنے ست مادرے که از همه زنهاے این عالم، سَر تر است کودکے را زینبی باش آخرش با فاطمه (س)! از همین حالا حجاب تو ،جهاد اکبر است چادرت دارد زمین را آب و جارو میکند! میهمانت آمد از راه آسمان پشت در است! 🎓دانشگاه حجاب🎓 💕 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 💕
▪️استاد ریاضی گفت: بچه ها به جای #روزه گرفتن ، دلی را به دست آورید ، #گرسنه ای را سیر کنید! ✖️گفتم استاد: اگر ما به جای معادله #ریاضی در برگه امتحانی برای تو #شعر زیبایی بنویسیم به ما نمره قبولی می دهی؟ این دیالوگ، یکی از #مغالطه های مشهور در جامعه ماست 👈این به جای اون.. اون به جای این.. نوعی بهانه جویی برای کتمان دو امر مطلوب #مغالطه ای برای کنار زدن امر خدا ❌ و اینچنین است توجیه برخی برای بدحجابی . . . @Roshangari_ir 🎓 دانشگاه حجاب 🎓 🌺 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 🌺
#حجاب #شعر برایم بهترین زینت حجاب است فروع شیعه و سنت حجاب است خود زهرا(س) تعهد داده بر زن جواز کرسی جنّت حجاب است به طینت حق، تقرب داده زیرا حیا و نیکی طینت حجاب است به عریانی و شهوت دوزخی هست بدور از آتش محنت حجاب است تو را ای آنکه خواهان بهشتی بهشت سهلِ بی همّت حجاب است #مهدیه_گودرزی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#شاعرانه 🌸🍃 تو آن مشکی دلچسبی که باید بر سرم باشد برای پر زدن تا آسمان،بال و پرم باشد بمان با من که من با تار و پودت حرف ها دارم بمان تا خاطراتت شعر های دفترم باشد من از آن طعنه ها چیزی به جز این را نفهمیدم که باید سایه ات آرامش دور و برم باشد گذشتم از کنار پرچم یا فاطمه،«در زیر لب»گفتم که بی شک ظاهرم باید شبیه مادرم باشد من آن ققنوس خواهم شد،که بر میخیزد از آتش به شرط آنکه چادر،پاره ی خاکسترم باشد مرا از قیل و قال شهر بیرون میکند آری دلم میخواهد این مشکی،دوات و جوهرم باشد اگر در عشق جان دادن سزای عاشقی باشد بمان تا تارو پودت لاله های پیکرم باشد... ✨ سروده از خانم #امجدیان ✨ #شعر #تولیدی 🌸 @hejabuni |دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مرحوم آقاسی...خواهرم تو دیگر کودک نیستی👼 🗣فاش تر گویم؟؟ عروسک نیستی🧖‍♀ موضوع: نوع محتوا: رده سنی: مخاطب: 🌸@hejabuni|دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست_و_شش زینب خیلی از روزهای گرم تابستان پیش مادرم می رفت و خانه ماد
...🌲🍃 با اینکه می‌دانستم از نظر جثه و بنیه خیلی ضعیف است، جلویش را نمی‌گرفتم. خانه مادرم آن زمان هنوز کولر نداشت و شب ها روی پشت بام کاهگلی می خوابید. مادرم هر سال ده یا پانزده روز جلوتر از ماه به پیشواز می‌رفت. شب اولی که به آن‌جا رفت به مادرم سفارش کرد که برای سحری بیدارش کند تا زینب هم به پیشواز برود مادرم دلش نیامد که زینب را صدا کند. نصف شب آرام و بیصدا از روی پشت بام پایین رفت و به خیال خودش فکر می کرد که زینب خواب است. زینب از لبه ی پشت بام خودش را آویزان کرد و مادرم را صدا زد و گفت: مادربزرگ، چرا برای سحری صدایم نکردی؟ فکر میکنی سحری نخورم نمیگیرم؟ مادربزرگ به خدا من بی سحری روزه می‌گیرم. اشکالی ندارد؛ بی سحری روزه می‌گیرم. مادرم از خودش خجالت کشید برگشت به پشت بام و زینب را بوسید و خواهش کرد که با او به پایین برود و سحری بخورد. مادرم به زینب گفت: به خدا هر شب صدایت می‌کنم ولی جان مادربزرگ بی سحری روزه نگیر. آن سال زینب همه ماه رمضان را روزه گرفت و ده روز هم پیشواز رفت. من در آن سال‌ها به خاطر هوای شرجی آبادان دچار آسم شده بودم. مدتی بود که مرتب مریض می‌شدم زینب خیلی غصه من را می‌خورد .آرزوی زینب این بود که برای من تخت بخرد و پرستار بگیرد. می‌گفت: بزرگ که بشوم نمی‌گذارم تو زحمت بکشی، یک نفر را می آورم تا کارهایت را انجام دهد. مهرداد مدتی با رادیو نفت آبادان کار می‌کرد و مرتب توی خانه تمرین می‌کرد . در یکی از نمایش‌ها "پهلوان اکبر" ی هست که می‌میرد زینب نقش مادر پهلوان اکبر را بازی می‌کرد. در نمایش "سربداران" هم نقش "مورخ" را با مهرداد بازی کرد. آن‌ها در خانه لباس نمایش تنشان می کردند و با هم تمرین می‌کردند. من هم می‌نشستم و نمایش آنها را نگاه می‌کردم. زینب و مهرداد به هم علاقه داشتند. مهرداد شعر میگفت و زینب با لذت به شعرهای مهرداد گوش می‌داد. مهران و مهرداد همیشه حواسشان به خواهرهایشان بود. مهران از زن‌های لاابالی و سبک بدش می آمد و همیشه به دخترها برای رفتارشان تذکر می‌داد . اگر دخترها با دامن یا پیراهن بیرون می رفتند حتما جوراب های ضخیم پایشان می‌کردند وگرنه مهران آنها را بیرون نمی برد زینب به برادرها و خواهرهایش علاقه داشت. گاهی با آن دست های لاغر و کوچکش، لباسهای مهران را میشست. جوراب های مهرداد را میشست. دلش میخواست به یک شکلی خودش را به همه نشان دهد. .... 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💌 سروده‌های یکی از اعضای کانال درمورد شهید خوش غیرت سبزواری، حمیدرضا الداغی 🕯 داغ تو داغ تو بر جگر چه سوزان است ای جوانمرد، ای حمید شهید در دل عالم، این صدا جاریست دم آخر به آرزوش رسید ✊🏻 مانند حمید تابید میان دل شب نور امید خوش غیرت روزگار آن مرد رشید او رفت ز خون پاک او صدها مرد آماده و جان فداست مانند حمید 📝 شاعر: اعظم سادات رضویان دانشگاه حجاب 🎓🌱
🌱سروده یکی از اعضای فعال کانال👇 ……………………………………………………………………… مادر! بگو به نسل من از چادرِ سرت گفتی که یادگار رسیده ز کوثرت گفتی امانتیس‍ت به تو نسل بعدِ نسل آنرا چرا تو پس نرساندی به دخترت؟! دیدیش زیر بارش تیر نگاه ها با این سپر چرا تو نکردیش یاوری؟ با این نماد دین و وطن، پرچم حیا پنداشتی که زندگی اش سخت می شود؟ بی پرده... در برابر پرتاب سنگها... پنداشتی که آینه خوشبخت می شود؟ 🦋 ┄┅‎‌─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻 🔺 بیا لگد بزن! به من،به تو،به او،به ما،بیا لگد بزن که تا دلت خُنَک شود مرا لگد بزن لگد مُد است، پس لگد پران محترم! عقب نمان! به "آرمان" ما لگد بزن برای قدردانی از شهید راه میهنت! تو نعل تازه کن، به لاله ها لگد بزن به خاطر بُتان به بُت شکن تبر بزن به نفع ساحران تو بر عصا لگد بزن هنر که داری و سلیقه در لگد زدن تو با سرود و شعر و سینما لگد بزن برای حق زن بیا لگد بزن به زن به عفت و حجاب و بر حیا لگد بزن زپشت،بسکه‌خنجر ازتو خورده‌ایم‌ آشنا! لگد چه درد دارد؟ آه! آشنا! لگد بزن رفیق‌ونارفیق،خوب‌و‌بد،چه‌فرق‌می‌کند؟ دو چشم خود ببند و با دو پا لگد بزن بکش خطی به روی دال نقد و نق بزن به دین و داد و دانش و دوا لگد بزن ✍ سروده‌یکی از اعضای فعال دانشگاه حجاب ┄┅‎‌─┅═༅𖣔❀ @hejabuni
در حجم لاک و موی پریشان و روسری رژهای جیغ و مانتوی کوتاه و دلبری بی شک به لطف و عشق تو چادر سرم شده بی شک به دست های تو، مولای آخری تو دختران چادری‌ات را به صحن خود ای مفرد مذکر “غایب” نمیبری؟ من غایبم و غیبت تو یک بهانه است هر وقت من بخواهمت آخر تو حاضری هی آبروی جد بزرگ تو میبرم هی آبروی رفته من را تو میخری چشم تو خیس میشود و غصه میخوری وقتی که از حوالی این شهر بگذری من خاک پای جد عزیز شما شوم آقا ولی شما به خدا چیز دیگری خاک ﺩﻭ عالمم به سر من شود کم است وقتی که تو برای خودت منتظرتری ✅ شاعر: ﻣﺤﺪﺛﻪ اﺳﻤﺎعیلی 🎓دانشگاه حجاب🎓 💕 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 💕
اشعار حجاب.pdf
467.9K
📝 اشعار فراوان با موضوع حجاب 🔖 برای کارفرهنگی هم از ابیاتش میتونید استفاده کنید. ‎‌✾࿐༅ eitaa.com/hejabuni