دانشگاه حجاب
✅ حجاب و رشد شخصیت 👇🌸👇
• به نظر شما فرصت #رشد_شخصیت با رعایت #حجاب بیشتر فراهم میگردد یا با عدم رعایت آن؟؟
• انسانی که پیوسته نگران زیبایی خود است و بیشتر در جهت معرفی پیکر خود میکوشد، بهتر میتواند قابلیتهای خود را بشناسد و به فعلیت برساند یا آن که سر در باغ #اندیشه دارد؟؟
• آیا توجه به نیازهای جسمانی و سطحی به انسان امکان رشد میدهد یا توجه به نیازهای عالی و مخصوص انسانها؟؟
⚠️آیا غرق شدن در #خودنمایی و #جلب_توجه_دیگران مسیر منتهی به یافتن خویشتن است؟؟
💯انسانی که زندگیاش تحت فرمان و ارادهاش نیست، در حس #هویتیابی خود دچار شکست شده است تا چه رسد به آن که هویتش را به #کمال رساند! زیرا سلیقه و خواست دیگران در زندگیاش تأثیر میگذارد و چنان زندگی میکند که دیگران میپسندند!!
▫️#بیحجاب در اندیشهی #نمایش خود و #زیبایی خویش است.
این امر که عقدهی #حقارت انسان را مینمایاند ، زمینه #رشد و تعالی وی را نابود میسازد، در حالی که زن مانند مرد یک #انسان است و باید از نظر انسانی رشد و تکامل یابد.✅
👈کسی که با نمایش زیبایی خود در اندیشهی جلب نظر دیگران به سر میبرد، در حقیقت میخواهد با تکیه بر #جذابیتهای_ظاهری خویش و نه #اصالت ها و #ارزش های متعالی خود، جایی در #جامعه بیابد. در واقع او از این طریق اعلام میدارد؛ آنچه برایش اصل است و اهمیت دارد، فقط زن بودن اوست، نه #اندیشه و #لیاقت و کاراییاش. چنین فردی پیوسته در اندیشهی تغییر و زیباییسازی ظاهر خود به سر میبرد و فرصت پیشرفت و پرداختن به اهداف بزرگتر را نمییابد.
📔روانشناسی حرمت نفس، ناتانیل براندل، ترجمه جمال هاشمی
🎓 دانشگاه حجاب 🎓
🌺 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 🌺
دانشگاه حجاب
#گزارش ماجرای جالب مسلمان شدن "هایکی" دختر آلمانی 💕🍃 http://rahyafteha.ir/3602/هایکی-از-اولدنبورگ-
بخشی از مصاحبه👇🏻🍃👇🏻🍃
▫️شما گفتید اوایل بدون حجاب بودهاید، چه شد که #قانون_حجاب را نیز در اسلام پذیرفتید؟
🔻همان طور که گفتم من #مطالعات زیادی داشتم. در این خصوص با مطالعات دورهای به این نتیجه رسیدم که #سلامت_خانواده_و_جامعه در گرو پیدا شدن قانون یا اصل #حجاب است.☝️
ترویج #مصرف_گرایی و #مسائل_جنسی و عرضه زیباییهای زن در این راستا منجر به #انحراف انسان از #مسیر_اصلی زندگیاش می شود.
در جوامع به اصطلاح #آزاد که تبلیغات مداوم، #زنان را به سوی #جلوهگری و #عرضه و #نمایش خویش میکشد و زیباییهای زن مرتب از طریق رسانهها به جامعه عرضه میشود😒، در #مردان که از #احساس_جنسی_قویتر برخوردار هستند یک نوع احساس #عدم_رضایت نسبت به #همسر خودشان به وجود می آورد و همسرشان نمیتواند آنان را ارضاء کند.⚡️
عرضه انواع مختلف جلوههای زنان، آنان را از همسران خویش سیر کرده و در نتیجه به دنبال شخص دیگری میروند.💥
حجاب محدودیتی در زمینه #سلامت_روانی جامعه و خانواده به وجود میآورد.♻️
البته حجاب، هم بایستی در #لباس باشد و هم در #رفتار؛ تغییر صفات بد گذشته و یادگیری صفات اسلامی و ارزشهای اخلاقی و انساندوستی، کمک به دیگران و هزاران نکته اخلاقی دیگر از این قبیل هستند.
🎓 دانشگاه حجاب 🎓
🌺 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 🌺
#عفافگرایی
#حیاورزی
❌ دلت که بال نداشته باشد.. پرواز را که دوست نداشته باشی... 👈 اهل زمین می مانی!!
🔺بی آرمان ها و بی هدف ها، دنیا پرست می شوند؛ به خودشان می آیند می بینند 30 سال 40 سال گذشته و هیچ!
‼️ حجاب اگر #لباس_جهاد است ، چرا باید محجبه ها اسیر #خودنمایی و دلبری بشوند؟! چرا باید محجبه ها را باد تکنولوژی خمیده کند؟!
⭕️ محجبه ها اگر درد دین نداشته باشند، درد دنیا به جانشان می افتد ؛ محجبه ها اگر برای خدا مسابقه ندهند، در مسابقه ی دنیا شبانه روز سبقت می گیرند.
🔥 بگویید با این میل «خودنمایی» سرکش چه کنیم؟! بگویید با دل های سرسپرده به احسنت و به به های مجازی چه کنیم؟
✅ #عفیفان را باد تکنولوژی نمی برد، تکنولوژی هایی که اساسش این است که زن را به #نمایش در بیاورد.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
📚#معرفی_کتاب
#شب_های_حرم_خانه
💎 رمانی بینابین تخیل نویسنده و واقعیتهای #دربار ناصرالدین شاه قاجار است... روایتی غریب از دل تاریخ با موضوعی خاص! "تعزیهخوانی برای زنان دربار"
💎محور این داستان شخصی است با عنوان #ملاباجی که مسئول راه اندازی تعزیه برای زنان دربار ناصری میشود اما در ادامه برای وی چنان مشکلاتی میآفرینند که از این کار دست کشیده و مجالسش را بیرون از دربار برگزار می کند...
💎این رمان خواندنی نگاهی دارد به فضای حاکم بر #حرمسرا های دوره قاجار و رویدادهای جاری در آن.
💎#مریم_بصیری، نویسندهی کتاب، فارغالتحصیل رشتهی #تئاتر است و علاقهی خاصی به #نمایش سنتی تعزیه دارد که بازتاب آن را در این رمان بهخوبی مشاهده میکنیم.
🛍برای سفارش کتاب می توانید به کانال زیر مراجعه نمایید که البته مورد رد یا تایید ما نیست.
@ketabresan
#کتاب_خوب_بخوانیم
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست_و_دو به دخترها اجازه کوچه رفتن نمیدادم، میگفتم :خودتان چهار تا
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_بیست_و_سه
#زینب از همه ی بچه هایم به خودم شبیه تر بود. #صبور اما فعال بود.
از بچگی به من در کارهای خانه کمک میکرد. مثل خودم زیاد خواب میدید؛ خوابهای خیلی قشنگ. همه ی مردم خواب میبینند اما خواب در زندگی من و زینب نقش عجیبی داشت. انگار به یک جایی وصل بودیم. زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد دنبال #نماز و #روزه و #قرآن بود. همیشه میگفتم از هفت تا بچه جعفر زینب سهم من است. انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم. از بچگی دور و بر من میچرخید. همه ی خواهرها و برادرها و دوست و همسایه ها را دوست داشت و انگار چیزی به اسم بدجنسی و حسادت و خودخواهی را نمیشناخت. حتی با آدم های خارج از خانه هم همین طور بود.
چهار یا پنج ساله بود که اولین خواب عجیب زندگی اش را دید. از همان موقع فهمیدم که زینب مثل خودم اهل دل است. خواب دید که همه ی ستاره ها در آسمان به یک ستاره تعظیم میکنند. وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: مامان من فهمیدم که آن ستاره ی منور که همه به او تعظیم می کردند، کی بود.
تعجب کردم پرسیدم: کی بود؟
گفت: #حضرت_فاطمه_زهرا (س) بود.
هنوز هم بعد از سالها وقتی به یاد آن خواب می افتم، تمام بدنم میلرزد.
زینب از بچگی راحت حرفهایش را میزد و ارتباط #محبت_آمیزی با افراد خانواده داشت. با مهرداد خیلی جور بود. مهرداد اهل تئاتر و نمایش بود و همیشه گروه نمایش داشت. چند تا نمایش در آبادان راه انداخت.
زینب از کلاس سوم دبستان در خانه با مهرداد تمرین #نمایش میکرد.
مهردا نقش مقابل خودش را به زینب میداد و زینب خیلی خوب با او تمرین می کرد.
مهرداد که اهل فوتبال و تئاتر بود، بیشتر بیرون خانه بود، ولی مهران اهل مطالعه بود و اکثرا در خانه بود.
مهران پیکها و کتابهایش را جمع کرد و یک کتابخانه درست کرد و چهارتا خواهرش را عضو کتابخانه کرد و 2 ریال هم حق عضویت از آنها گرفت. دخترها د کتابخانه مهران مینشستند و در سکوت و آرامش کتاب میخواندند.
مهران گاهی دخترها را نوبتی به سینما میبرد. مهری و مینا با هم و شهلا و زینب با هم.
مهران اول خودش میرفت و فیلم را میدید و اگر تشخیص می داد که فیلم مشکلی ندارد دخترها را میبرد.
علاقه زینب به تئاتر و اجرای نمایش در مدرسه، از همان بچگی اش که با مهرداد تمرین میکرد و با مهران به سینما میرفت شکل گرفت.
#ادامه_دارد....
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست_و_شش زینب خیلی از روزهای گرم تابستان پیش مادرم می رفت و خانه ماد
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_بیست_و_هفت
با اینکه میدانستم از نظر جثه و بنیه خیلی ضعیف است، جلویش را نمیگرفتم.
خانه مادرم آن زمان هنوز کولر نداشت و شب ها روی پشت بام کاهگلی می خوابید. مادرم هر سال ده یا پانزده روز جلوتر از ماه #رمضان به پیشواز میرفت.
شب اولی که #زینب به آنجا رفت به مادرم سفارش کرد که برای سحری بیدارش کند تا زینب هم به پیشواز برود مادرم دلش نیامد که زینب را صدا کند.
نصف شب آرام و بیصدا از روی پشت بام پایین رفت و به خیال خودش فکر می کرد که زینب خواب است.
زینب از لبه ی پشت بام خودش را آویزان کرد و مادرم را صدا زد و گفت: مادربزرگ، چرا برای سحری صدایم نکردی؟ فکر میکنی سحری نخورم #روزه نمیگیرم؟ مادربزرگ به خدا من بی سحری روزه میگیرم. اشکالی ندارد؛ بی سحری روزه میگیرم.
مادرم از خودش خجالت کشید برگشت به پشت بام و زینب را بوسید و خواهش کرد که با او به پایین برود و سحری بخورد.
مادرم به زینب گفت: به خدا هر شب صدایت میکنم ولی جان مادربزرگ بی سحری روزه نگیر.
آن سال زینب همه ماه رمضان را روزه گرفت و ده روز هم پیشواز رفت.
من در آن سالها به خاطر هوای شرجی آبادان دچار آسم شده بودم. مدتی بود که مرتب مریض میشدم
زینب خیلی غصه من را میخورد .آرزوی زینب این بود که برای من تخت بخرد و پرستار بگیرد.
میگفت: بزرگ که بشوم نمیگذارم تو زحمت بکشی، یک نفر را می آورم تا کارهایت را انجام دهد.
مهرداد مدتی با رادیو نفت آبادان کار میکرد و مرتب توی خانه #نمایش تمرین میکرد .
در یکی از نمایشها "پهلوان اکبر" ی هست که میمیرد
زینب نقش مادر پهلوان اکبر را بازی میکرد. در نمایش "سربداران" هم نقش "مورخ" را با مهرداد بازی کرد.
آنها در خانه لباس نمایش تنشان می کردند و با هم تمرین میکردند. من هم مینشستم و نمایش آنها را نگاه میکردم.
زینب و مهرداد به #شعر هم علاقه داشتند. مهرداد شعر میگفت و زینب با لذت به شعرهای مهرداد گوش میداد.
مهران و مهرداد همیشه حواسشان به خواهرهایشان بود.
مهران از زنهای لاابالی و سبک بدش می آمد و همیشه به دخترها برای رفتارشان تذکر میداد . اگر دخترها با دامن یا پیراهن بیرون می رفتند حتما جوراب های ضخیم پایشان میکردند وگرنه مهران آنها را بیرون نمی برد
زینب به برادرها و خواهرهایش علاقه داشت. گاهی با آن دست های لاغر و کوچکش، لباسهای مهران را میشست.
جوراب های مهرداد را میشست. دلش میخواست به یک شکلی #محبت خودش را به همه نشان دهد.
#ادامه_دارد....
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🛑به روز باشیم ⛔️اینترنت تعطیل می شود؟ سال بعد این موقع بجای تلگرام باید از پیامک استفاده کنیم؟ همه
🛑 به روز باشیم
❌مکرون رئیس جمهور فرانسه از صاحب این بیلبورد تبلیغاتی در جنوب فرانسه به دلیل انتشار تصویر چهره اش در تصویر هیتلر شکایت کرده.
👆صاحب بیلبورد هم در توییتی پاسخ داده که چطور روزی که کاریکاتور پیامبر اسلام منتشر شد به نام آزادی بیان ازش حمایت کردید حالا که به من رسیدی شکایت می کنی؟
😂😂😂
#دموکراسیغربی
#نمایش
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓