eitaa logo
هجرت | مامان دکتر |موحد
22.2هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
306 ویدیو
22 فایل
مادرانگی هایم… (پزشکی، تربیتی) 🖊️هـجرتــــــــ / مادر-پزشک / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن‌ها و نشر بدون منبع (لینک) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری+حفظ حق‌الناس💕) تبلیغ https://eitaa.com/hejrat_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ----- بخش اول . مادرها (ایضاً پدرها) یا سردرگمند یا ناامید! سردرگم بین نظرات و اصول تربیتی فلان دکتر و پروفسور و حاج‌آقا و استاد و تسهیلگر و... و ناامید از اینکه اگر تربیت اینهاست، پس کاری که من میکنم چیست؟!؟ 😟😥😔 . برخی هم که با ظهور و رواج اینهمه دوره و کانال و صفحه و وبینار و مد شدن کلی متد تربیتی و سبک والدگری خفن و جالب، حس میکنند تا زمانی که به خوبی ندانند "اگر بچه فلان رفتار را کرد و فلان حرف را زد، ما دقيقاً باید چگونه واکنش نشان دهیم و با چه لحنی، چه کلماتی را در مقابلش به کار ببریم" ، فرزند دار شدن اشتباه محض است؛ و ظلم به آن طفل معصوم که قرار است زیر دست والدینی ناآگاه و نابلد(!) رشد کند و یحتمل، نهایتاً آن چیزی نمی‌شود که بچه‌های مردم (همان مردمی که تمام اصول و نظرات تمام اساتید را حفظند) می‌شوند… . . . . من اما، با چند دانسته یقینی - که نمی‌دانم از کجا پیدایشان کرده ام! و شاید هدیه خدا بوده- گلیم خود را از این دریای طوفانی سیاه ترسناک نگرانی و دغدغه تربیت بچه، کشیده ام بیرون! از موج های غرق کننده ی "دکتر فلانی فرمود" و "استاد فلانی افزود"...؛ از تلاطم و سردرگمی بین نظرات و سبک های شرق و غرب و دینی و سکولار عالم. که حتی برخی شان آنچنان جدیدند که هنوز هیچ خروجی ای (بچه ی بزرگ شده ی تربیت شده با آن سبک) نداشته اند و فقط با اعتماد به نفس، ترویج می‌شوند..... . . . ادامه دارد.... . . . پی‌نوشت : از بسیاری از نظریه ها و سبک ها و حرفها، مقداری شنیده ام و خوانده ام. مخالف مطالعه نیستم و بدیهی است که منظور تقبیح داشتن سبک تربیتی و مطالعه و نوآوری و نکته گفتن و راهنمایی در این حیطه نیست حرف بر سر گیر کردن و گیج کردن و گیج شدن و وحشت کردن و غصه خوردن است. 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- بخش دوم (دانسته هایم در مسیر تربیت فرزندانم) . اولین نکته ای که بعدازمدتی مطالعه و تعامل با دختر اولم دریافتم، این بود که چیزی خارج از تربیت خود نیست! فرزند، جزئی از خود ماست که رفتارهای ما در اون متجلی میشه پس *تمرکزم رو از تربیت بچه، بردم رو تربیت خودم!* خودم چقدر کنترل خشم دارم؟ چقدر مؤدبم؟ چقدر صادقم؟ چقدر بخشنده ام؟ چقدر حرمت (مکان، زمان، اشخاص) نگه میدارم؟! چطور قضاوت میکنم؟ چقدر کتاب میخونم؟ چقدر با فکر حرف میزنم؟… این مسئله بخش عمده ای از فشار نادرست تربیت فرزند رو از دوش برمیداره چون ديگه به عنوان یک پروژه جدا نگاهش نمیکنی و اتفاقا بچه داشتن، تربیت خودت رو به شدددت تسهیل میکنه. چون چند ** تمام وقت داری (خدا رو که حساب نمیکنیم😔) بعلاوه چند *آینه* دقیییق! . مسئله دوم رو با تعامل با برخی مادرها دریافتم و بزرگترین دستاوردم شد میدیدم اکثر مادرها (والدین) خیلییی زیادی دارن خودشون رو بچه میدونن. اصلاً و غیرمذهبی هم نداره. یعنی برخی مذهبی ها هم با همون اصول تربیت دینی شون، خودشون رو خدای اون بچه فرض کردن! فراموش کردنِ ربوبیت خدا و اینکه *مربی تک تک انسانهای روی زمین خود خداست* ، از روی رفتارهای ریزشون و ها و حرفها و دغدغه های عجیبشون معلوم بود. حتی برخی کارشناسان تربیت اسلامی هم… از اون وقت بود که گفتم خدایا، من خودِ کوچکم رو میذارم رو بچه‌هام، هممون رو یکجا میدم دست خودت! من که خودم هنوز تربیت نشدم، چطور اینها رو تربیت کنم؟! 😢 ربّ من! ربّ ما! بزرگمون کن… . . دستاورد سومم این بود که به خودم متذکر شدم خدای نکرده، خداوند یه چیزی تو وجود ما گذاشته به نام ** ! واقعاًلزومی نداره تک تک رفتارهای من مطابق نظرات فلان استاد (که اتفاقاً اکثر اساتید، آقان و حتی یک لحظه هم نبودن!) باشه،درحالیکه میدونم برا بچه من اشتباهه! مشخصه که منظور این نیست که مهارت آموزی اشتباهه، استفاده از تجربه و راهنمایی دیگران بده، مطالعه و دوره بی فایده است‌؛ میخوام بگم خودتم یه ذره حساب کن! ** ! داشته باش! . . یافته چهارمم این بود که فهمیدم *تربیت فرزند، تربیت تک تک بچه‌ها نیست. تربیت محیط خونه است!* و محیط خانه درست، پاک و قاعده مند باشه، چه یکی چه ده تا! بنابراین بهتره تمرکز رو از روی یک بچه برداشت و برد روی کلیت محیط زندگی خانواده . . پنجمین مطلب این بود که یقین کردم *مادری فقط با مادری ارتقاء پیدا میکنه* مهارت والدگری تو کتاب و کارگاه پیدانمیشه؛ تو بچه دار شدن و تعامل با کودک به دست میاد! تا توش نیفتی، هرررگز بهش نمیرسی وبا هر بچه، تازه کلی چیزجدید کشف میکنی و کلی مسئله هم برات از اهمیت میفته! و آخرین دانسته یقینی م این شد که خداوند خود رو جبران کننده نامیده. نه *تنها جبران کننده بلکه مبدل سیئات به حسنات* ! یعنی وقتی استغفار میکنی، نه تنها خطای تو رو میکنه، بلکه خداوند قادر مهربان کریم، بدی های ناخواسته تو رو تبدیل میکنه به خیر و حسنه در حق اون طفل... (به شرط پشیمانی و توبه و اصلاح رفتار و درخواست از پروردگار) هرجا بفهمی اشتباه کردی، راه برگشت بازه و خطاهای گذشته تو قابل جبران و حتی زیباشدن همه ما، در گذشته رفتاری مون با بچه‌هامون خطا داریم و ممکنه یه روزی متوجهش بشیم که دیر شده باشه اما برای "ما" دیر شده، که محصور به بعدی به نام زمان هستیم؛ نه برای خداوندی که فارغ از زمان و مکان، گرداننده ی کائنات ه! ؟ پی نوشت : مخلص کلام اینکه اگر خودت رو بذاری کنار فرزندانت تو یک زمین واحد، و فارغ و رها، همه زمین رو با همه ابعادش بسپاری به ربِّ یگانه عالم... بچه داری خیلییی شیرین تر و ساده تر میشه و خیلییی پرثمرتر.... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ 🎊🎈💐🎉🎈🌺🎊🎈🌼🎉🎈🌸 پیشاپیش عرض شادباش اعیاد بزرگ دین اسلام چند سال است که با کمکهای میلیونی شما دوستان، بسته های ارزاق تهیه میکنیم و در ** به دست خواهران و برادران ایمانی نیازمند و مستضعف میرسانیم؛ به تأسی از فرموده شریف جعفر بن محمد الصادق علیه السلام : غذا دادن به یک نفر در این روز (عید غدیر) مانند غذا دادن به همه پیامبران و صدیقان است. در این روزگار سخت ما جزو یکی از این دو دسته ایم: 🙂 یا بحمدلله در تنگنای اقتصادی قرار نداریم و گرفتار مشکلات مالی نیستیم 😔 یا متأسفانه روزگار بر ما سخت گرفته و در این فشارهای اقتصادی، آزرده ایم و دغدغه مالی داریم اگر گروه اول هستیم، خداوند به ما امر میکند: 💟 *لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ* (توانگر و دارا، از مال و رزق وسیع خود انفاق کند) و اگر از گروه دوم هستیم، کلام خداوند دانای حکیم این است: 💟 *وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللهُ* (و هرکس که تنگدست است، از آنچه که خداوند به او داده در حد وسع خویش انفاق کند) چه بسا گشایش زندگی خود ما در همین انفاق های کوچک در حد وسع باشد! و اصلاً خداوند این گروه را، نیکبختان روزگار معرفی میکند: *وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ.... فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* (دیگران را بر خود مقدم می‌دارند هرچند که خود به آن مال نیازمند تر باشند!... و آنان همان رستگارانند) امسال نیز به لطف خدا عزم قدم در این راه خیر کرده ایم اگر همراه میشوید -با هر مبلغی- *یا علی* 6273..... موحدی‌نیا نیاز به اطلاع رسانی نیست. کارت مخصوص همین امر است🎯 ** پی‌نوشت: 🍗سالهای گذشته بسته‌ها شامل برنج ایرانی، گوشت گوسفند، مرغ، حبوبات، مواد شوینده و شکلات بود. احتمالاً امسال کمی تغییرات ایجاد شود (🍯اضافه شدن عسل و مویز و مغز بادام، حذف برخی شوینده ها، حذف شکلات، ارائه یک نوع گوشت) 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
مکالمه های من و دخترم به همین سادگی 😎 هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 پنجشنبه امتحانه التماس دعا 😢
﷽ ---- درود! قرار بود دو پست آخر یه تکمله داشته باشه. یادتونه چی بود؟ . . . آیا اون حرفها به این معنا بود که و و باعث میشه ما بی نیاز باشیم از آموختن و های والدگری و ؟ اگر برداشت کردید که منظورم «بله» بوده، تصریح کنم که «نه، هرگز» شاید این حرف برای صد سال پیش صادق بود (بود؟!) اما الان…نه دنیا روز به روز پیچیدگی های بیشتری پیدا میکنه و دغدغه‌های بیشتری وارد زندگی آدم ها میشه پس مگه میشه چالش های تربیتی جدید و سخت تری پیش روی والدین قرار نگیره؟ تغییرات چشمگیر سبک زندگی، ساحت‌های والدگری و سبک های رفتاری و کنش و واکنشگری ما رو تغییر داده قبول دارید؟ . . . یک مثال این ادعای من، بحث ه شاید تا همین دهه‌های اخیر، خیلی موضوعیت نداشته. اما الان از مهم ترین چالش های ذهنی تربیتی ما والدهاست. قدیم نه اینهمه مواجهه بوده (چه در جامعه چه رسانه و فضای مجازی چه حتی خود خانواده)، نه انقدر بین بیداری غریزه جنسی و راه حلال اطفاءش فاصله بوده؛ چشم بر فعالیت های جسمی زیاد آن زمان هم نمیشه بست. هرچند اصول تربیت جنسی در آموزه های پیشین ما هم هست اما الان خیلی بیشتر احتیاج داریم به تدوین دقیق تر و مصداق يابی و ارائه راهکارهای عملی کارگشا. (یا اصلاً همینکه بدونیم تربیت جنسی با آموزش جنسی زمین تا آسمان متفاوته، خودش یه قدم بزرگه) الغرض اینکه به نظر من هیچ والدی بی نیاز از کسب دانش و مهارت نیست اما قبل رفتن سراغ انواع مکاتب و نظریات، باید بدونه که اصول مورد قبول خودش چیه، مبانی ش چیه، خط قرمزهاش چیه و از تربیت فرزند چی میخواد اینجوری میتونه راحت تر گزینش کنه و کمتر سردرگم بشه هیچکس هم نمیتونه ادعا کنه من هیچ سبک تربیتی خاصی ندارم. پس بهتره برای خودمون یه چهارچوب اصول محورِ منظم قاعده مند درنظر بگیریم (یا استخراج کنیم) و طبق اون بریم سراغ روش ها، مهارت ها، مسائل مستحدثه و… راستش من خودم بیشتر از همه رو این بستم که هیچکدوم از نظرات تربیتی فعلی، وحی منزل و حتماً و کاملاً صحيح نیستن. حتی اسلامی ها؛ که گاهی میبینی حتی برخی شون نمیدونن اصولشون رو از کجا گرفتن! (کاملاً غربی) ولی سعی میکنم بیشترشون رو بخونم (یستمعون القول) و «یتبعون احسنه» (با انتخاب و عقل ناقص خودم قاعدتاً). البته کتاب‌هایی هستن که کلیات آن و دید بی نظیر به آدم میدن مثل مجموعه کتب ادب الهی یا کتاب هایی که به دل میشینه و بیشتر روش ه مثل به بچه‌ها گفتن از بچه‌ها شنیدن . . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- هر صبح کنج خانه هامان در خلوت خودمان اسپندی دود میکنیم و چای دم میگذاریم و چشم دوخته بر سیاهه های روی دیوار، مهمان هیئت خانگی و ساده خودمان میشویم! اگر هرسال بخاطر بچه‌ها، محرم و روضه هامان نصفه-نیمه خانگی بود، امسال دیگر به کل خانه نشین شدیم! . پروتکل هست و تدبیر هست، اما گویی کسی حواسش به ما مادرهای بچه‌ دار نبود. . هرسال محرم که می‌شد، مثل تشنه‌ای به آب رسیده خودمان را از خشکی تنهایی و غربت و خستگی ها به دریای هیئت می انداختیم و بعد، عشق میکردیم که بچه هامان خودشان را به در و دیوار و پرچم ها متبرک می‌کنند، قبل و آخر مراسم مثل پرنده های از قفس آزاد شده، از این سر هیئت می‌دوند آن سر و با دوستهای جدید، خوراکی تقسیم می‌کنند. اما الان… حیران مانده ایم که چگونه می‌شود با بچه رفت هيئت! . بچه مگر، یکجا، می‌نشیند روی ضربدرهای سفید؟! توی دایره های زرد؟! بچه مگر می‌تواند خوراکی بخورد و به بچه‌ی فرش کناری تعارف نکند؟ اصلاً برای بچه‌ها مگر فاصله اجتماعی معنایی می‌دهد وقتی تمام دنیایشان بدون هیچ خط مرئی و نامرئی یکسره است؛ و وصل می‌شود به بهشت؟ . هرسال جناب شوهر و همکاری اش بود یا نبود، بچه‌ها را میزدیم زیربغل و هرجا ارباب اراده می‌کرد، مهمان سفره عزایش میشدیم‌؛ امسال مثل مصیبت زده هایی متحیر، چشم میدوزیم به تصویر تلویزیونی معدود هیئت های شهر و آن نظم عجیبشان که به بچه و بچه داری نمی‌خورد!!! شوهرها هم که شده اند نماینده ستاد کرونا و هی متذکر میشوند "با بچه که نمی‌شود رفت" . . آقای ما! امسال، به حق بانو رباب، به دل های شکسته و مستأصل و حسرت زده ما مادرها، نگاه ویژه ای کن... امسال رزقی در این کنج خانه‌ها و در این هیئت های بچگانه شاد (😢) به ما بده که خودمان حیرت کنیم و عالم دربماند! *اصلاً از همین خانه، ما را وصل کن به عزاداری های بی پروتکل ملکوت! بچه‌های ما را متبرک کن به سیاهه های ساق عرش خدا! ما را بگذار در صف ملائکی که مستانه بر سر می‌زنند و نوحوا علی الحسین میگویند؛ می‌گریند و میگریانند....* . . . پی‌نوشت: ۱-و البته... کسی چه می‌داند خانه کجاست و عظمت و جایگاه خانه چیست و چه کسی می‌داند حقیقت مقام و نقش این خانه چیست *اصلاً همیشه‌ی تاریخ، مادرها، از کنج خانه‌ها، نقب زده‌اند به کربلا...* *و شاید اگر نمیسوختند، حرارت حب و داغ حسین، لا تبرَدُ ابَداً نمیشد…* ۲-ناشکری نشود، این دوشب، من حیث لا یحتسب، رزق مجلس روضه نصیبمان شد. الحمدلله 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ------ دستم روی چشمهایم، پرده پوشی کرده؛ خوشت نمی‌آید. دستم را می‌کشی عقب از پشت پرده‌ی اشک نگاهت می‌کنم متعجبی، شاید نگران... مادرِ گریان بچه را نگران میکند. لبخند می‌زنم لبخند می‌زنی خودت را لوس می‌کنی بغضم را فرومیخورم به حَسَب وظیفه‌ی مادری ام، نیم‌سوخته، از قافله‌ی گریه کُن ها جدا می‌شوم، می‌تازم به سوی دنیای تو. . خوشت آمده هی دستم را میگیری میگذاری روی چشمهایم، هی میکشی عقب؛ و من هربار باید وسط روضه، "دالی" بگویم و تو بخندی . چشمم به توست گوشم به روضه خوان آااخ رفت سراغ گهواره! " لالایی کودکم لالا....." حسینیه‌ی دلم آتش می‌گیرد اشک داغ به چشمانم می‌جوشد؛ می‌خندم! - مادری، دنیای تناقض هاست... - می‌خندی دلبری می‌‌کنی، با آن دو دندان تازه درآمده ات . بس کن! بس کن! آتش به جانم می‌زنی علی! علی... خنده‌هایت مرا فرو در آتشفشان قلب رباب می‌کند! ذوب می‌کند! بس کن!... سرت را به آغوش میگیرم که دیگر نبینم... آاااه بمیرم! بمیرم سر، علی، نیزه... جایت چه خالیست در آغوشِ رباب، علی... علی هایمان به فدایت، علی... . . . از اشک چشمانم برمیدارم، میزنم به گونه‌ی تو بخند فرزندم... تو با ذوق میخندی، من با لبخندی کج، شانه‌هایم می‌لرزد... سهم من از ضجه‌ها و مویه‌های روضه‌ی حسین علیه السلام، همین لبخندهای گس، همین اشک‌های پنهانی... 🖋هـجرتـــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- جنگ‌آوری و تنومندیِ او زبان‌زد است زینب که نگاهش می‌کند، دلش قُرص می‌شود *عباس یک‌تنه، لشکرِ حسین است* علمدار است سپهدار است . . اصحاب که یک به یک برزمین می‌افتند، نوبت به بنی هاشم می‌رسد عباس چشم دوخته به لبان مولا همه اذن می‌گیرند و می‌روند و بر...نمی‌گردند حسین می‌ماند و عباس و حمله‌ها و ولوله‌ها "اذنِ میدان بده پایان دهم این غائله را!" حسین نگاهی به برادر تنومندش می‌کند، نگاهی به خیمه‌ها *"العطش، العطش... "* . "برادرم! عطشِ زنان و کودکان را دریاب... مَشک را بردار و آب بیاور..." . . سی و پنج سال برای جنگاوری امروز آماده شده باشی! نزد حیدر کرّار فنون رزم آموخته باشی سال‌ها دوشادوش حسن و حسین علیهماالسلام تمرین جنگاوری کرده باشی همراه علی علیه‌السلام شمشیر زده باشی و درس پس داده باشی ناگهان امیر و امام‌ت بگوید نه، برو آب بیاور! جز عباس چه کسی می‌تواند این فرمان را بشنود و حتی لحظه‌ای در ذهن نیاورد: من با تمام توانمندی‌هایم و قدرت و جنگاوری ام، بروم دنبال آب؟! همانگونه که وقتی مولا فرمود یمین لشکر با تو، گفت چشم وقتی فرمود حفاظت از خیام با تو، گفت چشم حال گفته سقایت حرم با تو... بی‌درنگ می‌رود و در همین راه شهید می‌شود در راه ... طبق وظیفه... با أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ نه فقط تسلیم ظاهری بلکه تسلیم قلبی یعنی لحظه ای "در دل" هم چون و چرا نکردن . برای من درس و است در مقابل و (درکنار ؛ که وه که چه مقامی‌ست...) . . سال‌ها درس خوانده‌ایم با چندی توانمندی و استعداد اما امروز در مشغول و هستیم و البته که در آینده ای نزدیک فعالیت‌های اجتماعی و تحصیلی خود را ادامه خواهیم داد ، امروز - بی ولی و امّا- برای من وظیفه است . پی‌نوشت: ۱- قمربنی هاشم علیه‌السلام این ادب، وظیفه گرایی، ولایت‌پذیری، تسلیم و اطاعت از امام را از که و کجا آموخت؟ در خانه، از مادرش! "هرکه بهشتی می‌شود، پایه‌ی بهشتی شدنش از مادر است " . ۲- ان‌شاءالله به جنگاوری هم می‌رسیم. در رشته‌های تخصصی خود پیش می‌رویم و صحنه‌های و اقتصادی را هم خالی نمی‌گذاریم. اگر هم قبل از آن رفتیم، خشنودیم که درراه وظیفه بوده... "والله ان قطعتموا یمیني انّي احامي ابداً عن ديني" 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- «یکی از همان مجنون‌های وسط... شور بگیرم با شور دم بگیرم با دو دم مستانه بر سر بزنم مجنون بر سینه بکوبم... هیچ نفهمم و سوزناک و کش‌دار «حسین» بگویم...» این، تمام آرزوی من است این شب‌ها... تنها و تنها و تنها زمانی که دلم میخواهد ساعتی «مرد» باشم، و هیئت بروم و در آن حلقه‌ها و کوچه‌های سینه‌زنی گم شوم و فارغ از هردو دنیا، خاک بر سر بریزم... . . چادر به سر کشیده ام؛ در میان زنانی که از سرِ همراهی، بر سینه یا پا میزنند، حسّم، حسِّ قفس است... چشمانم را میبندم میروم میانِ حلقه حلقه کنار خیمه‌هاست زنان، از غصه‌ی دلِ بی‌تابِ زینب شور گرفته‌اند و بی‌وقفه بر سینه میکوبند با زینب همراه می‌شوند زینب می‌دود و بر سر می‌زند: یااُخَیّاه ... وَابنَ اُخیّاه ... حلقه بر سر می‌زند زینب کنار پیکر پاره به زمین می‌افتد زانوی شل، اما به لحظه‌ای دیوانه‌تر می‌شود؛ ضجه می‌زند، لطمه می‌زند؛ مستانه اطراف حسین و پسر حسین و خواهر حسین علیهم‌السلام، حزین و خشمگين، «واویلا» به آسمان می‌فرستد... در حلقه‌ی تصورم غرقم در این دنیا نیستم شور گرفته‌ام... همانجا که می‌خواهم... همان میانه‌ی حلقه؛ بدون مُذَکر شدن... از چشمان فشرده بسته‌ام اشک سرازیر است و از گلوی بغض گرفته ام، آه... ناگاه دهانی کنار گوشم می‌آید -: مامان... دسشویی دارم... 😢 چشمم - برق‌گرفته- باز می‌شود چادرم را - «مؤنث» (مادرانه) و بی اراده- کنار می‌دهم قلبم از شدت شتاب این تغییر فاز، مچاله می‌شود سرم از سرعت نوری این سفر، درد می‌گیرد. در چشمانش خیره می‌شوم شاید التماسش می‌کنم که شوخی کرده باشد شاید هم دارم می‌سنجم که چقدر فوریت دارد! در آن تاریکی چیزی دستگیرم نمی‌شود... آه می‌کشم چشمم را آرام می‌بندم، دلم را میبرم میگذارم دوباره میان همان حلقه، در کربلا و خودم بازمیگردم به اینجا به سرزمین مادری.... . بچه را بغل کرده‌ام و از میان تاریکیِ مضاعفِ چادرها، راه می‌جویم: «خروج» . . مرا در خيمه‌ی تو جایی هست، حسین؟ . . 🖋هـجرتــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- دختر بزرگم اهل سؤال کردنه. از هر چیزی. اما نمیدونم چرا تو این تقریباً هفت سال از من نپرسیده بود «بچه از کجا میاد؟» نمیدونم، شاید چون مون تو این زمینه زیاد بوده، شاید چون ارتباط با بچه‌های بزرگتر کم داشته، شاید چون فیلم و سریال و محتواهای بزرگسالان رو نمیبینه و… خب بله، من از اون مامان ها نیستم که عقیده دارن باید در اسرع وقت و اولین فرصتها، همه چیز رو به بچه‌ها گفت و تمام نقاط تاریک ذهنشون رو روشن کرد!😌😊 به نظرمن تربیت، اصل و مقدم بر آموزش هست؛ بلوغ و فهمیدن، مقدم بر دانستن. اما خب چندشب پیش(با خستگی قبل خواب) یه مکالمه بی ربط ما رو رسوند به…… : من: بچه‌ها، دو هفته دیگه دختر فلانی به دنیا میاد😍 مقداری خوشحالی و اینا دخترم: مامان از کجا میدونی دو هفته دیگه؟ 🤔 -: خب دیگه هر بچه ای یه زمان مشخصی تو شکم مامانش میمونه -: ازکجا می‌فهمن چقد مونده؟ تا کی بمونه؟ -: از رو اندازه ش می‌فهمن -: اندازه ش رو چطوری میفهمن؟ -: سونوگرافی؛ با یه دستگاه که میذارن رو شکم، بچه رو میشه دید. فقطم برا بچه نیست. مثلاً آپاندیس، وقتی بزرگ و عفونی بشه تو سونو معلوم میشه. بچه رو هم میشه از روی شکم دید سکوت… الحمدلله! داره میخوابه😌☺️ -: مامان، اصلاً بچه از کجا میره تو شکم مامان؟ 😰😶🙄 (واقعاً نصف شب، وقت برگردوندن سؤال و این تکنیک ها نبود! دلمم نمی‌خواست بگم خودت فک کن! فک کنه که چی؟ همونجور که در سؤالهایی پیرامون «خدا» بهش نمیگم خودت فک کن! بهش میگم باید بزرگتر بشی) -: ببین، آپاندیس ازکجا میره تو شکم آدم؟ خب هست اونجا! بخشی از بدنه. اگر مثلاً کسی با شکمِ پر بدوبدو کنه، عفونت میکنه، بزرگ میشه بچه هم از سلولهای بدنه. هروقت خدا بخواد بچه بده به اون خانواده، این سلولها بزرگ میشن و تبدیل به بچه میشن حالا اون آپاندیسیت که گفتم یه مریضیه، بچه یه چیز خوب😍 😥 😩 🙃 -: آها.. سکوت -: خب سلول‌های بدن مامان کم میشن که. تبدیل میشن به بچه! -: نه، خود همون سلول کوچک های اول، رشد میکنن و زیاد میشن. بخاطرهمین باید حواسمون به خانمای حامله باشه که غذاخوردنشون خوب باشه که بدنشون قوی باشه -: چه بانمک😊 -: آره 😊 😥 🤪 😷 😩 . این بود مکالمه آخر شبی ما شما در وقت مبسوط 😉 نسبت به این پرسش چه برخوردی دارید یا احیاناً چه جواب هایی میدین؟ و چرا؟ . (چرا و چگونه😅) (پیچاندن برای کودکان😜 ابتکار @n_eskandari 😉) 😈 😘 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8