📌 ساختار اجتماعی و عاملیت انسانی
۱. هر جامعهای مبتنی بر شبکهی معانی مستقر در فرهنگ عمومی خود، دارای یک سلسله ساختارهای اجتماعی است که متناسب با آن شبکه معانی شکل گرفته است و عمل میکند. یعنی به مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی نظم میدهد. معانی ساخت حقیقی جامعه را تشکیل میدهند و ساختارهای هنجاری و حقوقی و سازمانی بنای جامعه را شکل می دهند.
۲. ساختارها از جنس اعتبارات انسانی است که به صورت جمعی و تدریجی ساخته میشود. اعتباری بودن منافاتی با موجود بودن و هستی داشتن نیست. هر اعتبار اجتماعی پس از شکلگیری و نظاممندی، وارد لایههای زیرین فرهنگ و بیناذهنیت افراد میشود و از هستی نفسالامری و وجود فرهنگی برخوردار میشود. ساختارها نیروهای علّی و نوظهوری هستند که به اجزاء تقلیل نمی¬یابند و آثار حقیقی و نفسالامری مستقلی را در پی دارند و اجزاء و عناصر را تحت تأثیر قرار می دهند.
۳. نقش ساختارهای در جامعه عبارت است از: ۱. هماهنگسازی نیروها و سرمایهها ۲. نظم بخشی به امکانات و کنشگران و ۳. ایجاد امکانهای جدید برای حرکت و فعالیت بهتر کنشگران در جهت رسیدن به آرمانها و اهداف جمعی.
۴. هر ساختار اجتماعی دارای توان و سازوکارهای علی است و در قلمرو تاثیرگذاری خود مجموعهای از امکانها و ظرفیتها را اشکار و ایجاب میکند و مجموعهی دیگری را مستور و مخفی میکند.
۵. ساختارها در آغاز منعطف هستند اما هرچقدر که جلو میآیند از انعطاف آنها کم میشود و متصلب میشوند و از اجزاء و افراد مستقلتر میشوند.
مهمترین عوامل موثر در متصلب شدن ساختارها عبارتند از:
الف: اختصاص یافتن منابع و سرمایه¬ها به آن به نفعی که ذی نفعان درآنها بیشتر شوند.
ب: اقبال عمومی و همراهی بیشتر افراد جامعه به آن به نحوی که هرکس خود را متعلق به این نظم ساختاری بداند. به تدریج اختلافات و تفسیرهای مختلفی به وجود میآید و نیاز به حل اختلاف و تمرکز بر یک رویه و تفسیر ایجاد میشود.
ج: شکل گیری قوانین و ضوابط مکتوب (قوانین حقوقی، سیاستگذاری ها، آیین نامه های اجرایی) هرچقدر این ضوابط و قوانین مکتوب بیشتر و تخصصی تر و ریزتر شود بر تصلب ساختارها و سلب پویایی آنها افزوده تر می شود.
۶. ساختارهای در مسیر توسعه عمقی و متصلب شدن سه مرحله را طی می کنند:
مرحله اول. قاعده مندی:
ابتدا به صورت یک توافق جمعی نانوشتهی منعطف میان جمعی از افراد جامعه شکل میگیرد که یک سلسه هنجارها و قواعد نانوشتهی ... دارد که افراد از روی رغبت و علاقه به آنها ملتزم میشوند. این یک الزام درونی و اخلاقی است.
مرحله دوم. قانون مندی:
پس از گسترش ساختارها و اضافه شدن افراد جدید، اختلافات میان اعضا زیاد میشود و به تدریج نیاز به ضوابط صریح و شفاف و مکتوب برای تقسیم کار، تعیین حقوق و تکالیف، برنامهها و ... احساس مشود که از الزامات بیرونی و قدرت مراقبت و کنترل برخوردار باشد. قوانین، اساسنامه، آیین نامه و ... نظام تشویق و تنبیه
مرحله سوم. مکانمندی:
با شکل گیری قوانین و تقسیم کار و بیان حقوق و تکالیف و ضرورت اداره و کنترل و مراقبت و تنبیه و تشویق، نیاز به مکان و ساختمان فیزیکی احساس میشود.
📌رابطه عامل و ساختار:
۱. هر کنشگری در درون یک سلسله از ساختارهای پیشینی به دنیا می آید و در درون آن ساختارها، کنش های او امکان فعلیت و تحقق دارد.
۲. افراد به تنهایی نمیتوانند ساختاری را ایجاد و یا ساختاری را حذف کنند بلکه می توانند با همکاری یکدیگر و بسیج دیگران نقشی فعال در اصلاح و یا تغییر ساختارها داشته باشند.
۳. انسانها میتوانند ساختارها را بازاندیشی کنند و با آنها نسبت همسو برقرار کنند و درآن کنشگری سازنده داشته باشند همچنين میتوانند آنها را قبول نکنند و از درون ساختاری خارج و به ساختار دیگری منتقل شود و یا اینکه در درون ساختار بماند و چوب لای چرخ ساختار بگذارد و آن را در مسیر تحقق اهداف مختل کند.
۴. انسان بواسطه عملهای مختلف (بینشی ، گرایشی و رفتاری) خود در سطوح مختلف فردی و اجتماعی در بازتولید ساختارها ، تحکیم و تقویت و یا تضعیف آنها موثر است. پس عمل آدمی در بازتولید ساختارهای اجتماعی بسیار مؤثر است.
۵. همه افراد یک نسبت واحد با ساختارها ندارند. هر فردی به میزان نیرو و قدرت بینشی و ارادی نسبتی با جامعه و ساختارهای آن برقرار میکند. به هر میزان که قدرت بینشی و ارادی انسان قوی تر و بیشتر باشد بر ساختارها تأثیر میگذارد و به هر میزان که قدرت اوضعیفتر باشد از ساختارها تأثیر میپذیرد.
۶. رسانهها با نقش موثر در ذهنیتسازی وذائقهسازی و روایتپردازی، پیشران تقویت و یا تضعیف همراهی عاملان وکنشگران با ساختارهای اجتماعی هستند.پس درهرساخت وتخریبی باید به عنصر رسانه توجه ویژه داشت.
✍سید مهدی موسوی
#حکمت_مدنی
#حکمت_عملی
#اعتباریات
#عقلا
#ساختار
#عامل
#عمل
#رسانه
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/993
📌سه گونهی تربیت
(درآمدی برتربیت اسلامی)
بخش اول:
۱. انسان تنها موجودی است که بالقوه خلق شده است و مسئولیت ساختن و بالفعل شدن او به خودش واگذار شده است و او با آگاهی و اراده خود را میسازد. ساختن انسان یعنی شکوفا ساختن استعدادها مختلف و ظرفیتهای متنوعی است که در وجود او به ودیعت گذاشته شده است. بالفعل و برجسته شدن هر بخش از آن استعدادها و ظرفیتها گونهای از انسان را به وجود میآورد به همین جهت حکما گفته اند: "انسان نوع متوسط است و صیرورت وجودی دارد"
۲. انسان بواسطه آگاهی و ارادهای که دارد به عمل و فعالیت میپردازد تا نیازی را برطرف و مطلوبی را اصطیاد و یا نقص و مفسدهای را دفع کند. پس فعالیتهای انسان مقدمه اکتسابات اوست. همین اعمال و فعالیتها و اکتسابات اوست که سازندهی گونهی وجودی اوست. فعالیتها وارتباطات بینشی، گرایشی وبدنی در محیطهای خصوصی وعمومی هر کدام دارای نقشی در ساخت آدمی است. بدین سبب گفتهاند: "انسان در رهن اکتسابهای خود است"
۳. عموم ارتباطات و فعالیتهای انسان تصادفی و اتفاقی نیست بلکه هر کس براساس شاکله و شخصیتی که از پیش برای خود ساخته است رفتار میکند. به تعبیر دیگر، رفتارها و کنشهای انسان در شرایط بحرانی و اضطراری از پیش محاسبه نشده تابع شخصیت و شاکلهای است که قبلا در شرایط عادی کسب کرده است و خود را بدان سان ساخته است. اگر انسان از قبل شاکله محکم و شخصیت معتدلی را برای خود ساخته باشد در شرایط بحرانی و اضطراری هم با طمأنینه و سنجیده رفتار میکند. اما اگر شاکله متزلزل و شخصیت ضعیفی را بوجود آورده باشد در موقعیتهای خاص، رفتارهای نابهنجار و محاسبهنشدهای را از خود بروز میدهد. از این رو آمده است: "هر انسانی براساس شاکلهاش رفتار میکند"
۴. انسان ابعاد وجودی و قوای مختلف و عرصههای متنوع حیاتی دارد که میبایست به رشد و تربیت هر کدام از آنها توجه کرد تا به رشد جامع و متوازن برسد و الا رشد و تربیت او، کاریکاتوری و نامتوازن خواهد بود.
۵. نقش عقل و عقلانیت و همچنین نقش لذت و احساسات در ساخت شاکله و شخصیت بسیار مهم است. اگر بر وجود آدمی عقل حاکم شود و همهی قوا و نیازها تحت مدیریت عقل قرار گیرد و این امر به رویه عادی و طبیعی (ملکه) تبدیل شود شخصیت سالم و شاکلهی مستحکم، متعادل و متوازن به وجود میآید. اما اگر لذت و احساسات (شهوانی یا غضبی) بر دستگاه محاسباتی انسان غلبه یابد و عقل را از اریکه حکومت به زیر کشیده شود و تابع لذتها و احساسات طبیعی و زودگذر قرار گیرد طبیعتا شخصیتی متزلزل و شاکلهای لغزنده و ضعیف ساخته میشود که شاید در شرایط عادی چندان نشان داده نشود لکن در موقعیتهای بحرانی و مرزی آثار خود را نشان میدهد. تابع جو و فضای غالب میشود و به این طرف و آن طرف کشیده میشود. بدین سبب فرموده است: "همه بدیها و پستیها با بیعقلي همنشین است"
۶. انسان در بدو تولد هیچ شاکلهای جز فطرت ندارد. فطرت آن میل ذاتی و سرشت وجودی انسان که اساس آن را میل به کمال و تنفر از نقص شکل داده است. بر پایه فطرت، هر انسانی میل به کمال مطلق یعنی خداوند واحد کامل بدون نقص دارد اما پس از ورود به این عالم و غلبهی نواقص و نیازهای جسمانی و تقلید و عدم فعالیت عقل این فطرت مخموره ، محجوب گشته وفطرت ثانوی وطبیعت جسمانی آن را مستور میکند وخود جانشین آن میشود. بدین جهت، برای فعال سازی فطرت و کنترل و رفع نیازهای مادی کودک، به مربی ومحیط مناسب نیاز است و الا براساس طبیعت حرکت کرده و فقط نیازهای جسمانی را پاسخ داده و بر قدرت مادی خود میافزاید بدون آنکه ابعاد معنوی و فطری خود را درک وفهم کرده باشد.
۷. به اراده الهی و نظام تکوین، اولین و مهمترین محیط تربیت و رشد مادی و معنوی انسان خانواه است و پدر و مادر و سایر اهل منزل اولین مربیان کودک هستند که نقش تعیین کنندهای در ساخت اولیه شخصیت و شاکلهی کودک خود دارند. چرا که کودک از سر محبت و نیاز تعلق خاطر به پدر و مادر دارد و براساس تقلید و تکرار، بینشها و رویههای اهل خانواده را درونی میسازد و به جهت تکرار و علاقه نهادینه میشوند و شخصیت کودک را میسازد. بنابراین امر تربیت و ساخت اولیهی شخصیت و شاکلهی انسان به خانواده سپرده شده است و دیگر افراد و نهادهای اجتماعی و فرهنگی و آموزشی نقش مکمل و کمککننده را به خانوده در امر تربیت دارند چرا که تربیت نیازمند تخصصهایی است که همهی آنها را اهل خانواده ندارد لذا تحت نظارت و مدیریت خانواده دیگران در آن موضوعات تخصصی به اهل خانواده یاری میرسانند. بنابراین نباید تقصیر ضعفها و مشکلات آینده کودک و نوجوان را به گردن آموزش و پرورش و یا رسانهها و امثالهم انداخت بلکه در درجه اول اهل خانواده مسئول هستند.
🔴ادامه دارد ...
✍سید مهدی موسوی
#حکمت_عملی
#حکمت_تربیتی
#انسان
#تربیت
#عمل
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 سه گونهی تربیت
(درآمدی بر تربیت اسلامی)
بخش دوم:
۸. در محیط خانواده سه گونه تربیت ممکن است همانگونه که سه گونه پروش گیاه و برداشت محصول وجود دارد:
گونهی اول: دیمکاری
در این رویکرد، کشاورز بذر خود را در زمین میکارد و سپس آن را به اقتضائات آب و هوا واگذار میکند اگر سال پرآبی باشد محصول خوبی به دست آورد اما اگر کم آبی و خشکسالی باشد تمام بذر از بین میرود و محصول نارس و بیفایده و بلکه مضری به وجود میآید که نه تنها سودی ندارد بلکه مانعی برای کشت سال بعد هم میتواند باشد.
تربیت دیمکاری هم همین گونه است. پدر و مادر فرزندی را به سختی و زحمت به دنیا میآورند و شکم او را سیر میکنند اما تربیت و شکوفایی او را رها میکنند و به فضا و جو محیطی، مدرسه و یا رسانهها و شبکههای اجتماعی واگذار میکنند. در این صورت همهی تربیت و پرورش فرزند به دیگران واگذار شده است و هیچ برنامهای در خانواده برای انوع مختلف رشد و تربیت فرزند وجود ندارد. اگر جو و فضای جامعه و مدرسه خوب و سالم باشد فرزند هم به تبع محیط خوب خواهد شد اما اگر جو ناسالم و فضا غیر اخلاقی باشد و فرزند هم سرگردان در محیطهای غیر اخلاقی و غیر سازنده باشد طبیعتا فرزند هم ناسالم و نامتعادل رشد میکند و به انحراف کشانده میشود.
گونهی دوم: گلخانهای
رویکرد گلخانهای رویکرد مصنوعی و کنترل شده است. کشاورز با ساخت محیط بسته و محدود به کنترل همه شرایط و عناصر دخیل در پرورش بذر میپردازد و با مداخله در همهی فرایند کشت و داشت و برداشت، سعی میکند با سرعت و کم هزینه به محصول خود برسد و سریع آن را به بازار فروش برساند. روشن است که این روش برای گیاهان کم عمر و کم ریشه و غیر تنومند میتواند موثر باشد اما نمیتواند درخت تنومند و مستحکم با ریشه را به وجود آورد.
تربیت گلخانهای هم با بستن فضاهای مختلف و کنترل صددرصدی به دنبال مراقبت حداکثری از متربی است تا با شرایط و موقعیتهای ناسالم و افت خیز به طور مطلق مواجه نشود و آن گونه که مربی تشخیص میدهد، میپسندد و دوست دارد پرورش یابد. از این رو فرزند در محیط خانواده از هرگونه فعالیت اجتماعی، مشارکت مستقل در خرید مایحتاج منزل و مدارس عمومی و دولتی معاف است و همه چیز در محیط منزل برای او فراهم میشود تا در رفاه مطلق فقط به درس و مشق بپردازد و اگر ممکن باشد با کمترین سختی بتواند با ماشین شخصی و یا سرویس به مدرسه غیرانتفاعی کوچک و کنترل شده برود و فقط درس بخواند و برای کنکور و شغل باکلاس پردرآمد آمده شود.
گونهی سوم: باغبانی
رویکرد سوم، رویکرد باغبانی است که حد واسط میان دو رویکرد پیشین است. باغبان، در مزرعه و باغ وسیع و سرباز اما مراقبت شده و حصار کشیده شده به پرورش درختان تنومند و پر محصول اشتغال دارد. او نه فضای باغ را میبندد و همهی فرایند پرورش را در اختیار میگیرد نه چون دیمکار همه فرایند را به طبیعت و جو واگذار میکند. بلکه با تهیه مقدمات لازم و حرس شاخ و برگهای اضافی و کندن علفهای هرز، اجازه میدهد تا بذر به صورت طبیعی رشد کند و با مقاومت در برابر شرایط متنوع گرما و سرما، خود به درختی تنومند و پر محصولی تبدیل شود.
تربیت باغبانگونه هم با فراهم کردن شرایط و محیط مناسب اجازه میدهد تا در یک شیب نرم و مناسب، متربی آزادانه طعم سرد و گرم روزگار را بچشد و با آزمون و خطا تحربهی زندگی را در شرایط خوشی و موقعیتهای بحرانی و سخت به دست آورد. چون هر کدام از این بوتهها و کودکان قرار است به درختان تنومند و پر ثمری تبدیل شوند و در موقعیتهای مختلف قرار گیرند، با انتخاب درست و فعالیت سالم، آیندهای را بسازند. او باید تحت تربیت باغبان، شرایط سخت و موقعیتهای بحرانی و مرزی را تجربه کند و از قبل شاکلهی مناسب و قدرت مواجهه منطقی و سنجیده با آن شرایط و اراده و عزم قوی برای رویارویی با موقعبتهای پیشبینی ناپذیر را فراهم کند در این صورت است که آمادگی لازم برای پذیرش نقش و مسبولیتهای مهم آینده را پیدا میکند.
۹. براساس رویکرد باغبانی، متربی باید در فضای باز باغ، زندگی را تجربه کند، علاوه بر کسب دانش و اطلاعات لازم، با سرد و گرم روزگار مواجه شود، با همنوعان و سایر پدیدها ارتباط برقرار کند، تشخیص وتدبیر صحیح، اراده وعزم قوی، مقاومت وتحمل بالا، تابآوری، انعطاف وپویایی راتمرین کند تا استعدادهای او پرورش یابد وبه کرامت و رشدجامع برسد و آماده پذیرش مسئولیتهای بزرگ اجتماعی راداشته باشد. درعین آزادی وتجربهاموزی، باغبان از متربی خود در برابر خطرات خشکی و آتش مراقبت و پاسبانی میکند. "قو انفسکم واهلیکم نارا" لذا علاوه برآزادی و تجربهآموزی، هدایت ومراقبت شرط دیگر تربیت باغبانگونه است.
🔴ادامه دارد ...
✍سید مهدی موسوی
#حکمت_عملی
#حکمت_تربیتی
#انسان
#تربیت
#آزادی
#مراقبت
#تقوا
#مسئولیت_پذیری
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 سه گونهی تربیت
(درآمدی بر تربیت اسلامی)
بخش سوم:
۱۰. مراقبت دو گونه است:
الف: مراقبت بیرونی
این نوع از مراقبت و کنترل بر روی متربی توسط عامل دیگری انجام میگیرد و همواره با رصد و کنترل، به نصیحت و تشویق و تنبیه میپردازد.
ب: مراقبت درونی
این گونه از مراقبت توسط خود متربی انجام میپذیرد بدین گونه که قبل از هر کاری به سنجش انتخابها و تدبیر فعالیتها میپردازد و از میان بهترها بهترین و در شرایط اضطرار از میان بدها کمتربد را میشناسد و انتخاب میکند.
مراقبت و کنترل درونی (تقوا) اساس تربیت باغبانگونه است هرچند در ابتدای مسیر به مراقبت و کنترل بیرونی باغبان نیاز است تا با هدایت، نصیحت و تذکار و تشویق و تنبیه و الزام، استعداد خود مراقبتی(تقوا) را متربی فعال سازد.
۱۱. بنیاد مهم در تربیت باغبانی و خودمراقبتی، تقویت کرامت نفس و پرورش بزرگواری روح و عزت نفس واعتماد به داشتهها است که موجب ساخت شاکلهی مستحکم و شخصیت قدرتمند و متعالی میشود. هرچقدر کرامت و بزرگی در انسان تقویت شود تمابل او به سمت پلیدیها و پستیها و امور ذلتآور کمتر میشود و میل او به پذیرش مسئولیتهای اخلاقی و اجتماعی و قبول کارهای بزرگ جهت کمک به همنوعان و اقامه توحید و عدالت در جامعهی بشری بیشتر میشود.
۱۲. خلاصه خانواده مسئول اصلی تربیت فرزندان خود ونسل آینده و جامعه هستند و برای انواع و اقسام متنوع رشد وتربیت فرزندان (معنوی، علمی، فنی، هنری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، بدنی) و ساخت شخصیت کرامتند وشاکلهی بزرگمنشانهی آنها میبایست برنامه داشته باشد تا ازافتادن خود واهل خانواده در آتش پستی و خواری و ذلت مراقبت کند و زمینه را برای پذیرش مسئولیتهای بزرگ اجتماعی و ساخت آیندهی متعالی فراهم کند.
۱۳. ایجاد محیطی سرشار از معنویت و عقلانیت، محبت و اعتماد، سادگی و بیآلایشی، نشاط و پویایی در خانواده اصول برنامه تربیتی است و در هر فعالیت و اقدامی میبایست این اصول پایه و بنیادین رعایت شود و برای تحقق حداکثری آنها در خانواده تلاش کرد.
به طور نمونه: تلقی عامیانه این است که خوشبختی و موفقیت اهل خانواده در گرو تجملات بیشتر و گسترش فناوریها و دستگاههای ابزاری به روز است و هر روز سعی میکنند بر تجملات و رفاه مادی منزل اضافه کنند، اما باید دانست که اساس منزل و پایداری خانواده بر محبت و سادگی است. هرچقدر سادگی و بی آلایشی (نه خساست و پلشتی) بر منزل حاکم شود و فناوریها و تجملات نقش ثانوی و عارضی پیدا کند، آن منزل به خوشبختی و اهل منزل به موفقیت و رسد جامع نزدیکترند. اصالت تجملات و تکنولوژی (فناوری و ابزارها) موجب خودفراموشی و پوچگرایی میشود و انسان خود را نه در ارتباط با دیگران بلکه در نسبت با ابزارها، تکنیکها و فناوریها تعریف و بازجویی میکند.
✍سید مهدی موسوی
#حکمت_عملی
#حکمت_تربیتی
#انسان
#تربیت
#کرامت
#بزرگواری_روح
#مسئولیت_پذیری
#ساخت_آینده
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌پرسش و پاسخ
پس از نشر مطلب #سه_گونه_تربیت یکی از مخاطبین محترم پرسشی را مطرح کرد و پاسخی عرض شد.
متن آن پرسش و پاسخ از این قرار است:
🔴 پرسش:
... اگه درخت آفت زده باشه چی؟!
با اون باید در قدم اول چه برخوردی رو تدبیر کنیم؟!
🔴 پاسخ:
🔹باغبان نسبت به درخت آفت زده باغ خود هم حساس است و نسبت به آن هم نقش باغبانی و سازندگی دارد. از این رو چند کار مهم میکند:
مرحله اول: شناخت
۱. نوع آفت را شناسایی میکند؛
۲. موضع آفتزدی را مشخص میکند مثلا تلاش میکند تا بفهمد آفت متعلق به میوه است یا برگ، شاخه است یا ساقه، تنه است یا ریشه. چون هر کدام از اینها باشد نوع درمان آن متفاوت است.
۳. ریشه و سبب آفت را جستجو میکند و تلاش میکند بفهمد علت و سبب آفت زدگی نوع آب است یا خاک، بذر است یا کود، گرما است یا سرما، شته است یا کرم و امثال اینها؟
مرحله دوم: مشورت با متخصص
پس از آنکه شناخت کافی و لازم را به دست آورد سریعا به تجویز و درمان نمیپردازد بلکه با متخصصین و صاحبان دانش و تجربه مشورت میکند و از نظرات آنها استفاده میکند.
مرحله سوم: درمان و مراقبت دلسوزانه
پس از رسیدن به یک نظر واحد در تجویز و درمان، با دلسوزی و محبت به درمان تدریجی میپردازد و با مراقبت در یک بازه زمانی متناسب روند درمانی را پیگیری و ارزیابی میکند.
مرحله چهارم: اگر تلاشها ثمر داد خداوند متعال را شکر میکند و بر روند درمان تا بهبودی کامل آن را ادامه میدهد. اما اگر درمانها و مراقبتها جواب نداد، درخت را از موضع آفت و آسیب قطع میکند تا فساد آن به دیگر درختان باغ سرایت نکند.
🔸در تربیت انسان آفت زده هم ابن مراحل به درستی میبایست رعایت شود. انسانها نیز یک نوع واحد و آفتزدگی آنها هم واحد نیست. بلکه افراد به جهات مختلفی دچار آفتزدگی میشوند و عمق و درجه آفت نیز در هرکس میتواند متفاوت و متمایز باشد.
#حکمت_عملی
#حکمت_تربیتی
#انسان
#تربیت
#مسئولیت_پذیری
#آفتزدگی
#درمان
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌ولایت یعنی ارتباط با مردم
آیت الله العظمی امام خامنه ای:
🔸در آیه شریفه «انّما ولیکم اللَّه و رسوله» ، پدیده حکومت را با نام «ولایت» بیان کرده است.
🔹ولایت، معنای عجیبی است. اصل معنای ولایت، عبارت از نزدیک بودن دوچیز با یکدیگر است. فرض بفرمایید وقتی که دو ریسمان، محکم به هم تابیده میشوند و جدا کردن آنها از یکدیگر، به آسانی ممکن نیست، آن را در عربی «ولایت» میگویند.
🔸ولایت، یعنی اتّصال و ارتباط و قرب دو چیز به صورت مماس و مستحکم با یکدیگر. همهی معانیای که برای «ولایت» در لغت ذکر شده است - معنای محبّت، معنای قیومیت و بقیه معانی، که هفت، هشت معنا در زبان عربی هست - از این جهت است که در هر کدام از اینها، به نوعی این قرب و نزدیکی بین دو طرف ولایت وجود دارد. مثلاً «ولایت» به معنای محبّت است؛ چون محبّ و محبوب، با یکدیگر یک ارتباط و اتّصال معنوی دارند و جدا کردنشان از یکدیگر، امکانپذیر نیست.
🔹اسلام، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان میکند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولىّ، مولا - یعنی اشتقاقات کلمه ولایت - معرفی میکند. معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرتِ حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتّصال و پیوستگىِ جدایی ناپذیری ازهم دارند. این، معنای این قضیه است. این، فلسفه سیاسی اسلام را در مسأله حکومت برای ما معنا میکند. هر حکومتی که این طور نباشد، این ولایت نیست؛ یعنی حاکمیتی که اسلام پیشبینی کرده است، نیست.
🔸اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانی باشند که با مردم ارتباطی نداشته باشند، این ولایت نیست. اگر کسانی باشند که رابطه آنها با مردم، رابطه ترس و رعب و خوف باشد - نه رابطه محبّت و التیام و پیوستگی - این ولایت نیست. اگر کسانی با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسی با وراثت و جانشینىِ نَسَبی - منهای فضایل و کیفیّات حقیقی که در حکومت شرط است - در رأس کار قرار گیرد، این ولایت نیست. ولایت، آن وقتی است که ارتباط والی یا ولىّ، با مردمی که ولایتِ بر آنهاست، یک ارتباط نزدیک، صمیمانه، محبّتآمیز و همان طوری که در مورد خود پیامبر وجود دارد - یعنی «بعث فیهم رسولا من انفسهم» یا «بعث منهم» : از خود آنها کسی را مبعوث کرده است - باشد؛ یعنی از خود مردم کسی باشد که عهدهدار مسأله ولایت و حکومت باشد. اساس کار در حاکمیت اسلام این است.
🔹البته معیارها سر جای خود محفوظ است. اگر کسی همین ارتباط با مردم را بدون داشتن آن معیارهای واقعی پیدا کرد، این باز هم ولایت نیست و این ملاکها را ندارد؛ اگر چه ممکن است بُعد دیگری را داشته باشد. پس، علاوه بر آن معانی حقیقیای که وجود دارد، حکومت در اسلام، حکومت ولایی است و ولایت یعنی حکومت، که با این تعبیر لطیف و متناسب با شخصیت و شرافت انسان بیان شده است. در اسلام، چون افراد جامعه و افراد انسان، در حساب سیاسی اسلام به حساب میآیند، در واقع همه چیز مردمند. مردم هستند که شخصیت و خواست و مصالح و همه چیز آنها، در نظام سیاسی اسلام به حساب میآید. آن وقت، ولایت الهی، با چنین حضوری از مردم معنا میدهد. حقیقت ولایت الهی این است: ارتباط با مردم.
🔸لذا شما میبینید امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام که مظهر ولایتِ اسلام و مصداق کامل ولىّای است که برای مردم مشخّص شده است، در هیچ برههای، از این حالت ارتباط و اتّصال و انسجام با مردم خالی نبوده است. نه در دورانی که او را عملاً از حکومت کنار گذاشتند و مردم را از او به عنوان ارتباطِ حکومتی جدا کردند؛ یعنی عملاً حکومت را از او گرفتند، ولایت و حکومت و فرماندهی و حکمرانیای که در اسلام، از آن به «ولایت» تعبیر میشود و حقّ او بود از او سلب کردند - البته ولایت معنوی، آن چیزی که در امامت تشیّع فرض شده است و وجود دارد، در هر حال هست و بسته به ولایت ظاهری نیست - و نه در دورههای دیگر، از ارتباط و اتّصال با مردم خالی نبوده است. در همان وقت هم امیرالمؤمنین یکی از آحاد ملت و جزو مردم است. منزوی و منعزل و کنارهجوی از مردم نیست. آن وقتی هم که به حکومت میرسد، یک حاکم به تمام معنا مردمی است.
✍️بیانات در دیدار کارگزاران نظام 6/ 2 /1376
#حکمت_عملی
#فلسفه_سیاسی
#ولایت
#حکمرانی_مردمی
#حکومت_اسلامی
#مردم
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 استاد مطهری و پایهگذاری فقه خانواده در پاسخ به چالشها ✍ سید مهدی موسوی بخش اول: 🔹جوامع انسانی
📌 تحلیلی از خانواده کریستین رونالدو یا مسی
یکی از استادان محترم جامعهشناسی لطف فرمودند و در نسبت به سلسله یادداشت "استاد مطهری و پایهگذاری فقه خانواده" پرسشی را مطرح کردند که در ادامه متن پرسش و پاسخ آن تقدیم شما عزیزان میشود:
🔸 پرسش:
سلام علیکم
استفاده کردم از یادداشت ارزشمند و دقیقتان.
فقط پرسشی که به ذهنم میآید و البته حدودی از آن در یادداشت شما پاسخ داد آن است که تحلیل ما از خانوادههایی نظیر خانواده کریستین رونالدو یا مسی چیست؟ میدانیم که ایندو بشدت خانوادهمدار هستند.
🔹پاسخ:
علیکم السلام
با تشکر از دوست گرامی و استاد محترم دکتر ...
چند نکته به ذهن حقیر میرسد که خدمتتان عرض میشود.
بنده اطلاعی از اعتقادات و سبک زندگی افراد مذکور ندارم و نمیتوانم نفیا یا اثباتا سخنی عرض کنم اما نکاتی مرتبط با کبرای قضیه عرض میشود تا دوستان عزیز نقد و تکمیل بفرمایند:
۱. مسئله خانواده و خانوده گرایی از زیر مجموعههای حکمت عملی است و هر حکمت عملی را در نسبت با حکمت نظری (هستیشناسی و انسانشناسی) میبایست صورتبندی شود. از اینرو، دلالتهای خانواده گرایی تحت نگرش توحیدی و تشکیکوجودی ، غیر از دلالتهای خانواده محوری در سنتهای دیگر است.
۲. خانوادهگرایی به عنوان یک نظریهی اجتماعی با کارویژههای نظری در ساير ساحتهای حیاتی، متفاوت از علاقه و گرایش شخصی افراد به خانواده است.
۳. میان عمل برخی از افراد یک جامعه با نظریه و فرهنگ نهادینه شده میبایست تفاوت قائل شد. اجتماعگرایی و سیاستمحوري همچنین نهادانگاری خانواده در عرض سایر نهادهای اجتماعی در دانش و فرهنگ غربی یک تلقی پذیرفته شده است. هر چند ممکن است برخی از کنشگران به خانواده بیش از سایر نهادهای اجتماعی توجه داشته باشند. اما این منافاتی با نهادانگاری خانواده ندارد.
۴. فطرت بشر، فطرت انس و خانوادهگرایی است. بسیاری از افراد به این فطرت توجه دارند.
۵. خانوادهگرایی افراد سرشناس و چهرههای علمی، ورزشی و رسانهای میتواند ظرفیت و مستمسکی برای گفتمان سازی و انفتاح باب گفتگو در سطح بین الملل باشد. بخصوص از این طریق میتوان نشان داد که موفقیت نه تنها با خانوادهگرایی منافاتی ندارد بلکه خانواده بهترین بستر برای موفقیت است.
سپاس گزارم 🌷❤️
#فقه_خانواده
#فقه
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌وقتی وقت ارزش ندارد انتظار پیشرفت نباید داشت.
🔹بنیان هر پیشرفتی رشد است و رشد به شناخت صحیح سرمایهها و بهرهوری حداکثری از سرمایههاست.
🔸یکی از بزرگترین سرمایههای انسان #وقت و زمان است. چرا که انسان برای پیشرفت زمان محدودی دارد و در این زمان محدود میبایست کارهای زیادی انجام دهد تا امکان پیشرفت فراهم شود.
🔹 بهرهگیری صحیح از وقت از یک سو منوط به شناخت ارزشمندی وقت و قدرشناسی آن است و از سوی دیگر متوقف بر برنامهریزی و عمل بهموقع به برنامههای اعلام شده است. اگر این امر به یک فرهنگ عمومی مبدّل شد و همگان برای وقت خود و وقت دیگران ارزش و احترام قائل شدند آن وقت امکان پیشرفت برای آن جامعه ایجاد میشود.
🔸 متاسفانه #وقت در کشور ما و فرهنگ نخبگانی و عمومی ما هیچ ارزشی ندارد و ساعتها وقت تک تک ما در صفوف اتوبوس، نان، پزشک، ازمایشگاه، ادارات، بانک تلف میشود.
از این بدتر اینکه همایشها و نشستها عموما با یک تا چند ساعت تأخیر آغاز میشود. #وقت افرادی که به موقع میآیند برای دستاندرکاران و دیگرانی که با تأخیر میآیند ارزشی ندارد.
🔹 یکی از اصول حکمرانی رشدمحور برای رسیدن به پیشرفت، توجه به ارزش #وقت و اهمیت #زمان است و این نیازمند تأملات فلسفی در اطراف مقوله زمان است. چون که ارزش وقت و زمان وقتی شناخته میشود که درکی عمیق از آن و تحلیلی از نسبت آن با زندگی انسان در فرهنگ عمومی وجود داشته باشد.
#وقت
#زمان
#حکمرانی
#حکمرانی_رشدمحور
#حکمت_عملی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌مقصد اجتماعی انبیای الهی
امام خمینی:
🔹یكى از مقاصد بزرگ شرايع و انبياء عظام، سلاماللّهعليهم، كه علاوه بر آنكه خود مقصود مستقل است، وسيله پيشرفت مقاصد بزرگ و دخيل تام در تشكيل #مدينه_فاضله مىباشد، #توحيد_كلمه و #توحيد_عقيده است، و اجتماع در مهامّ امور و جلوگيرى از تعديات ظالمانه ارباب تعدى است، كه مستلزم فساد بنى الانسان و خراب مدينه فاضله است.
🔸 و اين مقصد بزرگ، كه مصلح اجتماعى و فردى است، انجام نگيرد مگر در سايه #وحدت_نفوس و #اتحاد_همم و #الفت و #اخوّت و #صداقت_قلبى و #صفاى_باطنى_و_ظاهرى، و افراد جامعه بهطورى شوند كه نوع بنىآدم تشكيل يک شخص دهند، و جمعيت به منزله يك شخص باشد و افراد به منزله اعضا و اجزاء آن باشد، و تمام كوششها و سعىها حول #يك_مقصد_بزرگ_الهى و #يك_مهم_عظيم_عقلى ، كه صلاح جمعيت و فرد است، چرخ زند.
🔹و اگر چنين مودّت و اخوّتى در بين يك نوع يا يك طايفه پيدا شد، غلبه كنند بر تمام طوايف و مللى كه بر اين طريقه نباشند. چنانچه از مراجعه به تواريخ، خصوصا تاريخ جنگهاى اسلام و فتوحات عظيمه آن، مطلب خوب روشن مىشود، كه در اوايل طلوع اين قانون الهى، چون شمهاى از اين اتحاد و وحدت در بين مسلمين بوده و مساعى آنها مشفوع به تخليص نيّات نوعا بوده، در مدت كمى چه فتوحات بزرگى كردند، و در اندك زمانى به سلطنتهاى بزرگ آن زمان، كه عمده آن ايران و روم بوده، غلبه كردند و با عده كم بر لشكرهاى گران و جمعيتهاى بىپايان غالب شدند. و پيغمبر اسلام عقد اخوّت بين مسلمين در صدر اوّل اجرا فرمود و به نصّ «إنّما المؤمنون إخوة» اخوّت بين تمام مؤمنين برقرار شد.
شرح چهلحدیث، ص۳۰۹
#حکمت_قرآنی
#حکمت_عملی
#اندیشه_توحیدی
#اندیشه_انقلاب
#مثلث_شناخت_و_آگاهی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 «از بهر خدا ننویسیم»
🔸 تحلیل ماجرای حکمت عملی و نظریههای اخلاقی، اجتماعی و سیاسی در تمدن اسلامی بسیار پیچیده و ذوابعاد است و نیاز به مطالعات گسترده در تک تک آثار متفکران مسلمان و اتخاذ یک نظریه جامع علمی از تطورات و تحولات تاریخی آن علم مهم و اساسی دارد که متاسفانه تاکنون روایت صحیح و درستی از آن کمتر ارائه شده است.
🔹 فهم نظرات متفکران حکمت عملی، درگرو فهم نظام فکری آنها و تحولات اجتماعی و سیاسی زمانهی آنها است زمانهای که در آن پرسشها و بحرانهایی آشکار شده است و متفکر حکمت عملی را به اندیشه دعوت کرده است و در مواجهه با نظریههایی تولید شده است. تحلیل یک جزء از این اندیشه، متوقف بر تحلیل نظام فکری و صورتبندی آن متفکر از بحرانها، پرسشها و نظریهی کلان اوست، تا از این طریق بتوان فهمید که متفکر چه درکی از دنیا و آخرت دارد و چه راهبردی را برای سعادت و خوشبختی تجویز کرده است.
🔸کلیگوییهای ذوقی و بدیهخوانیهای سطحی نمیتواند راهنمای خوبی برای آشنایی با تحولات بسیار پیچیده و تراث عظیم حکمت عملی در تمدن اسلامی باشد بلکه نوعی رهزنی علمی است که مخاطب را از مطالعه دقیق تراث و برقراری نسبت عمیق با متفکران باز میدارد؛ و چنین القا میکند که با مطالعه چند خط و چند مطلب، کل تاریخ یک دانش با صدها متفکر و دهها نظریهی علمی را میتوان فهم کند و حتی درباره آن داوری و ارزیابی ارائه داد.
🔹اظهارات کلیگویانه، شتابزده، غیر روشمند و بدون مطالعهی تراث، پیرامون حکمت عملی و نظریههای متفکران اجتماعی و سیاسی، ماجرای غمانگیزی است که هر از چند گاهی ذهن انسان مسلمان را درگیر میکند چرا که این مطلب همواره مطرح شده است که ریشه عقبماندگی جوامع اسلامی را باید در ضعف حکمت عملی و غیاب آن از عرصههای اجتماعی و واگذاری رسالت آن به فقه و عرفان جستجو کرد.
🔸 اما این مسئله بسیار پیچیده است و نیازمند مطالعات عمیق و دقیق تراث، تاریخ، فرهنگ و تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جوامع اسلامی است و بدون جمعآوری روشمند حجم وسیعی از دادهها و اطلاعات تاریخی و تحلیل اجتهادی آن، هرگونه اظهار نظری مشمول حکم کلیگویی، بدیهسرایی، شتابزدگی و رهزنی علمی است.
#حکمت_عملی
#مطالعه
#روش
#ره_زنی_علمی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
hhttps://eitaa.com/hekmat121/2288
📌نگاه افراطی به حکمت عملی
🔹یکی از سرمایههای فکری جهان اسلام، «حکمت عملی» است که در کنار فقه، عرفان عملی، سیاستنامهها، شاهنامهها، اندرزنامهها، فتوتنامهها، علم عمران ... سرمایه «عقل عملی» مسلمین محسوب میشوند.
هر کدام از این سرمایههای فکری، امکانهایی را برای زیست انسان مسلمان به وجود آورده است. البته هر کدام، از محدودیتهایی نیز برخوردار است که باید به آن توجه کرد. اما آنچه مهم است این است که، تمدن اسلامی و رشد فکری و فرهنگی آن محصول حضور فعال همهی این دانشهای عملی است و نباید با نگاه تقلیلگرایانه، همه رشد و اعتلای تمدن اسلامی را فقط به یکی از این دانشها و رویکردها منحصر کرد و به تخریب سایر دانشها و سرمایهها پرداخت.
🔸 متأسفانه برخی از افراد ناآشنا به تاریخ و تمدن اسلامی و دلباخته تمدن مادی غرب، با برجسته سازی غیر واقعی حکمت عملی و انحصار آن در فارابی، به تخریب سایر رویکردهای عقل عملی موجود در تمدن اسلامی میپردازند و طرح امثال ابنسینا در مشارکت دادن سایر رویکردها و دانشها در راهبری کنش انسانی و مدیریت اجتماعی را تخطئه میکنند چرا که به مدرنیته غربی و الگوی خطی توسعه و ترقی نینجامیده است.
🔹 چنین افرادی چند تصور غلط دارند:
۱. تصور میکنند که تولید حکمت عملی یک مقولهی دستوری است و با دستور و توجه یک نفر ایجاد و با دستور و عدم دیگری کنار گذاشته میشود. این نگاهی اثباتی و تحصّلی است و محصول عدم توجه به نقش عوامل زمینهای و نیازهای اجتماعی و ساختارهای فرهنگی و سیاسی است.
۲. تصور میکنند که اگر حکمت عملی در جامعهای بود حتما مسیر ترقی و توسعهی مادی به وجود خواهد آمد. این نگاه نیز اصلا درست نیست، به طور مثال اگر سقراط، افلاطون و ارسطو که اوج حکمت عملی یونانی بودند و آثاری هم در این زمینه نوشتهاند اما چرا هیچ وقت ترقی مادی و مدرنیته در یونان باستان محقق نشد و چرا سقراط اعدام شد و افلاطون و ارسطو در عزلت زندگی کردند؟ همچنین این پرسش مطرح میشود که چرا حکمت عملی سقراط و افلاطون و ارسطو، در روم کنار گذاشته شد و فرزانگان سیاسی روم، طرح دیگری در انداختند؟
۳. تصور میکنند که بعد از فارابی کسی به حکمت عملی نپرداخته است و بعد از او حکمت عملی به اتمام رسید. این مدعا نیز خلاف واقع است، آثاری نظیر «تهذیب الاخلاق» ابن مسکویه رازی، «اخلاق ناصری» نصیرالدین طوسی، «درة التاج» قطب الدین شیرازی، «جامع السعادات» محمد مهدی نراقی، «معراج السعادة» ملا احمد نراقی از جمله آثاری است که بر اساس عقل عملی و استدلالهای عقلانی نوشته شده است و به هیچ وجه شباهتی به رویکردهای دیگر ندارد.
۴. تصور میکنند که توجه به فقه، عرفان عملی، سیاستنامهها و فتوتنامهها محصول گسست از عقل عملی و حکمت عملی و کنار گذاشتن طرح فارابی است. اما اگر خوب به طرح فارابی و ماهیت عقل عملی و ساختار حکمت عملی توجه شود به خوبی روشن میشود که به طور طبیعی، حکمت عملی و مفهوم عقل و سعادت در آن موجب فعال شدن فقه و عرفان عملی و سیاست نامهها شده است. فقط کافی است که به ساختار دانش فارابی در «احصاء العلوم» و «رسالة الملة» توجه شود تا جایگاه فقه نزد فارابی آشکار شود و لازم است به آثار حکمت نظری فارابی و تحلیل «وجود» توجه شود تا راز گسترش الهیات توحیدی و عرفان اسلامی شناخته شود. البته به کتاب «فصوص» به جهت اختلاف در انتساب آن به قارابی اشاره نمیشود.
۵. تصور میکنند که مدرنیته و تمدن جدید غرب، محصول بازگشت به حکمت عملی یونانی است. این تصور نیز کاملا ناصواب است. اگر خوب به آثار ماکیاولی، هایز، لاک و روسو، هیوم، کانت و هگل توجه کنیم مییابیم که مدرنیته، نتیجه نفی بنیاد عقل و سعادت در حکمت عملی و طراحی بنیاد جدیدی برای عقلانیت، ارزشها و هنجارهای اجتماعی و سیاسی است و اصلا نباید آن را محصول حکمت عملی دانست. به تعبیر دیگر سیاست و اقتصاد مدرنیته، محصول گسست از حکمت عملی و روی آوردن به عقلانیت ابزاری است.
در پایان این پرسش را از این عزیزان دارم که بیش از ۱۰۰ سال از آشنایی ایرانیان با تحولات علوم انسانی و اجتماعی غربی میگذرد و هزاران نفر در دانشگاههای غربی و یا دانشگاههای مدرن ایرانی تحصیل کرده و مدارج عالیه گرفتهاند. اما تقریبا نوآوری قابل ذکری در باب فلسفههای اجتماعی و علوم انسانی نداشتهاند و همچنان به ترجمه مشغولند و در چنین آرزویی به سر میبرند، حال پرسش این است که چرا این آقایان منتقد سنتهای اسلامی نتوانسته یک گام موثری در این زمینه بردارند و در فضای بینالمللی بدرخشند؟
✍ سید مهدی موسوی
۱۴ بهمن ۱۴۰۳
#حکمت_عملی
#سیاست
#عقل_عملی
#تاریخ_علوم_عقلی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2361