❓از نظر جنابعالی تعارض بين اين دو (علم و دين) در کجا میتواند رخ دهد؟
علامه مصباح یزدی(ره):
🔻#تعارض میان علم و دین زمانی رخ میدهد که این دو حوزه اشتراک و همپوشی داشته باشند؛ یعنی با دو پدیده مواجه باشیم که دو حوزه مستقل و یک حوزه مشترک میان آنها وجود دارد. اشتراک در موضوع، مسائل، روش یا هدف موجب میشود امکان پیدایش نظریات مشابه، مکمل یا متعارض وجود داشته باشد.
🔸 تعارض بیشتر در صورتی رخ میدهد که معرفتهای غیریقینی، درباره موضوعی واحد و از جهتی واحد باشند. در این حالت، ممکن است تعارض ناشی از خطا در مبادی تصوری، تفسیر نادرست، عدم توجه به قرائن، اعتماد به منابع غیرموثق، انتخاب مقدمات غیریقینی، چینش اشتباه مقدمات، استفاده از روش استدلال غیرمنتج و نظایر آن باشد.
🔹 گزارههای بدیهی و یقینی غیرقابل خدشهاند و معرفتهای مطابق با واقع هرگز با هم تعارض پیدا نمیکنند، خواه از راه عقل، نقل، تجربه یا شهود به دست آمده باشند. اما اگر یکی از معرفتها یقینی و دیگری ظنی باشد، معرفت یقینی مقدم است و اگر هر دو ظنی باشند، آن که قویتر است مقدم میشود. در صورت تساوی، نباید قضاوت کرد تا دلیل جدیدی پیدا شود.
⬅️ در مواجهه با تعارض باید اختلافنظرها را با هدف دستیابی به واقعیت و شناخت #حقیقت، به دور از تعصب و با روشی منطقی نقد و ارزیابی کرد و آن معرفتی را پذیرفت که دلایل قویتر و درجه اعتبار بالاتری دارد.
📚رابطه علم و دین از منظر چهار حکیم مسلمان
🖋دکتر مهدی گلشنی
#برشی_از_کتاب
#مجمع_عالی_حکمت_اسلامی
🆔@hekmateislami
❓از نظر جنابعالی تعارض بين اين دو (علم و دين) در کجا میتواند رخ دهد؟
1️⃣ آیتالله جوادیآملی
2️⃣ آیتالله سبحانی
3️⃣ آیتالله حسنزاده آملی(ره)
4️⃣ علامه مصباح یزدی(ره)
📚رابطه علم و دین از منظر چهار حکیم مسلمان
🖋دکتر مهدی گلشنی
#برشی_از_کتاب
#مجمع_عالی_حکمت_اسلامی
🆔@hekmateislami
🔰فارابی و نقش خداوند در جهان هستی
🔸#فارابی در هستیشناسی پیرو نظام فلسفی ارسطویی است. فارابی به صراحت خدا را در رأس هرم هستی قرار میدهد و آن را واجبالوجود میخواند. او در کتاب عیون المسائل در تعریف واجب الوجود میگوید، واجبالوجود بالذات آن است که ذات او مقتضی وجود است و فرض عدم برای او محال است و وجود او بالغیر نیست؛ و او سبب اول است برای اشیاء و این واجبالوجود همان است که آن را الله میگوییم.
🔹در دستگاه فلسفی فارابی همه چیز از وجود نخستین صادر میشود و عالم وجود با تمام مراتبش حاصل فیض الهی است. او طریقه فیض الهی را به روش عقلی توضیح میدهد. به نظر فارابی، ذات خداوند خود را تعقّل کرد و جهان از علم او به ذات خود، صادر شد. پس علم او علّت وجود عالم است. خداوند خالق عقل اول است و عقل اول از ذات باری صادر شده و عقل اول، ممکن الوجود بذاته است… بدینگونه همه کائنات از جهت ماهیت خود ممکنالوجوداند و برای این که فعلیت یابند محتاج فاعلاند و آن فاعل خداست. فارابی در زمینه ترتیب صدور آفرینش عالم متأثر از آراء #ارسطو است با این تفاوت که او سبب اول را الله مینامد.
🔸او در نامگذاری اسباب بعدی به پیروی از الفاظ شریعت، سخن از روحانیون و ملائکه به میان میآورد و عقل فعال را روحالامین و روحالقدس مینامد. بر این اساس، فارابی ارتباط خداوند با عالم را در یک نظام طولی اسباب و مسببات ترسیم میکند که خداوند در رأس هرم هستی بهعنوان خالق قرار دارد.
📚 نقش و حضور خدا در جهان
🖋 هادی فنائی اشکوری
#برشی_از_کتاب
#مجمع_عالی_حکمت_اسلامی
🆔@hekmateislami
🔰راز تکثر مکاتب فلسفه غرب در برابر فلسفه اسلامی
🔸راز تکثر مکاتب فلسفی در #فلسفه_غرب را کنار گذاشتن منطق ارسطویی و رها کردن مبانی دینی دانستهاند؛ اما به نظر استاد #فیاضی، سبب اصلی تکثر مکاتب فلسفی در غرب، مقدمکردن معرفتشناسی بر هستیشناسی است؛ زیرا هر دسته از فیلسوفان غربی در معرفتشناسی، راهی را پیش گرفته و دیدگاه خاصی ابراز کردهاند، بهنحویکه معیار ثابتی در آنها وجود ندارد تا بر اساس آن معیار، درستی یا نادرستی دیدگاه آنها مشخص شود و همین نکته سبب تکثر مکاتب فلسفی در غرب شده است.
🔹ما در فلسفه غرب با یک نظام فلسفی مشترک میان فیلسوفان مواجه نیستیم تا آن را بهعنوان معیار و ملاک قرار داده و دیدگاههای طرحشده از سوی اندیشمندان را ارزیابی کنیم، درحالیکه در فلسفه اسلامی به دلیل تقدم هستیشناسی بر #معرفتشناسی، فقط به هستی و احکام و اقسام آن پرداخته شده و بر اساس آن نظام فلسفی خاصی پیریزی شده است، به نحوی که آن نظام خاص در میان همه مکاتب مشهور #فلسفه اسلامی مشترک است؛ ازاینرو، ما در فلسفه اسلامی با مکاتب متکثر و متنوعی روبرو نیستیم، بلکه فقط سه مکتب مشاء، اشراق و حکمت متعالیه وجود دارد که بر اساس آن نظام فلسفی خاص سازمان یافتهاند.
📚 جستارهایی در فلسفه اسلامی؛ آراء اختصاصی آیتالله فیاضی
🖋 سیدمحمدمهدی نبویان
#برشی_از_کتاب
#مجمع_عالی_حکمت_اسلامی
🆔@hekmateislami
❓آیا حکمت و فلسفه باهم تفاوت دارند؟
🔸معنای لغوی #فلسفه با #حکمت قرابت بسیاری دارد. فلسفه در زبان یونانی به معنای عشق به فرزانگی است. سوفیا همان حکمت یا خردمندی است. حکمت متضمن معرفت و فضیلت است. حکمت فقط دانش بحثی و حصولی نیست و علاوه بر آن، بصیرت و عمل و شدن نیز در آن مطرح است. حکمت قرآنی نیز همان معرفت و فضیلت است.
🔹از این جهت است که در کلام الاهی حکمت خیر کثیر است؛ چنانکه فرموده است: (یؤْتِی الْحِكْمَةَ مَنْ یشَاءُ وَمَنْ یؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا كَثِیرًا وَمَا یذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ) ؛ خداوند به هر كس كه بخواهد حكمت مىدهد و به هر كس حكمت داده شود، بهراستی خیرى فراوان داده شده است و جز خردمندان، كسى پند نمىگیرد.
👈اما با تنوع و تطوری که "فلسفه" در طول تاریخ یافته است، نمیتواند معادل با "حکمت" باشد. فلسفه مادی و پوچگرا و شکاک «حکمت» نیست. حتی فلسفه بحثی محض را هم نمیتوان مساوی با حکمت قرآنی دانست. گرچه معرفت عقلی فلسفی میتواند جزئی از حکمت باشد، اما حکمت بدون توحید و معنویت و اخلاق متصور نیست. صِرف #تفکر نظری، بدون اینکه منتج به معنویت و اخلاق شود، حکمت نیست؛ گرچه برای نیل به حکمت، تفکر نظری نیز لازم و شرط است.
📚 تفکر فلسفی
🖋 محمد فنائی اشکوری
#برشی_از_کتاب
#مجمع_عالی_حکمت_اسلامی
🆔@hekmateislami
🔰برهان صدیقین، یگانه دلیل محقق طوسی در «تجرید الاعتقاد»
🔸 تنها برهانی که #محقق_طوسی برای اثبات وجود خداوند اقامه کرده، همان است که #ابنسینا آن را برهان صدّیقین نامیده است.
🔻 #برهان_صدّیقین گزارشها و تقریرهای فراوانی دارد که وجه مشترک همه آنها تلاش برای دستیابی به استدلالی است که برای اثبات خدا، به چیزی جز تأمل در خود «وجود» نیاز نداشته باشد. تقریری که در اینجا آمده، همان تقریر ابنسینا است که میتوان مقدمات آن را بهصورت زیر از یکدیگر تفکیک کرد:
الف. موجودی وجود دارد (برخلاف آنچه سوفسطائیان میپندارند، جهان هیچ و پوچ نیست).
ب. اگر این موجود، واجبالوجود باشد، مقصود ما ثابت شده است.
ج. اگر این موجود، واجبالوجود نباشد، ممکنالوجود است و نیازمند علتی هستیبخش خواهد بود. در این صورت، آنچه این ممکنالوجود را پدید آورده است، یا:
ج ـ ۱. ممکنالوجود دیگری است که معلول ممکنالوجود نخست است (دور)؛
ج ـ ۲. ممکنالوجود دیگری است که خود معلول ممکنالوجود سوم است، و ممکنالوجود سوم معلول ممکنالوجود چهارم و … (تسلسل)؛
ج ـ ۳. واجبالوجود است.
د. از آنجا که دور و تسلسل محال است، آنچه در مقدمه نخست وجودش را مسلم گرفتیم، یا خود واجبالوجود است، یا مستلزم واجبالوجود خواهد بود.
📚 کلام اسلامی؛ شرحی بر کشف المراد
🖋حسن یوسفیان
#برشی_از_کتاب
#مجمع_عالی_حکمت_اسلامی
🆔@hekmateislami
❓عرفان چیست؟
🔸در معنای عام و پذیرفتهشده در سراسر جهان، #عرفان را تجربه بیواسطه حقیقت مطلق میدانند. عارف، بدون واسطه و به شیوهای شهودی و حضوری، با حقیقت مطلق رویارو میشود.
🔹اما حقیقت مطلق یعنی چه؟ تمام حقیقتهایی که ما در زندگی روزمره با آنها مواجه هستیم، مقید و معیّناند: انسان، حیوان، درخت، زمین، آسمان، چوب و… این اشیا دارای تعین و محدودیتاند و تجربه عادی ما هم با همین اشیای متعین سروکار دارد.
👈در عرفان، سخن از حقیقتی است که هیچ تعیّن و ویژگی خاصی ندارد؛ حقیقتی که نه انسان است، نه حیوان، نه زمین، نه آسمان و نه هیچ موجود خاص دیگری که بتوان به آن اشاره کرد (چه به لحاظ حسی و چه ذهنی). اما به یک معنا، همه اینها را دربردارد و متضمّن همه آنهاست.
❓آیا این حقیقت مطلق همان خداست؟ در این مورد جای بحث هست، چون همه کسانی که عرفان را مواجهه مستقیم با حقیقت مطلق میدانند، الزاماً منظورشان “خدا” به معنای خاص دینی نیست.
🔸گاهی این تجربه بیواسطه را به عنوان #وحدت_وجود مطرح میکنند، که البته از تعبیر قبل روشنتر است اما هنوز ابهامهایی دارد. بعضی نیز تجربه بیواسطه را شهود وحدت وجود مینامند؛ یعنی اگر کسی “یگانگی هستی” را بهطور شهودی و در ادراکی غیرحسی و غیرعقلی تجربه کند و با “حقیقت هستی” که امری واحد است روبهرو شود، او را “عارف” میدانند.
📚 شاخصه های عرفان ناب شیعی
🖋 محمد فنایی اشکوری
#برشی_از_کتاب
#مجمع_عالی_حکمت_اسلامی
🆔@hekmateislami
🔰چیستی معرفتشناسی
🔸ما به مفاهیم و قضایای بسیاری معرفت داریم؛ چنانکه به مفاهیم و قضایای فراوانی که شمارشان نامحدود است، علم نداریم.
🔻برای هر اندیشمندی جای پرسش است:
▫️با چه ملاک و معیاری درباره گزارههایی که به آنها رسیدهایم قضاوت میکنیم و چگونه آنها را به صادق و کاذب تقسیم مینماییم. به بیان دیگر، اساس تشخیص ما برای جدا کردن حقیقت و صدق از خطا و کذب چیست و چگونه میتوان راه یا روشی معتبر برای این تمایز یافت؟ اصولاً آیا ملاک و راهی برای تشخیص حقیقت از خطا و صدق از کذب وجود دارد؟
▫️افزون بر این، باید دانست حقیقت و خطا یا صدق و کذب چه معنایی دارند؛ چون بدون روشن شدن معنای آنها، نمیتوان درباره معیار تشخیص صدق و کذب سخن گفت.
▫️همچنین میتوان در گزارهها یا قضایا دقت کرد و بررسی نمود که: آنها از کجا بهدست آمدهاند و با چه منبع یا ابزاری بدانها دست یافتهایم؟ با چه مبنایی برخی را تصدیق میکنیم و دستهای دیگر را مردود میشماریم؟
▫️از سوی دیگر، هر گزاره یا تصدیق از چند مفهوم ساخته شده است. منشأ این مفاهیم چیست و آنها را با چه روشی میتوان شناخت؟
🔹این مباحث از مهمترین مسائل معرفتشناسی بهشمار میروند و #معرفتشناسی علمی است که چنین مباحثی را میکاود و بررسی میکند.
👈بنابراین، معرفتشناسی دانشی است که درباره مسائلی همچون چیستی معرفتهای انسان، منابع یا راههای دستیابی به آنها، اقسام و ارزشیابی انواع آنها و تعیین معیار صدق و کذبشان بحث میکند.
📚 جستاری فراگیر در ژرفای معرفتشناسی
🖋 محمد حسینزاده (یزدی)
#برشی_از_کتاب
#مجمع_عالی_حکمت_اسلامی
🆔@hekmateislami
🔰تاریخچه تجرد و جسمانیت نفس
🔘 دو دیدگاه اصلی درباره ماهیت نفس وجود دارد: برخی آن را مجرد و غیرمادی دانستهاند و برخی دیگر معتقد به جسمانی بودن نفس هستند.
🔹 آنان که با رویکرد عقلی به موضوع نگریستهاند، قائل به تجرد نفس شدهاند. افلاطون از نخستین کسانی است که به تجرد نفس باور داشت و معتقد بود نفس پیش از بدن، به صورت مجرد در عالمی متعالی وجود داشته است. ارسطو نیز به تجرد نفس اذعان داشت، با این تفاوت که پیدایش نفس را همزمان با آفرینش بدن میدانست. در دوران پس از میلاد مسیح، فلوطین با ارائه دلایل متعدد از تجرد نفس حمایت کرد.
▫️با ظهور اسلام و ترجمه آثار فلسفی، اندیشمندان مسلمان مثل کندی و دیگر حکما به تبیین تجرد نفس پرداختند. ابنسینا، سهروردی و صدرالمتألهین نیز هر کدام با رویکردی متفاوت بر این اصل تأکید داشتند.
▫️برخی متکلمان اسلامی نیز مدافع دیدگاه تجرد نفس بودهاند؛ افراد برجستهای مانند شیخ مفید، ایجی، فاضل مقداد و لاهیجی از این دسته هستند.
🔸در مقابل، گروهی بر جسمانیت نفس تأکید داشتهاند؛ طرفداران این دیدگاه را مادیگرایان و دینپژوهان ظاهرگرا تشکیل میدهند. آنان نفس را موجودی جسمانی میدانند و آن را همسان با بدن تفسیر میکنند. برخی متکلمان اهل سنت و معتزلی، مانند ابوالحسن اشعری و قاضی عبدالجبار این دیدگاه را پذیرفتهاند. در میان امامیه نیز افرادی مانند سید مرتضی، علامه حلی و علامه مجلسی بر جسمانیت و عدم تجرد نفس تأکید ورزیدهاند.
📚 تجرد نفس، از دیدگاه آقامجتبی قزوینی و آیتالله جوادی آملی
🖋 علی قدردان قراملکی
#برشی_از_کتاب
#مجمع_عالی_حکمت_اسلامی
🆔@hekmateislami
🔰 مخالفت مجوس با قدرت مطلقه خداوند
🔸 به گفته علامه حلی، مجوسیان با عمومیت قدرت خداوند مخالفت ورزیدهاند؛ زیرا آنان شرور را از قلمرو قدرت الهی خارج میکنند و آنها را به شیطان نسبت میدهند. دلیل ایشان بر این ادعا آن است که آفرینش شر هیچ سنخیتی با خداوند که خیر محض است ندارد؛ زیرا فاعل شر جز موجودی شریر و بدذات نمیتواند باشد.
🔻علامه در پاسخ به این ادعا دو نکته بیان میکند:
1️⃣ در کاربرد متعارف، «خیر» به کسی گفته میشود که کار نیک انجام میدهد و «شریر» به کسی که کار بد از او سر میزند. بر این اساس، چه مانعی وجود دارد که هر دو را به فاعلی واحد نسبت دهیم؟
2️⃣ خیر و شر اموری نسبیاند؛ همان چیزی که برای موجودی خیر است، ممکن است برای موجودی دیگر شر به شمار آید. به تعبیر شاعر:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد این را هم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات
▫️بر این اساس، چنین نیست که خیرات و شرور عالم دو دسته متمایز از یکدیگر باشند تا برای هر کدام از آنها فاعلی جداگانه بجوییم.
📚 کلام اسلامی؛ شرحی بر کشف المراد
🖋حسن یوسفیان
#برشی_از_کتاب
#مجمع_عالی_حکمت_اسلامی
🆔@hekmateislami
🔰جایگاه بحث از عدم و اعتباریات در فلسفه از نگاه استاد فیاضی
🔸از نظر استاد فیاضی، بحث از #عدم و احکام آن یکی از مباحث اصلی علم فلسفه و داخل در موضوع فلسفه است؛ زیرا همانطور که پیشتر گفتیم، به عقیده استاد، موضوع #فلسفه «موجود به معنای اعم» است و موجود به معنای اعم شامل عالَم وجود به معنای اخص، اَعدام و اعتباریات است.
🔹ازاینرو، بحث از اَعدام و اعتباریات، همانند بحث از وجود به معنای اخص، داخل در موضوع فلسفه و جزء اصلی علم فلسفه است، نه آنکه فرعی و استطرادی باشد؛ لذا علم فلسفه همانطور که متکفل بحث از وجود به معنای اخص است، متکفل بحث از اَعدام و اعتباریات نیز خواهد بود.
📚 جستارهایی در فلسفه اسلامی؛ آراء اختصاصی آیتالله فیاضی
🖋 سیدمحمدمهدی نبویان
#برشی_از_کتاب
#مجمع_عالی_حکمت_اسلامی
🆔@hekmateislami
❓از نظر جنابعالی تعارض بين اين دو (علم و دين) در کجا میتواند رخ دهد؟
1️⃣ آیتالله جوادیآملی
2️⃣ آیتالله سبحانی
3️⃣ آیتالله حسنزاده آملی(ره)
4️⃣ علامه مصباح یزدی(ره)
📚رابطه علم و دین از منظر چهار حکیم مسلمان
🖋دکتر مهدی گلشنی
#برشی_از_کتاب
#مجمع_عالی_حکمت_اسلامی
🆔@hekmateislami