📌عقل معزول و احساسات مفتوح
(در آمدی بر شناخت جامعه احساسی ۱)
🔹آنچه در جریان غالب سیاست، مذهب و رسانه کشور ما همانند بسیاری از کشورهای تحت سلطه #عقلانیت_ابزاری حاکم است، عزل عقل در ساخت نظام ارزشی و فروکاستن عقل به یک ماشین حساب صرف است و از سوی دیگر گشودن حداکثری باب احساسات و تمنیّات است که منجر به ساخت کشکولی از ارزشها و آرمانهایی شده است که فرسنگها با طرح انقلاب اسلامی و عقلانیت آن تعارض دارد و در فرهنگ عمومی مستقر شده است.
🔸 #جامعه_احساسی، رساترین وصفی است که میتوان برای جامعه ایرانی از این حیث به کار برد. جامعه احساسی معجونی از خوبی ها و بدی ها، ارزشها و ضدارزشها، فردانیت ها و اجتماعیت ها، مدرنها و سنتیها، خلاصه شکل گیری یک جامعهی چهل پاره است که بر #عملگرایی_احساسی استوار است.
🔹حتی عقل و عقلانیت هم دست آویز اختلافات و تکثرگرایی بی حد و حصر است و الی ماشالله تعریف و تفسیر از عقل وجود دارد، هر کس خود را نماد عقل و در اوج عقلانیت میپندارد و دیگر گروهها و جریانها و احزاب را بی عقل میخواند. حتی گروههای همسو هم از تشتت فکری و نذاشتن طرح عقلانی واحد رنج می برند تنها چیزی که آنها را کنار هم جمع کرده است تلقی بسیار ساده و روبنایی از منفعت و مصلحت بخصوص در نسبت تقابلی با جریان دیگر است. ساخت این دیگری هم محصول یک عقلانیت عمیق و فهم بنیادین غیریت و تفاوتها نیست بلکه نوعا گرته برداری از ساير جوامع و نوعی ادابازی است.
🔸 لذا جبهه بندی ها، اتصالها و انفصالها، پیوستها و گسست ها از هیچ منطق عقلانی پيروي نمی کند. فرد و گروهی در یک دهه چپ است، دهه دیگر راست میشود، يک دوره جزو لیست جناج موسوم به اصولگرایان است دوره بعد، منتخب ریاست اصلاحطلبان است، یک دوره نماینده مجلس است و دوره بعد سخنگوی معارضان در رادیوهای بیگانه. در آغاز مسؤلیت خود را سرباز ولایت می خواند پایان مسؤلیت، داعیه فرماندهی زمینه سازان ظهور دارد. با شعار تدبیر و امید برپایه اعتدال پای به میدان رقابت می گذارد اما جز ناامیدی نمی آفریند. خود بدون فکر انتخاب می کنند اما تقصیر را گردن دیگری می گذارند. خلاصه اینها نمونه ای از خروارها است.
🔹 ازآنجا که مسؤلان ومنتخبان یک جامعه عصاره فضائل ورذایل یک ملت هستند، اینگونه نوسانات و تشتتها، ریشه درفرهنگ عمومی جامعه دارد. به تعبیر دیگر این خصوصیات ریشه در فرهنگ عمومی دارد لذا میبایست ریشه این خصوصیات را درفرهنگ و تربیت اجتماعی مستقر درجامعه جستجو کرد. کم کاری ها، سطحی کاری، بی مطالعه بودن، جوزدگی، غلبه منفعت شخصی پنهان بر تصمیمگیریها، توجیه باطنی خطاها و تلقی ها، تزئینی بودن علم، شعاری بودن مذهب، نداشتن نظام اولویتها، غفلت از اصول وپرداختن به فروعات، تفسیر ذوقی، استنباطهای استحسانی وامثال این موارد ازجمله خصوصیات مستقر درفرهنگ عمومی است که ازعقبه نظری هم برخوردار است.
🔸 بدون تردید جامعه ایرانی، از نبود غلبهی یک الگوی منسجم عقلانیت ونظام تربیتی -هماهنگ با طرح انقلاب اسلامی و دستگاه فکري امام خمینی (ره) و سایر متفکران اصیل انقلاب اسلامی همچون آیتالله خامنهاي، شهید مطهری، شهید بهشتی- رنج میبرد و متاسفانه الگوهای متفاوت دیگری در جامعه گسترش یافته است که علیرغم ادعای همسویی بامکتب انقلاب اسلامی، نسبت حقیقی آنها با مکتب وعقلانیت انقلاب اسلامی روشن نیست. برنامه نویسان وتصمیمگیران هم به سادگی از کنار این نسبتها و ربطها رد میشوند که ناشی از نبود فرهنگ عقلانیت انتقادی و نشانهای از غلبه احساسات وعملگرایی احساسی است که لاجرم به گسترش فرهنگ نفاق، ظاهرسازی، اغواگری، خارجی گری، اخباریگری و باطنیگری میانجامد.
🔹 این گسستهای فکری، تشتتهای عقلانی و رفتارهای احساسی، بزرگترین زمینه و بستر برای بهره برداری دشمنان و رسانههای وابسته به آنهاست که با استفاده از آن، اعتماد عمومی و همبستگی اجتماعی را تضعیف و تخریب کنند.
🔸 نکته پایانی این است که نقد جامعه احساسی را نباید نفی عواطف و احساسات و تبدیل جامعه به #جامعه_ماشینی قلمداد کرد آنچنان که برخی از متفکران غربی و ساختارگرایان درصدد تبدیل انسان به ماشین هستند و سیاست را کنترل همه احساسات و عواطف در راستای کسب منافع اقتصادی بیشتر جامعه تفسیر می کنند. #جامعه_احساسی و #جامعه_ماشینی دو روی یک سکه و در تقابل با #جامعه_عقلانی است.
🔹جامعه عقلانی، جامعهای است که درک روشن و صحیحی از احساسات دارد و از آنها در مسیر رشد و تکامل همه جانبه فرد و جامعه و گسترش وفاق و همبستگی اجتماعی بهره میگیرد، احساسات را نه به عنوان هدف بلکه ابزاری تحت اشراف عقل و وحی در مسیر پیشرفت این جهانی و سعادت ابدی تعریف می کند.
#واقعیت_اجتماعی
#جامعه_احساسی
#جامعه_ماشینی
#جامعه_عقلانی
#عملگرایی_احساسی
#عقلانیت
#فرهنگ
#نظام_فکری
#عقلانیت_انتقادی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/746
📌 ضرورت فهم معنا شناختی استعارههای قرآنی
(نقدی بر تجارت فهمی انسان، دین و آخرت و تجارت پنداری زندگی)
🔹قرآن کریم با استعارات مفهومی فراوانی با مخاطب سخن میگوید تا بتواند از طریق نوعی شباهت سازی و ارتباط میان دو قلمرو، معنا و معرفتی را منتقل کند. استعارات، یک مثال و مجاز منفرد در کلام نیست بلکه هر استعاره مفهومی تعدادی مفاهیم استعاری را به دنبال خود پدید میآورد و یک شبکه مفهومی از مفاهیم به هم پیوسته را به فرهنگ عرضه میکند. از اینرو، استعارات در بستر فرهنگ و زمان و مکان به وجود میآیند و ممکن است در زمانهی دیگری معنای دیگری را منتقل کند.
🔸قرآن کریم با هدف ایجاد تحوّل در اندیشه بشر و گشودن افقهای معنایی، فضاهای استعاری مناسبی را به وجود آورده است. قرآن کریم استعارههای مفهومی مادی را به کار میگیرد اما به آن متوقف نمیشود بلکه از این طریق، افقهای بالاتری را مطرح میکند و پس از انکه، آن افق به امر طبیعی و عادی مبدل شد از طریق استعاره بالاتری، لایه دیگری از واقعیت و حیات را آشکار میسازد. از اینرو، در قرآن کریم با نظام طولی مشککی از استعارات مواجه هستیم که هر کدام با خلق یک فضای استعاری، افقهای بالاتر را میشکافد و انسان را وارد افقهای بعدی میکند.
🔹چرا که لایههای مجرد و غیبی به سرعت دستگیر همه انسانها نمیشود، بسیاری از انسانها براساس روابط مکانی و زمانی همه چیز را میفهمند و بسیاری را امور را در غالب روابط ملموسی همچون تجارت و کسب و کاسبی مییابد. به همین جهت قرآن کریم تلاش دارد تا با استفاده از روابط زمانی و مکانی تجارت و کسب و کار، موارد ناآشنا و مجرد را برای مردم آشنا کند. اما زبان قرآن به این استعاره متوقف نشده است و استعارههای دیگری همچون «نور و ظلمت»، «حیات طیبه»، «شجره طیبه و شجره خبیثه»، «حرکت و صراط»، «نزول باران»، «رودخانه و سیل»، «نعمت و لذت»، «سکونت و راحتی» و مانند آنها استفاده کرده است.
🔸اگر خوب در آیات قرآن کریم توجه کنیم، استعارههای قرآنی بر آمده از شباهتهای زبانی نیست بلکه محصول تجربههای زیستی و شرایط محیطی در جامعهی صدر اسلام است که امکان ارتباط میان دو حوزهی مفهومی متفاوت را فراهم ساخته است.
🔹اما نکته مهم این است که استعارههای زبانی و مفهومی بیان حقیقت و ذات شئ نیست، بلکه ابزاری مفهومی برای نزدیک کردن مخاطبان به یک حقیقت و عبور از ظواهر به لایههای پنهان است.
🔸برخلاف این مطلب، در بسیاری از اوقات، برخی از افراد مواجه حقیقی و ذاتی با استعارههای قرآنی میشود و استعاره به جای ذات و جوهره شئ پنداشته میشود. از این رو، استعارهها به حقیقت تبدیل شده و از کاربست مفهومی و سیالیت آن خارج شده است و متصلب میشود. نتیجه این متصلب شدن، در خفا رفتن لایههای دیگر حقیقت است.
🔹اخیرا دوستی، مقالهای را با عنوان «نگاهی تاجرانه به زندگی» برایم فرستاد که بخوانم و نظر دهم.
در این مقاله، نویسندگان با توجه به مفهوم #تجارت در قرآن کریم درصدد «تبیین معارف بنیادین اسلام» به عنوان «طرح معرفتی وحیپایه» بودهاند.
نویسندگان با استناد به برخی از آیات قرآن که مفهوم «تجارت» در آن به کار رفته است، چنین پنداشتهاند، تجارت وصف کلی دنیا و جوهرهی آن است و دلالتهای آن را اینگونه بیان کردهاند که پس در قرآن، «انسان صرفا یک موجود حسابگر و کاسب است» و براساس اصل «هزینه و فایده» همه امور را میسنجد. لذا همواره در حال داد و ستد براساس نیازهای واقعی و کاذب است. بدین جهت کل روابط انسانی، از جنس روابط اقتصادی و کاسب کارانه است. کل دنیا تجارتخانه است و وحی و نبوت و دین و ... همه ابزار تجارت هستند.
از این عجیبتر اینکه از میان صدها طرح و تفسیر دیگر از معارف اسلامی فقط این فهم را حجیتدار و کارآمد پنداشتهاند و فهم دیگران را بدون حجت و غیر کارآمد پنداشتهاند.
🔸 اما اگر خوب بنگریم خواهیم دید که این فهم از آیات قرآن کریم را نمیتوان به وحی و معارف دینی استناد داد و اصلا با فرهنگ اسلامی ایرانی هماهنگ و سازگار نیست. چرا استعاره را حقیقت پنداشته است.
چنین تلقی از آیات قرآن کریم، براساس قواعد اولیه علم اصول فقه و روششناسی اجتهاد و فهم متن غیر دقیق است ونه #حجیت دارد ونه #کارآمد است. چون استعارهها راحقیقت پنداشته واستعارات رامعرف ذاتیات دانستهاند و دهها استعارهی دیگر ومباحث حقیقی وکلی راکنار گذاشتهاند که هر کدام یک فضای معنایی دیگری را از زندگی چندلایه و چندساحتی انسان بیان میکنند و هر کدام افقی را آشکار میسازد که هر کدام از آنها ازیک جهت میتواند مقرب باشد اما اگر متصلب شوند وحقیقت پنداشته شوند مبعد هستند.
🔸آشکارترین نتیجه این نگرش که تحت #عقلانیت_ابزاری شکل گرفته است، عرفیسازی پدیدههای دینی و تقدسزدایی از معارف اسلامی است.
#نظام_اندیشه
#نقد
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2335