eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.5هزار دنبال‌کننده
651 عکس
171 ویدیو
30 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 بی‌اطلاعی از مکتب عرفانی امام خمینی و جانشین سازی‌های جعلی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) عارف کاملی که نمونه‌ای برای او در میان عارفان و سالکان الی الله سراغ نداریم دارای یک مکتب توحیدی و عرفانی ویژه‌ای است که به اعتلای جهانی اسلام، عزت شیعه، کرامت ایران و تربیت ملیون‌ها انسان منجر شده است. مکتب عرفانی و دستگاه سلوکی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بر عنصر اخلاص و مجاهدت تام و تمام در مسیر قیام لله و اصلاح جامعه و خدمت بی منت به مردم استوار است و شهدای بزرگی همچون آیت الله شهید مطهری، آیت الله شهید بهشتی، شهید چمران، شهید همت، شهید صیاد، شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی نمونه‌هایی از تربیت شدگان این مکتب تربیتی و عرفانی است. اوج مکتب عرفانی و تربیتی امام خمینی (ره) باور عقلانی و قلبی به «توحید اجتماعی» در قالب الگوی «مردم‌سالاری دینی» و تلاش مخلصانه برای فراهم ساختن مشارکت حداکثری مردان و زنان جامعه در طریق جامعه‌پردازی توحیدی و تمدن‌سازی متعالی است. غفلت جامعه‌ی ما از این مکتب عرفانی که ریشه در حکمت و فقاهت اسلامی دارد موجب شده است که بخشی از نسل جوان و دغدغه‌مند جامعه ما، عرفان و سلوک معنوی را در جاهای دیگر جستجو کنند و تحت تأثیر تبلیغات رسانه‌ای و کتابهای داستانی و قهرمان سازی های افسانه‌ای سراغ افراد دیگری بروند و مشغول به افراد و جریانهای داستان‌پرداز و کرامت‌ساز شوند و به یک سلسله آداب صوفیانه و ارادت‌های غیر عاقلانه دل خوش کنند که شاید حالتی حاصل شود و علم غیبی عارض شود. مدعایی که موجب جدایی افراد از مجاهدت انقلابی و خدمت اجتماعی می‌شود و به تضعیف بنیان‌های نظری مردم‌سالاری دینی و مشارکت مردان و زنان در عرصه های اجتماعی و سیاسی می‌انجامد. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2054
📌 مکتب عرفانی و تربیتی امام خمینی ❇️برشی از بخش پایانی وصیت‌نامه الهی - سیاسی امام خمینی معرف مکتب عرفانی و تربیتی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) است که هیچ نمونه‌ای برای آن در کتب عرفای دیگر وجود ندارد: «یك مرتبه دیگر در خاتمه این وصیتنامه ، به ملت شریف ایران وصیت می كنم كه در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاریها و جان نثاریها ومحرومیتها مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علو رتبه آن است، آنچه كه شما ملت شریف و مجاهد برای آن بپاخاستید و دنبال می كنید و برای آن جان و مال نثار كرده و می كنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین است و است كه از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن به معنی وسیع آن و ایده با ابعاد رفیع آن است كه اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و است ؛ و آن در - صلی الله علیه و آله وسلم - به تمام معنی و درجات و ابعاد متجلی شده ؛ و كوشش تمام انبیای عظام - علیهم سلام الله - و اولیای معظم - سلام الله علیهم - برای تحقق آن بوده و به و جلال و جمال بی نهایت جز با آن میسر نگردد. آن است كه خاكیان را بر ملكوتیان و برتر از آنان شرافت داده، و آنچه برای خاكیان از سیر در آن حاصل می شود برای هیچ موجودی در سراسر خلقت در سر و علن حاصل نشود. شما ای ملت مجاهد، در زیر پرچمی می روید كه در سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است ، بیابید آن را یا نیابید، شما راهی را می روید كه تنها راه تمام انبیا - علیهم سلام الله - و یكتا راه سعادت مطلق است . در این انگیزه است كه همه اولیا را در راه آن به آغوش می كشند و مرگ سرخ را "احلی من العسل " می دانند؛ و جوانان شما در جبهه ها جرعه ای از آن را نوشیده و به آمده اند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ماباید بحق بگوییم یا لیتنا كنا معكم فنفوز فوزا عظیما. گوارا باد بر آنان آن نسیم دل آرا وآن جلوه شورانگیز. و باید بدانیم كه طرفی از این در كشتزارهای سوزان و در كارخانه های توانفرسا و در كارگاهها و در مراكز صنعت و اختراع و ابداع ، و در ملت به طوراكثریت در بازارها و خیابانها و روستاها و همه كسانی كه متصدی این امور برای اسلام و جمهوری اسلامی و پیشرفت و خودكفایی كشور به خدمتی اشتغال دارند گر است . و تا این و در جامعه برقرار است كشور عزیز از آسیب دهران شاءالله تعالی مصون است . و بحمدالله تعالی حوزه های علمیه و دانشگاهها و جوانان عزیز مراكز علم و تربیت از این غیبی برخوردارند؛ و این مراكز دربست در اختیار آنان است ، و به امید خدا دست تبهكاران و منحرفان ازآنها كوتاه . و وصیت من به همه آن است كه با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی وخودكفایی و استقلال، با همه ابعادش به پیش ، و بی تردید دست خدا با شمااست ، اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی كشور اسلامی به روح تعاون ادامه دهید. و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداكاری وروح مقاومت و صلابت در راه حق می بینم و امید آن دارم كه به فضل خداوندمتعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلا بعد نسل بر آن افزوده گردد. با و و و به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص ، و به سوی سفر می‌كنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم . و از خدای رحمان و رحیم می خواهم كه عذرم را در كوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و‏‎ ‎‏بدانند که با رفتن یک در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد كه بالا و والاتر درخدمتند، والله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است .» •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2055
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه ⏹بخش اول: ❇️ مقدمه: 🔹 بی‌راه نیست اگر گفته شود که تاریخ حکمت و فلسفه تاریخ تبیین «کثرت» و «وحدت» و فهم عمیق رابطه میان آنها بوده در جهت انتظام به زندگی بوده است. چرا که در ساختار ذهنی انسان، همواره چگونگی بازگردان امور متکثر به امر واحد یک دغدغه اساسی بوده است و بر همین اساس نظم و تربیت به وجود آمده است. بشر همواره تلاش کرده است تا میان پدیده‌های پیرامون خود، نظم و تربیتی بنا کند و به امور معنا، جهت و انتظام ببخشد. بدین جهت، با مطالعه دقیق واقعیت‌ها و کشف روابط آشکار و پنهان میان آنها، «مقولات» را اعتبار کرده است تا براساس آن بهتر بتواند اشیا را تعریف کند و به قضایای کلی و قوانین عمومی دست پیدا کند و از این طریق به «علم»ی برسد که بتواند واقعیت‌ها را توصیف و تبیین و پیش‌بینی کند. ❇️ کثرت در عالم سنت 🔸 همه دوران‌ها، حکیمان و فیلسوفان در تلاش برای بازگرداندن امور متکثر به امر واحد بودند. بخصوص در دوران پیشامدرن که نحوه‌ی زیست آدمی همسو با نظم طبیعت بود و انسان خود را تافته‌ی جدا بافته از موجودات هستی نمی‌پنداشت. ادیان در متن عمومی جامعه حضور داشتند و انسانها را متوجه میدأ و معاد می‌کردند. در چنین زمانه‌ای، که لایه‌های طبیعت چندان آشکار نشده بود و انسان را به طور کامل به خود مشغول نکرده بود، کشف ربط امور متکثر به امر واحد یک رویه‌ی فلسفی و مذهبی رایج بود و فیلسوفان بدان می‌نگریستند. برخی وحدت را در مبدأ، برخی در غایت، برخی در مُثُل و برخی در جوهر می‌یافتند. ❇️ کثرت در جهان مدرن 🔹 اما در دوران مدرن، موقف تاریخی و معنای زندگی، هویت جدیدی به خود گرفت، در این موقف، امر واحد یا انکار شد و یا از حوزه عمومی به نهان‌خانه‌ی عواطف و احساسات رانده شد و یا در متن خود امور متکثر، امر واحدی اعتبار شد. توضیح اینکه در دوران جدید، آنچه برای بشر غربی مهم تلقی شد مسئله زندگی و بهره‌مندی از منابع طبیعت در چارچوب سیاست و برنامه‌ریزی دقیق بود که تداعی‌گر معنای «بهشت» در این کره خاکی است. در این جهان معنایی، امر دینی نیز هویتی این جهانی پیدا کرد و نگاه‌ها از توجه به مبدا و معاد به معیشت و سیاست معطوف شد. طبیعت معیشت و سیاست نیز «تکثر» و «تمایز» هست. از این رو، امور متکثر در دستور کار فلاسفه و دانشمندان قرار گرفت و تلاش کردند تا بتوانند تبیینی از این امور ارائه دهند که موجب بیشتر انتظام زندگی، بهره‌مندی حداکثری از طبیعت، کنترل بیشتر پدیده‌ها و سرپرستی قدرت‌مند اوضاع باشد. از‌این‌رو، فلسفه غرب، فلسفه معطوف به تکثر و تمایز است. «وحدت» در این فلسفه، نه یک امر حقیقی و در مبدأ یا مُثُل و یا جوهر اشیاء بلکه در ذهن فاعل شناسا (سوژه) جایگاه دارد و این انسان شناسا است که وحدت را می‌آفریند و به آموز متکثر در زندگی، معنا، جهت و نظم می‌دهد. 🔸 اما در حکمت متعالیه به تفسیر متفکران انقلاب اسلامی طرح دیگری برای فهم وحدت و کثرت بیان شده است. مباحث «تشکیک وجود»، «اتحاد علم و عالم و معلوم»، «حرکت جوهری»، «فطرت»، «اعتباریات» و «مسئولیت» از جمله بنیان‌های این طرح فلسفی و عقلانیت اجتماعی برای فهم حقیقتِ وحدت و کثرت و چگونگی نظام‌بخشی به زندگی و بیان بنیان‌های فکری نظریه «مردم‌سالاری دینی» و «نظام انقلابی» است. 🔹امتداد فلسفه و حکمت دقیقا ناظر به تبیین کثرت و جنبه‌های سیاسی و اقتصادی زندگی انسان است. 🔸 در مجموع چند نوع کثرت وجود دارد که لازم است به تبیین آنها از منظر حکمت متعالیه پرداخت: ✔️کثرت در هستی ✔️کثرت در ادراکات ✔️کثرت در تاریخ و فرهنگ ✔️کثرت در جامعه ✔️کثرت در سیاست 🛑 ادامه دارد... ✍ سید مهدی موسوی یکشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2318
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه بخش دوم: 🔹 برخی از افراد دغدغه‌مند اما کم اطلاع از حکمت متعالیه و فلسفه اسلامی، اظهار داشته‌اند که حکمت متعالیه توان تبیین «کثرت» را ندارد و به همین جهت مانع پیشرفت جامعه است. مهمترین شاهد بحث خود را هم مخالفت حکیمان متأله با ایده «پلورالیسم دینی» در دهه ۷۰ می‌دانند. به اعتقاد اینها، نقد پلورالیسم و کثرت گرایی دینی که توسط سروش و شبستری در دهه ۷۰ مطرح شد به جهت کثرت ستیزی و ناتوانی در فهم و تبیین کثرتهاست. 🔸در حالی که این سخن ناصوابی است. هم مدعا غلط است و شاهد آن نامربوط است. شاهد آن نامربوط است چون مسئله پلورالیسم دینی یک مسئله دین شناختی و مربوط به سعادت و رستگاری دینداران است و اصلا ربطی به مقوله «کثرت» از منظر هستی‌شناختی ندارد و مخالفت با این فرضیه، مخصوص حکیمان حکمت متعالیه نبود بلکه عموم دینداران جهان و صاحبان فکر و نظر دینی با گرایشهای مختلف فکری و فلسفی با آن مخالفت کرده‌اند. ❇️ روایت وحدتی از حکمت متعالیه 🔹 اما درباره اصل مدعا باید گفت که این تحلیل از ناتبیینی «کثرت» در حکمت متعالیه، برآمده از تفسیرهای موجود صرفا عرفانی و باطنی از آن در رسانه‌های عمومی است که عموما تحت تأثیر متفکران غربی همچون گنون، شوؤان، هایدگر و کربن به وجود آمده است. عموم نویسندگان داخلی متأثر از چنین متفکرانی، چون که نگاه‌های انتقادی به تجدد و تکثر متجددانه دارند در پی یافتن طرحی برای تبیین «وحدت» در برابر تکثر و تجددی بودند که موجب ایجاد بحران معنا و نهیلیسم شده بود، لذا تلاش کردند تا جنبه‌های «وحدت بینی» و «باطنی‌گری» حکمت و عرفان اسلامی را برجسته کنند تا بتوانند هیمنه‌ی «ظاهربینانه» و «تکثرگرایانه» تجدد را به چالش بکشانند. از این‌رو، نزد اینان ابعاد «وحدت وجودی» حکمت متعالیه برجسته شد و ابعاد تکثرگرایی و «تشکیک وجود» و لوازم آن به حاشیه دارنده شد. همچنان که ابونؤاس می‌گوید: فَقُل لِمَن يَدَّعي في العِلمِ فَلسَفَةً حَفِظتَ شَيئاً وَغابَت عَنكَ أَشياءُ «این را به کسانی که ادعا می کنند در مورد علم، فلسفه دان هستند، بگویید چیزی را حفظ کردی و چیزهایی از تو پنهان شده است» ❇️ روایت جمعی از حکمت متعالیه حکمت متعالیه مانند هر دستگاه فلسفی دیگری از پویایی و نشاط درونی برخوردار است و روایت‌ها و تفسیرهای مختلفی از آن ارائه شده است و نباید این دستگاه فلسفی را به موسس آن یعنی صدرالمتألهین شیرازی فروکاست بلکه بعد از ملاصدرا ابعاد و لوازم زیادی از قوانین و اصول بنیادین حکمت متعالیه آشکار شده است که شاید برای خود ملاصدرا به این وضوح و دقت نبود. شارحان و مفسران بزرگی همچون ملاهادی سبزواری، آقاعلی مدرس، امام خمینی،علامه طباطبایی، شهیدمطهری، و بزرگان دیگر هرکدام در تعمیق وگسترش آن کوشیده‌اند. 🔸 اما اگر به آثار فلسفی متفکران انقلاب اسلامی و تفسیر آنها از حکمت متعالیه همچون آیت‌الله شاه‌آبادی، امام خمینی، علامه طباطبایی، شهیدمطهری، شهیدبهشتی، آیت‌الله خامنه‌ای و دیگران خوب مراجعه شود، مشاهده می‌شود که «وحدت» و «کثرت» هر دو به رسمیت شناخته شده است. در این روایت، شاه‌کار فلسفی صدرالمتالهین شیرازی در حکمت متعالیه، ایجاد بنیان فلسفی جمع سالم و فلسفی میان وحدت و‌ کثرت است. بر همین اساس، مسئله زندگی، سیاست و اقتصاد برای آنها برجسته شده است و باب گفتگو و تعامل به فلاسفه و متفکران جدید را گشوده‌اند و در نباشند تا تبیینی واقعی (رئالیستی) از زندگی انسان و گستره‌ی آن ارائه کنند به نحوی که به تشکیل حکومت، تنظیم اقتصاد، پردازش جامعه و تمدن‌سازی منتهی شود. از این‌رو، در دل فلسفه هستی و تبیین حقایق، امر متکثر و حقیقت، حرکت، صیرورت و شدن زندگی این جهان را توصیف می‌کند و زمینه‌ی بیان بایسته‌های تغییر و تحول طبیعت و زندگی را فراهم می‌کند. به تعبیر دیگر، حکمت متعالیه، فلسفه عملی و فلسفه صیرورت و برنامه‌ی شدن متناسب با هستی‌شناسی وجودی خود ارائه داده‌اند و متفکن انقلاب اسلامی با بسط و گسترش آن، زمینه‌ساز تحول اجتماعی و انقلاب اسلامی و فعال سازی علوم اسلامی بخصوص دانش فقه برای تبیین ساختار نظام اسلامی در قالب قانون اساسی شده‌اند. 🔹 در واقع حکمت متعالیه بر دو پایه «اصالت وجود» و «تشکیک وجود» بنیان طرح نوئی در تبیین وحدت و کثرت و توصیف دقیق رابطه میان آن دو را بنا نهاده است که براساس آن امکان جمع میان وحدت با کثرت و جمع سالم کثرات با هم در عین حفظ جنبه کثرت و تعیّن و تشخیص را دارد که نتیجه آن امکان تبیین «چگونگی کثرت در ادراکات» و همچنین تولید عقلانیتِ جمع دوگانه‌های به ظاهر متباین همچون عقل با ایمان، دنیا با آخرت، سیاست با شریعت، معیشت با معنویت، آزادی با عدالت است. 🛑 ادامه دارد... ✍ سید مهدی موسوی دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2319
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه ⏹بخش سوم: الف: کثرت در هستی ❇️ حکمت مشاء 🔹 حرکت فلسفی در فلسفه مشاء از کثرت‌ها به سمت وحدت است. توضیح اینکه، فلسفه مشا با مطالعه موجودات ممکن الوجود و دسته‌بندی آنها در مقولات ده گانه، یک گام رادر حرکت فلسفی طی می‌کند. در مرحله‌ی دیگر چگونگی نسبت اعراض با جواهر بحث می‌شود و نشان می‌د که اعراض امور متکثر و متباینی هستند که بواسطه جوهر وحدت می‌پذیرند و جوهر به عنوان اساس ممکن الوجودها معرفی می‌شود. در مرحله سوم با ترتب رتبی جواهر، به تبیین مبدأ اصلی جواهر یعنی واجب پرداخته می‌شود که عنصر وحدت بخش همه جواهر و نسبت اصلی میان همه ممکنات، مخلوق بودن آنها و نسبت وجودی با مبدأ و واجب است. اما در مجموع میان ممکنات تباین وجودی برقرار است. ❇️ حکمت متعالیه 🔸 اما در حرکت فلسفی حکمت متعالیه، توجه اولیه به جبهه وحدت است. قبل از هرچیزی، «وجود» به عنوان مهمترین و اولی‌ترین وصف واقعیت، مورد تحلیل واقع می‌شود و از این طریق، واقعیت به نحو کلی آشکار می‌شود. این اصل مهم که از آن به «اصالت وجود» یاد می‌شود نشانگر این اندیشه است که همه‌ی هستی را وجود شکل می‌دهد و همه‌ی اموری که هستند بهره‌ای از وجود دارند اما هر کدام به اعتبار درجه و رتبه‌ای که دارند از «ماهیت» برخوردارند ماهیتی که نشانه‌ی کثرت و تمایز است. در این نگرش غیر از واجب الوجود که هستی محض است و هیچ ترکیب و محدودیتی در او راه ندارد، بقیه موجودات دارای ماهیت هستند که نشانگر مرتبه وجودی آنها است. از این اندیشه با عنوان «تشکیک وجود» یاد می‌شود. 🔹اگرچه همه موجودات نسبت به واجب الوجود، وجودرابط هستند وپرتوی از شعاع وجودی او هستند وهیچ استقلالی ندارند، اما زمانی که در نسبت با هم مطالعه و مقایسه می‌شوند دارای سلسله مراتب و درجات مختلف طولی و عرضی هستند. در این مقایسه و مطالعه که بر اساس نحوه‌ی تحقق وجود و تعیّنات وجودی و ماهیت اشیاء انجام می‌گیرد، «تکثر» امر واقعی است و عوالم و وجودی متکثر و تمایز و تشخیص نوعی و فردی فهم می‌شود. بر این اساس عالم بر سه مرتبه هست: ۱. عالم عقل ۲. عالم مثال ۳. عالم طبیعت 🔸 ویژگی اصلی عالم ماده، حرکت جوهری و صیرورت وجودی است. یعنی آن به آن در حال حرکت، شدن و تکامل است و هیچ‌توقف و سکونی در آن راه ندارد. 🔹 انسان که عضوی از موجودات عالم ماده و طبیعت هست نیز از این حکم کلی خارج نیست او هم لحظه به لحظه در حال حرکت و تحول جوهری است. اما نکته مهم این است که انسان چون دارای نفس ناطقه و قوه عقل، آگاهی و اراده است دو نوع حرکت دارد: ۱. حرکت جوهری طبیعی در حوزه جسم و جسمانیت؛ ۲. حرکت جوهری ارادی در حوزه نفس ناطقه و اجتماعیات. 🔸 زندگی انسان محصول آن حرکت جوهری ارادی است که بنیان آن را تحولات آگاهی انسان و نحوه‌ی آرمان‌های او می‌سازد. انسان با ادراکات و معلومات خود اتحاد وجودی می‌یابد و از این طریق عقل و‌ جان او به دست خودش ساخته می‌شود. 🔹انسان به واسطه عقل و آگاهی، اراده و عزم، زندگی می‌کند و برای رسیدن به کمالات و مطلوب‌ها حرکت و تلاش می‌کند. چرا که انسان در فطرت و سرشت خود «میل به کمال مطلق و تنفر از نقص» را می‌یابد و بر آن اساس موجودی کمال طلب است و به همین جهت همواره در حال حرکت به سمت کمال و کنار گذاشتن محدودیت‌ها و نواقص است. 🔸اما حرکت انسان در زندگی، برخلاف دیگر موجودات، بر پایه‌ی «قانون» و «قاعده» است. به تعبیر دیگر، انسان موجود «معنایاب» و «اعتبارساز» است و متناسب با نیازها و برای کسب منفعت‌های ملائم با طبع خود و رفع ضررها و دردها و همچنین جلب مصلحت‌ها و دفع مفسده‌ها، «اعتبارسازی» می‌کند. اعتبارسازی انسان محصول فطرت ابداع و میل به نوآوری و خلاقیت است که در سرشت کمال جوی انسان نهادینه شده است. 🔹اعتبارات انسانی دو گونه است یا برخواسته از فطرت مشترک انسانی و نیازهای طبیعی است که فرافرهنگی است. اما بخش اعظم اعتبارات انسانی، متناسب با محیط زندگی و مناسبات تاریخی، فرهنگی و اجتماعی او وضع می‌شود که طبیعتا متکثر، متفاوت و متمایز هستند. همین عامل ایجاد فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف درتاریخ بشریت بوده است که هر کدام، امکان جدیدی را برای زیستن وصیرورت انسان بوجود آورده است. 🔸 تاریخ وفرهنگ انسانی به مثابه محصول ظهورات عقل و فعلیت آگاهی‌ها، اعتبارات وفعالیت‌های انسانی است که در آنها هم می‌توان جنبه‌های مشترک فطری وعقلانی رایافت و هم می‌توان تنوع‌ها، تکثرها، تفاوت‌ها و تعارض‌های را مشاهده کرد. تاریخ و فرهنگ فرصتی برای ظهور مستمر انسان و انکشاف حقایق الهی و امکان‌های زیستن است. این مطلب می‌تواند بنیانی برای فلسفه تاریخ و فهم چرایی وحدت و تکثر جوامع و تمدنها باشد. 🛑 ادامه دارد ... ✍ سید مهدی موسوی دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2320
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه بخش چهارم: ❇️ از عقل عملی تا مردم‌سالاری دینی 🔹 یکی از نتایج مهم حکمت متعالیه به روایت متفکران انقلاب اسلامی، توجه به عقل عملی، عقلانیت اجتماعی و مردم‌سالاری دینی در عرصه سیاست و اجتماع است. 🔸در این نظریه و براساس نظریه حرکت جوهری، هر انسانی یک حیوان بالفعل به دنیا می‌آید که به تدریج در متن زندگی اجتماعی و در ارتباط با دیگران فطرت انسانی او شکوفا می‌شود و برای رسیدن به کمالات بیشتر، حرکت می‌کند و ارتباطات او شکل می‌گیرد. از این رو، انسان به تدریج از یک موجود منفعل به یک کنشگر فعال و خلاق تبدیل می‌شود که با علم و عمل می‌تواند خود را بسازد و نحوه‌ی وجود خویش و شخصیت تمایزبخش فردی خود را انتخاب کند. این انتخاب آثار تکوینی و وجودی خاصی را به همراه می‌آورد. از سویی، مجموعه‌ای از امکان‌ها را برای زندگی بهتر انسان فراهم می‌کند اما مجموعه‌ای از امکان‌ها را مخفی می‌کند به نحوی که کنشکر به صورت عادی اصلا به آنها التفات ندارد مگر انکه، جرقه‌ای زده شود و یا با بحران و مسیله لاینحلی روبرو شود که در آن صورت، مجبور به اندیشه و رصد امکان‌های می‌پردازد. 🔹انسانها با جعل اعتباریات و ساخت معنایی اشیاء، به زندگی خود معنا، جهت و نظم می‌دهند و بر همین اساس، با دیگران ارتباط برقرار می‌کند و در این روابط نوع اعتبارات انسانی عمیق‌تر و گسترده‌تر و عمومی‌تر می‌شود. در واقع عمومیت فرهنگ و اعتبارات انسانی، محصول بیناذهنی شدن آگاهی‌ها و اتحاد وجودی علم و عالم و معلوم است. 🔸 از آنجا که انسان‌ها فطرت کمال طلبی، آزادی‌خواهی، تنوع‌طلبی و ابداع و خلاقیت دارند، همواره در درون یک فرهنگ و جامعه‌ی مشترک نیز دارای تمایز نگرشی و شخصیتی هستند و به هیچ وجه امکان از بین بردن تفاوت‌ها و تمایرها و یک دست‌سازی افراد وجود ندارد و به صلاح هم نیست چون به رکود و توقف و ایستایی می‌انجامد. چرا که تفاوت‌ها و اختلافات، زمینه‌ساز آشکار شدن جنبه‌های مختلفی از حقیقت و ظهور امکان های جدیدی از زندگی و موجب ایجاد اعتبارات و ساختارهای بدیع برای زندگی بهتر است. هرچند به جهت میل طبیعت مادی انسان به استخدام گری دیگران، می‌تواند زمینه‌ساز ظلم و استبداد و بهره‌کشی هم بشود. اما نمی‌توان با تفاوت‌ها و تمایزها درافتاد و به حذف آنها اندیشید بلکه می‌بایست به هدایت و راهبری تفاوت‌ها و تمایزها توجه داشت و تلاش کرد با رشد عقلانیت در جامعه و تبیین منافع مشترک و مصالح عمومی، همه‌ی ظرفیت‌ها را برای رسیدن به منافع مشترک بسیج کرد(ولایت و همبستگی اجتماعی). 🔹 همبستگی اجتماعی و بسیج ظرفیت‌ها و افراد مختلف در جهت منافع مشترک، در گرو، ۱. رشد عقل عملی و عقلانیت اجتماعی و ۲. شکوفایی اراده‌ها و مشارکت حداکثری مردم در تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات اجتماعی است. 🔹 عقل نظری و شناخت هستی‌های کلی و‌کشف قوانین حاکم بر طبیعت اگر چه در زندگی لازم و‌مؤثر است اما کافی نیست بلکه انسان برای تدبیر زندگی، نیازمند فعال سازی «عقل عملی» است عقلی که ناظر به کنش‌های انسان و موقعیت او در نسبت با دیگر موجودات است. عقلی که به منافع و مصالح حیات انسان توجه دارد تا امکان های جدید زندگی کردن را آشکار کند. بنابراین عقل عملی سازنده‌ی عقلانیت اجتماعی و تبیین‌گر اصولی است که راهبر زندگی و تتظیم‌گر تصمیمات و اقدامات اجتماعی در جهت ۱. «رشد» و ۲. تقویت همبستگی اجتماعی و ۳. عقلانیت اعتبارات و ساختارها است. از جمله مهمترین این اصول موارد زیر است: ۱. حفاظت، تعمیق و گسترش وحدت و وفاق و اعتماد عمومی براساس منافع مشترک و مصلحت عمومی؛ ۲. فراهم کردن زمینه‌ی همفکری، نقد، تضارب آراء و آزاد اندیشی حداکثری میان آحاد اهل جامعه و بهره‌مندی از مشورت و نظرات مردم به تناسب مسایل جامعه بر پایه سه اصل آزادی، اخلاق و منطق. پرهیز از دوگانه «تقدیس» و «تخریب» افراد و جریان‌ها. ۳. شناخت دقیق ارزش همه‌ی سرمایه‌های مادی و معنوی (همچون: وقت، عمر، میراث تاریخی و فرهنگی و مذهبی، نسل جوان، زنان، منابع طبیعی) و کسب قدرت بهره‌مندی حداکثری از سرمایه‌ها در جهت «رشد جامع اجتماعی»؛ ۴. مرزگذاری دقیق با دیگران در عین برقراری ارتباط مبتنی بر منافع و مصالح؛ ۵. مسئولیت‌پذیری اجتماعی و ارزش شدن کار، تلاش، کوشش، انجام وظیفه، خدمت؛ ۶. قانون‌پذیری و مرجعیت قانون در تمامی امور اجتماعی؛ ۷. پذیرش سنت «تحول»، بازسازی مداوم خود و انعطاف‌پذیری در برابر شرایط مختلف براساس حکمت، عزت و مصلحت؛ ۸. «پیرایه‌زدایی»، «توهم‌زدایی» مداوم معرفت، «شکستن بت‌های جاهلیت» و اجتهادمستمر شبکه‌ای نظام‌مند بر پایه محکمات (نظام اندیشه) درمسیر عقلانی شدن معرفت‌ها، اعتبارات وساختارها. 🛑 ادامه دارد... ✍ سید مهدی موسوی دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2321
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه ⏹بخش دوازدهم: 🔹منطق شناخت تحول اجتماعی نزد متفکران حکمت متعالیه، هماهنگ با منطق رشد و صیرورت انسان از مرحله مادی و طبیعی به مرحله روحانی و فرهنگی است. به تفسیر شهید مطهری از قانون «النفس جسمانی الحدوث و روحانیة البقا»، همانگونه که انسان که یک موجود مادی و طبیعی است در یک حرکت و تکامل جوهری، صاحب روح می‌شود و به تدریج بر گستره و قدرت روحانی خود می‌افزاید، نطفه جامعه نیز در شرایط مادی و اقتصادی بسته می‌شود اما به تدریج از موجود اقتصادی به موجود فرهنگی تکامل می‌یابد(مطهری، انسان و ایمان) این همان منطق و فرایند عقلانی شدن تاریخ و فرهنگ بشریت و خروج از بن‌بست‌های نظری است. 🔸براین اساس ساختارهای نرم و هنجاری، همچون علم، اخلاق، فرهنگ، قانون، هنر و هویت‌های جمعی صفات وجودی هستند و برساخته ساختارهای اقتصادی و حتی قدرت سیاسی نیست؛ هرچند ممکن است به عنوان علت معدّه و زمینه‌ساز باشند، اما علت حقیقی نیستند بلکه آنها ریشه در فطرت و عقل آدمی دارد و از منطق تحول خاص خود پیروی می‌کند نه منطق تحولات اقتصادی و ابزار تولید و یا منطق تحولات سیاسی و تغییر دولت‌ها. 🔹برپایه‌ی روایت متفکران انقلاب اسلامی از حکمت متعالیه، به هر میزان که عاملیت و استحکام درونی و قدرت فکری و ایمانی فرد افزایش یابد قدرت حقیقت‌جویی، ابداع و آفرینش او هم افزایش می‌یابد و به همان میزان می‌تواند ساختارها را تغییر دهد و اصلاح کند یا ساختارهای جدید و ابزار نوینی را به وجود آورد. البته به هر میزانی که قدرت ساختار اجتماعی و فناوری‌ها افزایش پیدا کند به همان میزان می‌تواند از عاملیت و خلاقیت انسان بکاهد و بر روابط انسانی و معادلات اجتماعی سیطره یابد. تنها راه برای مدیریت و کنترل ساختارها و به خدمت گرفتن آنها، تقویت عاملیت و خلاقیت کنش‌گران اجتماعی است. بر این اساس، «شریعت الهی» مربوط به حوزه «عقل عملی» است و نه برای محدود کردن عاملیت‌ها و آزادی‌ها بلکه برای آزادی معنوی و عقل عملی انسان از دست ساختارهای نفسانی شهوت و غصب و برای رهاشدن از قید اسارت روابط و ساختارهای ظالمانه اجتماعی است. «شریعت الهی» با معنا و جهت بخشیدن به «سیاست»، موجب می‌شود که سیاست و حاکمیت به شکوفایی عقل‌ها و فعال سازی اراده‌ها و مشارکت حداکثری مردم در امور اجتماعی بیانجامد. 🔸 مردم اساس و محور حاکمیت و قوام بخش به ساختارهای اجتماعی هستند و بدون مشارکت و رضایت مردم هیچ دولتی بقا نخواهد داشت. از این‌رو، مردم‌سالاری دینی بر پایه عاملیت انسان مسئول نسبت به خود و دیگران، طرحی برآمده از انسان‌شناسی حکمت متعالیه و بنیان نظریه «نظام انقلابی» در باب ساختار حکمرانی است. 🔹در نظریه‌ی نظام انقلابی، جهان معنایی و فرهنگ ذیل توحید و در جهت برانگیختن عقلها، شکوفایی اراده و حفظ کرامت انسان و رشد همه‌جانبه‌ی انسان و جامعه سامان می‌یابد. از این رو، وظیفه حاکمیت برانگیختن عقل‌ها و شکوفایی اراده‌های آحاد افراد جامعه برای به دست گرفتن سرنوشت خویش از طریق مشارکت حداکثری در امور عمومی است. بر این اساس، آرمانها، ارزشها مقدس هستند اما همه‌ی ساختارهای اجتماعی مبتنی بر آرمانها، ارزشها، منافع عمومی و مصالح انسانها توسط انسان به وجود می‌آید لذا هیچ‌کدام از تقدس ذاتی برخوردار نیستند و تا زمانی اعتبار و‌ حجیت دارند که هماهنگ با آرمانها و ارزشها و در جهت تحقق حداکثری منافع و مصالح عمومی باشد. که مهمترین آن مصالح، شکوفایی عقلها و فعال‌سازی اراده‌ها و تحقق رشد جامع و پیشرفت همه‌جانبه است. از این‌رو، هرچند ساختارها میل به تقدس بودگی و تصلب شدگی دارند و عاملیت‌ها را محدود می‌سازد اما باید پویایی و تحول در نظامات و ساختارهای اجتماعی را به رسمیت شناخت و برای بازسازی عقلانی ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نظریه‌پردازی، برنامه‌ریزی و اقدام کرد. 🔸 در مردم سالاری دینی و نظام انقلابی، اساس و محور تحولات اجتماعی، عاملیت فطری و عقلانی انسان و حرکت آگاهانه، ارادی و رشیدانه است و ساختارها همیشه باید، موجب فعال شدن عاملیت‌ها باشند نه قفس آهنین. البته عاملیت انسان در گرو تربیت صحیح عقلانی، معنوی و اجتماعی است و الا به یله‌بودن، سرکش‌شدن، متحیر و مضطر شدن و احساس تنها بودن و رهابودن می‌انجامد. 🔹در حکمت متعالیه، فرایند عقلانی شدن جامعه در گرو رشد خرد و قدرت تدبیر و شکوفایی اراده و عاملیت انسان و خروج از جاهلیتِ باطن‌گرایی و ظاهرگرایی (آن‌گونه که صدرالمتالهین در دو کتاب کسر اصنام الجاهلیه و رساله سه اصل توضیح داده است) و توجه به همه‌ی سطوح واقعیت و جامعیت حقیقت است. 🛑 پایان. ✍ سید مهدی موسوی یک‌شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2344