eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
572 عکس
155 ویدیو
28 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه ⏹بخش اول: ❇️ مقدمه: 🔹 بی‌راه نیست اگر گفته شود که تاریخ حکمت و فلسفه تاریخ تبیین «کثرت» و «وحدت» و فهم عمیق رابطه میان آنها بوده در جهت انتظام به زندگی بوده است. چرا که در ساختار ذهنی انسان، همواره چگونگی بازگردان امور متکثر به امر واحد یک دغدغه اساسی بوده است و بر همین اساس نظم و تربیت به وجود آمده است. بشر همواره تلاش کرده است تا میان پدیده‌های پیرامون خود، نظم و تربیتی بنا کند و به امور معنا، جهت و انتظام ببخشد. بدین جهت، با مطالعه دقیق واقعیت‌ها و کشف روابط آشکار و پنهان میان آنها، «مقولات» را اعتبار کرده است تا براساس آن بهتر بتواند اشیا را تعریف کند و به قضایای کلی و قوانین عمومی دست پیدا کند و از این طریق به «علم»ی برسد که بتواند واقعیت‌ها را توصیف و تبیین و پیش‌بینی کند. ❇️ کثرت در عالم سنت 🔸 همه دوران‌ها، حکیمان و فیلسوفان در تلاش برای بازگرداندن امور متکثر به امر واحد بودند. بخصوص در دوران پیشامدرن که نحوه‌ی زیست آدمی همسو با نظم طبیعت بود و انسان خود را تافته‌ی جدا بافته از موجودات هستی نمی‌پنداشت. ادیان در متن عمومی جامعه حضور داشتند و انسانها را متوجه میدأ و معاد می‌کردند. در چنین زمانه‌ای، که لایه‌های طبیعت چندان آشکار نشده بود و انسان را به طور کامل به خود مشغول نکرده بود، کشف ربط امور متکثر به امر واحد یک رویه‌ی فلسفی و مذهبی رایج بود و فیلسوفان بدان می‌نگریستند. برخی وحدت را در مبدأ، برخی در غایت، برخی در مُثُل و برخی در جوهر می‌یافتند. ❇️ کثرت در جهان مدرن 🔹 اما در دوران مدرن، موقف تاریخی و معنای زندگی، هویت جدیدی به خود گرفت، در این موقف، امر واحد یا انکار شد و یا از حوزه عمومی به نهان‌خانه‌ی عواطف و احساسات رانده شد و یا در متن خود امور متکثر، امر واحدی اعتبار شد. توضیح اینکه در دوران جدید، آنچه برای بشر غربی مهم تلقی شد مسئله زندگی و بهره‌مندی از منابع طبیعت در چارچوب سیاست و برنامه‌ریزی دقیق بود که تداعی‌گر معنای «بهشت» در این کره خاکی است. در این جهان معنایی، امر دینی نیز هویتی این جهانی پیدا کرد و نگاه‌ها از توجه به مبدا و معاد به معیشت و سیاست معطوف شد. طبیعت معیشت و سیاست نیز «تکثر» و «تمایز» هست. از این رو، امور متکثر در دستور کار فلاسفه و دانشمندان قرار گرفت و تلاش کردند تا بتوانند تبیینی از این امور ارائه دهند که موجب بیشتر انتظام زندگی، بهره‌مندی حداکثری از طبیعت، کنترل بیشتر پدیده‌ها و سرپرستی قدرت‌مند اوضاع باشد. از‌این‌رو، فلسفه غرب، فلسفه معطوف به تکثر و تمایز است. «وحدت» در این فلسفه، نه یک امر حقیقی و در مبدأ یا مُثُل و یا جوهر اشیاء بلکه در ذهن فاعل شناسا (سوژه) جایگاه دارد و این انسان شناسا است که وحدت را می‌آفریند و به آموز متکثر در زندگی، معنا، جهت و نظم می‌دهد. 🔸 اما در حکمت متعالیه به تفسیر متفکران انقلاب اسلامی طرح دیگری برای فهم وحدت و کثرت بیان شده است. مباحث «تشکیک وجود»، «اتحاد علم و عالم و معلوم»، «حرکت جوهری»، «فطرت»، «اعتباریات» و «مسئولیت» از جمله بنیان‌های این طرح فلسفی و عقلانیت اجتماعی برای فهم حقیقتِ وحدت و کثرت و چگونگی نظام‌بخشی به زندگی و بیان بنیان‌های فکری نظریه «مردم‌سالاری دینی» و «نظام انقلابی» است. 🔹امتداد فلسفه و حکمت دقیقا ناظر به تبیین کثرت و جنبه‌های سیاسی و اقتصادی زندگی انسان است. 🔸 در مجموع چند نوع کثرت وجود دارد که لازم است به تبیین آنها از منظر حکمت متعالیه پرداخت: ✔️کثرت در هستی ✔️کثرت در ادراکات ✔️کثرت در تاریخ و فرهنگ ✔️کثرت در جامعه ✔️کثرت در سیاست 🛑 ادامه دارد... ✍ سید مهدی موسوی یکشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2318
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه ⏹بخش دوازدهم: 🔹منطق شناخت تحول اجتماعی نزد متفکران حکمت متعالیه، هماهنگ با منطق رشد و صیرورت انسان از مرحله مادی و طبیعی به مرحله روحانی و فرهنگی است. به تفسیر شهید مطهری از قانون «النفس جسمانی الحدوث و روحانیة البقا»، همانگونه که انسان که یک موجود مادی و طبیعی است در یک حرکت و تکامل جوهری، صاحب روح می‌شود و به تدریج بر گستره و قدرت روحانی خود می‌افزاید، نطفه جامعه نیز در شرایط مادی و اقتصادی بسته می‌شود اما به تدریج از موجود اقتصادی به موجود فرهنگی تکامل می‌یابد(مطهری، انسان و ایمان) این همان منطق و فرایند عقلانی شدن تاریخ و فرهنگ بشریت و خروج از بن‌بست‌های نظری است. 🔸براین اساس ساختارهای نرم و هنجاری، همچون علم، اخلاق، فرهنگ، قانون، هنر و هویت‌های جمعی صفات وجودی هستند و برساخته ساختارهای اقتصادی و حتی قدرت سیاسی نیست؛ هرچند ممکن است به عنوان علت معدّه و زمینه‌ساز باشند، اما علت حقیقی نیستند بلکه آنها ریشه در فطرت و عقل آدمی دارد و از منطق تحول خاص خود پیروی می‌کند نه منطق تحولات اقتصادی و ابزار تولید و یا منطق تحولات سیاسی و تغییر دولت‌ها. 🔹برپایه‌ی روایت متفکران انقلاب اسلامی از حکمت متعالیه، به هر میزان که عاملیت و استحکام درونی و قدرت فکری و ایمانی فرد افزایش یابد قدرت حقیقت‌جویی، ابداع و آفرینش او هم افزایش می‌یابد و به همان میزان می‌تواند ساختارها را تغییر دهد و اصلاح کند یا ساختارهای جدید و ابزار نوینی را به وجود آورد. البته به هر میزانی که قدرت ساختار اجتماعی و فناوری‌ها افزایش پیدا کند به همان میزان می‌تواند از عاملیت و خلاقیت انسان بکاهد و بر روابط انسانی و معادلات اجتماعی سیطره یابد. تنها راه برای مدیریت و کنترل ساختارها و به خدمت گرفتن آنها، تقویت عاملیت و خلاقیت کنش‌گران اجتماعی است. بر این اساس، «شریعت الهی» مربوط به حوزه «عقل عملی» است و نه برای محدود کردن عاملیت‌ها و آزادی‌ها بلکه برای آزادی معنوی و عقل عملی انسان از دست ساختارهای نفسانی شهوت و غصب و برای رهاشدن از قید اسارت روابط و ساختارهای ظالمانه اجتماعی است. «شریعت الهی» با معنا و جهت بخشیدن به «سیاست»، موجب می‌شود که سیاست و حاکمیت به شکوفایی عقل‌ها و فعال سازی اراده‌ها و مشارکت حداکثری مردم در امور اجتماعی بیانجامد. 🔸 مردم اساس و محور حاکمیت و قوام بخش به ساختارهای اجتماعی هستند و بدون مشارکت و رضایت مردم هیچ دولتی بقا نخواهد داشت. از این‌رو، مردم‌سالاری دینی بر پایه عاملیت انسان مسئول نسبت به خود و دیگران، طرحی برآمده از انسان‌شناسی حکمت متعالیه و بنیان نظریه «نظام انقلابی» در باب ساختار حکمرانی است. 🔹در نظریه‌ی نظام انقلابی، جهان معنایی و فرهنگ ذیل توحید و در جهت برانگیختن عقلها، شکوفایی اراده و حفظ کرامت انسان و رشد همه‌جانبه‌ی انسان و جامعه سامان می‌یابد. از این رو، وظیفه حاکمیت برانگیختن عقل‌ها و شکوفایی اراده‌های آحاد افراد جامعه برای به دست گرفتن سرنوشت خویش از طریق مشارکت حداکثری در امور عمومی است. بر این اساس، آرمانها، ارزشها مقدس هستند اما همه‌ی ساختارهای اجتماعی مبتنی بر آرمانها، ارزشها، منافع عمومی و مصالح انسانها توسط انسان به وجود می‌آید لذا هیچ‌کدام از تقدس ذاتی برخوردار نیستند و تا زمانی اعتبار و‌ حجیت دارند که هماهنگ با آرمانها و ارزشها و در جهت تحقق حداکثری منافع و مصالح عمومی باشد. که مهمترین آن مصالح، شکوفایی عقلها و فعال‌سازی اراده‌ها و تحقق رشد جامع و پیشرفت همه‌جانبه است. از این‌رو، هرچند ساختارها میل به تقدس بودگی و تصلب شدگی دارند و عاملیت‌ها را محدود می‌سازد اما باید پویایی و تحول در نظامات و ساختارهای اجتماعی را به رسمیت شناخت و برای بازسازی عقلانی ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نظریه‌پردازی، برنامه‌ریزی و اقدام کرد. 🔸 در مردم سالاری دینی و نظام انقلابی، اساس و محور تحولات اجتماعی، عاملیت فطری و عقلانی انسان و حرکت آگاهانه، ارادی و رشیدانه است و ساختارها همیشه باید، موجب فعال شدن عاملیت‌ها باشند نه قفس آهنین. البته عاملیت انسان در گرو تربیت صحیح عقلانی، معنوی و اجتماعی است و الا به یله‌بودن، سرکش‌شدن، متحیر و مضطر شدن و احساس تنها بودن و رهابودن می‌انجامد. 🔹در حکمت متعالیه، فرایند عقلانی شدن جامعه در گرو رشد خرد و قدرت تدبیر و شکوفایی اراده و عاملیت انسان و خروج از جاهلیتِ باطن‌گرایی و ظاهرگرایی (آن‌گونه که صدرالمتالهین در دو کتاب کسر اصنام الجاهلیه و رساله سه اصل توضیح داده است) و توجه به همه‌ی سطوح واقعیت و جامعیت حقیقت است. 🛑 پایان. ✍ سید مهدی موسوی یک‌شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2344