✨
وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَکُم (نور۲۲)
📝 ببخشید و چشم بپوشید، آیا دوست
ندارید خداوند شما را ببخشد؟
@herfeyedastan
چمدان.pdf
حجم:
200.7K
داستان: 'چمدان'
نویسنده: الهه توکلی
گروه ادبی حرفه داستان
@herfeyedastan
✴️ این داستان برای چالش حرفه داستان نوشته شده. در گروه بانوان حرفه داستان نقد شده و توسط نویسنده بازنویسی شده.
❎️ کپی و تقلید جایز نیست
#شهر_روستای_من
#متن_آینه
🖋 محمدرجاء صاحبدل
آینه را خودت برایم خریدی.
فاصلهات کم و سنگات کوچک بود؛ وقتی شوخیشوخی پرتابش کردی اما آینهام، جدیجدی تَرَک برداشت.
عذرخواستی؛ بخشیدمت.
از هزار باره دیدن خودم راضی بودم. دیگر تنها نبودم وقتی تو نبودی.
🟨🟨🟨🟨🟨🟨
حرفهداستان
@herfeyedastan
🟨🟨🟨🟨🟨🟨
قراری بسته ای انگار
در وعده گاه عشق
هنگام غروب
در وقت اذان
که گلدسته وگنبد فیروزه ای ات
فریاد بزنند
مظلومیت تو را
با ندای حی علی خیر العمل
تا گره بخورد
دستان حلقه شده بر ضریحت
با این نوای الهی
در صحن حرمت
که چه قدر کبو ترانه
گلگون شده است
از خون مشتاقانِ بی قرارت
🖋ملیحه جوریزی
●●●●●●●●●●●●
گروه ادبی حرفهداستان
@herfeyedastan
●●●●●●●●●●●●
کپی بدون ذکر نام نویسنده و حرفه داستان جایز نیست ❎️
#شاهچراغ #متن_کوتاه #مناسبتی
پیام یکی از مخاطبان شیرازی کانال، خانم ملیحه جوریزی در رابطه با متنهای نویسندگان حرفهداستان در مورد حادثه شاهچراغ:
با سلام
ممنون بابت متن های زیبا دلداری ها و همدردی هایی که از جانب شما در گروه نسبت به دوستان شیرازی قرار دادید. 🌺🙏
ما شب حادثه شاهچراغ برای زیارت رفته بودیم وچون یک ربع بعد آنجا بودیم از قضیه بی خبر بودیم واجازه ی زیارت ندادند و درهای ورودی را بسته بودند وفقط عبور آمبولانسها را می دیدیم
وبعد تازه فهمیدیم چه اتفاقی افتاده وتا همین الان قلمم پیش نمی رفت برای نوشتن چون در شُک بودم
در این فاصله همدردیهای نویسندگان و دوستان عزیز خیلی تسلیبخش بود
براستی که همه جای ایران سرای من است
باز هم ممنونم از احساس هم دردی شما ودیگر دوستان ومتنهای زیبایتان 🙏
●●●●●●●●●●●●
اینجا حرفهداستان است
@herfeyedastan
●●●●●●●●●●●●●
#شاهچراغ
#متن_آینه
🖋 هما ایرانپور
آینه زخم خورده
اولین بار که فهمید زیباییش را مقدم بر خودش می بینند غمگین به خانه برگشت. مقابل تنها آینه ایستاد.قلمش را نشانه رفت. صورت آینه پر چروک شد. دیگر هرگز سراغ آینه نرفت و خانه نشین شد.
سال ها بعد سراغش را گرفت و روی چین های آینه و صورت خودش را با ضربدر چسب زخم پوشاند
چشمان خیسش ضرب در تصاویر متعدد شد.
🟨🟨🟨🟨🟨🟨
حرفهداستان
@herfeyedastan
🟨🟨🟨🟨🟨🟨
#متن_آینه
🖋 زهرا ملکثابت
آدم ضدّ ضربه میشه،
دیگه بعد از هزاران بار خرد شدن و ترک برداشتن ضدّ ضربه میشه.
همین امشب، همین چند ساعت پیش یکی توی گروه مجازی بهم گفت "بی حیا"
وقتی گفتمش: "حاج آقا کسی بیحیایی نکرد، صلوات بفرستید"
این دفعه گفت که "من کلاً با اختلاط زن و مرد مخالفم!"
راستیاتش کَکَمم نگزید، که اگه آدم ده_پانزده سال پیش بودم زار زار گریه میکردم و نفرین از پی نفرین!
دیگه اینقدر این برچسب بیحیایی را شنیدم که عادی شده برام. ضدّ ضربه شدم.
به جرم دختر بودن، بعد از هر شکست و ترک خوردنی یک بخشی ازم جدا میشه که...
چرا یاد اون حاج خانم ده_ پانزده سال پیش افتادم؟
آخرین تصویری که ازش دارم، خوابی بود که ازش دیدم. فرار میکرد. گیرش آوردیم با چند نفر. یکی از کمکهام بیبی بود که حاج خانم را سین جیم میکرد.
چرا؟
چرا؟
چرا؟
میخواست قسّر دربره ولی آخرش قیافهاش شد عین شیاطین!
من شل حجاب بودم.
من مردها را تحریک میکردم.
من مایه فتنه بودم.
من مایه ننگ بودم.
من باید میرفتم.
با هر شکست و ترک خوردنی یک بخشی ازم جدا میشه که زاویه جدیدی از این دنیا را نشون میده.
🟨🟨🟨🟨🟨🟨
حرفه داستان
@herfeyedastan
🟨🟨🟨🟨🟨🟨
#متن_آینه
🖋 معصومه جعفری
سکوت میان من و آینه را زخمهای کهنهای شکست که سالها بود لابهلای تپشهای ناهمگون قلب رنجورم حبس شدهبودند.
🟨🟨🟨🟨🟨🟨
حرفهداستان
@herfeyedastan
🟨🟨🟨🟨🟨🟨
سری پنجم
به سری پنجم رسیدیم. تاکنون شانزده داستان کوتاه نوشته شده و در کانال بانوان نقد کردیم.
نویسندگان بازنویسی کردند یا در حال بازنویسی هستند.
البته این سری جدید هست. قبلا با موضوعات حجاب و عفاف، دفاع مقدس نوشته بودیم یا در قالب نامه فعالیت کردیم.
این سری از چالش حرفهداستان با موضوعات شهر و روستای من در کودکی، مراسم محرم در شهر و روستای من، جمعیت و فرزندآوری و... بود
🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/herfeyedastan/1271
۱۴. کوله پشتی/ زهرا ملکثابت
📚📚📚📚📚
https://eitaa.com/herfeyedastan/1284
۱۵. یخ سوزان/ زهرا مظفری خسروی
📚📚📚📚📚
https://eitaa.com/herfeyedastan/1308
۱۶. چمدان/ الهه توکلی
📚📚📚📚📚
اگر نظری دارید به این کاربری ارسال کنید
@zisabet
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعالیتی از گروه ادبی حرفهداستان
@herfeyedastan
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#جمعیت #فرزندآوری #داستان_کوتاه
#شهر_روستای_من #آفرینش_ادبی