eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
530 عکس
151 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌از ضعف‌های خود نهراسیم 🔹یکی از اموری که موجب ایجاد برخی از مشکلات شخصیتی انسان می‌شود اطلاع از ضعف‌ها و نقص‌های خود است و همین امر موجب بی‌اعتمادی به خود و از دست دادن امید و روحیه‌ی خوش‌بینی به آینده می‌شود. 🔸عموما این پی بردن به ضعف‌ها در زمانی است که انسان درصدد مقایسه‌ی خود با دیگران است. نقاط قوتی را در آنها می‌یابد که در خود او نیست. هرگاه تعداد این مقایسه‌ها بیشتر شود نواقص و ضعف بیشتری را در خود می‌یابیم. یعنی بازای هر مقایسه‌ای مجموعه‌ای از نواقص و ضعف‌های علمی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی و... در انسان آشکار می‌شود. با بیشتر شدن این نواقص و ضعف‌ها طبیعتا آثار روان شناختی بیشتری هم خواهد داشت. 🔹چرا که انسان فطرتا تمایل به همه‌ی کمالات و خوبی‌ها و میل اولیه‌ی به تصاحب همه‌ی منافع و منابع دارد و دوست‌دارد که "هر چه خوبان دارند یکجا داشته باشد" اما چون این تمایل در واقع ممکن نیست که در این دنیای خاکی محقق شود، آثار روان‌شناختی منفی به بار می‌آورد. از جمله اینکه خود را ضعیف، ناتوان، بی‌فایده، جامانده‌ی از دیگران احساس می‌کند. 🔸 در حالی که اگر خوب بنگریم می‌یابیم که ما انسانها از ابتدا ضعیف و ناقص و فقیر بوده‌ایم و هستیم. يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ﺍﻱ ﻣﺮﺩم ! ﺷﻤﺎﻳﻴﺪ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ، ﻭ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﺑﻲ ﻧﻴﺎﺯ ﻭ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ(فاطر١٥) در ابتدای تولد هیچ یک از استعدادها و توانایی‌های ما فعال نبوده است‌. به لحاظ عقلی و علمی خالی الذهن بودیم وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻜﻢ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﺘﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﺴﺘﻴﺪ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺳﭙﺎﺱﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ.(النحل٧٨) همچنین به لحاظ جسمی ناتوان بودیم، از اعتبارات اجتماعی بی‌بهره بودیم. لذا ما با ضعف و نقص مطلق به دنیا امده‌ایم لذا بودن نقص و ضعف هیچ عیبی نیست و نباید از آنها هراس داشته باشیم. بلکه همواره باید به نعمت‌هایی که نصیب انسان شده است توجه کرد. نعمت‌هایی که نوعا فعلیت یافتن استعدادهای درونی است. 🔹 بودن نقص و ضعف عیب نیست - چرا که انسان به لحاظ وجودی فقر محض است و عین الربط به خداوند متعال (جل جلاله و عظم شأنه) است - وجود نعمت و فعلیت استعدادها و توانایی‌ها عین لطف و رحمت و پیشرفت است. قدر دارایی‌ها و توانایی‌های موجود را باید دانست و همواره آنها را یاد آوری کرد. وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ ﻭ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻛﻦ (الضحى١١) ✔️ هیچ نمی‌دانستیم اما حالا در مدرسه و حوزه و یا دانشگاه دانا شده‌ایم و از برخی علوم مطلع هستیم ! ✔️ هیچ نمی‌توانستیم بخوانیم، سخن بگوییم، راه برویم، ارتباط برقرار کنیم، و ... اما حالا می‌توانیم! ✔️ عریان بودیم اما الان پوشیده به بهترین لباس‌ها هستیم! ✔️ خیلی چیزها نداشتیم و الان دارم و در آینده هم بیشتر می‌توانیم داشته باشیم. 🔸 اگر خوب بنگریم می‌بینیم که هر کدام از ما به اندازه‌ی خودمان خیلی دارا و توانا شده‌ايم که بسياري از افراد از آن محروم هستند و در عین حال ما هم برخی از ویژگی‌ها و دارایی‌های ديگران را نداریم و این اختلافات و تمایزها سنت الهی است تا حیات اجتماعی انسان ممکن شود و زمینه برای حرکت و کوشش و همچنین ابتلا و امتحان فراهم شود تا شاکله‌ی افراد ساخته شود و جوهره‌ی اشخاص شناخته شود. 🔹 اگر نواقص و ضعف‌های انسان در پرتو نعمت‌ها و دارایی‌ها نگریسته شود موجب حرکت و تلاش انسان برای رفع نواقص و ضعفها به قدر مقدور است و در عین حال چون نعمت‌ها و فعلیت‌ها هم دیده می‌شود هیچ‌گاه موجب بی‌اعتمادی به خود و ناامیدی به آینده و غفلت از رحمت الهی و مغفرت او برای پر کردن خلأها و جبران عقب‌ماندگی‌ها نمی‌شود. https://eitaa.com/hekmat121
📌 چگونه از استاد استفاده کنیم امام سجاد (علیه السلام):  هَلَكَ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَكِيمٌ يُرْشِدُهُ 🔹یکی از سنت‌های مهم در نظام آموزشی حوزه‌های علمیه بهره‌گیری بهينه از استاد و مدرس است. استاد محوری مزایای بسیاری دارد اما نباید مانع از مشارکت فعال طلاب و دانش‌پژوهان در فرایند تحصیل و پژوهش شود. 🔸 از مهمترین فعالیت‌های دانش‌پژوه در فرایند تحصیلی و پژوهشی این است که بتواند در عرض حداقل ۲ سال تا ۵ سال داشته‌های علمی و یافته‌های تجربی استاد را به نحو منظم و صحیح اخذ کند و به ذخیره‌ی دانایی خود بیافزاید. به این معنا که دانش‌پژوه پس از استفاده از محضر استاد و انس با آثار مکتوب و شفاهی ایشان، به دغدغه‌ها و حساسیت‌های علمی استاد پی ببرد و سپس نظام فکری و چارچوب نظری استاد را بشناسد. بنحوی که بتواند اصول و امهات اندیشه استاد را از فروعات و نتایج اندیشه‌ی وی تشخیص دهد. 🔹 براساس تجربه‌ی شخصی و برخی از مشاوره‌هایی که به دیگران داده شد، این نتیجه حاصل شو که یک طلبه‌ی فاضل و پیگیر می‌تواند در طول چند سال محدود بیشترین بهره را از استاد ببرد و به کلیت نظام فکری و امهات اندیشه‌ی وی مسلط بشود و پس از آن به اصلاح و تکمیل و یا ترویج و تبلیغ ان نظام فکری بپردازد و در برابر مخالفان و منتقدان از آن دفاع کند و حرفی برای گفتن داشته باشد. لازم به ذکر است که اجتهاد و کسب تخصص هم از این طریق ممکن و سهل الوصول است. 🔸 استاد را به خوبی باید شناخت و عصاره‌ی فکر و کلیت اندیشه‌ و محصولات علمی و عملی او را می‌بایست به دست آورد و از آنها برای ارتقا علمی و ساخت نظام فکری خود بهره گرفت. 🔹 برای این منظور لازم است که دانش‌پژوه چند کار اساسی انجام دهد: ۱. از تمام آثار مکتوب و شفاهی استاد مطلع شود و به طور مستمر نقطه نظرات و خروجی‌های ایشان را رصد و مطالعه کند تا مهمترین و مبنایی‌ترین اصول فکری و علمی او پی ببرد. ۲. از سیره و مراحل تحصیلی و آموزشی استاد و بخصوص استادان و مربیان او مطلع شود چرا که هر استادی ادامه‌ی استادان و مربیانی است که به آنها محبت ورزیده و از محضر آنها استفاده کرده است. ۳. طبیعتا هر استادی به یک جریان و یا مکتب فکری و علمی علاقه مند است و خود را در ادامه‌ی آن مکتب تعریف می‌کند و از آثار و اندیشه‌های آن مکتب متأثر است و نسبت به برخی جریانها و مکاتب موضع انتقادی دارد و از آنها فاصله‌ی علمی و یا عملی دارد. دانش‌پژوه از طریق شناخت این جریانهای فکری و مکاتب فکری_سیاسی می‌تواند به سطحی از اندیشه‌ی استاد پی ببرد. ۴. هر استادی شیوه‌ای خاص در ورود و خروج تدریس و پژوهش دارد. به طور نمونه برخی متن‌محور و برخی مسئله‌محور هستند، برخی سنتی هستند و برخی اجتماعی؛ بعضی مخاطب را به درس و‌پژوهش علاقه‌مند می‌کنند و برخی به تبلیغ و فعالیت‌ عملی. خلاصه شیوه‌ها و منهج‌های مختلفی وجود دارد و هر استادی با توجه به شاکله‌ی شخصیتی و نظام حساسیت‌ها و دغدغه‌ها برخی از این ویژگی‌ها را اتخاذ کرده است. ۵. برخی از علوم و کتاب‌ها و یا متفکران و اندیشمندان در شکل گیری شخصیت فکری و تربیتی استاد بسیار مهم و مؤثر بوده است به نحوی که همواره استاد با تجلیل از آنها یاد می‌کند و در مباحثات علمی به آنها ارجاع می‌دهد. تهیه‌ی فهرستی از این علوم، کتاب‌ها و متفکران و تحقیق درباره میزان تأثیرگذاری آن بر شخصیت و اندیشه‌ی استاد بسیار راه‌گشا است. ۶. برخی از استادان از نظام مفاهیم و اصطلاحات خاصی برخوردارند و همواره در بیان اغراض و مقاصد خود از آن مفاهیم و اصطلاحات استفاده می‌کنند. همچنین در نقد سایر جریان‌ها و مکاتب به جای استفاده از نام و عناوین مستقیم از اصطلاحاتی استفاده می‌کنند که بتواند معرُّف آنها باشد تا ضمن آن به نقد جریان‌ها بپردازند. از این رو، دانش‌پژوه لازم دارد تا شبکه‌ی مفاهیم و اصطلاحات استاد را بشناسد و مقاصد او را از به کار گیری آن مفاهیم و اصطلاحات و موضع به کارگیری آنها بداند. ۷. هر از گاهی یافته‌های خود را تنظیم و تدوین کرده و به استاد و سایر همدرسان عرضه شود تا مورد حک و اصلاح و یا تکمیل قرار گیرد. در واقع سنت تقریرنویسی در میان طلاب و علمای گذشته، چنین کاربستی داشته است. 🔸 استاد هم باید به دانش‌پژوه کمک کند تا بهتر بتواند به چنین شناختی نائل شود و از سرگردانی و حیرت نجات یابد. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد گوهری کز صدفِ کُون و مکان بیرون است طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش کو به تأییدِ نظر حلِّ معما می‌کرد دیدمش خُرَّم و خندان قدحِ باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد گفتم این جامِ جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟ گفت آن روز که این گنبدِ مینا می‌کرد بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمی‌دیدش و از دور خدا یا می‌کرد این همه شعبدهٔ خویش که می‌کرد این جا سامری پیشِ عصا و یدِ بیضا می‌کرد گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند جُرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد فیضِ روحُ القُدُس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد گفتمش سلسلهٔ زلفِ بُتان از پی چیست گفت حافظ گله‌ای از دلِ شیدا می‌کرد
نوعدالت‌خواهی در آستانۀ ناعدالت‌خواهی.docx
20.4K
📌نوعدالت‌خواهی در آستانۀ ناعدالت‌خواهی نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالت‌خواهی دکتر قائمی نیک (استادیار دانشگاه علوم اسلامی رضوی)
📌درونی ساز علم و اتصال وجودی با حقیقت 🔹علم، حقیقتی است که موطن آن جان آدمی است و از جانی به جان دیگر منتقل میشود. انسان همواره واقعیت طلب می کند اما معانی را به دست می آورد و از این طریق با واقعیت ارتباط برقرار می کند. لذا آنچه رهاورد ادراک و شناخت آدمی از واقعیت (معلوم) است معانی است. کتاب و دفتر، الفاظ و مفاهیم صرفا ابزاری هستند که حامل معانی اند و معد اتصال وجودی جانهای آدمیان با یکدیگر و از این طریق با واقعیت است. 🔸معانی فرّار هستند و به راحتی در جان کسی استوار و پایدار نمی ماند. بلکه سنخیت می خواهد تا معنایی در جان ادمی مستقر شود. این سنخیت مقوله ای اکتسابی است و رهاورد تکرار و تذکار، تفکر و اندیشه، تدریس و تحقیق است. معرفتی در جان آدمی رسوخ می یابد که تکرار و یادآوری شود تا نفس آدمی بدان متصل و مرتبط بشود و از حال به ملکه و از عارض به جوهر وجودی تبدیل شود. براساس حرکت جوهری، نفس آدمی با هر شیئی که مدتی قرین و همنشین شود رنگ و بوی آن را می گیرد و شاکله ی وجودی اش هماهنگ با آن سامان می شود. 🔹حقیقت علم، مقول به تشکیک است و دارای مراتب و درجات مختلفی است. هر دوره ای ظرفیت ظهور برخی از این مرتب دارد که مقدمه ی آشکارگی درجات عمیق تر حقیقت در دوره های بعدی می شود. هر مرتبه ای از آن، آثار وجودی متناسب با همان مرتبه را دارا است. فاعل شناسا به هر مرتبه ای از مراتب علم متصل و مرتبط شود و آن را درونی کند، اثری می پذیرد و در همه ی آثار و فعالیت های او آشکار می شود.(از کوزه همان برون طراود که در اوست) 🔸اگر معرفت و علمی با تکرار و تذکار متصل به جان آدمی شود در واقع جزئی از وجود او شده است (به تعبیر مولانا: ای برادر تو همه اندیشه ای) و در چنین حالتی چند ویژگی برای انسان ایجاد می شود: ۱. تسلط بر جوانب مختلف و عمقِ نظری آن معرفت درونی شده؛ ۲. احساس محبت و غیرت نسبت به آن معرفت، به نحوی که توهین به آن و یا انکار آن را بر نمی تابد؛ ۳. تلاش برای پاسداری و دفاع از آن؛ ۴. تمایل به فکرکردن، اصلاح و تکمیل، افزایش و نوآوری در آن. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 انتظارات نابجا ریشه‌ی اختلافات (موردکاوی: بخشی از مردم و برخی از روحانیون) 🔹 انسان موجودی است که براساس انتظارات و توقعاتی که از خود و دیگران دارد با آنها ارتباط برقرار می‌کند تا از این طریق بتواند نیازهای متنوع خود را برطرف کند و زندگی راحت‌تری را برای خود و متعلقات خود فراهم کند. این انتظارات و توقعات زمینه‌ی شکل‌گیری نظامی از حقوق و تکالیف را فراهم می‌کند. 🔸 اگر توقعات و انتظار افرادِ یک خانواده و یا اعضای یک جامعه اولا شفاف باشد و ثانیا به‌جا و صحیح باشد، اختلافات به حداقل می‌رسد؛ اما اگر تصویر و انگاره‌ی ناصحیح و ناموجّهی از انتظارات و توقعات ایجاد شود و افراد براساس همان تصویرسازی‌های ذهنی و انگاره‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار کنند زمینه‌ی سوءتفاهم‌ها بیشتر می‌شود و طبیعتا اختلافات و تضادها هم بیشتر می‌شود. چرا که هر کس براساس انگاره‌های ذهنی تصویری که از وظایف و تکالیف دیگران و حقوق خود دارد به سنجش و ارزیابی دیگران می‌پردازد و در صورت عدم رضایت حداکثری از آنها، اعتماد او تضعیف و بر بی‌اعتمادی او افزوده‌تر می‌شود. بی‌اعتمادی هم آغازی بر گسست و اختلاف و تضاد است. 🔹 امروزه توقعات و انتظارات بی‌جا و غیر واقعی که نتیجه‌ی انگاره‌های غلط ذهنی است یکی از ریشه‌های اصلی مشکلات جامعه ایرانی است. به طور مثال: انتظار مردم از دولت‌ها شفاف و واقعی نیست و به تبع انتظار و توقعات دولت مردان از مردم شفاف و واقعی نیست. اما مهمتر انتظارات و توقعات مردم و روحانیت از یکدیگر است که شفاف نبودن و غیر واقعی بودن آن موجبات سوءتفاهم‌های زیادی را فراهم کرده است. 🔹 انتظار بسیاری از روحانیت از مردم واقعی نیست. چرا که چنین تصور می‌کنند که در گذشته عموم مردم براساس استاندارد‌های حوزویان زندگی می‌کرده‌اند و به همه‌ی احکام شرعی و اخلاقی پایبند بوده‌اند و گناه و تضاد و اختلاف امر حاشیه‌ای بوده است. بسیاری این تصور را دارند که در گذشته، روحانیت به جهت حیثیت ذاتی در راس امور بوده است و مردم هم به صرف دین‌داری به روحانیت اعتماد داشته‌اند و اصلا به کارکردهای اجتماعی و خدماتی که مبتنی بر نبود دولت قدرتمند و رسانه‌های عمومي بوده است ربطی ندارد. بر پایه‌ی این انگاره‌ی ناصواب، در زمانه‌ی وجود سازمان‌های دولتی و شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های پیچیده هنوز هم همان انتظارات سابق را از مردم دارند. ریشه‌ی همه‌ی این انتظارات و توقعات، عدم توجه به تاریخ زیسته‌ی مردم ایران و تحولات گسترده در همه‌ی ساحت‌های حیات اجتماعی است. 🔸 از سوی دیگر توقعات و انتظارات بسیاری از مردم و سیاسیون هم از حوزه و روحانیت شفاف و واقعی نیست. بخشی از این انتظارات ناشی از عدم شناخت صحیح آنها از روحانیت و تاریخ روحانیت است. متاسفانه در فرهنگ عمومی فقط برخی از وجوه اخلاقی و عرفانی علمای تراز و بزرگ عرفانی مطرح شده است و چنین القا شده است که در گذشته همه‌ی روحانیت در همه‌ی ساحت‌های حیاتی خود دارای کشف و کرامت بوده‌اند، باطن افراد را می‌دیدند، کفش جلوی آنها جفت می‌شد، با یک نبات و یا ذکری دردهای ناعلاج را درمان می‌کردند، نزد همه‌ی مردم از اقبال شدید و اعتماد بی‌مثال برخوردار بوده‌اند و همواره حکم آنها نافذ بوده است و هرگاه در هر شرایطی خواسته‌اند همه مردم را بسیج کرده‌اند. اما امروزه و بخصوص بعد از انقلاب اسلامی، همه‌ی این قدرت معنوی و اعتبارات اجتماعی از بین رفته است و دیگر خبری از آن شکوه و جلال علما و روحانیت سابق خبری نیست و روحانیت نمی‌تواند همچون گذشته نیازها و انتظارات مردم را پاسخ‌گو باشد. در حالی که این تصویرسازی از گذشته و امروز ناصحیح و نابه‌جاست. نه در گذشته‌ همه‌ی علما و روحانیت آنگونه بوده‌اند و نه امروز این چنین هستند. ♦️ تصویرسازی‌های کاریکاتوری و انگاره‌های ذهنی ناصواب از گذشته‌ی مردم و روحانیت موجب شکل‌گیری انتظارات و توقعات غیرشفاف و نابه‌جا از مردم و روحانیت شده است. برخی از نویسندگان و گویندگان و کلیپ‌سازان فضای مجازی با نادیده‌گرفتن حقایق تاریخی و روایت‌های غلوآمیز از گذشته درصدد القای جدایی مردم و روحانیت و اثبات تضعیف دین و دینداری در جامعه ایران هستند و از این طریق بر دامنه و عمق اختلافات در جامعه می‌افزایند. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌مکاشفه بزرگ ملاصدرا در حرم حضرت معصومه (س) 📍استاد آیة الله جوادی آملی: ❇️ اگر انسان کتابی و یا مطلب علمی را در شهری که از نظر آب و هوا و موقعیت اقلیمی از قم بهتر است، مطالعه کند؛ بعد عین همان کتاب و یا مطلب را در جوار رحمت بارگاه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم مطالعه کند، می بیند که برکات دیگری نصیب انسان می شود، و حقایق بالاتری برای انسان کشف می گردد. این حقیقت برای جناب صدر المتالهین نیز پیش آمده است. زیرا ایشان، هنگامی که در کهک زندگی می کرد، برای عرض ادب و توسل به بارگاه کریمه اهل بیت فاطمه معصومه سلام الله علیها مشرف می شد. در یکی از این سفرها در جوار قبر فاطمه معصومه یک مساله مهم و پیچیده فلسفی یعنی اتحاد عاقل و معقول در یک مکاشفه عرفانی، برایش حل شد. او خود در این زمینه می گوید: مسأله اتحاد عاقل و معقول از مشکلترین مسایل فلسفی است که تا کنون هیچ فیلسوف مسلمانی توفیق حل آن را پیدا نکرده است. من با توجه کامل به سوی خدای سبحان از او خواستم که مشکل برایم حل شود. دری از رحمت حق بر من گشوده شد و در این مورد معرفت جدیدی برایم حاصل شد. «کنت حین تسوید هذا المقام بکهک من قری قم، فجئت الی قم زائرا لبنت موسی ابن جعفر مستمدا منها و کان یوم الجمعه فانکشف لی هذا الامر؛» هنگام نوشتن این بحث من درقریه کهک قم بودم. از آنجا رهسپار قم شدم، به زیارت دختر موسی بن جعفر علیهما السلام مشرف گردیدم و از آن حضرت در حل این مسأله یاری جستم. به برکت او در روز جمعه این مطلب بر من کشف گردید. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 ملاصدرا، فلسفه را بر مبنای شرع پی‌ریزی کرده است ✏️ رهبر معظم انقلاب: فلسفه‌ ملاصدرا فلسفه‌ای‌ عقلی‌، ذوقی‌ و شرعی‌ است‌ و در حقیقت‌ ملاصدرا فلسفه‌ عقلی‌ و ذوقی‌ را برمبنای‌ شرع‌ مقدس‌ پی‌ریزی‌ کرده‌ است‌. برای‌ او تعبد محض‌، مبادی‌ رسیدن‌ به‌ افکار عالی‌ فلسفی‌ بوده‌ است‌ و این‌ جریان‌ عظیم‌ و جوشان‌ و تمام‌ نشدنی‌ در دوران‌ ریاضت‌ به‌ روح‌ مقدس‌ وی‌ افاضه‌ و نازل‌ شده‌ است‌ و امروز خوشبختانه‌ کتابها و افکار فلسفی‌ ملاصدرا فضای‌ فلسفی‌ کشور را فراگرفته‌ است‌. ۱۳۷۴/۱۱/۱۵ 🗓 سالروز بزرگداشت حکیم اسلام‌شناس صدرالمتالهین شیرازی معروف به ملاصدرا
📌انگاره‌های تاریخی ذهن 🔹 در دانش منطق ، آگاهی انسان به تصور و تصدیق / مفهوم و حکم تقسیم شده است و در آن از انواع تصور و تصدیق و چگونگی حکم در قضیه سخن گفته شده است. اما از ذهنی و انگاره‌های کلان کمتر حرف زده شده است. در واقع تصورات و تصدیقات انسان به صورت مفرد (اتمیک) انسان را به واقعیت رهنمون نمی‌سازد بلکه به صورت شبکه‌ای تصویری از واقعیت را در ذهن بازسازی می‌کند و به این همانی تصویر ذهنی با واقعیت خارجی حکم می‌کند. شاید این همان فعالیت قدرتمند نفس آدمی است که قرآن از آن به یاد می‌کند: ✔️ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا ﺑﻠﻜﻪ ﻧﻔﺲ ﺷﻤﺎ ﻛﺎﺭﻱ را ﺩﺭ ﻧﻈﺮﺗﺎﻥ ﺁﺭﺍﺳﺖ [ﺗﺎ ﺍﻧﺠﺎﻣﺶ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺁﺳﺎﻥ ﺷﻮﺩ] (یوسف ١٨ و۸۳) ✔️قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَىٰ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻣﻮﺳﻲ! ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ‌ﺍﺕ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻋﻄﺎ ﺷﺪ.(طه٣٦) ✔️قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﺭﻱ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪم ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻧﺸﺪﻧﺪ، ﭘﺲ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ [ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻫﻮﺍﭘﺮﺳﺘﻲ]ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ [ﻭ ﺑﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺳﺎﺯﻱ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻢ] ﻭ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻔﺲ ﻣﻦ [ﺁﻥ ﻛﺎﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﻄﺮﻧﺎﻙ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻨﻲ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ] ﺩﺭ ﻧﻈﺮم ﺁﺭﺍﺳﺖ.(طه٩٦) ✔️إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪﻥ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ [ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﺑﺎﻃﻞ ﻭ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪﺷﺎﻥ]ﺑﺮﮔﺸﺘﻨﺪ. ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺯﺷﺘﻲ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﺷﺎﻥ ﺁﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻱ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ .(محمد٢٥) ✔️همچنین آیات: زینّا اعمالهم (انعام ۱۰۸ و نمل ٤) 🔸ما بیش از آنکه با تصور‌های مفرد و تصدیق‌های مجزا و مستقل با واقعیت ارتباط داشته باشیم با تصویرهای شبکه‌ای و انگاره‌های ذهنی واقعیت را طلب می‌کنیم و می‌بینیم. تصویرهایی که محصول ترکیبی از تصورات و تصدیقاتی است که بخشی از آنها را خود تجربه کرده‌ام و بسیاری از آنها را با اعتماد به دیگران شنیده و پذیرفته‌ام. اجزای سازنده‌ی تصویرها و انگاره‌های ذهنی لزوما آگاهانه و فکر شده نیستند بلکه عموما غیر اگاهانه، مسلم‌انگاشته‌شده و طبیعی هستند که در لایه‌های زیرین ذهن و قلب آدمی قرار دارند و خود را بسیار پنهان داشته‌اند. 🔹درباره‌ی نحوه‌ی تصویرسازی ذهن از واقعیت و فرایند ایجاد انگاره‌های ذهنی کمتر سخن گفته‌ایم و بدین جهت از نقش آفرینی آن در فرایند ادراک و توصیف واقعیت غفلت کرده‌ایم. از این‌رو، بسیاری از قضاوتهای ما مسبوق به انگاره‌های غیر آشکار و مخفی است. تلاشی هم برای بازخوانی و بازتعریف آنها نداریم. در حالی که اگر خوب دقت کنیم و به زیرساخت‌های فکری و فرهنگی اندیشه خود و دیگران نظر کنیم ده‌ها عامل معرفتی و غیرمعرفتی موثر غیر تعریف‌شده‌ای را می‌توانیم بیابیم که در کمیت و کیفیت قضاوتهای ما و دیگران تاثیر مؤثری دارد. 🔸 یکی از انگاه‌های مهم ما، انگاره‌ها و تصویرهای تاریخی ماست که نوعا براساس شنیده‌ها و مطالعات جزئی، به طور ناخوداگاه در ذهن ما ساخته شده است. با شنیدن یک ماجرا از شخصی در گذشته، حکم به عمومیت آن می‌دهیم، از یک اتفاق جزیی در مقطع خاص، به شمولیت و مقبولیت همگانی آن رأی می‌دهیم. به طور نمونه وقتی یک کتاب کلاسیک آموزشی را مطالعه می‌کنیم چنین به ذهن خطور می‌کند که انگار همه نویسندگان گذشته هم همین رویه را داشته‌اند و به همین مسائل پرداخته و بدان پاسخ‌ داده‌اند. وقتی بدایه و نهایه علامه طباطبایی یا شرح منظومه‌ی ملاهادی سبزواری در فلسفه را می‌خوانیم چنین حسّی به ما دست می‌دهد که فلسفه از افلاطون و ارسطو، تا فارابی و ابن‌سینا و صدرا، همه برهمین نظم و صورتبندی تفلسف کرده‌اند. در حالی که اصلا چنین نبوده است. به همین جهت استاد شهید مطهری(رحمة الله علیه) در آموزش و تربیت فلسفی تلاش بر انگاره‌زدایی از برداشت‌های تاریخی نویسندگان و دانش‌پژوهان فلسفه دارد چرا که مانع بزرگی برای فهم مکاتب فلسفی و مسائل فلسفی و تحولات دانش فلسفه است. 🔹 انگاره‌های ذهنی و تلقی‌های اولیه و ارتکازی ما از گذشته‌ی تاریخی و فرهنگی جامعه‌ی خود و سایر جوامع، مانع بزرگی برای فهم شرایطی استکه امروز در آن قرار گرفته‌ایم چرا که گذشته آینه‌ای است که امروز را در قاب آن می‌نگریم. وضعیت اکنون ما ادامه‌ی وضعیت گذشته‌ی ماست و در نسبت با آن، امروز معنا می‌یابد و قابل سنجش است. اگر تصویر ذهنی ما از گذشته که نقطه و شاقول سنجش امروز ماست مخدوش باشد طبیعتا سنجش و ارزیابی ما از وضعیت امروز ناقص و غلط خواهد بود. به طور نمونه تصویر مشوش و ناواقعی و رؤیایی از روابط متقابل مردم و روحانیت در گذشته، موجب برخی سنجشها و تحلیل‌های غلط از امروز این روابط شده است. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 خطر ترویج رادیکالیسم در رسانه‌ها 🔹 اساس یک جامعه بر و است. نظم عامل ثبات و اتصال است و حرکت عامل پویایی و نشاط و مشارکت. لذا نظم و حرکت دو چرخ پیشرفت و تعالی است. اگر هر کدام آسیب ببیند در این چرخه خلل وارد می‌شود و جامعه از پویایی و تعالی باز می‌ماند. گاه تعریف‌هایی از نظم ارائه می‌شود که بر محافظه‌کاری و عدم حرکت و تغییر دلالت دارد و گاه حرکت به معنای تضاد و ستیز و گسست معنا می‌شود که نافی هرگونه نظم و ثبات و پیوستگی است. 🔸 متاسفانه در جامعه امروز ما طیف‌های مختلفی از کنشگران سیاسی و اجتماعی چپ و راست، غرب‌ستیز و غرب‌پرست، آزادی‌خواه و عدالت‌خواه، منبری و ژونالیست، در حال تئوریزه کردن ، غلبه‌ی نفی و تضاد اجتماعی در رسانه‌های اجتماعی و عرصه‌ی عمومی هستند، بسیاری از این طیف‌ها به بهانه‌های مختلفی چون عدالت، آزادی، ولایت، اقتصاد و ... درصدد القای ناکارآمدی در بخش‌هایی از نظام و ایجاد حس عقب‌ماندگی در آن مقولات هستند ✔️ یکی از از عدالت سخن می‌گوید ✔️دیگر از عقب‌ماندگی در آزادی حرف می‌زند ✔️دیگری از عقب‌ماندگی در ولایت گله دارد و ✔️گروهی هم از عقب‌ماندگی در غرب‌ستیزی و نفی مظاهر طاغوت و شیطان. 🔹خلاصه‌ بواسطه رسانه‌ای شدن این ایده‌ها، یک اجماع مرکبی در این طیف‌ها شکل گرفته است و آن احساس عقب‌ماندگی ترکیبی نظام جمهوری اسلامی. لذا با القای دوگانه‌ی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، خود را طرفدار بازگشت به انقلاب و نفی و عبور از وضعیت فعلی جمهوری اسلامی می‌دانند. 🔸 جالب این است که آزادی‌خواه لیبرال با عدالت‌خواه‌سوسیال، تضادگرای هگلی با جامعه‌مدني خواه پوپری، ولایت‌خواه اخباری با توسعه‌گرای بازاری، غرب‌ستیز منبری تا غرب‌پرست کرواتی، همه و همه یک نسخه واحد می‌دهند: و تضاد. تغییرات بنیادین با اقداماتی تند و سخت و ریشه ای در جهت بهبود امور سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در جامعه‌ی به بن‌بست رسیده‌. هر کدام از این جریانها، پیشنهاد تخریب یک بخش را می‌دهند. یکی از نفی و تخریب قانون اساسی حرف می‌زند، دیگر از نفی دولت و مجلس، یکی از تعطیلی همه‌ی بانک‌ها و هرگونه اقتصاد مدرن دم می‌زند و دیگر از جمع کردن کل بساط علم دینی و ایدولوژی انقلابی. یکی بر پایان ارزش‌های انقلاب تاکید دارد و دیگری بر بازتعریف سوسیالیستی و تضادگرایانه‌ی انقلاب اسلامی. یکی از دهه‌ی شصت توبه می‌کند و دیگری از دهه هفتاد متنفر است. یکی دولت مدرن را می‌زند و آن را ظهور شیطان می‌داند و دیگر حکومت اسلامی را ریشه‌ی مشکلات می‌داند. یکی راه حل را در بازسازی فلسفه‌ی شدن و تضاد و دیالکتیک با رنگ و بوی اسلامی می‌بیند و دیگری برای گسترش اسلام رحمانی و نفی ارزش‌های انقلابی تلاش می‌کند. 🔹 خلاصه، اندیشه‌ی رادیکالیزم با نسخه‌های متنوع چپ، راست، اسلامی، غیراسلامی، فلسفه‌ی شدن، فلسفه‌ی زندگی، منبری و رسانه‌ای در فضای فکری و رسانه‌ای جامعه ما سایه افکنده است و به صورت گسترده در حال تئوریزه شدن و یارگیری و برگزاری دوره‌های مختلف تابستانی و چاپ و نشر مجله و کتاب و فیلم است که بسياري از آنها با بودجه‌های سازمان‌ها و نهادهای حکومتی است. جالب اینجاست که همه از اخلاق، گفت‌وگو، آزاداندیشی و تحمل یکدیگر ، پذیرش نقد سخن می‌گویند اما هر منتقدی را به بدترین نوع ممکن در فضای رسانه‌ای از صحنه به در می‌کنند. ♦️ عقلای جامعه اگر فکری نکنند خطرات زیادی جامعه و سرنوشت آینده‌ی ما را تهدید می‌کند. مهمترین آن سلب اعتماد ملی، ایجاد گسست اجتماعی و نفی وحدت جمعی ملت است. می‌بایست جامعه را از آنارشیسم علمی و هرج و مرج فکری و فرهنگی و رسانه‌ای نجات داد❗️ تنها راه حل نیز همان سفارش همیشگی رهبر معظم انقلاب است: بازگشت به عقلانیت اصیل انقلاب اسلامی و همه‌ی حکمت و فقاهت انقلاب اسلامی و آثار و اندیشه‌های امام خمینی، امام خامنه‌ای، استاد مطهری و شهید بهشتی است؛ بدون حذف تحریف و گزینش دلبخواهی و بدون تفسیر هگلی، هایدگری، فوکویی، لاکانی، وبری، مارکسی، حلقه‌های وینی، فرانکفورتی و ادینبورایی و ... . لازم است هرکس هر آنچیزی که هست خود را در فضای علمی بدون نفاق و تقیه معرفی کند و در معرض نقد و نظر کارشناسی قرار دهد و از ورود بحث‌های تخصصی و جنجالی در فضاهای عمومی و رسانه‌ای پرهیز شود. و به عنوان دو سازمان علمی کشور در مدیریت و هدایت این جریانها و ایجاد آرامش روانی در جامعه نقش بسیار مهمی دارند. وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ.(انفال ٤٦) ✍سید مهدی موسوی شب سوم خرداد ۱۴۰۲ قم مقدس ✅ https://eitaa.com/hekmat121/1266
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ترویج حجاب با چاشنی محبت و صفا ♦️‌ دوربین مخفی متفاوت در نمایشگاه کتاب! 🔹‌ یکم کار فرهنگی حال خوب کن ببینیم ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 اجمال‌ها را دریابیم (اجمال و تفصیل و ذهن چند لایه‌ای) 🔹انسانها به لحاظ ذهنی دو دسته‌اند: ۱. متشتت و کشکول‌وار ۲. منظم و ارتباط‌فهم؛ به این معنا که اشیا را در کنار یکدیگر و در رابطه می‌ببیند. اما دسته‌ی دوم نیز خود بر دو دسته هستند: ۱. داری ذهن تک لایه /تک ساحتی ۲. ذهن چند لایه‌ای / چند ساحتی. ♦️ ذهن تک لایه 🔸 افراد دارای ذهن تک لایه‌ای، واقعیت‌های مختلف را می‌ببیند اما همه واقعیت‌های ادراک شده را در یک سطح و یک لایه می‌بیند و در صدد چینش هم‌عرض میان پدیده‌ها در قالب یک منظومه به هم پیوسته‌ی (سیستم) در یک لایه هستند و همواره از روابط هم‌عرض میان آنها پرسش می‌کنند. مانند روابط اجزای یک ماشین و یا کارخانه و یا ساختمان. 🔹به همین جهت چنین افرادی همواره دنبال یک شئ و دانش هستند و از اجمال‌ها و روابط اجمالی ميان پدیده‌ها غفلت دارند و چندان آن را جدی نمی‌گیرند. لذا به محض ورود به یک دانش، این احساس را دارند که باید از اول تا آخر آن علم را بدانند و به جوانب مختلف آن پی ببرند و سپس وارد دانش دیگری بشود. این تلقی برآمده از تلقی استقلال علوم و نگاه جزیره‌ای به علوم است. به این معنا که هر علم یا مبحثی دارای موضوع مستقلی است و از همه جهت مستقل از علوم و مباحث دیگر است. لذا امکان ورود و خروج تفصیلی به هر علم و مبحثی وجود دارد. مثلا می‌توان "هستی شناسی" را مستقل از "معرفت‌شناسی" و "انسان شناسی" تحصیل کنند و به همه‌ی ابعاد آن پی ببرند و سپس نوبت "معرفت‌شناسی" می‌رسد و سپس به "انسان‌شناسب" بپردازند. از این رو، هیچ گونه رابطه اجمال و تفصیلی میان این سه‌گانه قائل نیست. ♦️ ذهن چند لایه‌ای 🔸 در مقابل آن، ذهن چند لایه‌ای است که میان واقعیات رابطه قائل است. هر شبکه‌ای از واقعیات در عین رابطه عرضی و هم‌سطحی با هم دارای روابط طولی و تشکیکی با شبکه‌ی دیگری از واقعیات هستند که در مرتبه‌ی پایین‌تر و یا بالاتر از آن قرار دارد. در این نگرش، جهان دارای لایه‌های وجودی متکثر و روابط طولی هستند. در متن هر ظاهری باطنی وجود دارد و در دل هر آشکاری سرّی نهفته است. 🔹در این نگرش میان علوم تاثیر و تاثّر متقابل وجود دارد و طیفی از علوم به هم مرتبط وجود دارد که مکمّل یکدیگرند و ورود تفصیلی به هر کدام متوقف بر آشنایی اجمالی با دیگری است. 🔸اجمال‌ها دریچه‌ی و افق‌های دور دست را برای انسان می‌گشایند تا انسان در جهل گرفتار را به سیر و سفری جدید راهنمایی کند. نزد انسان چندلایه، اجمال امر کوچک و ناچیزی نیست. آغاز همزبانی با حقیقت است و مقدمه‌ی کشف المحجوب. به تعبیر دیگر، حقیقت ناز و کرشمه دارد و در پس پرده‌های مختلف مخفی شده است و فقط گه‌گاهی جلوه‌ای اجمالی از خود نشان می‌دهد تا اهل آشنایی را اشارتی باشد بر حقیقت، نفحه‌ای باشد به عالم ربوبیت. "إنّ لِرَبِّكُم في أيّامِ دَهرِكُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ لَعَلَّهُ أن يُصِيبَكُم نَفحَةٌ مِنها فلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا ."  همانا از سوى پروردگار شما در طول عمرتان نسيم هايى مى وزد ، پس خود را در معرض آنها قرار دهيد، باشد كه نسيمى از آن نفحات به شما بوزد و زان پس هرگز به شقاوت نيفتيد . از این‌رو، ذهن‌های چند لایه اشارت‌های "اجمال" و رابطه‌ی آن با "تفصیل‌ها" را بسیار مهم می‌شمارد و در فرایند سیر و سلوک معنوی و مسیر تحصیل و پژوهش همواره از اجمالی در یک دانش به اجمال در دانش دیگری حرکت می‌کند و پس از آن وارد لایه‌های تفصیلی و تخصصی هر کدام توجه می‌کند. 🔹بر این مبنا، برخی از دانش‌های به هم مرتبط را باید در کنار یک‌دیگر آموخت و همواره در تلاش برای کشف روابط میان آنها است. به طور مثال، هرچند "هستی‌شناسی" و "معرفت‌شناسی" و "انسان شناسی" دارای سه موضوع مستقلی هستند اما در یکدیگر مؤثر هستند دانستن اجمالی از هر کدام، شرط ماتقدم ورود تفصیلی در دیگری است. بر اساس این نگرش تشکیکی و چند لایه به علوم، روشن می‌شود که فرایند تحصیل و تعلیم کاملا تدریجی و بطی و شبکه‌ای است که اساس آن حرکت از اجمالها به اجمال مرتبط و بعد از آن ورود به تفصیلهاست. و همین موجب تعمیق یافته‌ها و خیس خوردن مطالب در ذهن و همچنین تنظیم هماهنگی و بالانس آنها می‌شود. چنین دانش‌پژوهی به حیثیت‌ها مختلف و ارتباطات متنوع مطالب و ادراکات پی می‌ببرد و از این طریق، برایش آشکار می‌شود. https://eitaa.com/hekmat121
📌 معرفة‌النفس کلید علم‌الاجتماع متعالیه 🔹حکمت متعالیه، ظرفیت‌های فراوانی دارد که از جمله ظرفیت‌های آن پایه‌گذاری علم‌الاجتماع متعالیه است و بنیاد آن را معرفت‌النفس تشکیل می‌دهد. چرا که در این رویکرد، حقیقت جامعه را فرهنگ و معانی بیناذهنی عمومیت یافته تشکیل می‌دهد و موطن معانی نفس آدمی است و اتصال اجتماعی ظهور اتصال جانهای صاحب معنا است. 🔸علم‌النفس حکمت متعالیه، زیرساخت معرفتی عالَم معنایی متعالیه است که فرایند کشف معانی تا ساخت اجتماعی را به بهترین نحو توصیف و تبیین می‌کند. 🔹 قوانین محوری علم‌النفس متعالیه: ۱. النفس جسمانیة الحدوث و روحانية البقا ٢. النفس مفطور بفطرة التوحید و المحجوب عنها في بدایة الخلق الجسمانی ۳. النفس و البدن یتعاکسان ایجابا و اعدادا ۴. النفس في وحدتها کلّ القوی ۵. اتحاد العلم و العالم و المعلوم ۶. الانسان نوع المتوسط فی‌الدنیا و جنس فی الآخره ۷. الانسان یصنع نفسه بعلمه و عمله ✅ https://eitaa.com/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی: «بهترین وظیفه انتظار همان ادب است. ما هر وقتی که حضرت ظهور بکند باید آماده باشیم؛ چطور آماده باشیم؟ اگر بدانیم واقعاً که حضرت می بیند. اینکه دیگر گذشته از روایات فراوان، در آیه سوره مبارکه «توبه» هم روشن است: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَی اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ﴾؛ خدا می ‌بیند پیغمبر می ‌بیند. ما الآن در برابر حضرت مسئول هستیم، او امام ماست و در کنار سفره او هم نشستیم: «بِیمْنِهِ‏ رُزِقَ‏ الْوَرَی». باور بکنیم که امام دارد ما را می ‌بیند؛ این بهترین عامل تزکیه است. » درس تفسیر ۹۵/٩/٢٠ 🆔 @daftar_ayatollah_javadi_amoli
📌 تحریم کنندگان مطالعه غربیان از قائلین به قبض و بسط تئوریک شریعت ✍شهید سید مرتضی آوینی: جامعه شناسی و روان شناسی نه تنها از زمره علوم اعتباری هستند ، بلکه از آنجا که رجوع قواعد این علوم ثابتی نیست ، از دقت و اعتبار ثابتی نیز برخوردار نیستند. این سخن را با آنچه که بعضی دیگر از جناح های فرهنگی بیان می کنند اشتباه نگیرید . مسلمآ آنان که می گویند خواندن علوم انسانی بر طلاب دینی حرام است نیز اشتباه می کنند و شاید اشتباه آنان از اشتباه کسانی است که قائل به قبض و بسط تئو ریک شریعت هستند . ♦️سید مرتضی اوینی، مقاله "بنیاد سفسطه بر باد است" در کتاب آغازی بر یک پایان، نشر ساقی، ص۹۰ مجموعه مقالات شهید آوینی https://old.aviny.com/Article/Aviny/Chapters/BonianeSafsateh.aspx https://eitaa.com/hekmat121
📌خشت کج اول (تأملی بر بی‌ارزش شدن ارزش‌ها و آینده‌ی مصنوعی انسان) 🔹عصر جدید در واکنش به وضعیت قرون وسطی و تعارض شدید آموزه‌‌های کلیسا و فلسفه، با شک و تردید و سپس نفی فضیلت‌های معنوی و دینی آغاز شد و بر بنیاد عقل محاسباتی و تجربی و ارزش‌های بشری و طبیعی استوار شد و چنین وانمود شد که غایت دین‌ هم نفی غیب (به عنوان خرافه) و اثبات طبیعت (به عنوان تنها واقعیت)بوده است. لذا با ورد به عصر روشن‌نگری و غلبه‌ی ساینس، دین و فضايل اخلاقی جای خود را به علم تجربی واگذار کرد و از عرصه‌ی عمومی کنار گذاشته شد و به پستوی امور شخصی و یا انبار آگاهی‌های اثبات‌ناپذیر و یا وارونه و کاذب نقل مکان کرد. بدین جهت فضیلت‌های دینی و معنوی بی‌ارزش و حتی ضد ارزش شد و محصولات تجربه و صنعت (تکنیک) جایگزین آن شد و به ارزش مبدّل شد. انسان جایگزین خدا و خالق شد. به تعبیر دیگر، در مفهوم "فضیلت" (به عنوان مفهوم مرکزی اخلاق) تغییر اساسی روی داد و مفهوم "ارزش" از اقتصاد آمد و جایگزین آن شد و جهان معنایی جدیدی خلق شد و معنای متفاوتی از انسان و مناسبات اخلاقی و فرهنگی آشکار شد. در این عالَم جدید اومانیستی، فهم برآمده از روابط اقتصادی بر مناسبات اخلاقی چیره شد و مفاهیم اخلاقی همچون راستی و صداقت، آزادی و عدالت، زهد و قناعت، همت و کار با معیارهای "ارزش اقتصادی" سنجيده می‌شد. 🔸 اما دیری نپایید و در کمتر دو قرن بعد و با آغاز جریانهای پست‌مدرن، اساس مدرنیته و عقل روشن‌نگری با چالش‌هایی بنیادین روبرو شد و آرام آرام مرجعیت عقل تجربی و ساینس مورد تردید واقع شد و ارزش بودن محصولات آن نیز مورد انتقاد قرار گرفت. در این تحول جدید، اصل مفهوم "مرجعیت" و "ارزش‌"بودن زیر سوال رفت و مورد انکار قرار گرفت. لذا هیچ چیزی بر چیز دیگری برتری ندارد و فقط "قدرت" است که ارزش‌ها و مرجعیت‌ها را به وجود می‌آورد. هر چیزی برساخته‌ی اراده و قدرت و در راستای تثبیت شبکه‌ای از قدرت است هم آزادی، هم عدالت، هم حکمت هم علم . پس هیچ نفس‌الامری برای "ارزش"ها و "اعتبارات" انسانی متصور نيست و هیچ روایت عامی از واقعیت و هیچ مطابقتی در معرفت و هیچ حسن و قبحی در عمل و هیچ احترامی برای بزرگتر و هیچ تقدسی برای زمان و مکان وجود ندارد. همه چیز در یک درجه‌ی از اعتبار و ارزش است و این فقط انگاره‌های ذهنی و خیالات اعتباری است که واقعیت، حقیقت، ارزش، احترام و تقدس را به وجود می‌آورد و بر دیگری تحمیل می‌کند. 🔹در این جهان معنایی جدید که در واقع ظهور ناپیدایی‌های مدرنیته و غلبه‌ی جهان معنایی اقتصادی و مادی است، هيچ چيز ارزش و اعتبار ذاتی وجود ندارد و هرگونه اصرار و تصلبی هم که در کار باشد شکسته می‌شود. بخصوص با گسترش شبکه‌های متنوع رسانه‌ای و مجازی، ذائقه‌‌های بشری از اعتدال خارج شده است و در ذهنیت‌های برساخته‌ی خبری و انشایی غرق در تصویرسازی و انگاره‌آفرینی شده است به نحوی که در خلقت ظاهری و جنسیت انسانی خود نیز تغییر ایجاد می‌کند. هیچ چیز حرمت و ارزش ندارد نه خود، نه حیات، نه خانواده، نه پدر و مادر، نه سفره و غذا، نه مسجد و محراب، نه حجاب و حیا، نه آزادی، نه عدالت، نه مسئولیت و تعهد. درعوض خلاف عرف و چهره‌های جنجالی سینما،موسیقی و ورزش و سیاست ارزش می‌شوند. بلکه هر امر خلاف عرف وخلاف عادت، ارزش خیالی می‌یابد آن هم موقتاً. تا زمانی که لذت دیگری عرضه شود. این است بحران بزرگ و از جاکندگی معرفتی و معنوی عصر تجدد. 🔸 با وضعیت از این فاجعه‌آمیزتر هم خواهد شد. آنجا که اراده‌ی انسان هم سلب شود و در اختیار ماشینی قرار گیرد که هیچ منطق و فضیلت الهی، رحم و عطوفت انسانی بر او حاکم نیست و به تدریج احساس خدایی خواهد کرد و بشریت را از خالقیت به زیر می‌کشد و به بردگی می‌گیرد. ♦️ آیا به جهان جدید با حاکمیت مطلق‌العنان هوش مصنوعی و بردگی همه جانبه‌ی انسان فکر می‌کنیم؟ آیا به ذبح فرزندان و از بین بردن حیای بانوان می‌اندیشیم؟ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺟﻮﻳﻲ ﻭ ﺳﺮﻛﺸﻲ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻣﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻭﻩ ﮔﺮﻭﻩ ﺳﺎﺧﺖ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﺑﻮﻥ ﮔﺮﻓﺖ ، ﭘﺴﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻣﻰ ﺑﺮﻳﺪ ، ﻭ ﺯﻧﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻴﮕﺎﺭﻱ ﮔﺮﻓﺘﻦ] ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺷﺖ ; ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﻔﺴﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ. (قصص ۴) ♦️ چگونه باید بر این بشارت الهی بیاندیشیم که وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ﻭ ﻣﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﻢ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﻲ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﺩﻫﻴﻢ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﻣﺮﺩم ﻭ ﻭﺍﺭﺛﺎﻥ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ .(قصص ٥) ✅ https://eitaa.com/hekmat121
🔶 گریه بر سه متفکر انقلابی 🔷 دکتر احمد مهدوی دامغانی یک نکته‌ای هم خدمتتان عرض کنم. سه نفر از سران انقلاب که ناگهانی از دنیا رفتند و شهید شدند خیلی مرا متأثر کرد. من برای هر سه شاید چند روز مستمرا گریه می‌کردم. اولین آن‌ها مرحوم علامه بزرگوار آیت الله مطهری بود. ده روز قبل از مرگشان برای دیدن مرحوم دکتر مفتح به دانشکده الهیات رفته بودم که ایشان هم آمدند با هم صحبت کردیم و مرحوم آیت الله مطهری از این که طرفداران دکتر شریعتی خیلی حرف‌های بی‌جا می‌زنند و ادعای عجیب و غریب می‌کنند اظهار نگرانی می‌کرد و ناراحت بود. به من گفت: به آقای حاج شیخ (یعنی پدر من) می‌خواهم بنویسم که ایشان چیزی خدمت آقای خمینی عرض کند. چیزهای دیگری هم گفت که آن‌ها را نمی‌توانم بگویم. خدایش رحمت کند! صبح ۱۲ اردیبهشت که شهید شد، پس از آن که به من خبر رسید، پدرم به من تلفن کرد که: آیا خبر راست است؟! وقتی صحت خبر را گفتم، پشت تلفن گریه کرد. ایشان خیلی آیت‌ الله مطهری را دوست داشتند. مرحوم امام خمینی هم در جواب تسلیت برای خراسانی‌ها، به مرحوم پدرم نامه نوشته بودند. در تشییع‌اش های‌های گریه می‌کردم. بعد واقعه ۷ تیر شد و شهید بهشتی که هم دوره‌ای دانشکده من و رفیقم بود، شهید شد. ما ۳۰ سال با هم رفاقت داشتیم، با او از سال ۱۳۲۴ که دانشجوی الهیات (یعنی دانشکده معقول و منقول) بود، دوست بودیم. او که دبیر شد من هم دبیر بودم. بعد به آلمان رفت و همیشه با هم ارتباط داشتیم. او رئیس یک قسمت کتابخانه کتاب‌های درسی بود. با مرحومان (شیخ محمدجواد) باهنر و سید رضا برقعی که محل کارشان نزدیک خانه ما بود رفت و آمد داشتیم. دکتر بهشتی به من دلداری می‌داد که: دلواپس نباش، خیلی حرف می‌زنند ولی خیالت راحت باشد. من هستم. وقتی او شهید شد خیلی دلم سوخت نه برای خودم که یکی را از دست دادم؛ چون واقعاً یک نعمتی بود. نفر سوم جواد باهنر بود. در هشتم شهریور سال ۱۳۶۰ با مرحوم محمدعلی رجایی شهید شد. من رجایی را نمی‌شناختم ولی می‌دانستم مرد خوبی است. وقتی به آمریکا رفته بود و اخبار را می‌خواندم به سادگی و صفای ذهنش احسنت و آفرین گفتم. خدایش بیامرزد! وقتی باهنر شهید شد، بر او هم خیلی گریه کردم و خیلی منقلب شدم. فی‌الواقع خیلی دلم سوخت. اگر بدانید جواد باهنر چقدر شریف بود! این مرد معصوم بود و روح مجسم بود. اصلاً نمی‌توانست بدی را تصور کند. او شاگرد من بود. به قدری آدم صاف و خوبی بود و به قدری آدم شریفی بود که الان به گریه می‌افتم. خدایش بیامرزد! یک لا قبا و یک پیراهن کرباسی؛ در حالی که نخست وزیر بود. هیچ کدام از این‌ها هیچ بهره مادی از انقلاب نبردند. شهادت باهنر مرا بسیار منقلب کرد. درست مثل شهادت مرحوم آقای بهشتی و مرحوم آقای مطهری رحمت الله علیهما. 📚 آیینه در برابر خورشید، دیدار و شناخت زندگی استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی، به کوشش: سید محسن علوی زاده و سید حسین حسینی نورزاد، ناشر: نشر نی، چاپ اول: ۱۳۹۹، ص ۲۵۲ ـ ۲۵۳ به نقل خاطرات انقلاب ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌ماهیت امر اخلاقي و نادرستی تقسیم اخلاق به فردی و اجتماعی 🔹یکی از تقسيمات جدیدی که سالهای اخیر رواج پیدا کرده است تقسیم اخلاق و فقه به فردی و اجتماعی است. چنین وانمود می‌شود که دو دستگاه اخلاقی و یا فقهی هم‌عرض و متفاوت وجود دارد که هر کدام قلمروی مستقلی دارد و در قلمرو خود مستقل هستند. البته همواره امکان تزاحم میان این دو گونه اخلاق وجود دارد و باید به رفع بیرونی تزاحم‌ها پرداخت. 🔸اما اگر به میراث اخلاقی و فقهی گذشته خوب بنگریم، اثری از این دو گانه وجود ندارد بلکه همواره از یک اخلاق و یک فقه سخن گفته شده است که در عین حال، مباحث فردی و اجتماعی در کنار یکدیگر قرار گرفته است. در این تلقی، اخلاق یک مجموعه‌ی واحد، متصل و پیوسته است که ماهیت و حکم هر فضیلت و ارزشی کاملا در نسبت با سایر فضایل و ارزش‌ها صورت‌بندی می‌شود و تزاحم‌ها یا بدوی هستند که پس از دقت در ادله رفع می‌شود یا مربوط به حوزه‌ی رفتارها و موقعیت‌های خارجی است و ربطی به فردی بودن و یا اجتماعی بودن فضیلت و ارزش ندارد. 🔹در واقع یک روح واحد بر کل مجموعه‌ی اخلاق حاکم است که به همه فضایل و ارزش‌ها معنا و نظم می‌دهد و آن روح توحیدگرایی و کرامت‌مداری انسان است. به تعبیر دیگر، هر ارزش و رفتاری که جهت توحیدی داشته باشد و موجب تقویت کرامت و عزت حقیقی انسان بشود و هرگونه پستی (لئامت) و ذلت را در همه‌ی ساحت‌های زندگی (اعم از حوزه خصوصی و عمومی) از انسان نفی کند، امر اخلاقي است. 🔸 امر کرامت‌مدار که همان امر اخلاقي است دارای چند ویژگی اساسی است: ۱. ریشه در آگاهی و اراده‌ و انتخاب انسان دارد. ۲. موجب بزرگی روح و بلندی افق‌های بینشی، گرایشی و رفتاری انسان می‌شود. ۳. رهایی‌بخش از اسارت‌ها و غل و زنجیره‌های درونی(شهوت و غضب) و بیرونی(اجتماع و فرهنگ) است. ۴. شور آفرین، عزم آفرین، حرکت‌زا و نیرو بخش است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 فقه و اصول امام آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی من با اینکه یک دوره اصول 23 ساله گفته‌ام و حرف‌های امام را جمله به جمله به دقت مورد بررسی قرار داده‌ام، با‌ این‌حال هر چه زمان می‌گذرد اعتقادم به واقعا بیشتر می‌شود و هر چه بیشتر توجه می‌کنم به نوآوری‌ها و حرف‌های تازه امام در اصول و فقه بیشتر می‌رسم. حوزه‌های علمیه همان‌طور که باید با همه مردم در مسائل انقلاب و مسائل سیاسی همراه بوده و در خیلی از امور اجتماعی هم پیشگام باشند که بحمدالله هستند، ولی متأسفانه در حوزه‌های علمیه هنوز قدر علمی امام روشن نیست‌. من علمی امام را در حوزه‌ها می‌بینیم و این حرفی از روی تعصب و علاقه مفرط به امام نیست‌. هر چند علاقه‌ بنده به امام مفرط است و بر این افراط هم افتخار می‌کنم؛ اما خدا می داند این قضاوتم در مورد مسائل علمی روی تعصب نیست‌، روی این است که انسان می‌بیند این مرد چه مقدار عمیق و دقیق بوده و چه مقدار حرف دارد و چقدر از معاصرین خودش جلوتر بوده، اما به‌گونه‌ای در حوزه وانمود کرده‌اند که امام نسبت به اقران خودش از جهت علمی‌ عقب‌تر بوده است. من هر چه بیشتر روی کتاب مناهج امام کار می‌کنم در می یابم امام این کتاب را به عنوان یک متن درسی نوشته‌اند چون قلم شان در مناهج با قلم شان در کتاب البیع خیلی فرق می‌کند، اما در ذهن آقایان نمی‌آید که یک بار این مناهج را باز کنند، یا به گروهی بدهند آن را ببینند و متن درسی قرار دهند. 📎 ادامه خبر 🌐https://rasanews.ir/0035IY
بیانات آیت الله فاضل لنکرانی در مورد امام خمینی.mp3
4.25M
🔹مطالبه آیت الله فاضل لنکرانی از مسئولین حوزه برای پرداختن به مکتب فقهی و اصولی حضرت امام(ره)
📌شهرآورد بی‌اخلاقی نبود کرامت‌مداری الهی در سامانه‌ی اخلاقی جامعه‌ی ما موجب گسترش اخلاق حقارت آمیز می‌شود که به حقد و کینه، حسد و عقده‌گشایی‌های اجتماعی می‌انجامد. فحاشی‌ها و‌توهین‌های هواداران در شهرآوردهای فوتبالی ما نشانه‌ای از این بیماری بزرگ اجتماعی است. https://eitaa.com/hekmat121
کلی گویی های بی‌فایده و فاقد تأملات عقلانی و بدون مطالعه‌ی عینی واقعیت اجتماعی مشکله علوم انسانی ایرانی است.
📌ذهن تک‌ساحتی و تضادگرایی اجتماعی 🔹 ذهن تک‌ساحتی همه‌ی ابعاد و عناصر اجتماعی را هم عرض می‌پندارد و همه‌ی آنها را به یک مقوله تقلیل می‌دهد که در عرض سایر مقولات و عناصر است. لذا همواره‌ دنبال تنها مقوله‌ی بنیادین و تنها ارزش مطلقی است که آن را تنها ملاک و معيار بپندارد و همه‌ی امور اجتماعی و سیاسی را در حاشیه آن فهم و تفسیر کند و کار دیگران را قضاوت نماید. به طور مثال آنکه گرایش‌های آزادی‌خواهانه دارد "آزادی" را تنها ارزش مطلق می‌داند و هر مفهوم و ارزش دیگری را امر نسبی و حاشیه‌ای می‌پندارد. همچنین است وضع فردی که چنین نسبتی را با "عدالت" یا "امنیت" یا "ولایت" برقرار می‌کند. 🔸 بدین جهت ذهن تک ساحتی، رویکردی تضادگرا دارد و بر نفی اصرار دارد چرا که توجه به هر مقوله‌ی دیگری غیر مقوله‌ی مورد نظر او، بی‌راهه رفتن است و موجب نفی امر بنیادین و ارزش مطلقی می‌شود که او می‌پندارد. از منظر چنین ذهنی برجسته شدن هر مقوله‌ی دیگر و یا تفسیر آن در موقعیتی دوگانه با مقوله‌ی مورد نظر، موجب انکار عقلانیت و نگرش بسیار سطحی است و موجب ندیدن وجوه منظومه‌ای و امر دیالکتیکی مفاهیم و سازه‌ی معرفتی است. 🔹 طبیعی است که چنین تلقی‌ای به تجویز و ترویج رادیکالیسم و اصرار بر نفی و تضاد منجر شود و در تلقی وی از ارزش مطلق با قانون و نظم اجتماعی به نفی قانون و نظم اجتماعی فتوا می‌دهد و قانون و نظم اجتماعی و سیاسی را فاقد مشروعیت می‌داند و از ایده‌ی "انقلاب در انقلاب" و یا دوگانه‌ی تقابل "انقلاب و نظام" دفاع می‌کند. 🔸 آنچه موجب خروج از این وضعیت تک‌ساحتی و تقلیل‌گرایی و تضادگرایی می‌شود گذار از رویکرد منظومه‌‌ی فکری هم عرض به نظام فکری طولی و تشکیکی است که به کشف روابط طولی و سلسله مراتب و درجات ارزش‌ها در یک شبکه‌ی به هم پیوسته‌ی در ساحت‌های مختلف حیات انسانی است. ولا و وفاق اجتماعی در گرو خروج از نگرش تک ساحتی و اکتساب و: است تا بتواند مجموعه‌ی ظرفیت‌ها و همه‌ی کنشگران اجتماعی را در کنار هم جمع و هم‌بسته کند. راز موفقیت حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) در بسیج ملت ایران و رهبری انقلاب اسلامی در همین ویژگی مهم نهفته است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 ذهن چند ساحتی امام خمینی 🔹 حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) موفق‌ترین انسان معاصر در بسیج ملی و رهبری انقلاب مردمی بزرگ قرن بیستم است که توانست عموم نیروها و کنشگران اجتماعی از طیف‌های مختلف با تنوع فکری را در کنار هم قرار دهد و نیروی اجتماعی عظیمی را تولید کند و در برابر سیاست‌های شرق و غرب و سیاسیون مستبد و گوشه‌نشینان متحجر بایستد و "قیام برای خدا" را به دالّ مرکزی حیات انسانی مبدل سازد. دالّی که در آن همه چیز معنا دار و همنشین شد، عدالت، آزادی، امنیت، اخلاق، معنویت، معیشت، عقلانیت و تجدد یک شبکه‌ی معنایی به هم پیوسته‌ای را شکل می‌داد که روح همه‌ی آنها توحید و نفی طاغوت بود. این امام خمینی بود که توانست "عدالت‌خواه"، "آزادی طلب"، "حقیقت‌جو"، معنویت‌گرا"، "ولایت‌مسلک"، "تجددخواه" و ... را در کنار هم قرار دهد و آنها را به ید واحده و به یک ملت تبدیل کند. 🔸 این خصیصه، ریشه در ذهن چند ساحتی و چند لایه‌ای امام خمینی دارد. امام خمینی به جهت تجربه زیسته و تحصیل عمیق در دانش‌های متنوعی همچون فقه و اصول، فلسفه و کلام، عرفان و اخلاق و بهره‌گیری وافر از قرآن کریم و سنت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و اهل‌بیت‌ طاهرین (علیهم السلام) فهمی عمیق و تشکیکی از واقعیت به دست آورد و تمام یافته‌های ذهنی و شهودی و تجربی خود را بر یک نظام فکری منسجم چند لایه نظم و انسجام داده است به نحوی که هیچ جزئی نافی جزء دیگر نیست. 🔹حضرت امام خمینی بارها این نکته را تذکر داده‌اند که بزرگترین فاجعه برای اسلام ، تفسیر تک ساحتی از انسان و اسلام است. برخی فقط عدالت را ارزش بنیادین اسلام می‌دانند و معنویت و معرفت و آزادی را فرعی می‌دانند و آن را تضعیف می‌کنند. برخی معرفت و حکمت را محور و دیگر ابعاد اسلام را تحقیر می‌کنند برخی عرفان و معنویت را. خلاصه هرکس یک بخش را مطلق می‌کند و دیگر بخش‌ها را فرعی و تبعی و غیر اصیل. در حالی که هدف اسلام "انسان" ساختن است و همه‌ی اینها از لوازم "صورت انسانی" انسان است. لذا همه جزء اسلام هستند و نتیجه اسلام.《اسلام انسانى مى‏سازد عدالت‏خواه و عدالت‏پرور، صاحب اخلاق كريمه، صاحب معارف الهيه؛ كه وقتى كه از اينجا رخت بربست و وارد شد در يك عالم ديگرى، به صورت انسان باشد، آدم باشد.》(صحيفه امام، ج‏۳، ص:۲۲۶) 🔸 به عنوان ارزش بنیادین و مفهوم مرکزی نظام فکری امام خمینی، نه یک مفهوم در عرض سایر مفاهیم بود که محوریت‌یافتن آن، جا را برای اصالت و محوریت دیگر مفاهیم تنگ کند و آن‌ها را تضعیف و به حاشیه براند و یا به فروعات تقلیل دهد. بلکه توحید مفهومی فراگیر، مطلق و متعالی در طول سایر مفاهیم است که به همه‌ی مفاهیم دیگر، روح، معنا، جهت و نظم می‌بخشد. عدالت، آزادی، ولایت، حکومت و امنیت و پیشرفت و مانند آنها، همه در تحت حقیقت توحید معنای حقیقی و اصالت رفتاری پیدا می‌کنند. از این رو، این مفاهیم، مفاهیمی جدا و متقابل و فرعی نیستند بلکه همه‌ی این مفاهیم حیثیت‌های به هم پیوسته‌ی تجلّی توحید هستند که به اعتبارِ ساحت‌های مختلف حیات انسانی از هم تفکیک شده‌اند. مفاهیم عدالت، آزادی، ولایت، عقلانیت، امنیت کاملا متناظر به یکدیگر و موید هم هستند و از هر کدام می‌توان به دیگری پل زد. 🔹برخلاف نظراتی که حسن و قبح ارزشی را به یک مفهوم تقلیل می‌دهد همه‌ی مفاهیم پایه و بنیادین حیات انسانی که ریشه در فطرت کمال‌جویی و فطرت تنفر از نقص دارند از حسن و قبح ذاتي برخوردارند. به تعبیر دیگر، ارزش بنیادین و مطلق است و هرآنچه توحید را زندگی انسان محقق سازد از حسن ذاتی و ارزش مطلق برخوردار است و هیچ کدام جا را برای دیگری تنگ نمی‌کند. 《عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه معرفت است. تمام كارهايى كه آنها مى‏كردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى واقعى توسعه بدهند؛ جنگ‏ها براى اين است، صلح‏ها براى اين است، و عدالت اجتماعى، غايتش براى اين است. اين طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مى‏خواستند فقط دنيا اصلاح بشود. همه را مى‏خواهند اصلاح بكنند.》(صحيفه امام، ج‏۱۹، ص: ۱۱۵) 🔸 از اینرو تحقق هریک از ارزش‌های عدالت، آزادی، عقلانیت، معنویت، معرفت، حکمت، همبستگی اجتماعی و امنیت درگرو تحقق دیگری است و به یکدیگر وابسته‌اند و بدین جهت نیازمند یک نظریه‌ی جامع وبرنامه‌ی راهگشا وهمه جانبه است. توجه به و و پیوستگی اجتماعي مردم و و توجه به و مستضعفان از جمله مهمترین اصول حاکم برهمه برنامه‌ریزی اجتماعی درجهت تحقق عدالت، پیشرفت، امنیت ومعنویت است. امام خمینی هم از همبستگی و وحدت اجتماعی سخن می‌گوید و هم از جنگ فقر و غنا. هم مردم را به مشارکت دعوت می‌کند و هم دولت را حمایت می‌کند. 🔴این قصه سر دراز دارد... https://eitaa.com/hekmat121